www.montazer.ir
جمعه 17 می 2024
شناسه مطلب: 6778
زمان انتشار: 19 آوریل 2017
 شناخت تجلیات بی‌نهایت حضرت حق

بهترین دعا برای خود و دوستان (جلسه اول) 88/6/7

شناخت تجلیات بی‌نهایت حضرت حق

همه تجلیات حضرت حق، از کوچک‌ترین تا عظیم‌ترینشان، نامحدودند. زیرا حق‌تعالی (جل و جلاله) نامحدود است. اگر انسان این تجلیات را با نگاهی خلاف عادت بنگرد، جز ستایش و تواضع و حمد، کار دیگری از او ساخته نیست و از آنجا که شناخت انسان از نامحدود، غیرممکن است و هر کس بر اساس شناخت خود، خداوند را حمد و ستایش می‌کند، بنابراین قبل از حمد و ستایش حضرت حق، چاره‌ای جز تسبیح او ندارد. برای همین باید بگوید: «سبحان‌الله و الحمد لله و لا اله الا‌ الله و الله اکبر».

حضرت امام سجاد (علیه السلام) در دعای پنجم صحیفه سجادیه به خداوند عرض می‌کند: «یَا مَنْ لَا تَنْقَضِی عَجَائِبُ عَظَمَتِهِ، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ احْجُبْنَا عَنِ الْإِلْحَادِ فِی عَظَمَتِكَ=ای کسی که عجایب عظمتش پایان نمی پذیرد».

در فراز نخستین ، حضرت در جمله‌ای بسیار کوتاه، چند نکته‌ی بسیار بلند و با عظمت را متذکر می‌شوند. نخست، نوع خطابی است که به خداوند تبارک و تعالی دارند؛ «یَا مَنْ لَا تَنْقَضِی عَجَائِبُ عَظَمَتِهِ= ای کسی که عجائب عظمت او پایان نمی‌پذیرد!»

این بحث بسیار مهمی‌است، سپس خداوند را با صلوات بر پیامبر و آل خطاب قرار می‌دهند و خواسته‌ی بسیار مهم خود را مطرح می‌کنند.

 «صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ احْجُبْنَا عَنِ الْإِلْحَادِ فِی عَظَمَتِكَ= بر محمد (صلی‌ الله علیه و آله و سلّم) درود فرست و ما را از الحاد و کفر بازدار!»« وَ احْجُبْنَا‌‌» یعنی حجابی بین ما و الحاد درمقابل عظمت خودت قرار بده.

ترک عادت (در توجه به مخلوقات خداوند)، موجب بیداری و حیرت است

خداوند تبارک و تعالی وجودی بی‌نهایت است، تجلیاتش نیز بی‌نهایت و بدیع هستند؛‌‌ یعنی سابقه‌دار نیستند. اگر با «حجاب و کفر عادت» به اشیاء نگاه نکنیم، می‌بینیم دست روی هر ‌‌یک از مخلوقات خدا بگذاریم، همه محیر العقولند.

 آب را به صورت خلاف عادت نگاه کنید! اصلاً این چیست که اینقدر نرم می‌غلتد و روی دست شما سیلان دارد و حیات به آن وابسته است؟ آب چیست؟ ساختار آن چیست؟ خاک چیست؟ ساختارش چیست؟ چطور می‌شود که خاک ثابت، صد‌ها نوع بذر را می‌پذیرد و مواد مغذی صد‌ها نوع گیاه را تأمین می‌کند؟ میوه‌‌های گوناگون از آن‌ می‌روید. آنجایی که باید میوه‌ی تلخ بدهد تلخ است؛ آنجا که باید میوه ی  ترش بدهد، ترش است؛ جایی که باید میوه شیرین بدهد، میوه شیرین می‌دهد. هزاران نوع بذر از ‌‌یک خاک واحد تغذیه می‌شوند. این خاک چیست؟ آب چیست؟ میوه چیست؟ گل چیست؟ سنگ چیست؟ اگر انسان موجودات را به صورت غیر عادی ‌‌یکی ‌‌یکی بررسی کند و ببیند که چه هستند، متوجه می‌شود که هیچ چیز برای او در طبیعت عادی و معمولی نمی‌شود.

