مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
با استفاده از آیات و روایات گفتیم که خداوند تبارک و تعالی در اولین تجلی خود، حقیقتی را خلق کرد که مظهر و خلیفه خداست و آن نور اهل بیت علیهمالسلام است. به تعبیر امام زمان علیهالسلام در زیارت رجبیه:«لا فَرقَ بَینَکَ وَ بَینَمها إلاّ أنَّهُ عِبادُک = بین تو و آنها فرقی نیست، مگر اینکه آنان بندگان و آفریدگان تواند». خداوند از این نور، سایر عوالم و موجودات را خلق میکند، مثل عالم جبروت که عالم عقل است. عالم مجردات، عالم ملکوت، عالم برزخ و عالم ناسوت.
کسانی که رشتهشان ریاضی است به این نکته توجه کنند که این عوالم با یک نسبتهای خاص و از روی همدیگر خلق شدهاند. فرمولش به این صورت است که امام صادق علیهالسلام میفرماید:« إنَّ اللهَ عَزَّوَجَلّ خَلَقَ مُلکَهُ عَلی مِثالِ مَلَکُوتِه، وَ أسَسَّ مَلَکُوتَهُ عَلی مِثالِ جَبَرُوتِه لیستدلّ بمُلكِهِ عَلى مَلَكوتِه و بِمَلَكوتِه عَلى جَبَروتِه[1]= همانا خداوند عزّ وجلّ عالم ملک خویش را به سان ملکوتش آفرید؛ و ملکوتش را به سان جبروتش تأسیس نمود تا با ملکش به ملکوتش استدلال کند و با ملکوتش بر جبروتش».
این یعنی عصارهای از عالم ملکوت گرفتهاند، مثلاً عصاره چند ده میلیاردم از آن گرفته شده تا طبیعت و کل این نظام مادی به وجود آمده است. این نظام مادی، همان «مُلک، ناسوت یا دنیا» است.
«وَ أسَسَّ مَلَکُوتَهُ عَلی مِثالِ جَبَرُوتِه= ملکوتش را از روی جبروت بنا کرد»، یعنی جبروت و ملکوت و ناسوت، مدارج و مراتب یک حقیقت هستند. فکر نکنید در نظام خلقت، ما یک جایی داریم به نام جبروت، بعد طی میشود و میآید به یک جایی میرسد و تمام میشود و از آنجا به بعد ملکوت شروع میشود و ملکوت هم میآید یک جایی تمام میشود و بعد از آن ناسوت شروع میشود. بلکه، همهی این عوالم، مراحل یک حقیقت هستند. یک مرحله جبروت، یک مرحله ملکوت و یک مرحله طبیعت است که با هم «تودرتو» وجود دارند. بعضی از بزرگان فرمودهاند: عالم ناسوت یا نسیان، عالم فراموشی است. یعنی ما وقتی به این عالم میآییم، یادمان میرود که قبلاً کجا بودیم. باید کسی بیاید و یان را یادمان بیاندازد. کار پیامبران همین است. اما وقتی کسی یادش آمد که از کجا آمده، می گوید:
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک/// چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
همه عطشان از دنیا می روند، مگر ذاکر خدا
خداوند در قرآن به روشهای مختلف به ما تذکر داده که ماهیت شما ماهیت «ِإنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» است. یعنی ما از خدا آمدیم و به سوی خدا برمیگردیم. کسی که این حقیقت را بداند و دائم به یاد خدا و ذاکر خدا باشد به فرمودهی پیغمبر صلیاللهعلیه و آله و سلم:«کُلُّ أحَدٍ یَمُوتُ عَطشان إلاّ ذاکِرَ الله = هر کسی تشنه و ناکام از دنیا میرود، مگر ذاکر خدا». یعنی فقط ذاکر است که تشنه از دنیا نمیرود.
خصوصیت ذاکر خدا این است که چون به معشوق رسیده، آرامش پیدا کرده است و شده مصداق «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ». فقط کسی که با خدا دوست شده و توانسته یک رابطه صمیمی و محبتآمیز از روی بینش و بصیرت با خدا برقرار کند، فقط او ناکام از دنیا نمیرود. این درست نیست که اگر جوانی ازدواج نکرد، ما روی سنگ قبرش یا روی اعلامیهاش بنویسیم «جوان ناکام». این ناکام، ناکام حیوانی است. اما ناکام به معنای حقیقی و انسانی، کسی است که به معشوق و اله خود یعنی الله نرسد. اکثر انسانها ناکام از دنیا میروند و به جفت و زوج و اله خودشان نمیرسند. مگر کسی که با خدا و حقیقت خود، یعنی خداوند تبارک و تعالی پیوند خورده باشد.
