مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
«زیرک و هوشمند بودن» دو صفت بسیار مهمی است که حضرت برای مؤمن بیان می کند. مؤمن شادی و نشاطش را در چهره اش آشکار می کند، اما غمش را هیچ گاه بروز نمی دهد.
علی (علیه السلام) درباره تأثیر عوامل اعتقادی، به خصوص ایمان در ایجاد شادی می فرمایند: «المُؤمِنُ هُوَ الكَیِّسُ الفَطِنُ، بِشرُهُ فی وَجهِهِ، وَحُزنُهُ فی قَلبِهِ = مؤمن زیرك و هوشیار است، شادمانى او در چهره اش و غمش در دل اوست.» (الكافی: 2/226/1).
علت زیرک و هوشمند بودن مؤمن این است که او به هر دو سیستم دنیا و آخرت کاملاً آشنا است. سیستم دنیا را یک رحم می بیند که زمینه ی رشد او برای زندگی ابدی را فراهم می کند.
شادی انسان حاصل اعتقاد، باور و «ایمان» اوست. «ایمان» به زندگی انسان امنیت، سرزندگی، نشاط و هیجان می دهد. انسان فقط با داشتن ایمان قوی «مؤمن» است.
هنگامی که صحبت از «مؤمن» می کنیم، منظور کسی است که دل او با عقیده مذهبی اش امنیت پیدا کرده و به آرامش رسیده است؛ باورش محکم شده و تغییری در آن راه ندارد؛ نسبت به عقایدش شک و تردید نداشته و تزلزلی در دین او اتفاق نمی افتد. تغییر محیط و تغییر شرایط، ایمان او را ضعیف نمی کنند، مثل رفتن به دانشگاه، رفتن به سربازی، ازدواج، تغییر محل زندگی، سفر به کشورهای خارجی، شبهات مطرح شده در شبکه های اجتماعی و... هیچ کدام باعث رنگ عوض کردن او نمی شوند. مؤمن در هر شرایطی استحکام خودش را حفظ می کند.
خدا ما را جاودانه خلق کرده است. رابطه دنیا با آخرت، مثل رابطه رحم مادر با دنیاست، وقتی ما از اینجا به برزخ متولد می شویم، تنها ایمان ماست که دست ما را می گیرد. طبق آیه ی قرآن: «إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ،إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا= انسان در خسارت و زیان است، مگر آنان که ایمان آورده اند» (عصر/3).
شعاع دیدِ مؤمن خیلی وسیع است؛ یعنی از دنیا تا آخرت و قیامت امتداد دارد؛ برای زندگی مومن در دنیا فرمول و قاعده وجود دارد؛ مومن از برزخ، قیامت 50 هزار ساله و سؤالات آن نیز، آگاهی دارد. مسلماً چنین انسانی هوشمند و زیرک است. مؤمن انسان با همتی است، در هر دو نظام موفق است. انسانی که جاودانگی را ببیند و با خدا و غیب رفاقت کند، آدم ساده ای نیست که زندگی اش را فقط در همین دنیا و داشته های آن، پدر و مادری که بزرگش کردند یا زن و فرزند و ... خلاصه کند، او می داند که اینها همه مربوط به بخش طبیعی و حیوانی وجودش هستند.
مؤمن اصل و ریشه ی خود را خوب می شناسد و در ضمن این که در دنیا با خانواده زمینی اش زندگی می کند، با همه ی اعضای خانواده آسمانی اش نیز، رفت و آمد دارد؛ با همه کسانی که هر روز در نماز از خدا می خواهد تا راه آنها را برود، یعنی انبیاء، صالحین، صدیقین و شهدا مراوده دارد و آنها هم با او دوست هستند و رفاقت دارند.
مؤمن انسان فوق العاده ای است و هیچ گاه در دنیا تنها نیست، او یک زندگی خیلی باشکوه و پر هیجان دارد؛ هیجاناتش هیجانات حقیقی است، نه هیجانات کاذب که از تلویزیون، فیلم سینمایی، کارتون، خواندن کتاب و رمان به خودش تزریق کند. زندگی اش سرد و همراه با روزمرگی، خسته کننده و یکنواخت نیست، او خودش را برای جاودانگی آماده می کند.
