مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
اگر کسی بخواهد از دنیایش لذت ببرد و در امور «جمادی، گیاهی، حیوانی، عقلی و فوق عقلی» خیر ببیند و همه اینها به نفعش تمام شود، باید دائماً «نگاه ابدی و جاودانه» را با خود داشته باشد.
بحث ما در باره بهشت و خانه ماندگاری بود. گفتیم مسئله جاودانگی و ماندگاری، جزء ذات انسان است و اساساً خداوند ذات انسان را موجودی ابدی و جاودان خلق کرده و مرگی برای او قرار نداده است. ساختار وجودی ما، یک ساختار جاودانه است. یعنی از وقتی که خدا ما را میآفریند و به این دنیا قدم میگذاریم، در مسیر بازگشت هستیم. یعنی یک قوس نزولی است که از الله شروع میشود و بعد از طی کردن عوالم جبروت، ملکوت و ناسوت یعنی دنیا، باز هم همین مسیر برگشت را طی میکنیم و در قوس صعود، به خدا و بعد هم به بینهایت برمیگردیم . اصلاً ساختار وجودی ما یک ساختار جاودانه است.
هر نگاه و هر تصمیمی که به ابدیت ما لطمه میزند، تصمیم خطرناکی است. ما باید خودمان را به عشق ابدی دوست داشتهباشیم و برایش برنامهریزی کنیم. یکی از چیزهایی که معصومین (علیهمالسّلام) خیلی اصرار دارند، این است که ما این نگاه جاودانه و ابدی را به خودمان پیدا کنیم. از این رو میبینید که در آیات الهی 80 بار خدا یک مسئله را تذکر میدهد، یعنی فوقالعاده مهم است و تو ابدی و جاودانه هستی. همجنین دعاها و روایات زیادی هست که به ما دائم همین تذکر را میدهند. بنابراین، اگر کسی بخواهد از دنیایش لذت ببرد و در امور جمادی، گیاهی، حیوانی، عقلی، فوق عقلی خیر ببیند و به نفعش تمام بشود، باید دائماً نگاه ابدی و جاودانه را با خودش داشته باشد. به محض این که ابدیت از جلوی چشمتان کنار میرود، نعمتها تبدیل به نقمت و مصیبت میشود و به انسان آسیب میزند و در هیچ یک از پنج جهت (جمادی، گیاهی، حیوانی، عقلی و فوق عقلی) خیر نمیبیند.
خدا با من است
علی بن ابیطالب علی علیهالسلام میفرماید: «اِتَّقُوا اللّهَ تَقِیَّةَ مَنْ سَمِعَ فَخَشَعَ= خداترس باشید. ترس کسى که شنیده، سپس فروتنى کرده است».
«اِتَّقُوا الله» یعنی از اینکه رابطهتان با خدا خراب بشود، بترسید. در ارتباطاتتان جانب خدا را رعایت کنید که به این ارتباط عاشقانه عبد و معبود و عاشق و معشوق آسیبی نرسد. چون انسانی که خدا را از دست بدهد، تمام چیزهایی که دارد، برایش جهنمساز میشود و از هر چه که دارد، خیر نمیبیند.
رمز این که انسان بخواهد از دنیا و آخرتش خیر ببیند، خداداری است. این که انسان ایمان به خدا بیاورد و باورش کند و بعد خداداری کند. یعنی اگر سوال کنند خدا را داری؟ بگوید: بله دارم. این خیلی مهم است.
داشتن یعنی مثلاً شما یک مشکلی برایتان پیش میآید و میگویید که فلانی میتواند کمکم کند. یعنی اگر بروم به او بگویم، پای کار من میایستد. این داشتن است. یعنی او را دارم: مادی، عاطفی و... هر چه که هست، کمکم میکند.
بعضیها همین نگاه را نسبت به خدا دارند. یعنی تا یک مشکل پیدا میکنند، خدا را دارند و اصلاً ذهنشان نمیرود سراغ پدر و مادر و خواهر و برادر و دیگران.
اصحاب موسی از ترس گفتند:«إِنَّا لَمُدْرَكُونَ[1]= اینک به دست فرعونیان خواهیم افتاد».اما موسی در پاسخ آنها گفت: «كَلاَّ إِنَّ مَعِی رَبِّی سَیَهْدِینِ[2]= هرگز چنین نیست، خدا با من است و مرا به یقین راهنمایی خواهد کرد». خوش به حال کسی که خداداری فقط برای حل مشکلات زندگیاش نیست؛ بلکه فرصتی برای عاشقی اوست.
خداداری یعنی تو کسی را دوست داری که میتوانی با او کلی عشقبازی کنی و او هم با تو عشقبازی کند. این یعنی خدا داشتن. خداداری یعنی کسی که با داشتن او به هیچ وجه احساس تنهایی نمیکند. اینکه فلانی مُرد، فلانی مسافرت رفت، چون بیحوصله و تنها هستم، میخواهم خودکشی کنم، یعنی تو اصلاً خدا را نداری.
