مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
بعد از سکرات مرگ، دومین منزل از منازل آخرت، عالم قبر است. در عالم قبر و برزخ سه مسئله مهم وجود دارد: 1) وحشت قبر 2) سؤال قبر و 3) عذاب و نعمت قبر است.
نبی اکرم(صلیاللهعلیهوآله) فرمود:« ما رَأَیْتُ مَنْظَرًا قَطُّ إِلا وَالْقَبْرُ أَفَظْعُ مِنْهُ[1]= من هرگز منظرهای هولناكتر از منظرة قبر ندیدهام». انس و شیفتگی ما به دنیا موجب غفلت از این خانه وحشت میشود. آنهایی که انس شان با دنیا کمتر است، به مسئله وحشت قبر بیشتر دقت می کنند. اولیاء دین ما، معصومین(علیهم السلام) ما را از وحشت قبر و سختی مراحل برزخ برحذر داشته اند.
سخنان میت هنگامی که به سوی قبر تشییع می شود
حضرت در فرمایش دیگری درباره دشمنان خدا، می فرماید: «إذا حُمِلَ عَدُوُّ اللّه ِ إلى قَبرِهِ، نادَى مَن تَبِعَهُ: یا إخوَتاه! احذَرُوا مِثلَ ما وَقَعتُ فیهِ. إنّی لَأشكُو إلَیكُم دُنیا غَرَّتنی، حتّى إذا اطمَأنَنتُ إلَیها، صَرَعَتنی و أشكُو إلَیكُم أخِلاّءَ الهَوى سَرُّونی، حتّى إذا ساعَدتُهُم ، تَبَرَّؤوا مِنِّی و خَذَلونی! [2]= چون دشمنِ خدا به سوى گورش حمل شود، به تشییع كنندگان خود ندا دهد: اى برادران! از آنچه من دچارش شدم، بپرهیزید. از دنیایى به شما شِكوه مى كنم كه مرا فریفت و چون به آن اطمینان كردم، مرا از پاى در آورد. از دوستان هوسران به شما شِكوه مى كنم كه مرا شاد ساختند، تا اینكه به آنان كمك كردم، از من بیزارى جستند و تنها و بى یاورم گذاشتند».
حضرت در این حدیث، سخنانی را بیان میکند که یک مرده هنگام تشییع به اطرافیانش میگوید. میت ندا میکند که برادران من! برحذر باشید از آنچه که من گرفتارش شدم. از دنیا شکایت می کنم و از برادران و دوستان هوسرانم که مرا شاد و خوشحال کردند تا این که با آنها مساعدت کردم، همین که با آنها یکی شدم، از من برائت جستند و من را خوار کردند.
قاعده دنیا همین است، اهل دنیا لذتهایی را به هم تعارف میکنند. در فرمایش بعدی نبی اکرم (صلیاللهعلیهوآله) ابتدا قسم میخورد. یعنی مسئله خیلی مهم است که حضرت برایش سوگند یاد میکند تا توجه ما به این محتوا جلب شود:«به خدایی که جان محمد(صلیاللهعلیهوآله) به دست اوست، اگر مردم او را ببینند و سخن او را بشنوند از مُرده خود غافل می شوند و بر احوال خودشان می گریند».
اطرافیان و تشییع کنندگان شخصی که از دنیا رفته، نداهای او را نمیشنوند. لحظهای که او دارد ندا میکند، مردم به فکر خودشان میروند. ما وقتی تشییع جنازه میکنیم، نمیشنویم که او به ما چه می گوید. نمیفهمیم که او می گوید:« ببینید من جوان هستم، دنیا به من وفا نکرد؛ تمام شد و هر چه بود گذشت و الآن نوبت به حسابرسیها رسیده و من در منزل ابدیت و آخرت قرار گرفتم».
حضرت میفرماید، اگر مردم او را ببینند و سخن او را بشنوند، از مُرده خود غافل می شوند و بر احوال خود میگِریند که ما داریم به چه سمتی میرویم؟ این جنازهای را که من دارم حمل میکنم، معلوم نیست چند قبر آن طرفتر از قبر او خود من دفن بشوم.