نگاه ابدی و جاودانه آنقدر مهم و گسترده است که قرآن در این مورد می فرماید: « قَالَ كَمْ لَبِثْتُمْ فِی الْأَرْضِ عَدَدَ سِنِینَ، قَالُوا لَبِثْنَا یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ فَاسْأَلِ الْعَادِّینَ، قَالَ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا قَلِیلًا لَوْ أَنَّكُمْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ = گوید که میدانید شما چند سال در زمین درنگ کردید؟ آنها پاسخ می دهند که یک روز بود یا یک جزء از روز؛ (اگر ما خطا میگوییم) از شمارندگان (یعنی فرشتگانی که حساب عمر خلق دانند) باز پرس. خدا می فرماید: شما اگر (از حال زندگانی خود) آگاه بودید، میدانستید که مدت درنگتان در دنیا بسیار اندک بوده است.» (مؤمنون/ 112-113). درست مثل این است که از ما راجع به دوران رحمی مان سؤال کنند؛ آیا یادمان است که چه مدتی را در رحم گذراندیم؟ ما 9 ماه در رحم مادر بودیم و آنجا زندگی کردیم، ولی هیچ خاطره ای از آن نداریم.
ما وقتی از دنیا به برزخ منتقل می شویم، آنجا داستان آنقدر عجیب است و ارتباطات برزخی فوق العاده گسترده است که در واقع اصلِ زندگی آنجاست؛ ما اینجا زندگی نمی کنیم. همانطور که یک جنین در رحم مادر زندگی به معنای واقعی ندارد و فقط دارد خودش را برای زیستن در دنیا آماده می کند، زیرا زندگی رحمی در مقایسه با زندگی دنیا، زندگی نیست. همانطور که زندگی دنیا در مقایسه با زندگی آخرت، زندگی به حساب نمی آید.
طبق آیه ی شریفه ی قرآن:«وَمَا هَذِهِ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ لَوْ كَانُوا یَعْلَمُونَ= این زندگانی چند روزه دنیا افسوس و بازیچهای بیش نیست، و زندگانی اگر مردم بدانند به حقیقت در سرای آخرت است (که حیاتش جاوید و نعمتش بیرنج و زوال است)» (عنکبوت/64)؛ اگر حیات و زندگی حقیقی می خواهید، فقط در برزخ و آخرت به آن می رسید. انسان مؤمن در همین دنیا از این زندگی برخوردار است؛ در همین دنیا با تمام اجزای زندگی برزخ در ارتباط است؛ او زندگی پر از هیجان و شادی، پر از هدف، پر از «شدن» و پر از رشد و ارتقا دارد.
اینکه حضرت می فرماید: «بِشرُهُ فی وَجهِهِ، وَحُزنُهُ فی قَلبِهِ = شادمانى او در چهره اش و غمش در دل اوست»؛ یکی از موارد زیرکی مؤمن هم همین است که شادی هایش را در ظاهر بروز می دهد، اما غم ها را در دلش نگه می دارد، چون معامله اش با خداست.
در مباحث غم گفته شد که 3 نوع غم وجود دارد که سراغ ما آمده و ما را اندوهگین می کند، حوادثی که از طریق نظام خلقت اتفاق می افتند و تولید غصه می کنند، مثل زلزله، تصادف، سیل و ... یا غم هایی که نتیجه ی آزار و اذیت دیگران است، مثل اذیت شوهر، مادر شوهر، پدر شوهر، پدر زن، باجناق، دوست، پسر، فرزند، دختر، همسایه و... ، یا این که خود فرد اشتباهاتی می کند که منجر به تولید غصه در زندگی اش می شود.
کسی که مؤمن است می داند، هر کدام از این 3 نوع غم، در نهایت باعث کفارات گناهانش شده و درجات آخرتی برایش دارد. هیچ لزومی نمی بیند که این غم ها را به عنوان گله گزاری و درد دل پیش بندگان خدا بگوید؛ چون دو حالت دارد، طرفی که دارد حرف تو را می شنود، یا دوست است یا دشمن، اگر دوست باشد، ناراحت می شود، اگر دشمن باشد، خوشحال می شود. ما انسان های بی کس و بی خانواده نیستیم، ما خدا، اهل بیت و امام زمان را داریم، پس احتیاجی نداریم تا غصه هایمان را برای آدم های کوچک و زمینی که نوعاً کاری از آنها بر نمی آید، بیان کنیم. انسان هایی که مثل خود ما هستند و کمکی به ما نمی کنند و چه بسا مشاوره ی غلط به ما بدهند.
مواردی پیش می آید که انسان برای حل مسائل و مشکلات، نیاز به مشورت دارد و به مشاور، استاد یا انسان صاحب نظری مراجعه می کند که در جای خود کار پسندیده ای است و با اظهار غصه و درد دل برای هر کس فرق دارد.
شادی، نقش ایمان در شاد بودن، هوشمندی مؤمن
برگرفته از جلسه ششم شادی
کلیدواژه ها:
آثار استاد