مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
همانطور که در نظام مادی افراد شاخصهایی دارند برای این که بدانند چقدر موفق هستند، در نظام انسانی هم شاخصهایی وجود دارد که با آنها انسان میفهمد که چقدر انسانی زندگی کرده، چقدر حقیقتاً خوشبختی دارد و چقدر برای آخرت و ابدیتش آماده است. گفتیم قلب، همه حقیقت و ثروت و شرافت یک انسان است و خوشبختی انسان، به داشتن قلب سالم است.
شاخصهای مادی از قبیل ازدواج، داشتن فرزندان، شغل، تحصیلات، همسر و فرزندان، وضعیت مالی، داشتن مسکن، داشتن اتومبیل و ... هستند که در دنیا با این ها ارزیابی میکنند که آیا افراد دنیای موفقی داشته اند یا نه و با این شاخصه ها یک انسان را خوشبخت میدانند. اگر کسی این شاخصه ها را نداشته باشد، او را شکست خورده ارزیابی میکنند. اما شاخصه های انسانی که در حرکت به سمت آخرت و ابدیت لازم است، چیزهای دیگری هستند.
ظاهر بعضی افراد، انسان و باطن شان حیوان است
رسول خدا فرمودند: امت من در قیامت به صورت ۱۰ نوع حیوان محشور میشوند. باطن بعضی افراد بوزینه، خوک، سگ و ... می شود. این تبدیل، در قیامت انجام نمیگیرد، بلکه او در همین دنیا این صورت های حیوانی را به خود گرفته است. و به تعبیر علی(علیهالسلام):«الصُّورَۀُ صُورَۀُ الإنسان وَ القَلبُ قَلبُ حِیوان= صورتش صورت انسان است و باطنش، حیوان است.» برای همین به او بشر میگویند. بشر مربوط به پوست است. در عربی به پوست «بشره» میگویند. بشر یعنی ظاهر و پوست. این پوستش و ظاهرش انسانی است، اما باطنش یک حیوان وحشتناک و زشت است. بشر است و ظاهر بشری دارد، اما انسان نیست و باطن انسانی ندارد.
گاهی از ظاهر بد کسی می توان به باطن خرابش پی برد
علت این که گاهی می توان از ظاهر بد کسی به باطنش پی برد، این است که خداوند عالم را ریاضی خلق کرده و همه ی عالم، ساختار ریاضی و علمی دارد. مثلا یک درخت میوه که خوب میوه نمیدهد، وقتی یک متخصص گیاه شناسی این درخت را ببیند، میگوید: این درخت ضعیفی است و باید تقویت شود تا خوب میوه بدهد. حتی از نوع میوههایی که یک درخت میدهد، میتوانیم بفهمیم که دارایی این درخت چگونه است. یعنی بطور کلی میوههایی که میدهد، از نظر درجه مرغوبیت هم خوب است. بعضی از درختان، خیلی قدرتمند هستند و میوههایی که میدهند یک میوه درجه یک و عالی است. برعکس این هم هست که از ظاهر میوه، می توان به باطن مریض آن پی برد.
در مورد انسان هم همینطور است. گاهی می بینیم یک خانم باردار، بعد از ۳ یا ۴ ماه جنینش را سقط میکند. اینجا مشکل چیست که درخت وجود این خانم، میوه ضعیف می دهد و این خانم بچه را نمیتواند نگه دارد و بچه میمیرد؟ یا اگر به دنیا هم بیاید، بچه ضعیفی به دنیا میآید؟ میگوییم این خانم ضعف دارد و باید تقویت شود. وقتی ضعف هست، باید به سمت تقویت او برویم. همه ی خروجی های انسان همینطور است. یعنی اگر خروجیهای یک انسان، خروجیهای خوبی نیست، این نشان میدهد که در باطن او ضعفها و بیماریهایی وجود دارد. خروجی های خوب، ناشی از دل سالم است.