سپس حضرت میفرماید: تا اینکه او را تشییع کنند. وقتی که تشییع میکنند و میبرند، روحش وارد جنازه شده و با صدای بلند می گوید: ای خاندانم و ای فرزندانم! آن گونه که دنیا مرا بازی داد، شما را بازی ندهد من مال را از حلال و غیر حلال جمع کردم و سپس آن را برای دیگران گذاشتم. بهرهاش برای دیگری است و گرفتاریهایش برای من.
مسئلهی مهمی که در همه روایات احتضار مشترک است
این قسمت، نکته خیلی مهمی است. در هر کدام از روایتهایی که در مورد آخرت یا احتضار گفته شده، این مسئله در آنها مشترک بوده، برای اینکه این(عامُ البَلوی) است. یعنی غالب مردم به آن دچار میشوند، یعنی تلاش اقتصادی میکنند، بعد برای وراث و کسان دیگر می گذارند. خودشان به برزخ میروند و باید پاسخگو باشند. چیزی را برای آخرت و آبادانی قبر خودشان ذخیره نمی کنند و دست خالی میروند. این اشتباه را اکثر انسانها مرتکب می شوند.
حضرت رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله) در فرمایش دیگر می فرماید: هیچ فردی نمیمیرد، مگر آن که دو فرشته مأمور نوشتن اعمال خود را ببیند. اگر آن میت فرمانبردار خدا و فرمانبردار حجت زمان خودش باشد؛ به او می گویند: خدا به تو پاداش نیک دهد، چه بسیار نشستهای خوب و درستی با ما داشتی و چه کارهای شایستهای در برابر ما انجام دادی.
قرآن تأکید میکند که ما هیچ وقت تنها نیستیم. همیشه چند فرشته همراه ما هستند. حال این فرشتهها آنجا با خوشاخلاقی و خوشبرخوردی شهادت میدهند. اگر گناهکار باشد به او میگویند: خدا به تو پاداش خیر ندهد. چه بسیار جلسات بدی با ما داشتی و چه بسیار اعمال ناصالحی در برابر ما انجام دادی و چه سخنان زشتی از تو شنیدیم.
این فرمایش معصوم است که سخنان فرشتهها را برای ما نقل میکنند. اگر دلمان باور کند که در محضر فرشتهها هستیم، قطعاً رعایت میکنیم و از مال و ثروتی که اندوخته ایم، برای آخرت هم ذخیرهای می فرستیم.
سرانجام دشمنی با خدا در سخنان کسی که عمری با خدا قهر بوده
امام باقر(علیهالسلام) خطاب به جابر بن عبدالله از قول نبی اکرم(صلیاللهعلیهوآله) نقل می کند: «چون دشمن خدا را برداشتند تا بسوی قبرش بَرَند، با صدای بلند به آنان که جنازهاش را میبرند، میگوید برادرانم آیا نمیشنوید؟ من به شما شکایت میکنم نسبت به آنچه بر سر برادر بدبختتان وارد شد. دشمن خدا شیطان، مرا فریب داد. مرا به بدبختی وارد کرد و آنگاه مرا رها کرد. برایم سوگند یاد کرد که خیرخواه من است؛ اما به من خیانت کرد. از دست دنیا به شما شکایت میکنم که مرا فریب داد تا بدان دل بستم؛ ناگاه مرا به زمین زد. به شما شکایت میکنم از دوستانم که اهل هوی و هوس بودند و مرا گرفتار کردند؛ سپس از من بریدند و مرا ذلیل کردند. به شما شکایت می کنم از فرزندان که از آنها حمایت کردم و آنان را بر خود مقدم داشتم؛ ولی آنان مال مرا خوردند و مرا وا گذاشتند. به شما شکایت می کنم از ثروتم که حق خدا را از آن نپرداختم؛ پس وبال من شد و سودش به دیگری رسید. شکوه می کنم از خانهام که چقدر برای آبادی اش خرج کردم و اکنون دیگری در آن سکنی گزیده و شکوه می کنم از مدت طولانی ماندنم در قبر. من در قبری گیر کرده ام که این قبر هر روز به من می گوید «من خانه کرم هستم. من خانه تاریکی و ترس و تنگی هستم. ای برادران تا آنجا که می توانید از من درس بگیرید و بپرهیزید از آنچه که به من رسید، تا به شما نرسد. من به آتش و ذلت و کوچکی و غضب خدای جبّار بشارت داده شدهام. ای وای بر من بخاطر کوتاهیهایی که در اطاعت خدا کردم. وای بر من و آه و اشک و حسرت که برایم شفاعتکنندهای که شفاعتش پذیرفته شود و دوستی که به من ترحم کند نیست. اکنون اگر برایم بازگشتی بود، من از اهل ایمان بودم».