دربارهی رابطه عاشق و معشوقی و محب و محبوبی با خدا در قرآن آیات زیادی داریم و همچنین بسیاری از روایات به این بخش اختصاص داده شده است. میفرماید:«یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ = خدا دوستشان دارد؛ آنها هم خدا را دوست دارند». فقط کسانی که این رابطه عاشقانه با خدا را دارند، سیراب و کامیاب از دنیا میروند. بزرگترین هدیهای که پیامبر و بقیه انبیاء برای انسانها آوردهاند «لا إله إلا الله» است. از این مهمتر هم نداریم. برای همین هم در اذکار اسلامی هیچ ذکری به اندازه «لا إله إلا الله» ارزش و ثواب و قدرت ندارد تا انسان بتواند بگوید: «من الهی، معشوقی، دلبری، زوجی جز خدا ندارم».
حرکت انسان به سمت ابدیت سه مرحله دارد
مسیر خلقت و شدن سه مرحله دارد، 1) از خدا تا دنیا، 2) کل دنیا، 3) از دنیا تا خدا. اگر انسان این سه مرحله را نشناسد، اساساً نمیتواند به خوشبختی دائمی و ابدی و حقیقی نائل بشود.
برای همین هم امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید:«رحم الله إمرا عَلِمَ مِن أین و فی أین و الی أین [2]= خدا رحمت کند کسی را که بداند از کجا آمده، در کجا هست و به کجا میرود».
عبارت «خدا رحمت کند»، دعا نیست، خبر است. گاهی بعضی از الفاظ معصومین در قالب دعا بوده، اما خبر است. خیلی از دعاهایی که شما در صحیفه سجادیه و در مفاتیح در جاهای دیگر میبینید، ظاهراً دعاست. مثلاً میگوید: «خدا بیامرزد؛ یا خدا رحمت کند»، میبینیم که قالب، قالب دعاست، اما از یک حقیقت خبر میدهد. یعنی یک خبر دارد.
بنابراین، اگر کسی میخواهد به «رحمت، خوشبختی، آرامش و هدف خلقت» برسد، باید بفهمد که از کجا آمده، در کجا هست و به کجا خواهد رفت. یعنی اگر این را نداند، خودش را فقط در قالب دنیا معنا میکند و هیچ وقت نمیتواند به هدف خلقتش نائل شود. در نتیجه به قول پیغمبر «ناکام و عطشان و تشنه از دنیا میرود» و این بد مردنی است. اگر انسان بخواهد مرگ خوبی داشته باشد، باید زندگی خوبی داشته باشد.
پس ما یک مرحله قبل از دنیا داریم. بعد از این مرحله روح واحد الهی، یعنی همان «نفخهی الهی» به نطفههای مختلف تعلق میگیرد. ما با بدن جدیدی که حامل آن روح هستیم، با تولد به دنیا به «مرحله دوم» میآییم. بعد از تولد، مسیر تولد را در دنیا طی میکنیم. مرحله سوم که بعد از دنیاست، مرحله وفات و انتقال است. معنای حقیقی وفات، انتقال کامل یک شیء است و در واقع باز به معنای تولد میباشد. قرآن میفرماید: « قُلْ یَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِی وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ[3] = بگو فرشته مرگى كه بر شما گمارده شده، جانتان را میستاند. آنگاه به سوى پروردگارتان بازگردانیده مىشوید».
مرحله سوم زندگی، وفات و انتقال به ملکوت
مرحله سوم زندگی ما با وفات و انتقال به برزخ یا ملکوت آغاز میشود. به عالم برزخ یا ملکوت، عالم «قبر» هم میگویند. قبر ممکن است باغی از باغهای بهشت یا چاهی از چاههای جهنم باشد.