همیشه مشکل از ظاهر نیست؛ بلکه درون ناسالم است
ما همه جا نمیتوانیم با ظاهر مبارزه کنیم. مبارزه با ظاهر، فقط در بعضی جاها امکان پذیر است. مثل دکتر پوست میماند که گاهی دارو را برای ظاهر میدهد و می گوید روی پوست مصرف کنید. اما گاهی اصلاً با پوست کار ندارد. چون می گوید: علت این عارضه ای که روی پوست ظاهر شده، از درون و مثلاً از خون است. باید به خون رسیدگی شود. ظهورات خیلی مهم هستند. همانطور که ظهورات جسمانی در پزشکی مهم هستند و پزشکان به آن توجه دارند مثل آزمایش ادرار، خون، عکس و غیره، ظهورات باطن و روح نیز شاخص هایی دارند که اهلش آنها را می شناسند. یعنی در مورد مسایل روحی نیز همینطور است. اگر خروجی های کسی ناسالم است، نشانه ی این است که یک مشکلی در دل و قلب او هست که خروجی اش به صورت تنفر یا میل های بد در میآید. بنابراین، میلها، محبتها، تنفرها، انزجارها، انواع خواب و خیالها نشاندهنده وضعیت درونی ما اعم از خوب و بد هستند.
دانایی خیلی مهم نیست؛ بلکه دارایی مهم است
باید داناییها تبدیل به دارایی شوند. این که تو چه داری و چه کسی هستی و آن موقع که تنها هستی، نوع آرزوها و هوسها و دغدغه هایت چیست، اینها کاملاً داشته های شما را به خودتان نشان میدهد. حال اگر خودم را ارزیابی کردم و دیدم که من چه کسی هستم؟ خوبم یا بدم؟ اگر گرایش ها و خروجی هایم را نگاه کردم، باید بفهمم که حالا قلب من کجا ضعف دارد و باید روی آن قسمت کار کنم.
به محض این که انسان میخواهد وفات پیدا کند، یا به ابدیت متولد شود، باطن حیوانی را هم با خودش میبرد. برای همین هم قرآن میگوید:«اقْرَأْ كِتابَكَ كَفى بِنَفْسِكَ الْیَوْمَ عَلَیْكَ حَسِیباً[1]= نامه ات را بخوان. كافى است كه امروز خودت حسابرس خود باشى.» در آنجا آدم وضعیت خودش را می بیند و می فهمد که با مشکلات زیادی به آن دنیا آمده و صورت انسانی ندارد.
ارواح هم سنخ، همدیگر را میشناسند و نمی شود مخفی کاری کرد
اینکه بگوییم، ما آدم خوب و خوش اخلاقی هستیم. ما آدم دوست داشتنی هستیم، کافی نیست. زیرا اینها ظاهر است. باید باطن و دل را اصلاح کنیم. دلها همدیگر را بو میکشند و یکدیگر را می شناسند. روح ها همدیگر را خوب میشناسند و خیلی خوب جذب میکنند.
امام صادق ع فرمودند:« إِنَّ اَلْأَرْوَاحَ جُنُودٌ مُجَنَّدَةٌ فَمَا تَعَارَفَ مِنْهَا فِی اَلْمِیثَاقِ اِئْتَلَفَ هَاهُنَا وَ مَا تَنَاكَرَ مِنْهَا فِی اَلْمِیثَاقِ اِخْتَلَفَ هَاهُنَا وَ اَلْمِیثَاقُ هُوَ فِی هَذَا اَلْحَجَرُ اَلْأَسْوَدُ اَلْخَبَرَ [2]= ارواح انسانها همچون لشکریانی آماده و صف آرائی شده می باشند. آن دسته از آنها که میانشان معارفه و آشنایی بوده، ائتلاف و دوستی دارند و آنهائی که یکدیگر را نمی شناختند، جدا و دور از یک دیگرند.»
اصلاً همسنخ ها چون به یکدیگر شباهت دارند، با هم جفت و جور میشوند و همدیگر را پیدا میکنند.
نمیشود مخفی کاری و نفاق کرد. بالأخره یک جایی خروجی های افراد ظهور پیدا میکند و باطن ها آشکار می شود. این فرمایش امیرالمومنین ع در انسانشناسی و شناخت دیگران خیلی مهم است که میفرماید:« مَا أَضْمَرَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلاَّ ظَهَرَ فِی فَلَتَاتِ لِسَانِهِ، وَصَفَحَاتِ وَجْهِهِ[3] = هیچ کس چیزى را در دل پنهان نمى کند، مگر این که در سخنان بى اندیشه اى که از او صادر مى شود و در صفحه صورتش، آشکار مى گردد.»
یعنی آنچه که در باطن انسان هست، روی صورت، روی دستخط و نوشته و حرکات و حتی روی نوع لباسی که میپوشد و رنگی که انتخاب میکند یا در لغزش های زبانی، خودش را نشان میدهد. هر چقدر یک چیزی را مخفی کنی، بالأخره آنچه که در باطن هست، بیرون میریزد و ظهور پیدا میکند.