دشمنان خدا یعنی کسانی که هیچ انسی با خدا نداشتند، از معنویات خوش شان نمیآمد و هوای نفس و دنیا، اله شان بود. اینها آفت هایی است که موقع مُردن و بعد از مرگ انسان را اذیت می کند.
آثار سوء فرزندسالاری و حسرت آن بعد از مرگ
«فرزندسالاری» بیماری وحشتناکی است که در کشور ما هم خیلی رواج دارد. پدر و مادرها جان می کَنند، زحمت می کشند و به خاطر آسایش بچه ها از حظّ معنوی و عبادی و آخرتی خودشان می گذرند.
به جای این که بچهها خودشان زحمت بکشند، پدر و مادر داوطلب می شوند که آن زحمت را خودشان بپذیرند تا بچهها زحمت نکشند. هنگامی که بچهها زحمت نکشند، هیچ وقت قدر این محبتها و فداکاریها را نمی دانند.
إلی ما شاء الله ما در مشاورهها خیلی داریم که پدر و مادر 2-3 شیفت زحمت می کشند، بچه ها را به دانشگاه و مراکز علمی دیگر میفرستند؛ ازدواج شان را تدارک میبینند؛ ولی واقعاً بچهها قدر نمیدانند. بخصوص دانستنِ قدر پدر و مادر موقع مُردن و بعد از مُردن شان خیلی مهم است. بسیاری از پدر و مادرها و دوستان و نزدیکان ما شاید در دنیا هیچ احتیاجی به ما نداشته باشند، عمده احتیاج از موقع مردن به بعد است.
من ده ها بار در طول سالهایی که مشاوره داشتم، این مسئله را دیدم که حتی وقتی والدین ثلث مالشان را وصیت کردند که بچهها خرج کنند، بچهها به راحتی حاضر نبودند برای پدر و مادر خرج کنند. یعنی همان ثلث را هم دزدیدند و دریغ کردند.
یادم است دو سه نفر از مؤمنینی که وضع مالی شان خوب بود، میگفتند: ما میخواهیم یک مقدار از زمین ها و اموالمان را برای کارهای خیر وقف کنیم. بعد از یکی دو هفته آنقدر فرزندان شان با اینها بگومگو و سروصدا کرده بودند که آنها منصرف شدند. میگفتند: مال چه کسی را می خواهی ببخشی؟ اینها مال ماست. در حالی که همه، مال پدر و مادرش است. حتی اگر برای فرزندانش هیچ چیزی هم نگذارد، آنها هیچ حقی ندارند.
حسرتِ انفاق نکردن در دنیا، بعد از مرگ بُروز می کند
مرده می گوید: «به شما شکایت می کنم از ثروتم که حق خدا را از آن نپرداختم؛ پس وبالش بر من شد و سودش به دیگری رسید». این سخنان حسرت بارِ میتی است که در دنیا از پرداختن خمس و زکات و انفاق خودداری کرده و این گونه به اطرافیان خود شکایت می کند.
خیلی ها هستند وقتی با مسئله شرعی خمس و زکات روبرو میشوند، با اینکه مطلقاً خدا و پیغمبر فرموده و تضمین کرده که به هیچ وجه با صدقه، انفاق، خمس و زکات چیزی از مال شما کم نمی شود؛ نه تنها کم نمی شود، بلکه خداوند ده ها برابر دهش های کسی که اهل انفاق است را جبران می کند. با این حال، هیچ کس به خدا اعتماد ندارد.