منظور از قبر، گور خاکی نیست که بدن را در آن میگذارند. اصطلاحاً به گور خاکی هم قبر میگویند، ولی ما بدن نیستیم، ما یک حقیقت الهی و مجرد هستیم و بدن ظرفی است که این حقیقت مجرد یا روح به آن تعلق میگیرد تا بتواند روی زمین زندگی کند. یکی از نشانههایی که میتوانیم بفهمیم که ما همین بدن و جسم مادی نیستیم، «خواب» است. وقتی میخوابیم، این بدن را رها میکنیم و با بدن برزخی این طرف و آن طرف میرویم، میبینیم، میشنویم، میخوریم و ... در واقع خواب میبینیم. وقتی از خواب بیدار میشویم، از چیزهایی که درخواب دیدهایم، ذخیرههایی داریم. خواب آیه و نشانهای است که خداوند برای شما قرار داده تا به وسیله آن بفهمی که فقط بدن نیستی. موقعی که خوابیدی، این بدن دیگر با تو نیست. ولی تو میتوانی بدون این بدن با بدن دیگری که قالب مثالی است، بروی و همه جا سیر کنی. در قبر خاکی بدن مادی را میگذارند، در واقع برای بدن مادی انتقالی وجود ندارد. بدن مادی در همین دنیا و در گور خاکی میماند و به جایی منتقل نمیشود. مثلاً بهشت زهرا که قبرستان است و جنازهها را آنجا دفن میکنند، همین عالم ناسوت و طبیعت است. ولی قبری که بعد از مردن، وارد آن میشویم، همان عالمی است که میلیاردها برابر زیباتر، جذابتر، کاملتر، پیشرفتهتر، بزرگتر از دنیا است. اینکه میگوییم میلیاردها برابر برای این است که بدانیم آن عالم، عالم باعظمتی است وگرنه از نظر بزرگی و پیشرفت، اصلا با دنیا قابل مقایسه نیست. پس ما با وفات به برزخ منتقل میشویم، ولی نه با بدن مادی مان.
بعد از وفات، وارد زندگی آخرتی میشویم
مقطع سوم حیات انسان با وفات شروع میشود. این مقطع از زندگی انسان دارای چهار مرحله است: 1) وفات، 2) زندگی برزخی، 3) قیامت، 4) حیات ابدی بعد از قیامت.
این چهار مرحله از حیات را آخرت یا نظام ابدی میگویند که به تعبیر قرآن: «كانَ مِقْدارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ[4] = روزى كه مقدارش ۵۰ هزار سال است». قیامت ۵۰ هزار سال است. کل این مجموعه را «انسان» مینامند؛ پس انسان یک نقطه آغاز دارد که از خدا شروع شده و تا بینهایت ادامه دارد.
اگر بخواهیم به معنای بدن بگوییم، انسان یعنی من و نفس ناطقه دنیایی خودم را در نظر بگیرم، میگویم انسان عبارت است از موجودی ممتد از تولد تا دنیا. اما اگر بخواهیم حقیقت اولیه خودمان را در نظر بگیریم، میگوییم انسان موجودی ممتد از خدا تا خدا و بینهایت است. خداوند در قرآن حدود 80 مرتبه مسأله جاودانگی ما را به ما گوشزد میکند. اساساً چیزی به اسم مرگ برای انسان وجود ندارد، چون انسان جلوه و روح خداست و روح خدا هم که نابودشدنی نیست:«كُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ؛ وَ یَبْقى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ[5]= هر چه بر [زمین] است فانیشونده است؛ و ذات باشكوه و ارجمند پروردگارت باقى خواهد ماند ».
بحث «نسبت» فرمول مهمی برای درک مراحل حیات انسان است
برای درک و فهم مراحل مختلف حیات انسان، بهترین فرمول بحث «نسبت» است. بحث نسبت میگوید: «رابطه دنیا با آخرت، مثل رابطه رحم مادر است با دنیا». اگر کسی این فرمول را بفهمد، بسیاری از حقایق مربوط به روابط دنیا و آخرت را درک خواهد کرد.
در دنیا دو سلول اسپرم و تخمک در رحم مادر قرار میگیرد که از پیوند آن دو سلول و تقسیمات متوالی آن، جنین تشکیل شده و از این حقیقت واحد، به مرور زمان یک بدن کامل ساخته میشود. تا اینجا قوس نزول از دنیا به رحم اتفاق میافتد. بعد از سپری شدن یک دوره 9 ماهه، قوس صعود از رحم به دنیا شروع میشود و جنین با تولد وارد دنیا میگردد. یعنی رحم این جنین را بیرون میفرستد به عالمی که قبلاً از آنجا به رحم آمده بود. اما به صورت کاملتر و متناسب با شرایط زیستی دنیا.
