www.montazer.ir
جمعه 17 می 2024
شناسه مطلب: 1579
زمان انتشار: 14 ژانویه 2015
شرح خطبه توحیدی امام رضا(ع) (۳)- فراز سی و دوم

سومین کارگاه آموزشی توحید - اردوی نسیم حیات(۳)

شرح خطبه توحیدی امام رضا(ع) (۳)- فراز سی و دوم

خداوند، یک نور واحد است، اما تمام تجلیاتش، به تناسبِ ظرفیتِ وجودیِ خود، مانند آیینه هایی عمل می کنند که می‌توانند او را به اندازه ی ظرفیت و قدرت خویش، به نمایش بگذارند.

به گزارش منتظران منجی «عج»، در جلسه پانزدهم «شرح خطبه امام رضاع (۳)»، استاد محمد شجاعی به  ادامه بحث پرداختند که شرح آن در زیر می آید:

 

فراز سی و دوم: لیس فی محال القول حجّه. و لا فی المسأله عنه جواب. و لا فی معناه له تعظیم و لا فی إبائته عن الخلق ضیم، الا بامتناع الازلی، ان یثنّی و ما لا بدأ له أن یبدأ، لا اله الا الله العلیّ العظیم. کذب العادلون، بالله و ضلّوا ضلالاً بعیداً و خسروا خسراناً مبیناً و صلی الله علی محمد النّبی و آله الطیبین الطاهرین.

نه در سخن بدون حقیقت حجتی است و نه در پرسش از آن جوابی وجود دارد. و در معنای آن تعظیم مناسبی برای خدا وجود دارد. و نه در کنار زدن او از صفات خلق تجاوزی بر او می شود. مگر اینکه فکر کنیم که او آغازی ندارد. الهی جز خدای علی عظیم نیست. دروغ گفتند آنان که از خدا روی برگرداندند و بسیار گمراه شدند و زیان آشکاری دیدند و درود خداوند بر محمد و اهل بیت پاکش باد.

سؤال بی اساس و بی ربط، جواب ندارد. اساساً در گفتار ناصحیح، هیچ دلیلی برای اثبات وجود ندارد. همانگونه که دلیلی برای وجود حرکت و نتایج و آثار آن در خداوند، وجود ندارد.

وقتی سؤال و یا حرفی نادرست بود، قطعاً پاسخی نخواهد داشت، حتی اگر در ارتباط با خداوند و یا برای تعظیم و یا تقدیسِ نادرستِ او باشد. بنابراین اگر در صورت مواجهه با چنین سؤالاتی، او را از خصوصیات و صفاتِ مخلوقات منزه دانستیم، تجاوزی به ذاتِ او ننموده ایم. ما راهی نداریم جز اینکه او را به سبب امتناع ذاتش از تمام محدودیت ها و نقص ها، تسبیح و تقدس نموده و او را کمالِ مطلق بی نهایتی بدانیم که مبدأ و منشأ همه ی هستی است.

 

نور

نور یک حقیقت مشترک، بین خداوند و تمام مخلوقاتش می باشد. لفظ نور، در مورد الله بکار می رود. اما در تمام مراحل قوس صعود و قوس نزول، جلوه های بیشمار نور، قابل مشاهده و ادراک است. به این معنا که نور به عنوان یک حقیقت واحد، با حفظ نورانیتِ خودش، از عالی ترین مراتبِ نور تا پائین ترین مراتب نور، جلوه های گوناگونی داشته است، بطوریکه، هیچ کدام از تجلیات خداوند، خالی از نور نیستند، حتی جایی که از آن به ظلمات تعبیر می شود، نیز، به طور کامل، فاقد نور نیست. به عنوان مثال رحم که تاریک ترین جای عالم است، کف اقیانوس ها و دریاها، هسته ی زمین و ... از نور خالی نیستند، فقط مراتبِ نور در تمام تجلیات خداوند با هم متفاوت است.