اینها شکایت های آدم هاست که می گویند: من قرار است در قبر بمانم. حالا حالاها از اینجا درنمی آیم و تا قیامت من اینجا هستم. و سپس می گوید: اکنون اگر برایم بازگشتی بود، من از اهل ایمان بودم. حضرت فرمود: این سخنان را میت مرتب می گوید تا او را وارد قبر کنند. همه این حرفها را در مسیر تشییع می گوید، از زمانی که وفات کرده تا زمانی که او را برای دفن می برند.
بد وارثان و بی وارثان را در خیرات خود شریک کنیم
در آداب اخلاق اسلامی داریم، وقتی می خواهید فاتحه یا صلواتی بفرستید یا خیراتی بکنید، برای بد وارثان و بی وارثان هم بخواهید.
یک بار فکر کنیم به این که ما تا قیامت در قبر هستیم. 40-50 سال عمر نیست تا قیامت انسان گرفتار قبرش است. اصلا قاعده اینگونه است: کسی که با دین با خدا به قهر میرود همه با او قهر هستند. فقط وقتی مُرد، تنها کاری که میکنند، این است که دفنش میکنند. با کدامیک از اولیاء خدا رفیق شده که آنجا شفاعتش بکنند؟ با کدامیک از شهدا و صدیقین و صالحین و انبیاء رفیق و صمیمی بوده که آنجا شفاعتش را بکنند؟ این بنده خدا با هیچ کس نبوده رفیقهایی که داشته همه مثل خودش دین گریز بودند. نه شفاعتکنندهای دارد نه کسی که به او رحم بکند. برای همین جزء آداب و اخلاق اسلامی است که در خیرات و دعاها و طلب استغفار برای اموات مان اینگونه افراد را نیز شریک کنیم.
قدیمیها چقدر مهربان بودند؛ بزرگان دین و علما و قدیمیها این اخلاق را خیلی خوب به ما یاد دادند. این خیلی اخلاق خوبیست که انسان برای بد وارث و بیوارث هم دعا بکند و آنها را هم در خیراتش سهیم کند. کسی به آنها رحم نمیکند. خیلی بد است که انسان بیرحم باشد.
اهل شهرت و محبوبیت و یادآوری مرگ
فرمایش بعدی از امیرالمومنین(علیه السلام) است که حضرت خیلی از آدمهای باکلاس را مخاطب قرار داده، آنهایی که در دنیا به فکر تجملات، پرستیژ، ادا و اصول درآوردن، استادبازی، عالم بازی، ما دانشمندیم، ما دکتریم و ما استادیم و... هستند و خیلی ها هم تحویل شان میگیرند. میگویند ما پولداریم، اهل تجملات و اهل دنیا هستند. راجع به این گروه از اشخاص حضرت میگوید که دیگران هم حواسشان را جمع کنند. چون کسانِ زیادی یک عمر وقت صرف میکنند که به همین کلاسها برسند. مثلاً به آنها استاد یا دکتر و مهندس بگویند و یا در جامعه از آنها تجلیل کنند؛ به پست و مقام و محبوبیت و شهرتی برسند. در روزنامهها و مجلات، عکس شان چاپ شود، در تلویزیون دعوت شوند، خیلی ها تمام ماحصل عمرشان همین محبوبیت و شهرت هاست. آن طرف هیچ چیزی ندارند.