من کیستم؟ این نطفه چیست؟ این سلول تخم چیست؟ تخمک چیست؟ جنین چیست؟ رحم چیست؟ بچه‌ای که در آن رشد می‌کند، چگونه بزرگ می‌شود؟ چطور می‌شود‌‌ که موجودی به آن شکل تبدیل می‌شود؟ موجودی متولد می‌شود که احساسات دارد، عواطف ، روح ، عقل ، فکر و  ذهن دارد.

صورت چیست؟ چهره چیست؟ چشم چیست؟ مو چیست؟ عصب چیست؟ شما دست روی هر چیز می‌گذارید، حیرت انگیز است.

هیچ چیز، عادی نیست، دست روی هر چیز که بگذارید، محیرالعقول است. حیرت‌انگیز و جالب اینجاست که از اول تاریخ، بشر که اینقدر قدرتمند است و سرمایه‌گذاری علمی‌کرده، مغز گذاشته، تحصیل کرده، هزاران دانشکده و مرکز مطالعه و تحقیقات قرار داده، میلیون‌‌ها دانشمند، در طول هزاران سال مشغول مطالعات مخلوقات خدا هستند و دارند تجلیات خدا را شناسایی می‌کنند. اما هنوز بعد از هزاران سال، حتی ‌‌یکی از موجودات خدا کاملا شناخته نشده است.

بشر درباره‌ی تک تک مخلوقات خدا سوال‌‌های فراوانی دارد. ‌‌یکی از دانشمندان ظریف، اعتراف زیبایی کرده و می گوید: رابطه معلومات ما در مقابل مجهولات‌مان ‌‌مانند قطر دایره با محیط دایره است. هر قدر معلومات ما که قطر دایره است بیشتر می‌شود، مجهولات ما که محیط دایره است نیز بیشتر می‌شود.

یَا مَنْ لَا تَنْقَضِی عَجَائِبُ عَظَمَتِهِ= ای کسی که عجائب عظمت او پایان نمی‌پذیرد.یعنی هیچ وقت بشر به پایان عجائب عظمت خداوند نخواهد رسید؛ ‌‌یعنی همین طور ادامه می‌دهد. شما فکر می‌کنید سیر شکافتن ماده محدود است؟ ‌‌یعنی ما به‌‌یک جایی می‌رسیم که دیگر آن جا قابل شکافتن نیست؟ این بشر است که می‌رسد به جایی که می‌گوید نمی‌توانم. اما زمانی ابزارش را پیدا می‌کند و می‌شکافد و به دریا و به‌‌ اقیانوس بی‌کران می‌رسد.

شما نانو تکنولوژی را ببینید! 50 سال پیش حرفی از نانو تکنولوژی نبود. حرفی از رایانه‌‌های و سیستم‌‌های امروز نبود. ببینید الان بشر به کجا رسیده است. شما این روایت را کنار این ماجرا و واقعیت بگذارید که تا زمان ظهور امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) از 27 پله‌‌ی علم، 2 پله‌‌ی آن هم طی ‌‌نمی‌‌شود.

ما با چه کسی و چه چیزی طرف هستیم؟ با چه عالمی ‌در ارتباطیم؟ از خودمان تعجب کنیم، از آدم‌های دیگر تعجب کنیم، از موجودات تعجب کنیم. هوا ‌‌چیست؟ اکسیژن ‌‌چیست؟ نور ‌‌چیست؟ منشور ‌‌چیست؟ رنگین کمان ‌‌چیست؟ درخت ‌‌چیست؟ جزر و مد ‌‌چیست؟ شب قطبی ‌‌چیست؟ همه این‌ها سؤال هستند.  ما شناختی از پدیده‌‌‌ها و مخلوقات پیدا ‌‌می‌کنیم، به برخی از خواص و آثارشان پی ‌‌می‌بریم، از بعضی خواص و آثار در زندگی‌مان استفاده ‌‌می‌کنیم، اما کنه واقعیت موجودات هنوز ناشناخته است. اصلاً ماده ‌‌چیست؟ آیا بشر توانسته است به این سؤال پاسخ دهد؟ خود ماده ‌‌چیست؟ کربن ‌‌چیست؟ آهن ‌‌چیست؟ طلا ‌‌چیست؟ این همه خواص و آثار بینهایت! انسان دائماً دچار حیرت است.

