مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
در ادامهی حدیث معراج خداوند اینگونه پیامبرش را خطاب میکند: «یا أَحْمَدُ إِنْ أَحْبَبْتَ أَنْ تَکُونَ أَوْرَعَ النَّاسِ فَازْهَدْ فِی الدُّنْیَا وَ ارْغَبْ فِی الْآخِرَةِ= ای احمد! اگر دوست داری که در دنیا پارساترین مردم باشی زهد داشتهباش».
زهد از جمله کلماتی است که غالب مردم نه آن را خوب میفهمند و نه میتوانند با آن ارتباط برقرار کنند. در اینگونه سخن گفتن نوعی تحریص و تحریک است که خدا میخواهد راه رسیدن به پارسایی را به حضرت نشان دهد. این قاعده برای تنظیم سبک زندگی بسیار مهم است، که اصل و حقیقت ما همان نفخهی الهی است. حیثیت اصلی ما همان کودک عزیز روان است که در وجود همه ماست. حس، خیال، وهم، و عقل همهی آنها غریبه بوده و ما ناچاریم با آنها زندگی کنیم. پس باید ملاحظهی آنها را بکنیم. «کودک عزیز روان» همهی اسماء را داشته و قابلیت مثل اعلی شدن و خلیفه اللهی را دارد. سعادت دنیا و رستگاری و نجات از برزخ به بعد، بستگی به همین بخش وجود انسان دارد. بدون لحاظ این بخش هر تلاشی برای رسیدن به خوشبختی حقیقی محال است، چون خداوند شادی و آرامش را به آن بخش اختصاص دادهاست. کسی که بدون توجه به این حقیقت درونی عبادت میکند بعد از دهها سال بهرهی چندانی نصیبش نمیشود.
ترسم که این تن که حائل است به جانم سقط کند کودک عزیز روانم
قدرت روحی و آرامش انسان بستگی به بخش فوق عقل دارد نه عقل. چه بسا دانشمندانی که در زمینهی علمی فوقالعاده موفق هستند ولی «منِ حقیقیِ» شان رشد نیافته و کودک مانده باشد و رفتارش نشانهی سبکی و عدم ثقل اوست:«فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِینُهُ؛ فَهُوَ فِی عِیشَةٍ رَاضِیَةٍ=اما هر كه سنجیده هایش سنگین برآید؛پس وى در زندگى خوشى خواهد بود» (قارعه/6و7). این عیش فقط مربوط به آخرت نیست دنیا را نیز در بر میگیرد. «وَأَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوَازِینُهُ؛ فَأُمُّهُ هَاوِیَةٌ= و اما هر كه سنجیدههایش سبك بر آید؛ پس جایش هاویه باشد»(قارعه/8و9). کسی که میزانش سبک است پس مادرش آتش جهنم است (او را در بر میگیرد.) چنین افرادی آسیبپذیر بوده و با کوچکترین مسئلهای به راحتی ناراحت و مضطرب میگردند و به حسادت میافتند و مأیوس میگردند.
«حلم» وسیلهی ریاست است
باید شخص از حلم برخوردار باشد تا مدیر موفقی باشد؛ «الحلم آله الرّیاسه» حلم وسیلهی ریاست است. در روایت داریم، اگر کسی سه چیز را نداشتهباشد هیچ چیز در نامهی عملش باقی نمیماند. یکی از آنها حلم است. «حلمٌ یردّ به جهل الجاهل = حلمی که با آن جهل جاهل را رد میکند».
شخص حلیم با سبکی رفتار جاهلان به هم نمیریزد. اگر غیر از این باشد به درد ریاست و حکومت نمیخورد. چون آلت حکومت را ندارد، حتی اگر آدم خوبی باشد و از نیت خوب برخوردار باشد. هر کاری موازین و شرایط خاص خودش را دارد. «فمن ثقلت موازینُهُ فهو فی عیشه راضیه» یعنی باید شخص موازینش سنگین باشد تا در زندگی رضایتبخش باشد. بنابراین صورت مهم نیست مهم ماهیت است که آزمایش میباشد. کسی که حلیم نیست هر چه هم عمل خیر به دست آورد از بین میبرد.