حضرت خطاب به این افراد میفرماید:«یا ذَوی الحِیَلِ و الآراءِ و الفِقهِ و الأنباءِ، اذكُرُوا مَصارِعَ الآباءِ، فكأنَّكُم بالنُّفوسِ قد سُلِبَت، و بالأبدانِ قد عرِیَت، و بالمَواریثِ قد قُسِّمَت، فتَصیرُیا ذا الدَّلالِ و الهَیبَةِ و الجَمالِ، إلى مَنزِلَةٍ شَعثاءَ، و مَحَلَّةٍ غَبراءَ، فَتُنَوَّمُ على خَدِّكَ فی لَحدِكَ، فی مَنزِلٍ قَلَّ زُوّارُهُ و مَلَّ عُمّالُهُ، حتّى تُشَقَّ عنِ القُبورِ، و تُبعَثَ إلَى النُّشورِ[3] = اى صاحبان چاره ها و اندیشه ها و فهم و خبرها! مرگ پدران را به یاد آورید. زودا كه جانها گرفته شود و پیكرها برهنه گردد و میراثها توزیع شود و تو اى عشوه گرِ شكوهمندِ زیباروى، به سر منزلى ژولیده و جایگاهى غبار گرفته روانه شوى و در لحد خویش بر گونه ات خوابانده شوى؛ در منزلى كه دیدار كنندگانش اندكند و كارگرانش خسته و دلتنگ، تا آن گاه كه از گورها به در آیى و به هامون محشر فرستاده شوی».
«وَ الآراء» ای صاحبان اندیشه که امروز به آنها نخبگان میگویند. ای برجستههای جامعه، حضرت از اینها شروع میکند. «وَ الأَنباء» آدمهای صاحب خبر که از هر جای دنیا خبر داشتید و همیشه آگاهترین و باخبرترین آدمها از همه جای عالم بودید. به یاد بیاورید، آن جاهایی که جلوتر از شما رفقا و دوستان و پدرانتان روی زمین افتادند. شما هم در معرض هستید. نزدیک است که جانهایتان خارج شود؛ دیگر چیزی نمانده است.
«وَ بِالأبدانِ قَد عُرِیَت» بدنهای شما به زودی عریان می شود و به زیر دست مُردهشوی می رود. دیگر فاصله ای ندارید که میراث شما را هم دیگران بخورند.
«فَتَسیرُوا یا ذَی الدَّلالِ وَ الهَیبَتِ وَ الجَمال» چقدر این کلمات از نظر روانشناسی دقیق انتخاب شدهاند. ای صاحبان عشوهگری و شکوهمندی و زیبایی. اتومبیلهای آنچنانی، منازل آنچنانی، قیافههای آنچنانی، لباسهای آنچنانی، آدمهای باکلاس که با ناز در جامعه راه میروید و دیگران را ریز و کوچک میبینید. شما به سمت خانه ای ژولیده در حرکتید. چند ساعت بعد، اوضاع عوض میشود. همه آن کلاسها خراب میشود. نه استادی و نه صاحبنظری، نه صاحب فکر و فهمی، نه شکوه و زیبایی هست، آنجا دیگر هیچ خبری از این چیزها نیست. شما را با صورت در لحد و قبرتان می گذارند.
بروید این قبرها را در بهشت زهرا ببینید. عزیزترین کسان آدم چند ماه یکبار، سالی یک بار سر می زنند. بلد هم نیستند که سر بزنند. مثلاً می آیند دسته گل می گذارند. دسته گل روی قبر بگذارند، به چه درد می خورد؟ به جای این که به فکر نیازهای میت باشند، برایش گل چند صدهزار تومانی می خرند. گل ها بلدند تو را آرام کنند؟ به فرمولهای این قضیه می رسیم که ما چطور یک مُرده را در آنجا آرام بکنیم و یک مرده را از فشار دربیاوریم؟ چگونه یک مرده را شاد بکنیم؟ بَلَدی می خواهد.
ولی حضرت می فرماید تو را به منزلی می برند که اصلاً کسی به سراغت نمی آید. اصلاً آمدنش چه فایدهای دارد؟
رفتن به قبرستان و عبرت گرفتن از آن
امیرالمومنین(علیهالسلام) میفرماید:«جاوِرِ القُبورَ، تَعتَبِرْ[4]= با گورها مأنوس باش و عبرت بگیر». برای همین گفته اند که یکی از عبادات رفتن به قبرستان است.