دل هر ذره را که بشکافی، آفتابیش در میان بینی

خزائن الهی پایان ناپذیرند؛ ‌‌یعنی شما روی هر چیز که دست بگذارید، هزاران سال مطالعه لازم دارد و بشر هیچ‌گاه به انتهایش نخواهد رسید.

 زمانی در قرن هجدهم، بشر به پایان علم رسیده بود، بعد از مدتی، خودشان از حرف‌‌هایی که زدند خجالت کشیدند. زمانی مشکل آن‌ها مولکول و جسم بود، اما به اتم رسیدند و میلیون‌ها سؤال برایشان پیش آمد. اتم را شکافتند، سوال‌‌های آن‌ها چند برابر شد. بسیاری از سؤال‌‌ها درباره اتم برطرف شد. اتم  را شکافتند، به الکترون، نوترون و پروتون رسیدند، سؤال‌‌ها چند برابر شدند، حالا که به اجزای پایین‌تر از آن هم دست پیدا ‌‌می‌کنند، روابط بین آن‌ها و نظا‌‌می ‌که بر آن‌ها حاکم است، محیر‌العقول است و روز به روز به حیرت و سوالات بشر افزوده می‌شود. درست است که انسان دانش کسب می‌کند، معلوماتی به دست می‌آورد و مجهولاتی را حل می‌کند. اما در مقابل حل هر مساله، ده‌‌ها سوال دیگر و در مقابل هر کشفی، صد‌ها سؤال و مجهول دیگر برایش ایجاد می‌شود.

خداست که دارد خدایی می‌کند و هر ستایش و حمدی مخصوص اوست

ما با چه کسی طرف هستیم؟ با «الله»، (جل‌جلاله) زمانی که ‌‌می‌گوییم «الله اکبر»، وقتی مطالعه‌ای ‌‌می‌کنیم، ‌‌می‌فهمیم که جز «الله اکبر» چیز دیگری ‌‌نمی‌‌توانیم بگوییم. چه بگوییم؟ هر چه بخواهیم فکر کنیم، هر چه بخواهیم توصیف کنیم، او از آن  بزرگ‌تر است.

معنای «الله اکبر» چیست؟ امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: (الله اکبر مِن أن ‌‌یوصَف یعنی خداوند برتر از آن است که بتوان وصفش کرد). انسان از درک آن عاجز می‌ماند. وقتی انسان،  نگاه مبتنی بر عادت را از چشم‌‌‌ و قلب و ذهنش کنار بگذارد و با چشم دقت و غیر عادتی به اشیاء نگاه ‌کند، اگر دست روی هر قسمت از عالم هستی بگذارد و بخواهد آن را مطالعه کند، چاره‌ای جز رکوع و سجود کردن ندارد. می گوید: «سُبحانَ ربّیَ العَظیمِ و بِحَمدِه» و به سجده ‌‌‌می‌افتد، در اختیار خودش هم نیست. می گوید: «سُبحانَ ربّیَ الأعلی و بِحَمدِه»

وقتی‌‌ نور بی‌نهایتی مانند نبی اکرم (صلی‌ الله علیه و آله و سلّم) عرض ‌‌می‌کند: «ما عَرَفناکَ حقّ مَعرِفَتِک وَ ما عَبَدناکَ حَق عُبودیَتِک= آن‌گونه که حق شایسته توست، تو را نشناختیم و آنچنان که شایسته عبودیت توست، تو را عبادت نکردیم»، ما چه می‌توانیم بگوییم؟

برای همین است که انسان در ماه مبارک رمضان باید به این اسماء، زیاد توسل کند «یا عَلیُّ‌ ‌یا عَظیم» و «‌‌یا غَفورُ ‌‌یا رَحیم»، چقدر عَلیّ؟ بینهایت، چقدر عظیم؟

 در تک تک مخلوقات، عظمتش را با بی‌نهایت بودنش به ما نشان ‌‌می‌دهد. شما دست روی هر مخلوق بگذارید، هر چند ریز و کوچک مانند یک اتم، ‌‌یک الکترون، در آن الکترون، بی‌نهایت عظمت تجلی کرده است. لازم نیست انسان سراغ اجرام خیلی بزرگ برود، دست روی هر چیز بگذارید، کبریایی و عظمت ‌‌می‌بینید. لازم نیست سراغ اجرا‌‌می ‌بروید که صد‌ها برابر بزرگ‌تر از خورشید هستند. سراغ فضایی بروید که برای گوش‌ و ذهن‌مان عادت شده است.

