مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
دعای ندبه براساس ولایت و حاکمیت متخصص معصوم طراحی شده که اصل خلقت انسان است و ماجراهای بعدی را که حضرت بیان میکند- از آدم تا امام زمان علیه السلام -داستان اولیاء است که با هدف تربیت انسان تنظیم شده است.
دعای ندبه که از سوی آقا امام صادق (علیه السّلام) برای ما انشاء شده، یک ضرورت برای حیات مادی و معنوی مسلمانان است؛ یعنی حضرت نیاز آینده مادی و معنوی مسلمانان و بلکه جهان را دیده و بعد این دعا را انشاء کرده اند. این دعا فوقالعاده ریاضی و دقیق و هماهنگ با ساختار وجودی انسان و جهان تنظیم شده است.
ماجرای هدف خلقت انسان همانطور که خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم میفرماید، خلیفهسازی است. می فرماید: «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً» یعنی خدا میخواهد در زمین خلیفه و جانشینی بسازد که مظهر او هستند. اما این داستان از زمین شروع نمیشود. چون زمین مقصدی است که یک مقدمات علمی و عملی قبلش نیاز بوده و در واقع زمین وسط راه است.
حالا برای اینکه در زمین خلیفه ساخته بشود چه مقدماتی لازم است؟ مثل اینکه شما میخواهید یک شرکتی بزنید که تولید دارو کند و محصولاتش را در اختیار بیماران قرار بدهد، اما قبل از اینکه بخواهید این شرکت را ایجاد کنید، نیاز به تخصص افرادی دارید که در این زمینه دانش علمی دارند؛ چه در زمینه خود دارو، چه در زمینه تجهیزات؛ بعد از آماده شدن این افراد، اقدام به زدن شرکت می کنید.
در زمین هم قرار است آدمهایی ساخته شوند که خلیفة الله شوند؛ یعنی لیاقت شبیه خداوند و معصوم شدن را پیدا کنند. امام هم دست روی همین ماجرا گذاشته و ماجرای خلقت انسان، این است که خدا میخواهد آدمهایی مثل خودش تربیت کند که بشود به آنها «خلیفة الله» خطاب کرد، یعنی مظهر خدا.
چون خدا که نمیخواسته ما بیاییم اینجا پولدار بشویم، کارخانه بزنیم، ویلا بخریم یا ازدواج کنیم و تشکیل خانواده و بچهدار شویم. چون اینها را حیوانات هم دارند. برای علم هم نیاورده که دکتر و مهندس بشویم. چون فرشتهها این علوم را دارند و از ما هم بیشتر میفهمند. همه اینها ابزار هستند. آنچه خدا از ما خواسته، این است که به واسطه مقام فوق عقلانی مان، یعنی مقام انسانی، به درجه خلیفة اللهی و مظهر خدا شدن برسیم. همانطور که در دنیا در ایجاد هر رشتهای، اول متخصص تربیت و آماده می کنند. خداوند هم در نظام خلقت، اول متخصصان را میآفریند، بعد مجهز به دانشی میکند که آن دانش میتواند انسان را خلیفة الله کند و آن «قرآن کریم» است.
همانگونه که قبلاً بیان شد: «الرَّحْمنُ/ عَلَّمَ الْقُرْآنَ /خَلَقَ الْإِنْسانَ». یعنی رحمانیت شروع ماجراست، از رحمت و مهربانی شروع میشود. بعد انسان کامل آفریده میشود. به قرآن مجهز میشود، بعد «خَلَقَ الْإِنْسانَ» که مربوط به مرحله زمین است، یعنی انسان آفریده میشود و قرار است پرورش پیدا کند. پس اصل مسئله هدف خلقت، خلیفهسازی است.
باید هدف خلقت را بفهمیم، بعد به فرزندانمان و سپس به مخاطبین مان بفهمانیم که شما روی زمین برای این هدف آمده اید تا به اشتباه سراغ چیزهای دیگر نروند. چون وقتی آدمها هدف اصلی را گم میکنند در ورطۀ شکست، سرخوردگی، افسردگی، داغان شدن، غم، غصه، و مسائل دیگر قرار می گیرند.
گرفتاری های جامعه امروز، ناشی از تعریف غلط از «من» است
شما الان التهابات جامعه را نگاه کنید. بیشتر درگیری ها، دغدغه ها و غم و غصه های مردم، حول محور مسائل «جمادی، گیاهی، حیوانی و علمی» است. درحالی که اصل ماجرا این نیست. ماجرا این است که من به زمین آمده ام تا شبیه خدا شوم.