فرموده اند: در چند مورد به قبرستان بروید: موقعی که خیلی شاد هستید. بروید و ببینید که آخر این شادیها همین جاست. موقعی که خیلی غمگین هستید، هم بروید و ببینید که غمگین تر از شما هم خیلی ها هستند و گرفتارند و تو هنوز خیلی فرصت داری برای اینکه شاد شوی، برای اینکه جبران کنی. هنوز زندهای و زنده بودن یکی از عظیمترین نعمتهای الهی است که ما قدرش را نمیدانیم. بزرگانی که خواب اموات را میبینند؛ اولیاء الهی که با آن سمت ارتباط داشتند، همه به ما گزارش دادند. خود امیرالمومنین(علیه السلام) گزارش میدهد که اگر اموات با ما حرف بزنند، میگویند اگر 5 دقیقه وقت شماها را که زنده هستید به ما بدهند، ما نجات پیدا میکنیم. کاش که ما 5 دقیقه فرصت داشتیم. نیم ساعت فرصت داشتیم یک ساعت از آن وقت های شما را به ما بدهند. نه فقط بدها، بلکه خوبهای شان هم همینطور هستند. یعنی اگر به آنهایی که آن طرف در ناز و نعمت هم هستند، بگویند حاضرید برگردید؟ میگویند ما اگر 5 دقیقه به دنیا برگردیم. خیلی کارها می کنیم.
بنابراین، سرکشی به قبرها برای آرامش دل انسان خیلی موثر است. بشرطی که انسان بلد باشد در قبرستان چه کار بکند. بعضیها بلد نیستند، وقتی به قبرستان میروند، پژمرده و دلمرده میشوند و برمیگردند. وقتی داخل قبرستان میروید، باید با قدرت برگردید، عبرت بگیرید، با تصمیمهای خوب برگردید.
با یاد مرگ، فخرفروشی و کبر را باید فراموش کرد
امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:«ضَع فَخرَكَ، و احطُطْ كِبرَكَ و اذكُرْ قَبرَكَ؛ فإنَّ علَیهِ، مَمَرَّكَ[5]= فخر فروشى را فروگذار و كبر و غرور را به كنار نِه و گور خود را به یاد آر؛ زیرا كه گذرگاه تو، آن جاست».
فخرفروشی کار انسان عاقل نیست. نباید در هیچ موردی نه دین و معنویت و نه دنیا و ثروت و مال و همسر و فرزند فخرفروشی کرد. یاد قبرت باش که تا چند ساعت دیگر در آنجا گرفتار هستی. ممرّ و گذر تو آنجاست.
هر کس در قبرِ خود و گرفتار اعمال خود است
هر کس در قبرِ خود و گرفتار خودش است. هر کس در آنچه که خودش میبرد، چه خوب و چه بد گرفتار است. امام باقر(علیهالسلام) میفرماید: «انظُروا إلى هذهِ القُبورِ سُطورا بأفناءِ الدُّورِ، تَدانَوا فی خِطَطِهِم و قَرُبوا فی مَزارِهِم و بَعُدوا فی لِقائهِم عَمَّرُوا فَخَرَّبُوا و أنِسُوا فَاُوحِشُوا و سَكَنُوا فاُزعِجُوا و قَطَنوا فَرَحَلوا[6] = به این گورها بنگرید كه چونان خطوطى در میدان جلو خانهها نقش بستهاند. لحدهایشان به هم نزدیك و آرامگاه هایشان پَهلوى هم است، اما قدرت دیدار یكدیگر را ندارند. [در دنیا ] ساختند و ویران كردند. انس گرفتند و سپس از هم جدا و تنها شدند. جاى گزیدند و سپس بیرون رانده شدند و رحل اقامت افكندند و آن گاه كوچیدند».
هیچ کدام از این اموات نمیتوانند همدیگر را ببینند و به ملاقات همدیگر بروند، همه تنها هستند.
چقدر خوب است که آدم قبرش را از اینجا وسیع، نورانی، آباد و باشکوه بکند. یک قبر بزرگ مثل یک قصر بزرگ به تعبیر حضرت، ده ها زراع و ده ها فرسخ یک قبر باشکوه با کاخهای آنچنانی با خانههای آنچنانی باید درست کرد که اولیاء خدا، شهدا، ائمه و انبیاء بیایند و بروند. در این قبر مجالس و مهمانیهای آنچنانی برقرار شود و تا قیامت بزمگاهی باشد مثل یک کاخ سلطنتی برای مؤمن. همین گونه هم هست برای آنهایی که اهلش هستند، چون در روح شان همیشه با سلطنت آخرتی زندگی کردند نه با دنیا. با فرهنگ آخرت خود را تربیت کردند و با همان فرهنگ هم از دنیا می روند.