وقتی سخن از سال نوری می‌شود، زمان ‌‌یعنی چه؟ ‌‌یک میلیارد سال نوری؟ هزار میلیارد سال نوری؟ اگر کسی با سرعت 300 هزار کیلومتر بر ثانیه حرکت بکند، هزار میلیارد سال دیگر ‌‌می‌رسد به آنجا!!! برو... برو... برو...، مگر تمام ‌‌می‌شود!؟ بشر نتوانسته تا حالا به پشت ستاره‌‌‌ها برسد.

خداوند در آیه 6 سوره صافّات می‌فرماید: «إِنَّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِزینه الْكَواكِبِ= ما آسمان را با ستارگان زینت دادیم».

ما همان آسمان اول، یعنی آسمان کوچک بالای سرتان را به زینت کواکب، مزین کردیم. صدها میلیارد ستاره و کیهان و کهکشان گذاشتیم بالای سرتان، سپس خداوند ‌‌می‌فرماید این‌ها در مقابل آخرتی که قرار داده‌ایم، چیزی نیست.

ما زندگی را به شوخی گرفته‌ایم. ذهنیت‌‌‌ها، خواسته‌‌‌ها، آرزو‌‌‌ها، دغدغه‌‌‌ها، غصه‌‌‌ها، خنده‌‌‌ها، افکار و خیالات ما، کجا‌‌‌ها پر ‌‌می‌کشند؟ شما ‌‌می‌توانید بگویید ما دنبال عظمت خدا ‌‌می‌گردیم، کجا ‌می‌خواهید بگردید؟ چه چیز عظیم نیست؟ کجا عظمت ندارد؟‌‌ یک مولکول؟ ‌‌یک اتم؟ روی چه چیز ‌‌می‌خواهی دست بگذاری که عظمت نداشته باشد؟‌‌ یک سلول، به تنهایی بی‌نهایت عظمت دارد. حدی هم ندارد؛ ‌‌یعنی این‌گونه نیست که دانشمندی بگوید تا آخر آن رفتم و همه‌‌ی آن همین بود. کتاب ‌‌می‌نویسند، هزار صفحه، دو هزار صفحه، پنج هزار صفحه، چهل جلد، پنجاه جلد، نفر بعدی ‌‌می‌آید، تازه از اول شروع به نوشتن ‌‌می‌کند.

هشت هزار سال است این بدن را مطالعه ‌‌می‌کنند، به کجای آن رسیده‌اند؟ این یعنی «یَا مَنْ لَا تَنْقَضِی عَجَائِبُ عَظَمَتِه ای کسی که عجائب عظمت تو پایان ندارد». ته و آخر ندارد. این داغ روی دل آدم ‌‌می‌ماند که ‌‌یک بار ‌‌کسی،  از میان بچه‌‌‌های آدم در این 10، 15 هزار سال بگذریم، بگویند ما رفتیم به کُنه ‌‌یک موجود رسیدیم؛ بالاخره توانستیم انتهای اتمی، خاکی، سنگی، چوبی، مولکولی، سلولی، حیوانی، پشه‌ای، پرنده‌ای، را کشف کنیم. این‌گونه خداوند خودش را نشان ‌‌می‌دهد. «سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ یَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ= به زودى نشانه‏ هاى خود را در افقها[ى گوناگون] و در دلهایشان بدیشان خواهیم نمود تا برایشان روشن گردد كه او خود حق است آیا كافى نیست كه پروردگارت خود شاهد هر چیزى است؛ سوره فصلت آیه ۵۳).

همه تجلیات خداوند، از کوچک‌ترین تا عظیم‌ترینشان، بی‌نهایتند

همه جا وجه خدا دیده می‌شود. «أَینَما تُوَلُّوْا فَثَمَّ وَجْهُ اللّه= هر جا نگاه کنی، چهره‌‌ی خداست» (سوره بقره، آیه 115) استثناء هم ندارد. به اطرافتان نگاه کنید، به اشیاء دست بکشید، تکه چوبی، سنگی، خاکی، پوشالی را به آزمایشگاه ببرید. اصلاً آزمایشگاه هم نبرید، همین طور آن را نگاه کنید، ببینید شما را به زانو در ‌‌می‌آورد ‌‌یا نه؟ ببینید انسان را ‌‌می‌گیرد ‌‌یا نه؟ این ‌‌چیست؟ همه چیز آیات عجائب الهی است.

