مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
سه نفر به نام ابوجهل و اخنس و ابوسفیان از متعصبان شرک، تصمیم گرفتند بی آن که دیگری بفهمد، شبانگاه در پناه تاریکی و مخفیانه به کنار دیوار منزل پیامبر (ص) بروند و آیات قرآن را بشنوند.
هر سه نفر، آیات را جداگانه شنیدند و در راه به همدیگر برخورد کردند و خودشان را سرزنش کردند که چرا جذب استماع قرآن شدند، پس پیمان بستند که دیگر این کار را تکرار نکنند.
اما شب بعد، جاذبه ی قرآن آن ها را وادار کرد که در اطراف خانه ی پیامبر، وقتی حضرتش قرآن می خواند، گوش فرا دهند. دوباره در برگشت به هم رسیدند و خودشان را سرزنش کردند که چرا این پیمان را شکستند و جذب قرآن شدند. روز که شد، اخنس عصا به دست، به منزل ابوسفیان رفت و سپس به منزل ابوجهل رفت و درباره ی قرآن با هم صحبت کردند، تا مبادا آن ها دست از جاهلیت بردارند.ابوجهل که بیشتر از آن دو به مرام جاهلیت و تکبر و ریاست دنیا متعصب بود، گفت: سوگند می خوریم که به محمد ایمان نیاوریم. (اگرچه قرآنش انسان را جذب کند.)(2)
2. داستانها و پندها 9/49- سیره ابن هشام 1/337
منبع :400 موضوع 2000 داستان ،ج2 ، نوشته ی سید علی اکبر صداقت ، نشر تهذیب
کلیدواژه ها:
آثار استاد