آدمهای اشرافی اینطوری هستند که با بزرگان میگردند. آدمهای ریز و کوچک با ریزها و کوچکها میگردند. آدمهای بزرگ به کمتر از انبیاء و ائمه اصلاً راضی نیستند. انبیاء و ائمه بهترین رفیقانی هستند که خدا معرفی میکند. انسانها به اندازهای که برای خود، قیمت قائل اند، رفیق انتخاب میکنند. یکی از سؤالات قبر، سؤال از دوستان مان است که چه کسانی را به دوستی انتخاب کردیم.
«عَمَّرُوا فَخَرَّبُوا» آباد کردند، سپس خراب کردند. «وَ اَنِسُوا فَاوُحِشُوا» با دنیا انس گرفتند و بعد وحشت زده از آن جدا شدند. دیگران هم از ما وحشت میکنند. آن همسر عزیزی که یک عمر با عشق و علاقه کنار هم زندگی کردید. چند ساعت بعد از مُردن دیگر طاقتت را ندارد. بچههایت دیگر کنارت نمیتوانند بایستند. دوستان اصلاً تحملت را ندارند. مال و خانه و میراث را هم که وراث میگیرند و میخورند. پس وحشت یعنی این، یعنی همه چیز از تو فرار میکند.
امام کاظم(علیهالسلام) کنار یک قبر رفت و اینگونه فرمود: «إنّ شیئا هذا آخِرُهُ، لَحَقیقٌ أن یُزهَدَ فی أوَّلِهِ و إنّ شیئا هذا أوَّلُهُ، لَحَقیقٌ أن یُخافَ آخِرُهُ[7] = چیزى كه پایانش این است، سزاست كه از همان آغاز دل از آن بركَنند و چیزى كه آغازش این است، بجاست كه از پایانش بترسند». یعنی روابطش را طوری تنظیم کند که وقتی به اینجا ختم شد، حسرتزده نشود. نگوید پس آن چیزهایی که من یک عمر برایشان تلاش کردم کجا گذاشتم؟ «أَن یُزهَدَ فی أَوَّلِه» از اول انسان نسبت به آن بیرغبتی به خرج دهد. از آن استفاده کند، ولی دلبستگی به آن نداشته باشد. حضرت به دنیا میگوید، دنیایی که آخرش این است، بهتر است از اول به آن دل نبندی.
«وَ إِنَّ شَیئاً هذا أَوّلُهُ» منظور حضرت آخرت است. چیزی که اولش این است، شایسته است که انسان از بقیهاش بیشتر بترسد. شروعش خانه غربت و خانه وحشت و خانه تنهایی است.
چقدر خوب است انسان با قبر خودش انس بگیرد. یعنی با حقیقت خودش و این روح را که قرار است قبر ما باشد، پر از رفاقت، صمیمیت، پاکی، شادی، شادابی و بهشت بکند. باید اینجا انسان روحش را بسازد.
[1] - تنبیه الخواطر: ۱/۲۸۴ .
[2] - تنبیه الخواطر: ۲/۲۲۴ .
[3] - بحار الأنوار : 77/371/35.
[4] - غرر الحكم : ۴۸۰۰.
[5] - نهج البلاغة: الخطبة ۱۵۳
[6] - بحار الأنوار: ۷۸/۱۷۱/۴ .
[7] - معانی الأخبار : ۳۴۳/۱.
کلیدواژه ها:
آثار استاد
امکان ارسال فرمایشات استاد در قالب فایلPDF در تلگرام جهت استفاده امکان پذیرنیست؟
<p>سلام، ما فایل ورد سخنان استاد را در انتهای مطالب قرار داده ایم. چنانچه مایل به دریافت فایل پی دی اف باشید. از این به بعد به جای فایل ورد، فایل پی دی اف در اختیار شما قرار می دهیم. با تشکر و موفق باشید.</p>