نکته بسیار مهمی در بخش اول شرح وجود دارد. فرمود که خداوند متعال وجودی است که در ذات و جمیع صفات و افعال، غیر متناهی است؛ ‌‌یعنی شما در هیچ تجلی خدا محدودیتی نمی‌بینید.

ذات بینهایت، صفات بینهایت، افعال بینهایت، اصلاً هیچ‌گونه حد و مرزی را در هیچ‌گونه از شئون وجود نمی‌توان تصور کرد.  بر ماست که جناب حق را به صفات غیرمتناهی‌اش بستائیم. این ستایش، راست‌ترین، حقیقی‌ترین، شیرین‌ترین و شایسته‌ترین ستایش عالم است.

«سُبحانَ الله و الحَمدُ لله وَ لا الهَ الّا الله و الله اکبر» اگر قرار بود کسی از این کامل‌تر به ما بگوید، ‌‌می‌گفتند. فقط این فکر و قلب ما باید راه بیفتد، سپس بتوانیم با تمام ذرات وجود و از صمیم و حاقّ نفس‌‌مان بگوییم (سبحانَ الله و الحَمدلله و لا الهَ الّا الله و الله اکبر) آدم ‌‌می‌بیند کاری قشنگ‌تر از این هم نیست.

عبادت کار کیست و چه چیز انسان را به عبادت وا می دارد؟

ذکر گفتن، به رکوع رفتن، به سجده افتادن، کار آدم‌‌‌های بیکار نیست، کار آدم‌های خیلی بزرگ و بسیار فهمیده، آدم‌های اهل تفکر، آدم‌های اولوالالباب، آدم‌های خیلی عاقل است. شما تعجب نکنید که مثلاً ‌‌می‌فرماید: فرشته‌‌‌هایی هستند که از وقتی که خلق شده‌اند در رکوع و در سجده هستند و ‌‌نمی‌‌توانند کار دیگری انجام دهند. تنها کاری که انسان ‌‌می‌تواند تا آخر انجام دهد، این است که همه عمر، سرش را روی سجده بگذارد و فقط تسبیح بگوید.

‌‌می‌گویند ‌‌یکی از بزرگان و اولیای الهی که دو، سه هزار سال عمر داشت‌، دیواری درست کرده بود و صبح‌ها که آفتاب ‌‌می‌زد ‌‌می‌رفت آن طرف دیوار استراحت و زندگی‌اش در آن طرف بود، شب‌ها از غروب ‌‌می‌آمد این طرف و عبادت می‌کرد و ‌می‌گفت مگر من چقدر در این دنیا هستم که کار دیگری بکنم.

حضرت نوح(علیه‌السلام) ‌‌می‌فرماید: در آخرالزمان مرد‌‌می ‌‌‌می‌آیند که برای خودشان خانه‌‌‌هایی از سنگ و آهن ‌‌می‌سازند، کاخ‌‌‌های مجللمی سازند فقط برای چند سال عمر. فقط برای 50،60 سال‌ ‌یا 100 سال. ای بابا، آن‌ها دیگر کی هستند! اگر ما باشیم، 100 سال را با ‌‌یک سجده و یک رکوع تمام ‌‌می‌کردیم. 100 سال هم شد عمر! اما حالا نگاه کن عمر ما چقدر کم است! چقدر از آن، در هوس بازی، در خلاف شرع و در فرار از خداست.! در مناجات شعبانیه ‌‌می‌گوییم « الهی! أَبْلَیْتُ شَبَابِی فِی سَکْرَهِ التَّبَاعُدِ مِنْکَ=خدایا! من تمام جوانی‌ام را در مستی دوری از تو گذراندم».

 اگر ما را الان بچلانند، خودم را عرض ‌‌می‌کنم، این 40، 45 سالی که از خدا عمر گرفتم  را هم بچلانند، بگویند از این 45 سال عمری که کردی، ‌‌یک ساعت عبادت با حضور انجام داده‌ای ‌‌یا نه؟ چه بگویم؟!

