مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
عربی که صورتش خیلی زشت و قبیح منظر بود به سر سفره امام حسن مجتبی آمد و از روی حرص تمام غذا را خورد و تمام کرد.
امام حسن (ع) که کرامتش برای همه معلوم بوده از غذا خوردن عرب خوشش آمد و شاد شد و در وسط غذا از او پرسید: تو عیال داری یا مجردّی؟ گفت: عیالمندم، فرمود: چند فرزند داری؟ گفت: هشت دختر دارم که من به شکل از همه زیباترم، امّا ایشان از من پرخورترند.
امام تبسم فرمود: و او را ده هزار درهم انعام دادند و فرمودند: این قسمت تو و زوجه ات و هشت دخترت باشد.(3)
3. لطائف الطوائف ص 139
منبع : یکصد موضوع 500 داستان ، ج1 ، نوشته ی سید علی اکبر صداقت ، نشر ناصر
کلیدواژه ها:
آثار استاد