ما زندگی بعد از مرگ مان را رها کرده ایم و حواسمان معطوف شده به چیزهایی که از خودمان نیست؛ یعنی به منهای قلابی توجه می کنیم. برای همین است که با انواع درگیریها، افسردگیها، غصهها، ناامیدیها و غمها درگیر می شویم. اما آدمی که غصه ابدیت را داشته باشد، شاد است. آدمی که حواسش به خودش باشد که «من کیستم؟ برای چه به کره زمین آمده ام؟ هدفم به کجا رفتن است؟» اینجور آدمها خیلی کم است. آدمی که بفهمد من اینجا چکاره هستم و نوع غصهها، دغدغهها و آرزوهایش براساس خود اصلی اش تنظیم بشود، نه خودهای «جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی». به چنین کسی انسان میگویند.
آغاز دعای ندبه از ولایت است
دعای ندبه با هدف خلیفة اللهی انسان از ولایت شروع میکند. پس ما نیاز به یک مربی داریم تا ما را تربیت کنند.
حضرت صادق علیهالسلام در دعای ندبه، علاوه بر یک بحث تاریخی و سیاسی ـ اجتماعی دعا را براساس بحث فوق عقل تنظیم کرده، یعنی اول متخصصان معصوم را مشخص میکند. شرط والیان را هم میگوید که آنها باید انسان بسازند. و این تذکر را هم می دهد که خودتان درگیر دنیا نشوید: «أَنْ شَرَطْتَ عَلَیْهِمُ الزُّهْدَ فى دَرَجاتِ هذِهِ الدُّنْیا الدَّنِیَّةِ= پس از آنكه بی میل بودن نسبت به رتبه هاى این دنیاى فرومایه را با آنان شرط نمودى».
البته «شَرَطْتَ عَلَیْهِمُ الزُّهْدَ» یعنی عصمت. چون در ادامه دعا می گوید: «عَلِمْتَ مِنْهُمُ الْوَفَاءَ= و تو هم وفا نمودن به آن را از جانب آنان دانستی »؛ یعنی خدا میداند که آنها درگیر نمیشوند و معصوم هستند.
پس ماجرا از ارسال متخصصین معصوم شروع میشود؛ یعنی خدا متخصص معصوم را تربیت میکند و آنها را در زمین قرار می دهد و به سراغ مردم می فرستد تا آنها را به بزرگی خودشان تربیت کنند. از این رو، قانون دنیا این است که دائماً رهبران الهی باید تجدید بشوند و ادامه داشته باشد.
پس مسئله اصلی در داستان خلقت انسان، آدم شدن و رسیدن به مقام خلیفة اللهی است. الگوی این مقام، معصومین هستند. چون شبیهترین موجود، به خداوند هستند که به او «مثل اعلی» میگویند، یعنی عالیترین نمونه از خدا که به او خلیفة الله و امام میگویند.
داستان ندبه هم داستان ولایت است. کسانی که در مقابل فرامین معصوم تسلیم میشوند و به اطاعت آنها تن میدهند، اینها به معنای واقعی «انسان» اند. پس اصالت در نظام خلقت با ولایت است. همان طور که اصالت در دانشگاه با استاد است. استاد است که به دانشکده معنا می دهد. در نظام خلقت هم اصل با متخصص معصوم است.
ولایت یعنی مطیع بودن، اجرا کردن دقیق دستورات متخصص. اگر ما به فهم این موضوع نرسیم، اصلاً نمیدانیم ندبه به چه معناست یا چرا حضرت نام این دعا را ندبه گذاشته است؟
اسلام بدون متخصص معصوم، مورد رضایت نیست. مثل این که از مهندسان بخواهید پزشک تربیت کنند. این اصلا مقدور نیست. قرب و بُعد به هدف خلقت، با ولایت حاصل میشود، یعنی آنهایی که ولایت دارند، به هدف خلقت که خلیفة اللهی است، نزدیکترند و همچنین عده ای با ولایت دورترند. این خیلی مهم است. حال چه کسانی نزدیک و چه کسانی دور هستند؟
عذاب و عفو الهی در گرو تبعیت از پیشوای ستمگر یا هدایت گر است
امام باقر (علیه السّلام) در پاسخ به سوال فوق نقل می کند که خدا فرمود: «قَالَ اللهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَأُعَذِّبَنَّ كُلَّ رَعِیَّةٍ فِی الْإِسْلَامِ دانَت إِمَاماً جَائِراً لَیْسَ مِنَ اللهِ وَ إِنْ كَانَتِ الرَّعِیَّةُ فِی أَعْمَالِهَا بَرَّةً تَقِیَّةً وَ لَأَعْفُوَنَّ عَنْ كُلِّ رَعِیَّةٍ فِی الْإِسْلَامِ دانَت بِوِلایَةِ کُلِّ إِمَامٍ عادِلٍ مِنَ اللهِ وَ إِنْ كَانَتِ الرَّعِیَّةُ فِی أَعْمَالِهَا ظَالِمَةً مُسِیئَةً = اگر هر رعیّتى از امت اسلامى، از امام ستمپیشهاى كه از سوى خداوند عزوجل نیست اطاعت كند، حتماً او را عذاب مىكنم؛ حتی اگر از مردم نیكوكار و پارسا باشد؛ و هر رعیتى از امت اسلامى كه از امام هدایت شدهاى كه از جانب خداوند عزوجل است اطاعت كند، از آنان در مىگذرم، حتی اگر از مردمی باشد که در كارهایشان ستمگر و بدكارند».