برای این که بفهمیم آیا به خود دروغ می گوییم یا نه، چه کنیم؟
یک نکته مهم روانشناختی این است که بدانیم که آیا ما هم مثل خیلی از افراد، داریم به خودمان دروغ می گوییم یا نه؟ خیلی از افراد به خودشان دروغ می گویند و آن دروغها را خودشان هم باورشان می شود. راهکار فهم این که داریم دروغ می گوییم یا نه، مراجعه و ارزیابی قلب ماست، از طریق خروجی های آن.
قرآن میفرماید:« انْظُرْ كَیْفَ كَذَبُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ...[4] = ببین چگونه به خود دروغ مى گویند...» پس برای این که ما از دست دروغهایی که به خودمان میگوییم نجات پیدا کنیم، باید به خروجیهایمان توجه کنیم.
اگر به کسی بگوییم این درخت، درخت خوبی است و سرش را کلاه بگذاریم، موقع بهار معلوم میشود که این درخت چقدر شکوفه و برگ داده و چقدر سایه دارد. نوع میوه اش نشان میدهد که خوب است یا بد. میوه را میشود خورد و آدم میفهمد. اینها می شود خروجی های آن درخت و همه می توانند آن را ارزیابی کنند.
انسان هم همینطور است. یعنی به خاطر حب نفسی که دارد، خودش را فریب می دهد و به خودش نمره ی خوبی می دهد و به تعبیر قرآن، به خودش دروغ میگوید و در حقیقت، سر خودش را کلاه میگذارد. غافل از آن که این خروجی های او ست که باطنش را نشان میدهد.
شما وقتی میخواهید بفهمید که یک بچه چقدر دارایی دارد؟ یا مثلاً چه وضعیت غذایی دارد و به چه چیزی علاقه دارد؟ اگر برایش یک سفره بچینید و انواع غذاها بگذارید، میبینید که بچه به سمت چه غذایی دستش را دراز میکند. شما حتی میتوانید بفهمید که این بچه هلههولهخور است یا غذاخور است. آدم بزرگ هم همینطور است.
بهترین راه شناخت مسائل روحی هر کس، قطب نمای قلب اوست
قلب مثل آینه ای است که شما در مقابلش قرار میگیری و شخصیتت شناخته میشود. در آینه نماز انسان میتواند بفهمد که با دلش چه کار کرده است.
وقتی که حقیقت انسان «لا إله إلا الله» است و خدا زیبایی مطلق، لذت مطلق، قدرت مطلق، علم مطلق، حیات مطلق، است قلب ما با یاد خدا چگونه است؟ انسان وقتی با خدا روبه رو میشود، یا اسم خدا میآید، صورتها و مقدسات، شعائر و علامت های معشوقش را می بیند، معلوم می شود که چقدر دلدادگی به اینها دارد. آدم اسم عزیزش را که میشنود، یا عکس عزیزش را که میبیند، یا نامهاش را میخواند، حالش عوض می شود و تکان میخورد.
برای ارزیابی قلبمان، باید ببینیم که آیا ما از بوی خدا خوشمان میآید یا نه؟ از صدای خدا خوشمان میآید یا نه؟ جلوه ها و آیات خدا، دل ما را میبرد یا نه؟ آیا هوس خدا را میکنیم یا نه؟ هوس امام زمان را میکنیم یا نه؟ دلمان برای امام زمان تنگ میشود یا نه؟ از همین چیزها کاملاً میتوانیم بفهمیم که در سال های گذشته ی عمرمان ما با خودمان چه کار کرده ایم!
به کسی میگویند شب جمعه میخواهیم به حرم برویم. این احساس میکند که دارد به عروسی میرود. اصلاً یک سرمستی و بدمستی خوبی دارد و از همان لحظه که چشمش به حرم، ضریح و به گنبد میافتد. روحش پرواز می کند و میرود امام رضا را بغل میکند و میبوسد. بعد عملا وارد حرم می شود و قرآن میخواند و زیارت می کند و نماز می خواند و با تسبیح سرمست میشود و از این شرابها میخورد. همانطور که طبیعتگراها شراب میخورند. در جمع طبیعتگراها اگر کسی مثلاً سیگار نکشد، یا شراب نخورد، او را بیرون میاندازند. فطرتگراها هم شراب و رقص و می و مطرب دارند.