داشتن ورع مانع از ارتکاب به حرام می شود
خصلت دیگر از آن سه تا ورع است: «وَرَعٌ یَحْجُزُهُ عَنْ مَعَاصِی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» ورعی که او را از حرامهای خدا باز دارد. بعضیها به حدی سنگین و وزین هستند که آلوده به حرام نمیشوند و اگر گاهی احیاناً شهوت برایشان غلبه کند و مرتکب حرامی گردند؛ سریع بازسازی و جبران مینمایند. ولی بعضیها با یک سفر خارج از کشور و ورود به چند سایت اینترنتی و دیدن شبکههای ماهوارهای، همهی ذخایرش را از دست میدهد. پس وجود شیطان و هوای نفس نعمت بزرگی است که بدون آنها کسی نمیتواند از خودش ارزیابی کند. کمالات جمادی، نباتی، و حیوانی باعث میشود که انسان خودش را بسنجد. خداوند حس، خیال، وهم و عقل به انسان دادهاست ولی از آن جایی که فوق عقلش ضعیف است باعث شده که هر یک از آنها او را به سوی خودشان بکشند و بر او غلبه کنند.
فرمودهاند که اگر میخواهی پارساترین مردم باشی نباید مرتکب گناه شوی. لازمهی این امر ثقل موازین است و وزن همان اسمائی از «الله» است که در وجود ماست.
از سلمان «رضوان الله» پرسیدند که ریش تو بهتر است یا دُم سگ؟ پاسخ داد که هر کدام که از صراط رد شوند. کسی که ثقالت دارد نه میرنجد و نه میرنجاند. ما از قمار، زنا و شراب و ... وحشت میکنیم در صورتی که از غیبت واهمهای نداریم. استادی که علم و معرفت به شاگردانش میدهد ولی میزان نمیدهد، شاگردانش آسیب میبینند. «... و انزل لهمُ الکتاب والمیزان» پیامبران برای مردم میزان آوردند که از کتاب مهمتر است. دانشمندان انرژی هستهای میگفتند که دستگاههای سانتریفوژ را که میساختند هنگام فعالیت میترکید و هرقدر در ساخت دستگاه بعدی میزان حساسیتها را کم میکردیم فایدهای نداشت. نهایتاً متوجه شدیم که همین مقدار عرق کف دستان ما تعادل دستگاه را به هم میریزد. میزان، تا این حد اهمیت دارد. قیمت انسان وابسته به دغدغههای او میباشد.
دغدغهها مربوط به هر بخش ما باشند ارزش ما همانقدر است. اگر استاد معیار به شاگرد ندهد ممکن است یک عمر توهم کند که آدم بزرگی است. حضرت زهرا (سلام الله علیها) گریه میکردند و به علی (علیه السلام) میفرمودند که من نگران شما هستم. حضرت علی (علیه السلام) فرمودند که تحمل اینها برای من به خاطر خدا آسان است. ما برای سنگین شدن و پارسا بودن باید «زُهد» داشتهباشیم، یعنی باید میلهایمان را کم کنیم و این به آن معنا نیست که ما از زندگی دنیا لذت نبریم بلکه نه از بهرهمندی مسرور گردیم و نه از محرومیتی غمگین شویم. من اولیای الهی را دیدهام که وقتی به ورزش جمعی میپردازند اصلاً بُرد و باخت برایشات فرقی نمیکند.
«زهد» یعنی از همهی نعمتهایی که برخورداریم لذت ببریم و اگر از دست دادیم غصه نخوریم. ما باید توجه کنیم که کسی نعمت را از ما میگیرد که خودش به ما دادهاست. حضرت موسی (علیه السلام) زیرکانه از خدا دربارهی محبوبترین کس نزد او میپرسد و خداوند میفرماید: کسی که اگر محبوبش را از او گرفتم با من درگیر نشود. فقط خداوند، همه چیز ماست؛ «یا نعیمی و جنّتی و یا دنیای و آخرتی». «بیتو هرگز!» ترجمهی «لا اله الا الله» است. همین که انسان به چیزی دل میبندد سبک و خالی میشود. هرقدر وابستگی بیشتر شود قدرت پروازش کاهش مییابد. بعضیها خیلی وزین هستند مثلاً یکی از اساتید تعریف میکردند که در حرم حضرت عباس (علیه السلام) که عربها خیلی از ابهت ایشان حساب میبرند. متوجه شدم که شخصی دستش در جیب من است و به حضرت عرض کردم حالا که او نمیترسد و تو هم راضی هستی من هم راضی میشوم که او هرقدر میخواهد بردارد. مورد دیگری که برایش پیش آمده بود این بود که دزدی همراه همسرش با موتور آمده بودند که از منزل ایشان دزدی کنند ایشان از دزد خواسته بودند که برود وانت تهیه کند و هر چه لازم دارد با خود ببرد. خداوند برای سنگین شدن، از حضرت میخواهد که از شکم و خوردن آغاز کند. سر سفره نشستن فرصت مناسبی برای تمرین وزانت است.
کلیدواژه ها:
آثار استاد