اما برای شناختِ نور و درک مراتب آن، ابتدا باید نور حقیقی را بشناسیم؛ یعنی ریشه ی تمام مراتب نور را که همان الله است، درک نماییم؛ الله نور السموات و الارض (سوره نور، آیه 35)

اگر بخواهیم مفهوم نور را در چهارچوب الفاظ بیان کنیم، به صراحت می توان گفت که امری ناممکن است. چرا که الفاظ بدون استثناء مربوط به عالم خلقت هستند و محدودیت از خصوصیات لاینفک عالم ماده می باشد. پس الفاظی که دارای محدودیت هستند، هرگز نمی توانند بطور مطلق نور حقیقی را که حقیقتی غیرمادی است، بدون نقص و تمام و کمال برایمان بیان کنند.

در اینجا می توان گفت، قرآن نیز که تجلیِ عظیم خداوند در مقام لفظ می باشد، هرگز نمی تواند کاملاً خداوند را در ظاهر امر برایمان توصیف کند، مگر آنکه در محضر کسانی آنرا بیاموزیم که به باطن قرآن آگاه بوده و از گروه مطهّرون باشند؛

لا یمسُّهُ الا المطهّرون (سوره واقعه، آیه 79)

قرآن، خود، گروه مطهرون را برایمان معرفی می نماید؛

یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل بیت و یطهرکم تطهیرا (سوره احزاب، آیه 33)

اهل بیت، همان مطهرون از دیدگاه قرآنند.

نور، حقیقتی روشن و روشن کننده

نورٌ، الظاهر بنفسه، المظهرُ لغیره. نور حقیقی است که ذاتاً روشن و ظاهر بوده و غیر خودش را روشن نموده و ظهور می دهد. نور یک مفهوم عام است که تمام مراتب هستی را شامل می شود. نور در جبروت، نور در ملکوت، نور در ناسوت (طبیعت) و... جلوه های نور را در یک تقسیم بندی مختصر می توان به دو دسته تقسیم کرد:

1-    نور مادی: نقطه ی مقابل نور مادی، تاریکی است. مثل نور آفتاب در برابر تاریکی شب

2-    نور معنوی: نقطه ی مقابل نور معنوی، جهل است. جهل پوشش عقل است، هرگاه عقلی نورانی شد، حجاب ها و پوشش هایش برداشته شده و قدرتمند می گردد.

نورانی ترین و بزرگترین منشأ نور مادی، خورشید و کم نورترین آنها، کرم شب تاب است.

نور معنوی تقریباً برای همه ی ما و کم و بیش قابل درک است. هر چه به خداوند تبارک و تعالی، تقرب بیشتری می یابیم، نور بیشتری وجودمان را در بر می گیرد و هر چه گناه و آلودگی بیشتر بر ما چیره شده و از خداوند فاصله می گیریم، کدورتِ دل و خالی شدن وجودمان از نور را بیشتر درک می کنیم.

جدول زیر، تصویرِ جامعی از مراتب نور را با نمایش گذاشته است. بعد از یک مشاهده ی اجمالی، به توضیح تک تکِ گزینه های این جدول می پردازیم؛

 

مراتب نور تکوینی

الله

وقتی می گوییم؛ الله نور السموات والارض؛ یعنی خداوند اصلِ هستیِ آسمان و زمین است و همه ی موجودات، هستی شان را از او می گیرند. او ظاهر بنفسه می باشد، به این معنا که ذاتاً ظاهر بوده و نیاز به اثبات ندارد. همانطور که هیچ نوری، نیاز به اثبات ندارد. آیا وقتی واردِ اتاق روشنی می شویم، لازم است ثابت کنیم که در این اتاق، نور موجود است؟ مسلم است که روشن بودن اتاق، خود، اثباتی برای وجود نور در اتاق است؛

أفی الله شکّ فاطر السموات و الارض (سوره ابراهیم، آیه 10)