گر من فقیرم هر شبی، دارم ز یا رب یا ربی جشنی، نوایی، مطربی، کمتر ز سلطان نیستم
پس آدم از خروجی های خودش میتواند بفهمد که قلبش چگونه است. در نصف شب و سحر معلوم میشود. در حج معلوم میشود. از همان لحظه که شما میخواهید لبیک بگویید و احرام ببندید، همه چیز معلوم میشود. دارایی های هر کس به او خبر میدهند. اصلاً باطن کسی مخفی نمیماند. پس ما خیلی احتیاج نداریم که دیگران در مورد ما قضاوت کنند. یا با قضاوت های خوب دیگران، سر خودمان را کلاه بگذاریم. نیازی نیست که بگویند تو چقدر فرشته و خوب و نورانی هستی! تو از اولیاء خدا هستی. من خودم، خودم را کاملاً میشناسم. دیگران هم اگر آمدند از ما خیلی تعریف کردند و به به و چهچه گفتند، ما نباید گول بخوریم. خیلی وقتها دیگران در مورد ما قضاوتهایی میکنند و خودمان هم کم کم باورمان میشود. گاهی ما خودمان را در معرض قضاوت های مثبت دیگران قرار میدهیم تا دیگران مثبت قضاوت کنند و ارزیابی کنند تا ما خودمان هم باور کنیم.
دیده اید بعضی ها عقده شهرت دارند. پول میدهند عکسشان را چاپ کنند. پول میدهند که با آنها مصاحبه کنند. پول می دهند تا روی جلد مجله عکسشان را بیاندازند. اصلاً میداند که در انتخابات، رأی نمیآورد؛ اما میرود ثبت نام میکند. اینها توهماتی هست که بعضی ها در آن غرق هستند. شهرت جزء کمالات وهمی است.
به قضاوت خوب دیگران دلخوش نباشیم و «خود ارزیابی» داشته باشیم
ما عادت کرده ایم که خودمان را نشان بدهیم و دیگران ما را ببینند و راجع به ما قضاوت های خوبی بکنند. اینها همان است که خداوند فرمود دارند سر خودشان را کلاه می گذارند و خودشان را گول می زنند.
در حالی که اگر من بخواهم خودم را گول نزنم، باید خودم خودم را ببینم و خودم را ارزیابی کنم. باید بروم جلوی آینه. ما آینه های زیادی داریم که باید خود را در آن آینه ها ببینیم. آینه ی آرامش، شادی، نماز، عبادت، حرم، ارتباط با قرآن، ارتباط با مراکز مقدس، شنیدنی های خوب و ... باید ببینیم که چه نوع شنیدنیهایی دل ما را به وجد میآورد؟ چه نوع شنیدنیهایی حال ما را میگیرد؟ حتی در آینه موسیقی میتوانید خودتان را بشناسید و ضعف و قدرت خد را بفهمید. چون شخصیت های آدم ها موسیقیهای مختلفی دارد. ۵ قوهی «حس، خیال، وهم، عقل و فوق عقل»، ۵ نوع موسیقی دارد. تو ببین از چه نوع موسیقیهایی خوشت میآید تا قیمتت دستت بیاید. برای ارزیابی خودمان، خیلی جای دوری نمیخواهد برویم. خداوند ما را آنقدر ناتوان و ضعیف نیافریده که ما احتیاج داشته باشیم از نگاه دیگران خودمان را نگاه کنیم.
معیار هایی که برای «خود ارزیابی» به دست دادیم، از نظر تخصصی فوق العاده مهم هستند. برای هر کدام از اینها باید دانشمندان در مراکز علمی سالها کار کنند. اینها معجزه هستند. مثل همین روایتی امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند:« فی تَقَلُبِ الأحوال عُلِمَ جَواهِرُ الرِّجالِ وَ الأیّامُ تُوضَحُ لَکَ السَّرائِرُ الکامِنَۀ = در تغییر و گردش حالات (بلندى و پستى و توانگرى و تنگدستى و بیمارى و تندرستى) گوهرهاى مردان (عیب و هنر آنها) فهمیده شود و گذشت زمان برای تو واضح میکند باطنهای مخفی را.»
گفتیم چون قلب دائماً در حال دگرگونی است به آن قلب میگویند. یعنی حال انسان، ثابت نیست. چقدر خوب است آدم خودش را چنان تغذیه کند که از دگرگونی های قلبی رها شود و به اطمینان و آرامش قلبی برسد. یعنی برسد به جایی که خداوند به او خطاب کند:«یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ = ای نفس مطمئنه»! اطمینان قلب، یعنی این دل دیگر اصلاً تکان نمیخورد. خیلی قدرتمند شده و به آرامش، اطمینان و باور و یقین و اوج ایمان رسیده است.