ذکر، توجه خالص به حق تعالی است، نه این که خدایا نان بده، آب بده، خانه بده، ماشین بده، اینها توجه به خویش است. عمراً اگر کسی بگوید از این 40، 50 سال عمر ما، ذکر در بیاید و آن وقت آن بزرگوار ‌‌می‌گوید اگر ما 100 سال عمر ‌‌می‌کردیم، اصلاً ارزشی نداشت و این صد سال را به‌ ‌یک سجده تمام ‌‌می‌کردیم.

ما رغبتی به این کار‌‌‌ها نداریم. انسان در مقابل این عظمت‌ها که قرار ‌‌می‌گیرد، طبیعی‌ترین عکس‌العملش سجده و رکوع است. طبیعی‌ترین عکس‌العملش این است که ساعت‌ها بنشیند و (سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر) بگوید. این یعنی دائماً غرق در عظمت الهی ، غرق در نعمت‌های خدا، و غرق در تجلیات خدا هستید.

 اینقدر از این پشیمان شویم که چرا خلوت کم داشتیم و عمر‌‌مان را به مشغله های بی جا گذراندیم! اینقدر بیاید که حسرت بخوریم که چرا نماز کم خواندیم؟ چرا سجده کم کردیم؟ چرا اعتکاف نداشتیم؟ چرا سحر نداشتیم؟ چرا قرائت قرآن نداشتیم؟ چرا ذکر نداشتیم؟ چرا ارتباط با حق تعالی نداشتیم؟ چرا هم‌صحبتی و مجالست با حق تعالی نداشتیم؟ آن قدر افسوس بخوریم، آنقدر حسرت بخوریم که نگو!

حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند: هر جمعى كه در مجلسى حضور پیدا كنند و خداى را ذكر نكنند و بر پیامبرشان درود نفرستند، روز قیامت، آن مجلس، مجلس‏ حسرت‏ و وبال گردن ایشان خواهد بود.

از محدود در مقابل نامحدود، غیر از ستایش و خاکساری، کاری ساخته نیست

جناب استاد (حَفَظه الله تعالی علیه) فرمودند: بر ماست که پیوسته جناب حق را به صفات غیرمتناهی‌اش بستائیم.

یک محدود در مقابل‌‌ یک بینهایت قرار ‌‌می‌گیرد، غیر از ستایش چه کند؟ غیر از تعظیم چه کند؟ غیر از فروتنی و خاکساری چه ‌کند؟ چقدر ذکر این عظمت‌ها و نعمت‌ها لذت دارد و در آن مهربانی موج می‌زند. شما دانه دانه نعمت‌ها را بشمار، دانه به دانه نوازش‌های خداست. دانه به دانه مخلوقات را نگاه کن! دانه به دانه هدایای خداست.

در این فراز از دعا، امام (علیه السلام) خدای متعال را چنین ستوده است. ای کسی که عجائب عظمت او پایان ‌‌نمی‌‌پذیرد! البته بینهایت، از هر حد و مرزی خارج است و کسی را توان آن نیست که بتواند بی‌نهایت از هر جهت را بستاید. لذا خداوند در قرآن کریم ‌‌می‌فرماید: «سُبحانَ الله عَمّا ‌‌یَصِفون الّا عِباد ِاللهِ المخلَصین» ‌‌یک ذره فکر کنید این ‌‌یعنی چی؟ (سبحان الله عمّا ‌‌یَصِفون... منزه است خدا از آنچه که شما توصیفش کنید». سوره صافات آیه 160)

یعنی توصیف ‌‌ما به اندازه‌‌ی فهم ‌‌ماست. به اندازه‌‌ی احاطه علمی‌مان است. ما آن را که ‌‌می‌فهمیم، توصیف ‌‌می‌کنیم و آن را ادراک ‌‌می‌کنیم، توصیف ‌‌می‌کنیم، ولی بینهایت را چگونه می‌توان توصیف کرد؟ لذا حتی «الحَمدُلِلّه» را هم ‌‌نمی‌‌توان گفت. وقتی ‌‌می‌گویی «الحمدلله»! در حقیقت، حمد نوعی ستایش است. ستایش‌‌ یعنی من ‌‌می‌شناسم، چیزی را ‌‌می‌فهمم، قدر چیزی را ‌‌می‌دانم، نسبت به آن شناخت دارم، حالا ‌‌می‌خواهم تمجیدش کنم، ستایشش کنم.