همان طور که یک پزشک اگر مورد تأیید نظام پزشکی نباشد، نمیتواند مطب بزند، متخصصی هم که مورد تأیید خدا نباشد، نمی تواند و حق ندارد حاکم باشد؛ اما اگر مردم از این حاکم تبعیت کنند، هر چند آدمهای خوبی هم باشند، مورد عذاب الهی قرار میگیرند. اما کسی که تابع ولی و امام معصوم است، هر چند که در اعمالش گناهکار باشد و به خودش ظلم کند یا عمل بدی داشته باشد. به گفته حضرت، خدا او را میبخشد. چون زیر نظر متخصص معصوم حرکت می کند. این دو با هم خیلی فرق دارند. کسی که ولایت معصوم را به عنوان امام بپذیرد، نهایتاً رشد میکند؛ چون حاکمیت معصوم را قبول کرده است.
«یونس شحام» گفت: به حضرت موسى بن جعفر علیه السلام گفتم: «بعضى از دوستان شما گنهکارند؛ شراب مینوشند و گناهان زشتى مرتکب میشوند که ما از آن بیزاریم؛ یعنی: «فَاسِقُ الْعَمَلِ فَاجِرُ الْعَمَلِ = فاسق العمل و فاجر العمل هستند». ولی روحش پاک است؛ چون ولایت را پذیرفته و اصالت تخصص را قبول کرده و به متخصص معصوم متصل است. میگوید راجع به آنها چه بگوییم؟ میگوید: «مُؤْمِنُ النَّفْسِ خَبِیثُ الْفِعْلِ طَیِّبُ الرُّوحِ وَ الْبَدَنِ = نفسش مؤمن است، اما عملش خبیث است؛ ولی پیکر و روان پاکی دارد». زیر بار ولایت نمیرود؛ یعنی عقلانیت را تعطیل کرده است. میفهمد هر کاری متخصص میخواهد؛ ولی در انسانیت تخصص را انکار میکند، اما عملش خوب است.
داستان عمل خوب و بد سر مرز انسانی است. خوش اخلاق بودن، امانتدار دار بودن و... خوب و ارزشمند است و ثواب هم دارد، ولی داستان در اینجا داستان بخش حیوانی و بخش انسانی است. بنابراین، ما باید این را خوب بفهمیم که دعایی که میخواهیم بخوانیم که راجع به ولایت صحبت میکند، داستان انسانی است.
ولایت پذیری چراغ و نور زندگی است
شما به میزانی که ولایتپذیر هستید، به هدف خلقت نزدیکترید. مثل دانشجو؛ به میزانی که حرف استاد را گوش میکند، به پزشک شدن نزدیکتر است؛ یعنی چنین دانشجویی از جهالت پزشکی در میآید. از تاریکی جهالت در میآید و به نورانیت پزشکی دارد نزدیک میشود.
اما دانشجویی که خیلی نخبه هم هست، ولی حرف گوش نمیکند، بینظم میشود؛ او از نورانیت پزشکی در میآید و به ظلمت نزدیک میشود. پس اگر شما ولایت را درست پذیرفتی، روز به روز، به نورانیت نزدیکتر میشوی و روزبهروز از جهالت و تاریکی در میآیی.
«اللهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِینَ كَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ = خدا سرپرست و کارساز کسانی است که ایمان آورده باشند، ایشان را از ظلمت ها به سوی نور هدایت میکند کسانی که کافر شده اند، سرپرستشان طاغوت است که از نور به سوی ظلمت سوقشان می دهد».
کار ولایت این است که تو را از تاریکی در میآورد و به نور میرساند. ولی اولیاء طاغوت کارشان این است که تو را از نورانیت در آورده و کم کم به سمت ظلمت میبرند: «یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ». چنین کسی، از شدن، از آدمیت، از تشبه به حق تعالی و از خلیفة اللهی فاصله می گیرد.
اگر ما این را نفهمیم، دوران خودمان، زمان قبل از ظهور که زمان حساسی هست، به خصوص این چند ماه، اصلاً نمیتوانیم تحلیلش کنیم. ممکن است خدای نکرده یک انحرافاتی هم در دیگران ایجاد کنیم.
ما اکنون در قشنگترین و زیباترین وضعیت یک جامعه جهانی در طول تاریخ به سر میبریم که نزدیک به نورانیترین بخش تاریخ، یعنی حاکمیت و ظهور ولی الله و انسان کامل هستیم.
کلیدواژه ها:
آثار استاد