قلب یاران امام زمان ع چنان قوی است که از ملامت دیگران نمی ترسند
وقتی که قرآن راجع به یاران امام زمان(علیهالسلام) میخواهد صحبت کند، تمام شخصیت آنها را روی دل و قلب برده و میگوید:« جَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلَا یَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ[5]= در راه خدا جهاد مى كنند و از سرزنش هیچ ملامتگرى نمى ترسند.»
یاران حضرت که قبل از ظهور امام زمان و حتی در دوران انقلاب اسلامی هستند باید ببینیم چه شرایطی دارند؟ ما در این مورد حدیث داریم و در کتاب «آشتی با امام زمان علیه السلام» اسنادش را مفصل آورده ام. ایرانیهایی که قبل از ظهور امام زمان انقلاب می کنند و زمینه را برای ظهور امام زمان فراهم میکنند. اسلام، تمام شخصیت این آدمها را روی دل برده و میگوید دلهای اینها مثل پارههای آهن میماند. اصلاً ملامت و مسخره کردن دیگران نمیتواند اینها را تکان بدهد. خیلی استحکام و قدرت دارند.
قلب هایی که در دگرگونی روزگار، رنگ عوض میکنند
حال به این فرمول دقت کنید:«فی تَقَلُبِ الأحوال = در دگرگونی حالتها»، احوال جمع حالت است. «عُلِمَ جَواهِرُ الرِّجالِ» جوهر یعنی باطن. یعنی باطن انسانها در تغییر حالتها نشان داده میشود. دل و قلب اینطوری نیست که راحت خودش را نشان بدهد. باید تکانی بدهید، صدایش که در بیاید، معلوم میشود که چه صدایی میدهد. وقتی به آن فشار میآوری، خودش را نشان میدهد. این یعنی «تقلب الاحوال».
در زمانی که یک مقدار وضعیت مالی یک نفر تغییر کند، کاملاً نشان میدهد که چطور آدمی است. اگر کسی محبوب شود، یا رأی بیاورد، یا با آدم های مختلف سر و کارش بیافتد، کاملاً نشان میدهد که قلبش چگونه است. وقتی که یک سفر خارجی برود، معلوم می شود که چطور آدمی است؟ خیلی ها هستند که تصورها و تصویرهای غلطی از خودشان به دیگران داده اند. این ناشی از تصویر های غلطی است که خودش از خودش دارد. اما کافی است در جمعی که ناجور هستند، قرار بگیرد. آن گاه است که شخصیت اصلی این آدم، کاملا معلوم میشود. گاهی آدمها اصلاً خودشان را نشان نمیدهند. ولی همین که عصبانی شوند، میفهمیم که درون او چه هست. در روایت داریم که تا سه بار رفیقت را عصبانی کن. ببین اگر در سه باری که عصبانیاش کردی، اگر با تو خوب بود، این رفیق خوب و برازندهای برای تو خواهد بود. زن و شوهرها، رفیقها، شریکها و همکارها را وقتی امتحان می کنی، حقیقت شخصیت آنها را می شناسی.
در اوج عصبانیت است که بعضی افراد، همه چیز را بیرون میریزند
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: در دو جا می توانی اصل شخصیت افراد را بشناسی؛ در عصبانیت و شهوت.
حضرت می فرماید: ۱- «لا یُعرَفُ الرَّأی إلاّ عِندَ الغَضَب= باطن و رأی آدمها شناخته نمی شود، مگر موقع عصبانیت.» ۲-«لا یُعرَفُ الرَّأی إلاّ عِندَ الشَهوَۀ= باطن و رأی آدمها شناخته نمی شود، مگر موقع شهوت.»
در شهوت غذا خوردن، او را پای میز غذای آنچنانی در یک رستوران ببر. در یک سفر خارج از کشور با او همراه شو. در یک عروسی یا در شمال کشور و لب دریا با او همراه شو. خواهی دید که کاملاً نشان میدهد که چطور آدمی است.