آیا می توان، ذاتی را که سرچشمه و منشأ تمام هستی است را انکار کرد؟

خداوند، یک نور واحد است، اما تمام تجلیاتش، به تناسبِ ظرفیتِ وجودیِ خود، مانند آیینه هایی عمل می کنند که می‌توانند او را به اندازه ی ظرفیت و قدرت خویش، به نمایش بگذارند. پس در حقیقت، تمام موجودات، جلوه هایی از یک نور واحد و یا یک حقیقت مشترک می باشند که بواسطه ی آن نور واحد، ظهور می یابند... أینما تولّوا فثمّ وجه الله. (سوره بقره، آیه 115)

بنابراین می توان در یک جمله، اینگونه گفت که هر اندازه ظرفیتِ یک آینه (تجلی) بیشتر باشد، نور بیشتری را از الله جذب و منعکس می نماید.

عوالم خلقت

جستجو در عوالمِ، ما را به شناخت، انکشاف و استخراج اسماء خداوند از لابه لای تمام پدیده ها می رساند. از همین روست که برای آن کلمه ی عالَم را برگزیده اند؛ به معنای آنچه که ما را به علم می رساند. عالم ناسوت یا همان عالمِ مادی ما نیز مشمولِ همین قاعده بوده و میدانی است برای شناختِ خداوند.

از آنجا که خداوند با همه ی ذاتش (همه ی اسماء خود) در تمام تجلیاتش حضور دارد، ثابت می شود که در تمام اشیاء نور خداوند جاری بوده و همه ی آنها، ما را به سوی نور هدایت می کنند.

گفتیم که خداوند تنها ذاتی است که ظاهر است و بقیه ی موجودات بواسطه ی او ظهور می یابند. او هستی مطلق بوده و با بی نهایت تجلیاتش، عوالمِ مختلف را ساخته است. آیا این مقدار فهم از تنها ذاتِ ظاهر، جز معنی لا اله الا الله می باشد؟ اکنون براحتی معنای آیه ی زیر را در می یابیم؛ شهد الله لا اله الا هو و الملائکه و اولوالعلم (سوره آل عمران، آیه 18)

خداوند، تنها و تنها شهادت این سه دسته را به یگانگیِ ذاتِ خود و الهیتش به رسمیت می شناسد؛

1-    شهادت خود

2-    شهادت ملائکه

3-    شهادت صاحبان خرد (کسانیکه توحید را پذیرفتند و بعد شهادت دادند.)

تمام تجلیات خدا، ثابت کننده ی حضور مطلق اویند و این جز معنای شهادت خداوند به یگانگی خویش نیست.

تغییر مبادی میل انسان

دریافت یک تصویر حقیقی از خودِ انسانی به هر کسی این قدرت را خواهد بخشید که مبادیِ امیال خویش را تغییر داده و عاداتِ ناپسند را از وجود خویش حذف نماید. شناختِ سرچشمه ی کمال و آشنایی با محبوب های حقیقی، انسان را در جهت حذفِ امیال باطلِ وجودی اش یاری نموده و او را بی هیچ دردسر و تلاش طاقت فرسایی به سوی نور هدایت خواهد کرد و این از آثار معجزه انگیز و شگفت آور معرفت است.

اما میزان تغییر این امیال در باطن انسان، به میزان تسلیم بودن او در برابر الله و دستوراتش وابسته است. هر چقدر بیشتر در برابر خداوند و موازینی که از طریق رسولش در اختیارمان قرار داده است، تسلیم باشیم، ترک عادت های بد، آسان تر، و تمایل به امیال نورانی در انسان بیشتر می شود.

امام حسین علیه السلام در دعای عرفه چنین عرض می کند؛

خداوندا، تو کسی هستی که نورت را در دل دوستانت تاباندی، تا تو را شناختند و به توحید رسیدند.

 

نور معصومین «علیهم‌السلام»

با توجه به نموداری که از الله تا ناسوت رسم نمودیم، گفتیم که از اولین تجلی خداوند یا همان ظهور کامل، با نام ها و تعابیر مختلفی یاد می شود که یکی از این تعابیر، نور محمد است.