دنیا با ابدیت و آخرت هم همین رابطه را دارد. نفخه خدا از آخرت به دنیا آمده و بعد از زندگی در این دنیا تربیت شده که باید و حتماً متناسب با شرایط زیستی آخرت و ابدیت تربیت شود. این مرحله قوس نزول ما از آخرت به دنیاست. دنیا رحم دوم ماست. قوس صعود ما با انتقال ما از دنیا به برزخ شروع میشود. رحم مادر و دنیا با هم و یکجا هستند. اگر به جنین گفته شود که بیرون از رحم عالمی بینهایت بزرگتر و پیشرفتهتر به نام دنیا وجود دارد که با تولد به آن عالم منتقل میشوی، آیا میتواند بفهمد و باور کند؟ نه. نمیتواند بفهمد. اگر بپرسد این عالم کجاست؟ میگوییم: همین جاست. پیش تو است و الان آن عالم دارد تو را اداره میکند. تمام حیات تو در این عالم دنیا تأمین میشود. در واقع دنیا جلوتر از رحم است و دنیاست که رحم را ایجاد میکند. پس دنیا محیط بر رحم است. عین فرمول نسبت را پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:« إنَّ مَعَ الدُّنیا آخِرَۀٌ وَ الآخِرَۀُ مُحیطَۀٌ بِالدُّنیا = همراه دنیا آخرت است و آخرت احاطه دارد بر دنیا».
دنیا قائم به ابدیت است و انرژی دنیا از آنجا میآید و همانطور که اگر دنیا نباشد رحمی هم وجود ندارد، اگر آخرت هم نباشد دنیایی وجود ندارد. برای همین هم قرآن به ما بینش میدهد و میگوید آنچه که در این نظام دارد اتفاق میافتد، ما داریم انجام میدهیم. فرشتهها در کار هستند و کارها را انجام میدهند. وقتی یک گل رویش میکند، دست فرشتهها در کار است. «أَ فَرَأَیْتُمْ ما تَحْرُثُونَ أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ = تخمی که شما میکارید، آیا شما آن را رویش میدهید یا ما آن را رویش میدهیم؟». خدا میگوید: «َحْنُ الزَّارِعُونَ= ما زارع هستیم» یعنی ما داریم این کار را انجام میدهیم.
اینکه در روایت داریم فرشتهها با مادر همراه هستند و بچه را شکل میدهند، یعنی لحظه به لحظه دارند نقاشی و طراحی میکنند. «هُوَ الَّذِی یُصَوِّرُكُمْ فِی الْأَرْحامِ = او کسی است که شما را در رحمها تصویرگری میکند».
اگر کسی بخواهد واقعاً به خوشبختی برسد، باید خودش را در هر سه مرحله ببیند: بداند کجا بوده، بداند الان کجا هست و بداند که قرار است به کجا برود.
امام صادق علیهالسلام فرمود: قیامت دارای 50 هزار سال است و هر هزار سال یک سؤال از شما میکنند، یعنی50 ایستگاه و سؤال دارد. 50 سؤال از شیوههای زندگی شما و از مجموعه انتخابها، ارتباطها، رفتارها و افکار و عقائد شما پرسیده میشود. پس در واقع همانطور که دنیا از جنین میخواهد که متناسب با شرائط زیستی دنیا تربیت بشود؛ ما هم وقتی در رحم دنیا و رحم دوم مان به سر میبریم، متناسب با شرائط زیستی آخرت و ابدیت باید تربیت بشویم. مبادا ناقص یا مریض متولد بشویم و باید با قلب و روح سالم متولد شویم.
روح سالم یعنی چه؟ اینجاست که ما احتیاج به متخصص پیدا میکنیم. سازنده که خداست و رب العالمین و الرحمن الرحیم است و متخصص معصوم که بگوید: فرمولهای سلامت روح چیست. ما برای دستیابی به مقیاس سلامت در بدن، به دهها پزشک در رشتههای مختلف مراجعه میکنیم؛ در مورد سلامت روح، باید به خود خداوند یا معصومین مراجعه کنیم که مبنا و میزان سلامت را به ما بگویند. ما در سلامت احتیاج به مبنا داریم.
عوالم خلقت/ وفات/ ملکوت/ زندگی آخرتی/ مقام ذاکر/نسبت
[1] - منهاج النجاح فی ترجمة مفتاح الفلاح ، مقدمه2 ،ص26.
[2] - بحار.ج.58 ص99.
[3] - سجده/11.
[4] - معارج/4.
[5] - الرحمن/26و 27.
کلیدواژه ها:
آثار استاد