‌‌می‌گویند قبل از «الحمدلله» باید بگویی «سبحان الله» بعد بگویی «الحمد لله»، چرا؟ زیرا ستایش تو به اندازه‌‌ی خودت است. ستایش خدا نیست، بلکه تو چیز محدودی را ‌‌می‌فهمی و ‌‌یک تجلی از این را ادراک ‌‌می‌کنی.

انسان محدود،‌ برای ستایش نامحدود، به تسبیح کردن نیاز دارد

گفتیم که هیچ کدام از مظاهر خدا محدودیت ندارد، عجائب هیچ ‌‌یک از مخلوقات خدا پایان ندارد. چه چیز را ‌‌می‌خواهی ستایش بکنی؟ چیزی را که ‌‌نمی‌‌شناسی؟ چیزی را که به کُنه آن راه نداری. ‌‌می‌خواهی بگویی من همه را شناختم؟! اول به تو بگویم خدایا «سُبحانَکَ»، تو منزهی که بخواهم تو را توصیف کنم، بخواهم به‌ ‌یکی از مخلوقاتت احاطه پیدا کنم و آن را بشناسم. اول خودم دستانم را بالا ‌‌می‌برم و می‌گویم: «سبحان الله» تو منزهی از توصیف من، هیچ کس ‌‌نمی‌‌تواند تو را توصیف کند. بعد ‌‌می‌گویم خدایا به مقداری که تو را شناختم، «الحمدلله».

به اندازه‌ای که شناختم، بگویم بی‌نظیر است، حکیمانه است، عظیم و جمیل است. ‌‌می‌توانم این‌گونه توصیف کنم؛ اما من به اندازه فهم خودم ‌‌می‌توانم بگویم. من چه ‌‌می‌دانم آب چیست؟ شگفتی‌‌‌هایش را از کجا بفهمم؟ چگونه درک کنم؟ مولکول چیست؟ سلول چیست؟ خاک چیست؟ من از کجا بتوانم به این‌ها احاطه پیدا کنم؟

چند هزار سال است نسل اندر نسل را ما شناسایی می‌کنیم، میلیون‌‌‌ها آدم؛ اما به کجا رسیدیم؟ خدایا ما فقط ‌‌می‌توانیم بگوییم «سبحان الله»، تو منزهی از توصیف ما، «سبحان الله عمّا‌‌یصفون».

فقط ‌‌یک گروه هستند که ‌‌می‌توانند خدا را توصیف کنند، آن‌ها چه کسانی هستند؟ (الاّ عِباد اللهِ المخلَصین، سوره صافات، آیه 159) مخلَصین ‌‌یعنی آن‌هایی که تمام وجودشان برای خداست و می گویند: انَّ صَلاتی و نُسُکی و مَحیایَ و مَماتی لِلّهِ ربُّ العالَمین= همانا نماز من، عبادت من، زندگی و مرگ من برای خداوند رب العالمین است» سوره انعام، آیه 162. نماز و عبادت و مرگ و حیات‌شان، همه چیزشان برای خداست. تازه آنجاست که خدا ‌‌می‌فرماید آن‌ها ‌‌می‌توانند من را توصیف کنند.

گل سر سبد همه آن‌ها رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلّم) است که دستش را بالا برده و عرض ‌‌می‌کند: (ما عَرَفناکَ حَقَّ مَعرِفَتِک وَ ما عَبَدناکَ حَقَّ عُبودیَّتِک= آن‌گونه که شایسته شناخت توست، تو را نشناختیم و آن‌گونه که شایسته عبادت توست، تو را عبادت نکردیم» پیغمبر که اول از همه دستش را بالا برده، دیگر بقیه حساب کار خودشان را بکنند.

لذا ما به تسبیح خیلی احتیاج داریم، «سبحان الله» زیاد بگوییم. اگر ‌‌می‌خواهی حمد کنی، قبل از حمد، بگو «سبحان الله» بعد بگو «الحمدلله»، «سبحان الله عمّا‌‌یصفون» .

استاد ما می‌فرمودند: این بسیار مهم است که ستایش، تنها در توان امام معصوم (علیه السلام) است. این حضرت امام سجاد (علیه السلام) است که می‌تواند چنین ادبی را رعایت کند.

در اولین فراز از این دعا ‌‌می‌فرماید عجائب عظمت تو پایان ندارد؛ ‌‌یعنی عجائب خلقت تمام شدنی نیست.

برگرفته از مباحث «شرح صحیفه سجادیه» 

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed