مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
در ادامه بیانیه «گام دوم انقلاب»، بحث موردنظرمان تأکید بر بصیرت سیاسی و اجتماعی بود. گفتیم که بخشی از این دانش و بصیرت، شناخت خصوصیات دشمن است.
چند اصل را در مورد دشمن بیان کردیم که دشمنان ما چه خصوصیتهای روحی و روانی دارند و اگر ما روانشناسی دشمنان اسلام را خوب ندانیم در مقابله با آنها عاجز خواهیم بود و آسیب میبینیم و این آسیب هم فقط مربوط به یک قشر خاص نیست. چون وقتی یک کشور آسیب ببیند همه مردم و اسلام آسیب میبیند.
در جلسه گذشته دو خصوصیات مهم دشمن را خدمت شما عرض کردیم که عبارتند از: 1- حسادت معنوی به شما دارند. 2ـ حسادت دنیایی و مادی هم دارند. یعنی دوست ندارند هیچ خیری به شما برسد و هیچ امکاناتی دست شما باشد. میخواهند شما فقیر و عقبمانده باشید و خودشان آقا و پیشرفته باشند. کما اینکه بلاهای زیادی در این قرنها سر کشور ما و خیلی از کشورهای دیگر بخصوص کل جهان اسلام آوردند.
با توجه به این نکته که توضیح مختصری دادم سراغ بقیه داستان انقلاب اسلامی از زبان مقام معظم رهبری میرویم. ایشان در ادامه فرمایشاتشان در بیانه «گام دوم انقلاب» فرمودند:
«انقلاب اسلامی و نظام برخاسته از انقلاب اسلامی از نقطه صفر آغاز شد. اولاً همهچیز علیه ما بود. چه رژیم فاسد طاغوت که علاوه بر وابستگی و فساد و استبداد و کودتایی بودن، اوّلین رژیم سلطنتی در ایران بود که به دست بیگانه -و نه بهزور شمشیر خود- بر سرِ کار آمده بود، و چه دولت آمریکا و برخی دیگر از دولتهای غربی، و چه وضع به شدّت نابسامان داخلی و عقبافتادگی شرمآور در علم و فنّاوری و سیاست و معنویّت و هر فضیلت دیگر. ثانیاً: هیچ تجربهی پیشینی و راه طی شدهای در برابر ما وجود نداشت. بدیهی است که قیامهای مارکسیستی و امثال آن نمیتوانست برای انقلابی که از متن ایمان و معرفت اسلامی پدید آمده است، الگو محسوب شود. انقلابیون اسلامی بدون سرمشق و تجربه آغاز کردند و ترکیب جمهوریّت و اسلامیّت و ابزارهای تشکیل و پیشرفت آن، جز با هدایت الهی و قلب نورانی و اندیشهی بزرگ امام خمینی، به دست نیامد. و این نخستین درخشش انقلاب بود».
اینکه آقا میفرماید: انقلاب اسلامی از صفر آغاز شد، حرف درستی است. چون پس از حاکمیت طاغوت و شکل گرفتن انقلاب، کشور در هیچ زمینهای تجربهای نداشت، همه صفر بودند. هیچ چیز به نفع ما نبود، تمام دنیا علیه ما بود، حتی وضعیت داخلی هم علیه ما بود. یک کشور بسیار بسیار عقبمانده بودیم: اقتصادی نداشتیم، صنعتی نداشتیم، ثروتی نداشتیم، ذخیره ارزی نداشتیم. از طرفی هم میخواستیم یک حکومت و دولت و نظامی را ایجاد کنیم که بتواند زمینه سلطنت امام زمان علیهالسلام را فراهم کند.
ناگفته نماند که رژیم پهلوی را هم غربی ها آوردند و بر ما حاکم کردند، برای اینکه بتواند منافع آنها را تأمین کند و راحت بتوانند هر روز شش میلیون بشکه نفت دزدی کنند. تصورش را بکنید یعنی چی. معادن و امکانات دیگر ما را هم میبردند. اینها همه علیه ما بودند. ابرقدرتها کلاً علیه ما بودند. یعنی جهان تقسیم شده بود به دو قطب شرق و غرب (آمریکا و شوروی). ما حتی پزشک از خارج وارد میکردیم. یک کشور کاملاً پست و آلوده و عقب مانده بودیم.
نکته دوم اینکه تجربه قبلی هم نداشتیم. یعنی ما تمرین نکرده بودیم که بگوییم قبلاً انقلاب کردهایم، حکومتداری کردهایم و میدانیم حالا چطور باید حکومت را اداره کنیم. مسئولین ما هیچ تجربهای از اداره حکومت نداشتند. حالا مانده بودند که حکومت را چه نام بگذارند، پیشنهادهای مختلفی شد. بعضیها گفته بودند که فقط جمهوری. یعنی فقط با رأی مردم مثل خیلی جاهای دیگر به اسم دموکراسی، بعضیها هم میگفتند: سوسیالیستی. بعضیها هم میگفتند چنین و چنان کنند. هر گروهی پیشنهادهای مختلف میدادند. برای اولین بار در دنیا یک ترکیبی پیشنهاد شد از طریق بنیانگذار انقلاب اسلامی با ترکیب «جمهوریت و اسلامیت» که ما جمهوریت را قبول داریم، یعنی تکیه بر رأی مردم است؛ امّا باید این جمهوریت متکی بر قوانین اسلامی باشد و مصوبات این نظام در همه زمینهها باید فقه اسلامی و فقه شیعی باشد.
انقلاب اینطور شروع شد. مثل انقلاب پیغمبر که در جای کوچکی مثل مکه شروع شد. یواش یواش به مدینه رسید با مشکلات خاص خودش. هیچ کس هم فکر نمیکرد در مکه که عقبافتادهترین جای کره زمین است، یکدفعه یک پیغمبری ظهور کند که قرار است نور اسلام را جهانگیر کند. انقلاب اسلامی هم همین داستان دارد.
تقابل دوگانهی «اسلام و کفر»؛ پدیدهی برجستهی جهان معاصر است
در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، سیستم مدیریتی در جهان یک سیستم دو قطبی بود، یعنی هر کشوری یا باید شرقی باشد یا غربی. دو ابرقدرت گردن کلفت، کل دنیا را نصف کرده بودند: نصف سرمایهداری، نصف سوسیالیست. حالا ایران با آن امکانات ضعیف و با آن عقبافتادگی شدید، انقلاب کرده و میخواهد با تمام قدرت، جلوی هر دو قدرت بزرگ جهانی بایستد و بگوید: من نه شرقیام نه غربی، یعنی شعارش (نه شرقی نه غربی، جمهوری اسلامی) است.
شما به هر کارشناسی بگویید این مسئله را تحلیل کند، میگوید این دیوانگی است و اصلاً شدنی نیست. شما تاریخ انقلاب را هم مطالعه کنید، متوجه میشوید که بزرگان این انقلاب خودشان هم فکر نمیکردند (البته غیر از حضرت امام و شاید یکی دو سه نفر دیگر) که یکدفعه این انقلاب به این سرعت پیش برود.
خدا بدون اسلحه و دست خالی این مردم را بر همه قدرتها پیروز کرد. اصلاً معجزه یعنی این، مردم دست خالی قیام کنند و پیروز هم بشوند.
خوب دقت کنید توحید یعنی این، یعنی از صفر شروع کردن، همان که انبیاء از صفر شروع کردند، یعنی تنهایی شروع میکردند و کار را جلو میبردند. خدا میخواهد بگوید من اگر بخواهم به یک نفر قدرت بدهم، میتوانم در مقابل یک امپراطور پیروزش کنم و خدا این کار را کرد. این نکته خیلی مهم است.
تعبیر فوقالعاده مهمی که مقام معظم رهبری در بیانیه خود فرمودند این است: «پس آنگاه انقلاب ملّت ایران، جهان دوقطبی آن روز را به جهان سهقطبی تبدیل کرد». یعنی کس دیگری پیدا شد جلوی دو قدرت ایستاد و گفت ما هم هستیم و به هیچ کدام شما باج نمیدهیم. ما برای خودمان حرف داریم. ما میخواهیم الگوسازی کنیم، مستضعفان عالم را سازماندهی کنیم و زمینه را برای ظهور پسر پیغمبر اسلام آماده کنیم. در واقع، سخن از تاریخ نبرد هابیل و قابیل است. جنگها سر عقیده شکل گرفته. رؤسای جمهور آمریکا را نگاه کنید. نوع مبارزهشان فقط یک مبارزه سیاسی و اقتصادی نیست، یک مبارزه عقیدتی است. میگویند ما تکلیف آخرالزمان را مشخص میکنیم. نظریه پایان تاریخ آمریکا همین را میگوید. ایران هم میگوید ما مشخص میکنیم. دعوا سر نبرد آخرالزمان است. سر تکلیف آخرالزمان است. سر جنگ آخرالزمان است. سر کره زمین است که حاکمیت را چه کسی میخواهد به عهده بگیرد.
دنیا با ما مبارزه عقیدتی میکند و ایران هم حرفش سر همین است. میگوید من بحث دنیایی ندارم. چنانکه امام (ره) هم همین را فرمودند: «جمهوری اسلامی برای تأمین علف مردم نیامده، آمده برای یک هدف مقدس، باید تکلیف تاریخ روشن بشود». امام زمان علیهالسلام باید از تنهایی و آوارگی، غایب بودن در بیاید. بحث سر این است.
امام این حکومت و این دولت میفرماید: «انقلاب ملت ایران جهان دوقطبی آن روز را به جهان سه قطبی تبدیل کرد و سپس با سقوط و حذف شوروی و اقمارش و پدید آمدن قطبهای جدید قدرت، تقابل دوگانۀ جدید «اسلام و استکبار» پدیدهی برجستۀ جهان معاصر و کانون توجّه جهانیان شد».
پس بحث اصلاً بحث قطب شوروی و آمریکا نبود. بحث سر اسلام و کفر بود. الان نزاعهای کره زمین شکل سیاسی و نظامی دارد؛ اما پشت پرده و باطنش داستان کفر و ایمان است. این را دقت کنیم. جهان تبدیل شد به دو قطب مؤمن و مستضعف و قطب کافر و مستکبر. حالا این دو قطب شروع کرده اند به یارگیری کردن.
انقلاب اسلامی، نقطه آغاز تغییر تاریخ جهان است
خدا در عظمت مردم ایران و انقلاب اسلامی آیه نازل کرده و صدها حدیث در این زمینه داریم. انسان باید بتواند اینها را درک کند و مطمئن باشید که جمهوری اسلامی ایران تا زمان ظهور و بعد از ظهور پابرجاست و پایگاه اهلبیت و دین خدا خواهد بود.
نکته مهم دیگر، این است که انقلابی که خدا ایجاد کرد، یک موجود باشعور و زنده است. مثل یک روح در بدن میماند. موجودی که حیات دارد، زنده است و شعور دارد و عملیات میکند، کار میکند، حرکت میکند، بالا و پایین دارد. گاهی توقف دارد، گاهی هم آسیب میبیند. گاهی هم بازسازی میشود. ولی زنده است و حرکت میکند. پس بهتر است انسان با دیدِ فوق عقلانی و انسانی به کشورش نگاه کند و عاشقش بشود، یعنی یک عشق ابدی و جاودانه داشته باشد و از نگاه طبیعی و حیوانی بیرون بیاید و بداند که کشور ایران جایی است که خدا انتخابش کرده و اهلبیت روی آن دست گذاشته اند برای تغییر مسیر تاریخ.
مرحوم علامه از پیامبر ص نقل میکند که خداوند عمر جهان را صد هزار سال قرار داده که فقط 20 هزار سالش برای دشمنان اهلبیت است. 80 هزار سالش برای اهلبیت است. قرار است این 20 هزار سال که دشمنان اهلبیت روی کره زمین حاکم هستند تغییر کند و حکومت زمین به دست اهلبیت علیهمالسلام بیفتد.
آنجایی که تغییر مسیر تاریخ در کره زمین شروع میشود و حاکمیت از طاغوتها به اهلبیت علیهمالسلام منتقل میشود، «ایران» است، یعنی داستان از انقلاب اسلامی ایران شروع میشود. آلان هم ما میبینیم که چه تغییر و تحولاتی در این 40 سال اتفاق افتاده، ما چقدر به این ماجرا نزدیک شدهایم.
با روشن شدن هدف انقلاب اسلامی، مأموریت این کشور، نجات امام زمان علیهالسلام از غیبت و آوارگی و تنهایی و طردشدگی است. این نگاه، نگاه فوق عقلانی، فطری و انسانی است. چون انقلاب اسلامی بهعنوان بزرگترین هدیه خدا و اهلبیت است برای انفجار نور در جهان، برای حاکمیت اهلبیت در جهان. پس کسی که عاشق الله و اهلبیت علیهمالسلام است، نمیتواند نگاه درستی به کشورش نداشته باشد و اینها هستند که وفادار و پاکار میمانند.
عملکرد بعضی از دولتمردان آنقدر بد و زشت و کثیف بوده که حال خیلیها از افراد در مسائل سیاسی را به هم میزند و خیلیها فکر میکنند انقلاب و نظام اسلامی با دولت یکی است. در حالی که این طور نیست.