خداداری یعنی باور به این که خدا با همه اسماء و صفاتش پای تو میایستد. در بدترین و سختترین شرائط پای تو میایستد، تا میروی دو رکعت نماز میخوانی، یادت هست که او را داری برای عاشقی، خلوت، تنهایی، و برای بیکسیهایت او را داری.پس نباید این را از دست بدهیم.
تقوا یعنی من چنین خدایی را از دست ندهم یا کاری نکنم که بین من و خدا فاصله بیافتد و دیگر او را نداشته باشم.
در مرتبه بعدی، وقتی حضرت میگوید تقوا پیشه کنید، یعنی کاری نکنید اهل بیت علیهمالسلام، و امام زمان علیهمالسلام را از دست بدهی.
«اِتَّقُوا الله»، یعنی طوری رفتار کنید و جانب خدا را داشته باشید که وقتی حرف خدا یا حرف یک معلم یا حتی حرف خوب از زبان یک عالم ربانی یا حتی یک کافر را میشنوید، با جانتان آن را بگیرید و خشوع داشته باشید و جذبش کنید. چنین کسی به قدرت، شادی و آرامش میرسد و شنیدن با شدنش یکی میشود. امّا این که پوستکلفتی کند و از این گوش بگیرد و از آن گوش در کند و هیچ تغییری در اخلاق، سبک زندگی، رفتار و باورش ایجاد نشود، قساوت قلب میگیرد.
در ادامه حضرت علی علیهالسلام میفرماید: «وَ اسْتَظْهَرَ زَاداً لِیَوْمِ رَحِیلِهِ و وَجْهِ سَبِیلِهِ= و براى روز كوچیدنش و راه سفرش و وقت نیازش و جایگاه حاجتش توشه بر گرفت». رحیل یعنی کوچ کردن. این که میگوییم: فلانی رحلت کرد، یعنی بار سفرش را بست و رفت. همه ما این رحلت را داریم.
«استظهار»، یعنی میتواند به این وسایل تکیه کند. مثلاً خیالش راحت است که پول دارد، ماشیناش خوب است و برای مسیر چادر و وسایل گرمکننده دارد.
«استظهار»، یعنی پشتم گرم است. یعنی یک پشتیبانی برای خود داشتن. این پشتیبانی از نظر توشه است برای رفتن. چنین آدمی دیگر ترسی برای رفتن ندارد. چون آمادگی را در خود ایجاد کرده است.
منظور از «زاد» سرمایهایست که وقتی تو با آن روبرو میشوی، روی دیدن با خدا، امام و ملائکة الله را داری.
گاهی انسان بیتقوایی میکند، بعد میگوید دیگر روی دیدن شوهرم یا پدر و مادرم را ندارم، خجالت میکشم. علتش این است که این آدم زاد ندارد؛ پس استظهار و پشتیبانی هم ندارد.
در ادمه حضرت میفرماید: «وَ حَالِ حَاجَتِهِ» و لحظهای که نیاز داری، باید داشته باشی. این داشتن باید در روح آدم تهیه بشود.
«وَ مَوْطِنِ فَاقَتِهِ»، یعنی آن جایی که دیگر به پیسی و گدایی میخوری، کم میآوری، روزی که مال خودش کفاف نمیدهد، ثروتش رفته. اما کسی که تقوا دارد، برای روز بدبختیاش ذخیره دارد. اگر خودش هم نداشته باشد، پنج تا رفیق بهشتی دارد که می توانند کمکش کنند.
«وَ قَدَّمَ أَمَامَهُ لِدَارِ مُقَامِهِ= برای جایگاه ابدی زاد و راحله پیش فرستاد». «قدّم» یعنی جلو بفرستد. پیشاپیش، برای سرای ماندگاریش کار خیر بفرستد. بعضیها خیلی هوشیار و زیرک هستند و کار خیر میکنند و آن را فراموش میکنند. پول میدهند و اصلاً دنبال این نیستند که بروند از طرف پس بگیرند. میگوید: ولش کن داد، داد. نداد هم حلالش. این جور آدمها برای خودشان آخرت و ابدیت میسازند.
حضرت مسیر را میشناسد و میداند خطر چقدر است. برای همین میگوید خطرتان را بگویم چیست؟ این است که شما ابدیت سر راه دارید و توشه کم دارید. این خیلی مصیبت است. این توشه را زیادش کن. هیچ کس نیست که در زندگیش خدا برایش از این راهها نگذاشته باشد. از فقیرترین آدم تا ثروتمندترین آدمها که دستشان خیلی باز است و میتوانند خیلی کارها بکنند.
قا/200
بهشت/ جاودانگی
کلیدواژه ها:
آثار استاد