پس نور محمد، اولین تجلی خداوند می باشد. و این نور، در خلقت تمام انسان ها، بصورت بالقوه در نهادشان قرار گرفته است. اگر کسی خود را تسلیم نموده و در معرض پذیرش دستورات ربّ العالمین قرار دهد، آرام آرام این نورِ بالقوه را به فعل رسانده و تجلیِ آن را که روز به روز افزون می گردد در وجودش احساس می کند. بنابراین پیامبر و اهل بیت، مرتبه ای از نور خداوند بوده و تمام انسان ها با وجود آنها، نور گرفته و به سمت نور مطلق (الله) پیش می روند.

فامنوا بالله و رسوله و النّور الّذی أنزلنا، و الله بما تعملون خبیر. (سوره تغابن، آیه 8)

ایمان بیاورید به خدا و رسولش و نوری که با او نازل کردیم، و خدا به هر چه می کنید، آگاه است.

امام صادق علیه السلام می فرمایند؛ به خدا قسم، منظور از نوری که توسط خدا نازل شده، پیامبر و اهل بیت او می باشند. قسم به خدا که نور امام در دلهای مؤمنین، نورانی تر از خورشید درخشان در روز است، و قسم به خدا که ائمه دلهای مؤمنین را نورانی می کنند.

سؤال؛ میزان نوری که ما از ائمه دریافت می کنیم. به چه عواملی بستگی دارد؟

1-    به مقدار تسلیم ما، در برابر آنها بستگی دارد، اینکه چقدر دلهایمان را در اختیار آنها قرار می دهیم و چقدر از آنها فرمان می بریم.

2-    به میزان ترک گناه ما نیز وابسته است. هر چقدر دلهای ما از گناه بیشتر پاک شود، آینه ی قلبمان جلی یافته و می تواند نور بیشتری را از خداوند و در مرتبه ی بعد از پیامبر و اهل بیت گرفته و منعکس سازد. گناهِ به منزله ی سوراخی در دل انسان است که شیطان از راهِ آن آرام آرام وارد شده و در نهایت انسان را به مقام تکذیبِ آیات خداوند می رساند؛

ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاؤُوا السُّوأَى أَن كَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِؤُون (سوره روم، آیه 10)

یادمان باشد که لقمه ی حرام، از بزرگترین گناهانی است که به یقین انسان را به مقام کذب خواهد رساند.

فراموش نکنیم که؛ ثبات قدم در دین، همیشه و همیشه، دعایِ دستهای خالیِ رو به آسمانمان باشد...

یا مقلب القلوب، ثبت قلوبنا علی دینک.

با توجه به نمودار نور، دیدیم که عوالم خلقت از جلمه ی عالم ناسوت، راهها و مجاری شناخت خداوند بوده و ما را به سوی این نور حقیقی راهنمایی می کنند. در عالم ناسوت، موجودات به دو دسته تقسیم می شوند؛

1-    انسان

2-    هر آنچه غیر از انسان، مثل گیاهان، حیوانات، اشیاء و ... که خود شامل دو دسته ی نورانی و غیر نورانی تقسیم می شوند که از گروه موجودات نورانی که از خود نور ساطع می کنند می توان به موارد زیر اشاره کرد؛ مثل انواع سنگهایی که از خود نور ساطع می کنند، مثل خورشید، مثل کرم های شب تاب و ...

انواع مراتب نور در انسان شامل مراتب زیر می باشند؛

1-    ایمان

2-    عمل

3-    انواع نور ادراکی

 

انواع نور ادراکی

حسی ---- حواس پنجگانه

خیال

وهم

عقل

فوق عقل

در ارتباط با قوای 5 گانه که همان انواع نور ادراکی در وجود انسان هستند، مفصلاً به شرح پرداختیم. اما ذکر چند نکته در اینجا الزامی است.