اگر خواستی اهل دل بودن کسی را بسنجی، در مکه، کربلا، حرم امام رضا یا سر نماز، یک شب جمعه احیا همراه او شو. آنهایی که اهل عیاشی و بزم های معنوی هستند، حضور جدی دارند. اما آنهایی که نیستند، با هزار و یک جور توجیه، از بزم های معنوی فرار می کنند. کسی که دل دارد، میگوید بزم است، یک بزم و جشن برپا کرده اند و تا صبح، اِحیا است. اِحیا مثل اِحیا در قلب است، یعنی زنده کردن. دل را میخواهیم زنده کنیم. اما اگر کسی قلبش مرده باشد، حال اِحیا ندارد. ماه رمضان هم از روی مجبوری است که به احیا میآید. می گوید: چون همه میآیند، زشت است اگر ما نرویم. اما در حقیقت، دل ندارد. وقتی دل ندارد، کجا میخواهد برود؟ مادیات در دل که نمیریزد. فقط معنویات است که در دل می ریزد.
حسادت از بیماری های قلب است
استاد ما میفرمودند: یک حسادت، 200 سال انسان را دچار عذاب میکند. کسی بگوید نه من حسود نیستم، قابل قبول نیست. بگذار پای یک تازه وارد وسط بیاید، آن گاه معلوم میشود.
یک مادر است و پسرش را خیلی دوست دارد و برای پسرش زن میگیرد. اما بعدا می بیند پسرش خیلی به همسرش علاقه مند شده است و به هم میریزد. خواهر طور دیگری به هم میریزد. عروس مریض است و می بیند که شوهرش دارد به کسان دیگر هم محبت میکند، اصلاً تحمل ندارد. نتوانستی تا به حال مکه بروی، بعد می بینی که همسایه ات، خواهرت، دوستت، جاری ات هر سال دارد مکه میرود، اگر هر وقت میشنوی که طرف دارد مکه میرود و تو خوشحال شدی و اصلاً به تو برنخورد، معلوم است در جهنم حسادت نیستی.
40 سال است داری زندگی میکنی، بعد میبینی خواهرت که 20 سال از تو کوچکتر است ده بار سفر خارج از کشور رفته و تو اصلاً نرفته ای. بعد می بینی خانهدار شدند و تو هنوز صاحبخانه نشده ای. یا می بینی بچه دار شدند و تو هنوز بچه دار نشده ای. یا خواهرت که 4 سال از تو کوچکتر است، برایش خواستگار آمده، اما برای تو نیامده. در اینجا اگر توانستی خیلی راحت، خواهرت را پشتیبانی کنی تا ازدواج کند، معلوم است جهنمی نیستی.
در تغییر حالتها آدم میفهمد که کیست. اگر عزیزان ما کسان دیگری را غیر از ما دوست داشته باشند و به کسان دیگر هم اهمیت بدهند، اگر به ما برنخورد و خوشحال هم باشیم از این که یک کسی از عزیزان ما، کسان دیگر را بیشتر از ما دوست دارد، آن وقت معلوم می شود که ما چه کاره ایم.
باطن مخفی قلب را مرور زمان آشکار می کند
یکی از اموری که باطن قلب هر کس را آشکار می کند، گذشت زمان است. چون در مرور زمان، برای افراد اتفاق های متعددی می افتد و انسان حقیقت خودش را نشان می دهد.
حضرت می فرماید: «وَ الأیّامُ تُوضَحُ لَکَ السَّرائِرُ الکامِنَۀ= گذشت زمان، برای تو واضح میکند باطن های مخفی را». مثلا زمانی که کسی به مقامی دست پیدا می کند، حقیقت شخصیتش معلوم می شود. می بینید که این آدم اگر الان رأی نیاورده بود و نماینده مجلس نشده بود، مرتب به مسجد میرفت و با مردم نشست برخاست میکرد. اما می بینیم از وقتی که رأی آورده، اصلاً پیدایش نیست. بعضیها هم وقتی که رأی نمیآورند، جهنمی میشوند. وقتی که رأی نیاورد، به شعور مردم فحش میدهد.
پس نمیشود الان و در حال حاضر که هنوز برای کسی اتفاقی نیفتاده، او را قضاوت کرد. باید در تغییر حالت های مختلف قرار بگیرد و در دستاندازهای مختلف بیافتد بعد معلوم می شود که چه کاره است.
مثلا شما اتومبیلی را میبینی و خوشت میآید و میگویی من همین را میخرم. ولی وقتی دست مکانیک میدهی مکانیک تا سوار میشود، 130 ـ 140 ـ 150 کیلومتر آن را می برد و با سرعت حرکت میکند، به تو میگوید که این ماشین را بخر یا نخر. چون کاملاً دستش است که باید چه کار کند.
ع ل 348
کلیدواژه ها:
آثار استاد