نظام اسلامی یعنی آن ساختار سیاسی که اهلبیت طراحی کردهاند در ایران ایجاد بشود و این ساختار بتواند زمینه را برای پذیرش امام زمان علیهالسلام در سطح جهان آماده کند. حالا در این ساختار، کسانی میآیند و مسئولیتهای دولتی میگیرند و اداره امور مردم را به عهده میگیرند که بعضیها خوب هستند و بعضیها بد هستند و بعضیها بدترند، بالأخره همه جور افراد میآیند. اینها را نباید باهم یکی بدانیم. بحث سر دولت نیست؛ بلکه نظام اسلامی است، بحث انسانیت و بشریت است، بحث حاکمیت مستضعفان و حاکمیت دین خدا و دین اهلبیت علیهمالسلام بر سراسر جهان است. این را حواسمان باشد، این دو را قاطی نکنیم، خیلیها این دو را با هم میکنند، یکدفعه از رسالت الهی و انسانی و انقلابی خودشان کَنده و جدا میشوند. فکر میکنند مثلاً اگر دولت دزدی میکند، خیانت میکند، معنایش بد بودن نظام اسلامی است. اینطور نیست.
حفظ انقلاب اسلامی در سایه عشق به خدا عبادت است
این نکته خیلی مهمی است که بدانیم امروز ما و کشورمان در چه موقعیت و جایگاه تاریخی و اجتماعی قرار داریم. اگر کسی این را نفهمد، امکان ندارد در لشکر و در چادر امام زمان علیهالسلام بتواند کمکی به حضرت بکند.
اینکه امام امت (ره) میفرماید: «حفظ جمهوری اسلامی از نماز هم بالاتر است». چون تمام اصول دین و مکتب اهلبیت و تشیّع و آن حکومتی که زمینهساز ظهور آقا امام زمان علیهالسلام است، وابسته به این نظام و انقلاب است. اگر ما شکست بخوریم، این شکست فقط شکست یک ملت نیست، شکست یک فرهنگ نیست، شکست دهها میلیون در داخل و میلیاردها انسان در خارج از کشور است که وابسته به این نظام و انقلاباند.
کسانی هستند که نگاهشان به کشور یک نگاه دنیایی است. یعنی با یک نگاه ملی و با دین و مذهب و مکتب و امام زمان علیهالسلام و آینده جهان و اینطور چیزها کاری ندارند. آنچه برایشان مهم است، کشورشان است. خود این دوست داشتن هم یک کمال است که انسان وطنش را دوست داشته باشد و عزت وطنش را بخواهد. چنانکه در روایت هم نقلشده که اگر کسی وطندوست باشد، بخشی از ایمان را دارد: «حبّ الوطن من الإیمان= دوست داشتن وطن، از نشانههای ایمان است». این هم بسیار خوب است که انسان غرور ملی و ایرانی داشته باشد و سربلندی و پیروزی و موفقیت و پیشرفت کشورش را بخواهد. اینطور آدمها هرگز خیانت به کشور نمیکنند. حتی اگر با دین همراهی نداشته باشند.
امّا یک عده نگاه انسانی به کشور دارند، یعنی از نگاه اهلبیت به کشورش نگاه میکنند که این کشور، کشور اهلبیت است. مرکز تشیّع است. مرکز دین خدا و اسلام ناب محمدی ص است. اینها عِرقی که به این کشور دارند، زمینی نیست؛ بلکه بهعنوان یک ارزش انسانی، الهی و ابدی به آن نگاه میکنند. این نوع کشور دوستی و تلاش برای پیشرفت کشور طوری است که از این نگاه، شب تا صبح عبادت است. یعنی این شخص دائماً در جهاد است. چون نگاهش، نگاه جهانی است، به کشورش بهعنوان پایگاهی که قرار است کره زمین را نجات بدهد، نگاه میکند.
هر دو نگاه خوب است؛ اما این کجا و آن کجا، تفاوتش از زمین تا بینهایت است که کسی عشق الهی به کشورش داشته باشد و بهعنوان یک موجود الهی نگاه کند.
ایران تنها کشوری است که اسلام، تشیّع و دین اهلبیت را سرپا نگهداشته، تا انشاءالله به دست امام زمان علیهالسلام برسد. بقیه هم وابسته به او هستند. پس این نگاه مهمی است که من کشورم را دوست دارم، امّا به عشق الله، نه به خاطر یک عشق زمینی و جغرافیایی. کسی که اینطور به کشورش نگاه میکند، هر نوع کاری برای کشور انجام بدهد، تقرب به خدا پیدا میکند.
قا/183
انقلاب اسلامی، تعیین کننده آخر زمان
کلیدواژه ها:
آثار استاد