- با دقت در نمودار می بینیم که در بخش حس، انواع حواس پنج گانه نیز، جزء مراتب نور در انسان می باشند، چرا که هر کدام از حواس پنجگانه ی ما، برای کشف و ادراک آنچه در نظام خلقت به عنوان تجلیات خداوند وجود دارد، طراحی شده و انسان را به سوی معرفت الله هدایت می کنند.

- بخش عقلی نیز شامل دو بخش عقل نظری و عقل عملی می باشد.

کشف قوانین و فرمول های نظام عالم و انواع اختراعات، اکتشافات و ... که سبب تسلط انسان بر عالم می گردد، بر عهده ی عقل نظری است و از آن جهت که انسان را در رسیدن به شناخت پروردگار یاری می کند، خود مصداق واژه ی نور است. از عقل نظری گاهی به هوش نیز تعبیر می شود.

اما عقل عملی، نوری است که توسط آن، حق و باطل از یکدیگر شناخته می شوند. یا به روایت دیگر، عقل عملی، چیزی است که توسط آن خداوند عبادت شده و بهشت حاصل می گردد. بنابراین محدوده ی عقل عملی، چهارچوب بایدها و نبایدهای اعمال ما و تمایز میان اعمالِ صالح و ناصالح است و این جز مصداقِ نور نیست.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند: العقل نورٌ فی القلب یفرّق بهِ بین الحقّ و الباطل.

عقل نوریست در دل که به واسطه ی آن بین حق و باطل فرق گذاشته می شود.

نقطه ی مقابل جهل، عقل است، نه علم. دقت کنید؛ کسی می تواند عالم بوده و مجهز به علوم مختلف باشد، ولی جاهلانه و غیر عقلانی عمل کند. انسانِ عاقل، قطعاً همیشه نور را انتخاب نموده و از ظلمت (جهل) دوری می جوید، چرا که به هدف نهایی خلقتش آگاه است و براساس یک تولد سالم دست به انتخاب ها و ارتباط های مختلف می زند.

- بخش فوق عقل، بالاترین مراتبِ نور تکوینی در وجود انسان است. بخشی که طالبِ بینهایت مطلق بوده، آنرا درک نموده و به آن عشق می ورزد. این نور در وجود تمام انسانها وجود داشته و در آنها به سمت یک کمال مطلق بینهایت، کشش ایجاد می نماید. به همین دلیل یکی از مصادیق نور در وجود انسان است. اما آنان‌که سعی می کنند یک کشش بینهایت را از طریق اسباب و آلات دنیایی و محدود ارضاء نمایند، راه را به خطا رفته و به خسران خواهند رسید.

رفاقت با الله و انس گرفتن با او، تنها راهِ ارضاء این کشش در وجود انسان است.

 

- نور ایمان

امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند؛ خدا رحمت کند کسی را که بداند از کجا آمده، در کجا زندگی می کند و به کجا می رود؟

و اما از سه مرحله ی بالا، مهمترین علم آن است که بدانیم، از کجا آمده ایم؟ قبلاً در کجا بوده ایم؟...

شناخت موطنِ اصلی انسان، او را از گرفتار شدن در قالبِ زمینی اش رهانیده و او را در مسیر بازگشت به سوی وطنِ اصلی اش قرار می دهد. انّا لله و انّا الیه راجعون.

پس قالب زمینی مان تمامِ دنیا با همه ی تجلیاتش، مسیری است که باید برای بازگشت به موطنِ اصلی، از آن به سلامت عبور کنیم. درگیر شدن با قالبِ دنیایی مان و رسیدن به دغدغه ها و آرزوهایی که فقط جزئی از مسیرِ ما هستند، قطعاً ما را از تولدِ سالم به وطن اصلی مان باز می دارد. قرآن خطاب به انسان هایی که بازگشت را فراموش کرده اند، می فرماید:

أثّاقلتم إلی الارض؟ أرضیتم بالحیوه الدنیا؟ (سوره توبه، آیه 38)

آیا در زمین، سنگین شده اید؟ آیا به زندگی دنیا راضی گشته اید؟

انسان هایی که مشتاق بازگشت به وطن خویش هستند، مؤمنان واقعی اند، چرا که حبّ وطن نشانه ی ایمان است. انبیاء و معصومین، تنها با یادِ وطن حقیقی شان آرام بوده و به بالاترین مقامات انسانی رسیدند.

برای اولین قدم، باید نفس خویش را مشتاق بهشت نماییم. این اشتیاق، آرام آرام مبادی میل ما را و در نهایت سبک زندگی ما را تغییر داده و ما را در صراط مستقیم به یک حرکت سالم و صحیح برای بازگشت خواهد رساند.

ارتباط ها، انتخاب ها، رفتارها و افکار ما، باید به سمتی سوق داده شوند که سرعت دهنده ی ما در مسیر بازگشت به وطن اصلی باشند نه آنکه ما را از رسیدن باز دارند.

 

- نور عمل

خطبه ی امام رضا علیه السلام با این فراز آغاز شد؛ اول عباده الله، معرفته.

و با این فراز به پایان رسید؛ لا دیانه الا بعد معرفته.

با اندک تأملی می توان، رابطه ی میان این دو جمله را درک کرد؛ ضعف های ما در تمام شاخه های دین، حاکی از نقص معرفتِ ماست.

اگر نمی توانیم بهشت و بالاتر از بهشت (رسیدن به الله) را به عنوان وطن حقیقی خود و محل بازگشتمان باور کنیم،

اگر نمی توانیم سبک زندگی مان را براساس تولد سالم به آخرت پایه ریزی کنیم؛

اگر نمی توانیم با تنها باقی مانده و تجلی کامل خداوند در زمین پیوند برقرار کرده و در سایه ی ارتباط با او به سرعت به سمت بهشت حرکت کنیم،

اگر هیچ تلاشی برای برداشتن موانع ظهور نداریم؛

تنها یک دلیلِ واضح دارد؛ ضعف در معرفت الله

اگر اطلاعاتی را که کسب می کنیم در حد دانایی هایمان باقی مانده و با تمرین و تکرار به دارایی تبدیل نشود، قطعاً تأثیری در رسیدنِ ما به شادی و آرامش حقیقی ندارد.

کسب معرفت صحیح، انسان را به عمل صحیح می رساند. زندگی میدان تمرین مناسبی برای ماست تا آنچه را که آموخته ایم به مرحله­ی عمل برسانیم. تک تک اسماء خداوند برای تمرین در صحنه های گوناگون زندگی، می توانند در وجود ما به فعلیت برسند.

این میادین، صحنه هایِ کسب قدرت و یا به عبارتی دقیق تر، صحنه های کسب نور برای ما می باشند. ما به میزان اسمائی که از خداوند جذب می کنیم، نورانی می شویم.

نور عمل، همان دارائی هایی است که ما در میادین مختلف زندگی، با تمرین و تکرار کسب کرده ایم. هر کس تلاش بیشتری نمود و زمان بیشتری را در این میادین به مبارزه گذراند، قدرتمندتر و نورانی تر می گردد.

فراموش نکنیم که باید قلباً عاشق عمل صالح بوده و به آن تن دهیم، در غیر اینصورت، هیچ عمل خیری، به جذبِ نور در ما کمک نخواهد کرد. به عنوان مثال رعایت حجاب، بدون آنکه قلباً تمایل به آن داشته باشیم، بیشتر به کدورتِ قلب ما کمک می کند تا به نورانیتِ آن.

تا نظام مودتی دل ما تغییر نکند و عاشقانه به رعایت دستورات خداوند تن ندهیم، اعمال ما، نوری تولید نخواهند کرد.

پیروزترین انسان ها کسانی هستند که سلطان قلبشان محمد و آل محمدند.

انواع نور تشریعی

1-    الله

2-    انبیاء و معصومین

3-    قرآن

4-    دین

5-    اساتید و علمای ربانی

6-    کتاب

 

- الله

تشریع، به معنای قانون گذاری است. بنابراین نور تشریعی یا همان هدایت تشریعی تنها مخصوص موجوداتی است که قانون پذیرند. طبق اصل اصالت تخصص، آموختیم که چون خداوند منشأ خلقت بوده و به تمام فرمول ها و قوانین عالم آگاه است، پس منشأ تمام هدایت ها بوده و تنها اوست که می تواند برای مخلوقاتِ قانون پذیرش، آئین وضع نماید؛

قل، انّ هدی الله، هوالهدی  (سوره بقره، آیه 120)

- انبیاء و معصومین

خداوند در مسیرِ پر خطر صعود، چراغ های راهنمایی زیادی، قرار داده تا در پرتو نور هدایت آنها، مسیر مستقیم را گم نکنیم. تمام پیامبران و امامانِ معصوم، راهنمایانی این مسیر آسمانی اند. آنان آئین ها و قوانینِ وضع شده از سوی خداوند را به مردم ابلاغ کرده و آنها را برای رسیدن، یاری می کنند؛

یا أیها النبیّ، انّا أرسلناک شاهداً و مبشراً و نذیرا. (سوره احزاب، آیه 45)

و داعیاً إلی الله باذنه و سراجاً منیرا. (سوره احزاب، آیه 46)

ای پیامبر، ما تو را فرستادیم تا؛

1-    شاهد (ملاک) مردم باشی

2-    بشارت دهی (به سرانجام تولد سالم)

3-    بترسانی (از عذاب تولد ناقص)

4-    دعوت کننده به سوی خدا و به اذن خدا باشی. (ولایت تشریعی).

5-    برای مردم چراغ روشن باشی. این عبارت نشان دهنده ی نور بودن پیامبر و معصومین و مقام هدایت گری شان به سمت خداست.

یادمان باشد که زمین، هیچ گاه از راهنمایانِ الهی خالی نبوده و این مسیر. هیچ گاه بدونِ راهبر نمانده است. اما وظیفه ی مهم انسان ها آن بوده که راهنمایانِ عصر خویش را بشناسند و خود را به او نزدیک و نزدیک تر سازند تا بتوانند دست در دستان او گام برداشته و این راه را به سلامت به پایان برند.

در عصر ما نیز، امام زمان حضرت حجه بن الحسن، تنها تجلی کامل خداوند در زمین و تنها مربی منتخب خداوند برای انسان ها می باشد.

هرگز از خاطر نبریم که بدون انس گرفتن و یاری جستن از ایشان هرگز سالم متولد نخواهیم شد. حرکت به سمت خداوند، جز با همراهی راهنمایانِ این مسیر (امام زمان) میسر نیست.

 

- قرآن

الر، کتاب انزلناه إلیک لتخرج النّاس من الظلمات الی النّور باذن ربهم، الی صراط العزیز الحمید. (سوره ابراهیم، آیه1)

این قرآن، کتابی است که ما بر تو فرستادیم تا مردم را به امر خدا از ظلمات بیرون آری و بعالم نور برسانی و به سوی خدای مقتدر ستوده صفات رهسپار گردانی.

پس طبق آیه ی بالا، هر مقدار که انسان با قرآن انس می گیرد، آیاتش را می فهمد و به آن عمل می کند، به نور حقیقی که همان ربّ عزیز و حمید است نزدیک تر شده و نورِ افزون تری را از او جذب نموده و منعکس می کند.

دوری از قرآن و عدم رفاقت با آن، قطعاً و یقیناً انسان را به تاریکی کشانده و به ظلمات می افکند. نکته ی بسیار نوید بخشی است اینکه در دولت امام زمان که دولتِ قرآن است، نزدیک ترین انسان ها به ایشان، کسانی هستند که قرآن می فهمند و عمل می کنند.

- اساتید علوم الهی، علما و انواع کتاب ها و منابعِ علمی که راهی به سوی نور در برابر انسان باز می کنند، مصداقی از مصدیق نور تشریعی بوده و بهره گرفتن از آنها، انسان را به سوی نور حقیقی پیش خواهد برد.

میانگین (1 رای)

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed