مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
گفتیم که تمثل «اخلاق و اوصاف» در برزخ در قالب عبارات نمیگنجد. علتش این است که روابط بسیار پیچیدهای بین اخلاق و اوصاف و عقائد و اعمال و بین همهی اینها با خود انسان و هر کدام از اینها با خودشان وجود دارد. بنابراین واقعاً ممکن نیست که بتوان آنها را در قالب لفظ بیان کرد. اگر کسی در مورد تکتک اخلاق و اوصاف اطلاعاتی داشته باشد، متوجه میشود که معجون بسیار عجیبی است. انواع خیالات، تفکرات، عقائد، عادات و همهی اینها، شاکله یا همان روح انسان را تشکیل میدهند. که زشت ترین شان غضب و تندخویی است.
آیت الله مرحوم شجاعی در کتابش مینویسد: «به روایتی که ذیلاً میآوریم، دقت کنید. بدون اینکه ادعا کنیم، آنچه از باب مثال در دو مورد گفتیم، حتماً از این روایات استفاده میشود. فقط میگوییم از این روایات و شواهد دیگر میشود آنچه را که از باب مثال گفتیم به طور احتمال برداشت نمود. جابر از امام باقر علیهالسلام نقل میکند که فرمود، رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمود: اگر درشتی و تندخویی به صورت مخلوقی در بیاید که دیده شود، چیزی از آنچه خدای متعال خلق کرده زشتتر از آن نباشد[1]». یعنی اگر زشتخویی تمثل پیدا کند، زشتتر و بدتر از زشتخویی نداریم. تندخویی و درشتی، باطن خیلی بدی دارد.
آیت الله مرحوم متذکر میشود: «به نظر میآید در این بیان، به تمثل یا صورت مثالی صفت و خُلق تندخویی و درشتی اشاره شده است و منظور این است که صورت پشت پردهی این صفت که بعداً به ظهور خواهد رسید و دیده خواهد شد، بسیار زشت است. حال اگر کسی در زندگی دنیوی خود به این صفت مبتلا باشد و براساس عقائد دینی خود از آن ناراضی بوده باشد، باید در همین دنیا خود را اصلاح کند».
اولین قربانی غضب، خودِ شخص عصبانی است
«سوء خُلق» از آن چیزهایی است که اذیتش مشخص است. یعنی یک چیزی است که اولین کسی که در آن آسیب میبیند، خود شخص است. آن کسی که تندخو و عصبانی است و زود جوش میآورد، خودش بیش از هر کس دیگر رنج میبرد و رنجش هم هویداست. یعنی شما میبینی قیافه شخص عوض میشود، رگ گردنش باد میکند، فشار به اعصاب و قلبش میآید، معدهاش درد میگیرد، ترشحات دارد، زخم اثنیعشر میگیرد، زخم معده میگیرد، قلبش درد میگیرد، گاهی غضب چنان شدت دارد که شخص می میرد.
برخورد متفاوت هر کس با صفت غضب
بعضیها خُلق تندخویی یا هر خُلق دیگری دارند و از این خُلق، خوششان میآید. این یک بحث است. بحث دیگر این است که، یک وقت شخص خُلقی را دارد و از آن خُلق خوشش نمیآید. یعنی خودش در عذاب است و دوست ندارد این خُلق را داشته باشد؛ ولی دارد و تلاش میکند از دست آن خلاص شود. اما ممکن است نتواند از دست آن خلاص شود. حتی به مشاور مراجعه میکند و دستورالعمل هم میگیرد؛ ولی باز هم نمیتواند نجات یابد.
اینجا حقیقتی هست و آن این که خود انسان هم از بعضی از خُلقها میفهمد که خیلی بد است و جدای از این که میفهمد، رنج هم میبرد که باز اینها مراحل دارد. یعنی گاهی شما از یک خُلقی خوشتان میآید. گاهی آن را دارید و به آن توجه ندارید. گاهی خُلقی را دارید و آن خُلق را بد میدانید. اما قائل نیستید که در خودتان هست. یکی باید به شما بگوید که این خُلقی را که بد میدانی، خودت هم گرفتارش هستی. گاهی یکی این خُلق را دارد و میداند که این خُلق بد است. از نظر علمی، میداند بد است و در عذاب است و نمیخواهد آن را داشته باشد، ولی دارد. اما از آن خیلی عذاب نمیکشد. میخواهم خیلی دقت کنید که مرز اینها را بتوانید تشخیص دهید. یک مرحله است شخص دارد خودش هم از داشتن آن رنج میبرد. یعنی میفهمد که یک اژدهایی پیچیده دور روحش؛ آتش و درد آن را خوب حس میکند؛ عذابش را حس میکند و میفهمد که غضب دارد و از آن رنج میبرد و نعره میکشد. همین جا هم نعره میکشد، نه اینکه تمثلش این باشد که در قبر نعره بزند. همین جا دارد دست و پا میزند و دارد تلاش میکند که از آن نجات پیدا بکند. گاهی با همتی که دارد و با استعانت از خداوند تبارک و تعالی و با کمک یک مربی میتواند نجات یابد. گاهی هم نمیتواند.
تعبیری خداوند تبارک و تعالی در مورد جهنم دارد که میفرماید: «تَكادُ تَمَیَّزُ مِنَ الْغَیْظِ[2]= نزدیك است كه از خشم شكافته شود.» غضب و غیظ این گونه است که بعضی وقتها شخص را به حالت انفجار میآورد. در این حالت اگر بدن مساعدت کند، شخص فشارهایی میبیند، اذیتهایی میشود، سخت میگیرد، ممکن است ناراحتی اعصاب بگیرد، بعضی وقتها حتی دیوانه میشود. غضب به بعضیها آنقدر فشار میآورد که اقدام به کارهای جنونآمیز میکنند. سرشان را به دیوار میزنند، دستشان را به شیشه میزنند، کسی را که نزدیکشان است میزنند، فریاد میکشند، دندانقروچه میگیرند، هر چیزی که جلویشان هست پرت میکنند و به هم میریزند. بعضی وقتها هم ممکن است از روی عصبانیت یک نفر را بکشند. یعنی شخص گاهی نمیتواند خودش را کنترل کند.
آیت الله مرحوم می فرماید: «درجات مختلف افراد، با تواناییهای مختلف، بنابر هم توانایی جسمی و هم تواناییهای روحی در مقابل مسئله غضب متفاوت هستند و مختلف برخورد میکنند.»
ما چه بفهمیم و چه نفهمیم که خشم چه هست، این یک نکته را فقط باید متذکر باشیم و به آن توجه بکنیم، چون فهم که میگویم، یعنی برویم در عمق آن و از نظر معرفت نفسی کاوش کنیم و ببینیم که خشم ماهیتاً چیست و با انسان چه کار میکند. مثل یک طبیبی که میداند فلان قرص یا فلان غده یا فلان مرض با بدن چه کار میکند.
در اینکه خشم صفت خوبی است که خداوند تبارک و تعالی به انسان داده تا به وسیله آن، دفع ناملایمات کند و از حریم خودش، از حریم خانوادهاش، یا از حریم همنوع خودش در موقع خطر دفاع کند، شکی نیست. اما خشم، کاربرد بیشتر از این ندارد. یعنی یک کاربرد اجتماعی، سیاسی و نظامی دارد. اما اگر تبدیل به خلق روزمره شد، فوقالعاده خطرناک میشود.
عذاب قبر «سعد» بخاطر بداخلاقی اش در خانواده بود
داستان سعد را شنیده اید که در جنگ خندق در رکاب پیغمبر صلیاللهعلیهوآله شهید شد و پیامبر چه تشریفات عظیمی برای تشییع جنازه وی انجام داد و فرمود میکائیل و جبرئیل هر کدام با 70 هزار فرشته به تشییع جنازه سعد آمدند. خود پیغمبر برایش دعا میکند: «اللهم اغفر لهذا المیت»، شوخی نیست که یک معصوم برای غفران میتی دعا کند. مادرش میگوید: «هنیئاً لک= گوارایت باشد. حضرت میفرماید، زود قضاوت کردی، اتفاقاً حضرت آرام هم نمیگوید، بلکه خیلی قاطع میگوید زود قضاوت کردی. بعد میفرماید الان قبر، سعد را فشار داد. بعد علتش را که سؤال میکنند فرمود: «أَنَّهُ کان فِی خُلُقِهِ مَعَ أَهْلِهِ سُوءاً = سعد با خانوادهاش بداخلاق بود.» یعنی عصبانی بود. خانواده از دست او یک مقدار معذب بودند.
یکی از عوامل غضب، «خودخواهی» است
یکی از چیزهایی که آتش غضب را شعلهور می کند، خودخواهیهای انسانها است. افراد به خاطر خودخواهیشان، به خاطر این عشق کاذبی که به شخصیتشان دارند، خیلی وقتها چیزهایی که خلاف میلشان است و میلشان هم مشروع و معقول نیست، یا خلاف فکرشان است، عصبانی میشوند. تا چیزی فکر و اندیشهی آنها را تهدید میکند، زود جوش میآورند و اسائه ادب و حرمتشکنی میکنند.
تنظیم روابط و مبارزه با خودخواهیها خیلی مهم است. قواعدی در اخلاق اسلامی مثل قاعدهی مواسات، قاعدهی انصاف، وجود دارد که به انسان در این امر کمک میکند. دیدهاید بعضی وقتها شما دستگاهی مثلاً کامپیوتر، رادیو، ضبط و تلویزیون را خاموش میکنید، میگویید این زیاد کار میکند و داغ کرده. این داغ کردن خوب نیست. داغ کردن برای انسان هم ضرر دارد. یعنی شاکلهسوز است، عاقبتسوز است. مدام باید تمرین کنیم که میزانش کم شود.
عصبانیت حتی اگر بروز هم نکند، خطرآفرین است
مطلقِ خشم، یعنی هیجانی که در وجود انسان ایجاد میشود، مسئلهساز است. حتی اگر به کسی هم بروز نکند. عصبانی شوید، حتی لبخند هم بزنید و عصبانیت تان را به کسی بروز هم ندهید، آن تحرکی که در درون ایجاد شده مسئلهساز است. ما باید تمرین کنیم که این هیجان اصلاً ایجاد نشود. بحث خیلی مفصلی دارد که ما چه بکنیم که وقتی چیزی خلاف نظر ما، خلاف میل ما، خلاف عقیدۀ ما، خلاف آرزوهای ما ایجاد میشود، آن حالت سگی را در ما ایجاد نکند. این جمله که گفته میشود:«آن روی سگم را بالا نیاور»، یعنی این آدم یک روی سگی هم دارد که اگر رهایش کند، بالا می آید. چون باطنش سگ است.
اینطور هم نیست که بگوییم من نمیخواهم بداخلاق شوم، چه کنم؟ مثلاً سعی کنم بداخلاق نشوم، نه. خیلی وقتها رفتارهایی که در بیرون انجام میشوند، مثل تیرهایی هستند که مرتب دارند به سمت شما شلیک میشوند و آن معدن غضب را بیجهت تحریک میکنند. باید ارتباطت با آن چیزها قطع شود. این خیلی مهم است.
اگر بینش درستی داشته باشیم، غضب بر ما غلبه نمی کند
مرحوم آیت الله بروجردی(رحمتاللهعلیه) یکبار در یک بحث علمی سر طلبهای عصبانی شد. آدمی که بینش دارد و روشن است، سریع آلودگیها را تشخیص میدهد و سریع اقدام به دفع و رفعش میکند. ایشان هم ناراحت میشود که چرا سر این طلبه عصبانی شده. نذر میکند که اگر دفعهی بعد عصبانی شد، یکسال روزه بگیرد. از قضا دفعه بعد هم عصبانی میشود. یکسال تمام ایشان برای تنبیه خودش روزه گرفت.
میتوانیم بگوییم او فهمیده که غضب چیست و با او چه میکند. اما ما نمیفهمیم که غضب چیست و با ما چه کار میکند. زمانی میفهمیم که ما را بسوزانند. حضرت میفرماید: چیزی از این زشتتر نیست. وقتی حضرت میفرماید چیزی زشتتر از آن نیست، یعنی خیلی غیر قابل تحمل است. اگر بخواهیم تعبیر دیگری از کلام نبی اکرم صلیاللهعلیهوآله داشته باشیم، این میشود که این چهره، چهرهی وحشتناکی هم است.
آیت الله مرحوم میفرماید: «حال اگر کسی در زندگی دنیوی خود به این صفت مبتلا شد و براساس عقائد دینی خود از آن ناراضی بوده و زجر کشیده و باطناً در حال فرار از آن باشد، ولیکن به لحاظ ضعف اراده نتواند آن را از خود دور بکند، در عالم برزخ و در مقام تمثلِ درون، با صورت یا موجود نفرتانگیزی مواجه میگردد که به او مسلط است و عذابش میدهد و او با اینکه از آن بدش میآید و میخواهد از دست آن خلاص بشود و آن را از دست خود دور بکند، نمیتواند خود را از آن و از اذیت آن نجات بدهد.» علت این که بعدا دیگر نمیشود از دست غضب خلاص شد این است که آنجا دیگر امکان عمل نیست.
خشم از صفات جهنمی است
شخصی که غضب میکند و تندخو است، بیش از هر کس دیگری خودش عذاب میبیند. در واقع خودش را آتش میزند. مثلاً شنیده اید که میگویند «آتش غضب». روایت هم، مسئله آتش بودنِ غضب را تأیید کرده که اصلاً خشم و غضب، از مقوله آتش است. صفت جهنمی است. «تَكادُ تَمَیَّزُ مِنَ الْغَیْظِ».
امام صادق علیهالسلام میفرماید: «مَنْ سَاءَ خُلُقُهُ عَذَّبَ نَفْسَهُ= هر کس که خُلقش بد است، خودش را عذاب میکند.»
آیت الله شجاعی مینویسد: «در این روایت که قسمتی از آن را در اینجا آوردیم، «مَیسِر» میگوید در محضر امام باقر علیهالسلام از غضب سخن به میان آمد. امام علیهالسلام فرمود:«إِنَّ الرَّجُلَ لَیَغْضَبُ فَمَا یَرْضِی أَبَداً حتی یَدْخُلُ النَّارَ[3] = همانا مرد غضب مىكند، پس راضى نشود هرگز، تا داخل آتش شود.» یعنی آنقدر این غضب هیجان دارد و زیاد است و شخص به این غضب ادامه میدهد تا اینکه او را داخل جهنم بکنند. غضب در دنیا صورت گرفته و اگر یک نفر باطنبین به شما نگاه کند، میفهمد که شما رفتی در جهنم وارد شدی، سوختی، وجودت شعله گرفته و میخواهد غضبش را حتماً یک جایی خالی کند. وقتی هیجان به او دست داد نمیتواند از «وَ الْكاظِمِینَ الْغَیْظَ» باشد و غیظش را فروکش کند و نگذارد ظهور کند».
نویسنده محترم رحمت الله تعالی علیه میفرماید:« احتمال میرود این بیان از طرفی به وضع درونی در زندگی دنیوی ناظر باشد و از طرفی هم به تمثل برزخی و همچنین تجسم اخروی اشاره داشته باشد. یعنی از یک طرف وضع درونی و روحی شخص به غضب آمده را در همین زندگی دنیوی بیان بکند و منظور این باشد که اگر انسان جلوی غضب و خشم خود را نگیرد این صفت و این حالت در درون او شدت مییابد و حدّی نمیشناسد و درست همانند آتشی شعلهور میشود و تمام وجود او را فرا میگیرد. و از طرف دیگر، وضع برزخی و نیز اخروی چنین شخصی را در عالم برزخ و در آخرت بیان بکند و منظور این باشد که این صفت در مقام تمثل، به این صورت متمثل میگردد که شخص به حرکت مخصوصی میافتد که به هیچ وجه متوقف نمیشود؛ تا جایی که خود را به آتش غضب حق برساند.»
در حقیقت، غضب شخص در مقابل غضب حق، او را داخل آتش کرده، یعنی حرکتی است که در باطن امر شروع میشود. یعنی به محض این که جریان غضب شخص شروع شد، او هم حرکتش شروع میشود و به محض اینکه این غضب منشأ اثر شد، شخص سقوط کرده و داخل آتش میافتد.
برای مهار غضب، چه کار باید کرد؟
برای مهار غضب باید تمرین کنیم و از همه مهمتر روند کار اخلاقی این است که همه عوامل آن را شناسایی کنیم. ممکن است ما بخواهیم بداخلاق و عصبانی نباشیم، بخواهیم که سوء خُلق نداشته باشیم، بخواهیم که آدم آرامی باشیم، بخواهیم که بیجا خشم نگیریم، ولی نوع روابطمان را طوری تنظیم کنیم که در رفتار با افراد و اشیاء، یک کانون ایجاد بحران و عصبانیت دائماً برای ما وجود داشته باشد و ما را اذیت کند. یعنی این را میفهمیم و میخواهیم عمل کنیم، اما دقت نمیکنیم که کانون بحران کجاست وروابطمان را درست تنظیم نمیکنیم و دائماً داریم از درون تولید تندخویی میکنیم. تولید هم که شد، دیگر شوخیبردار نیست. این وقتی در درون میرود دائم زایمان دارد. موضوع این است که ریشه را قطع بکنی.
نکتهای که جلسهی قبل هم عرض کردم، این است که صرف تمنای ما برای خوب شدن کافی نیست. مثل یک غدهی سرطانی که اگر صرفاً ما بخواهیم یا دعا بکنیم که خوب شود، نمیشود. این درمان احتیاج دارد. مهم این است که ما بفهمیم که احتیاج به درمان داریم. بفهمیم که باید دنبال درمان عیبهای مان باشیم. این بحث برایمان موضوعیت داشته باشد. وقتی سرما میخوریم، زخم معده میگیریم، سردرد میگیریم، سرطان میگیریم، ناراحت هستیم و مدام از این دکتر به آن دکتر مراجعه میکنیم. چقدر آزمایش، عکس، وقت گذاشتن، در مطب معطل شدن تا نوبتت بشود، با طبیب حرف زدن، تن به جراحی و مداوا دادن، داروهای تلخ استفاده کردن را تحمل میکنیم تا درمان شویم. توجه به نفس و اصلاح آن مهمتر است. در روایت داریم هر مقدار آگاهی انسان زیادتر میشود، توجه او به اصلاح خود و نفسش بیشتر میشود.
راهکارهای روانشناسانهی عملی و علمی برای مهار غضب
آیت الله شجاعی در یک شرح زیبا چنین میفرمایند: «علمای اخلاق برای چاره و علاج غضب دو راه علمی و عملی ذکر کردهاند. راه علمی اش آن است که بنده خدا تفکر کند در آیات و اخباری که در مذمّت غضب و خشم و ستایش عفو، حلم و کظم غیظ وارد شده است.» راه علمی، یعنی انسان از طریق آگاهی، خودش را آرام کند. راه عملیاش هم مثل همین فرمولی است که حضرت فرمودند. یعنی تغییر جا بدهد، اگر ایستاده است بنشیند. اگر نشسته است، دراز بکشد. دست بزند به بدن آن کسی که نسبت به او غضب کرده است.
حضرت میفرماید: «پس هر کس بر مردمی خشمگین شد و ایستاده بود باید فوراً بنشیند.» یعنی تغییر حالت دهد. این تغییر حالت در او تأثیر میگذارد و از آن حالتی که هست، در میآید. چون غضب آمده و شخص را گرفته و انگار که او را نگه داشته تا اینکه روی او کار کند تا او را به جهنم ببرد. میگوید، زود تغییر حالت بدهید، کاری بکنید که از آن حالت در بیایید و دیگر در آن حالت نمانید.
قرآن در مورد عفو میفرماید:«وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا[4] = و بندگان خداى رحمان كسانى اند كه روى زمین به نرمى گام برمى دارند و چون نادانان ایشان را طرف خطاب قرار دهند به ملایمت پاسخ مى دهند.» تا با یک آدم جاهل و احمق روبرو میشوند، میگویند خداحافظ شما. «سلام» در زبان عربی یعنی خداحافظ. یعنی زود قضیه را فیصله میدهند که به خشم و دردسرهای بعدی نکشد.
غضب، پلیدی شیطان است که باید از آن دوری کرد
«در روایت داریم، غضب، نفخه و دَم شیطانی است. معصوم علیهالسلام میفرماید: «هر کس بر خویشاوندش غضب کند، باید نزدیک او رود و تنش را مسح کند»، یعنی هرکس بر نزدیکان، فامیل و دوست غضب کند، باید نزدیکش برود و بدنش را لمس کند. چون در این حالت، خشم فرو کش کرده و عواطف و احساسات نیکو جای آن را می گیرد. ببینید چقدر این روانشناسی اسلامی عالیست.
بعد مرحوم شارح فرمودند: «مثلاً دست به دست او بساید. بعد خود حضرت اینطور میفرمایند: «فَاِنَّ الرَحِم اِذا مُسَّت سَکَنَت= خویشاوند موقعی که مسح بشود، یعنی بدنشان به بدن هم بخورد، آرامش پیدا میکنند». این چه رمزی است. قابل توجه آقایانی که میگویند، روحانیون و علما نباید در روانشناسی وارد بشوند، چون روانشناسی کار دانشگاه است. آنها باید این روایتها را نگاه کنند. «و چون خشمگین شود، «أعوذ بالله من الشیطان الرجیم» بگوید، با آب سرد وضو بگیرد و یا غسل بکند.»
روایاتی تکان دهنده درباره «غضب»
1) غضب، مادر رذیله هاست
امام صادق علیهالسلام فرمود:«الْغَضَبُ مِفْتَاحُ کُلِّ شَرِّ[5]= کلید هر بدی عصبانیت است.» در کل میتوان گفت که غضب یک رذیله مادر است. اگر کسی بتواند به این غلبه بکند، بسیاری از مشکلات دنیایی و سیر و سلوکیاش حل میشود.
2) غضب باعث هلاکت است
امام علی علیهالسلام فرمود:«مَنْ أطْلَقَ غَضَبَهُ تَعَجَّلَ حَتْفُهُ[6] = هر كس عنان خشم خود را رها كند، مرگش شتاب گیرد.» یعنی کسی که غضبش را آزاد بگذارد، پایانش هلاکت است. چرا و باطنش چیست؟ باطنش را امام باقر علیه السلام فرمودهاند که شخص خودش را در حرکتی بیندازد که پایانش آتش و غضب خداوند تبارک و تعالی است.
3) خشم، عیب ها را برملا سازد
علی علیهالسلام فرمودند:«بِئسَ القَرِینُ الغَضَبُ: یُبدِی المَعائبَ، و یُدنِی الشَّرَّ، و یُباعِدُ الخَیرَ[7]= چه بد همنشینى است خشم: عیبها را بر ملا مى كند، بدى را نزدیك مىآورد و خوبى را دور مىگرداند.» در روایت داریم: «لَا یُعْرَفُ الرَّأْیُ إِلَّا عِنْدَ الْغَضَبِ= شخصیت افراد شناخته نمیشود، مگرموقعی که عصبانی میشوند.»
حتی گفته شده، اگر میخواهید بدانید، فلان شخص دوست خوبی است، سه بار او را عصبانی کنید. ببینید چه میگوید. «لَا یُعْرَفُ الرَّأْیُ» یعنی نظر و بینش افراد معلوم نمیشود، مگر موقعی که غضبناک میشوند. این جنبهی مثبت قضیه است. در جنبههای منفی هم کاربرد دارد. میگوید عیبهای افراد را روشن میکند. شخص وقتی عصبانی است، بخصوص در قالب کلام خیلی چیزها را برملا میکند. خیلی آبروریزی راه میاندازد. جهات مختلف شخصیت خود را بروز میدهد.
«وَ یُدِنْ الشَّرِّ=شر و بدی و بدبختی را نزدیک میکند». این یعنی همان هلاکتی که حضرت فرمود. «وَ یُبَاعِدُ الْخَیْرَ= خوبی را دور میکند». ممکن است یک نفر عصبانی بشود و بر سر کسی داد و فریاد بزند. بعد که آرام بشود با هم رفیق شوند. ولی یک موقع است، عصبانی میشود و یک کاری میکند که دلچرکینی ایجاد میشود و حتی بعد از آرام شدن، آن کلماتی که فرد عصبانی گفته، نمیگذارد با هم نزدیک شوند.
4) خشم، دل را نابود میکند
امام صادق علیهالسلام فرمودند:«الْغَضَبُمَمْحَقَةٌ لِقَلْبِ الْحَکیم[8] =غضب دل شخص حكیم را نابود كند.»«مَمْحَقَةٌ» یعنی مهلکه. یعنی هلاکتکننده است. از این حدیث چند نتیجه میتوان گرفت: یکی اینکه خطرناک است.دیگر اینکه زحمات زیادی را به باد میدهد. سوم اینکه حکمت و غضب قابل جمع است. یعنی میتواند یک نفر حکیم باشد و عصبانی هم بشود. حال اگر عالمی عصبانی شد، نگوییم این اگر حالیش بود، عصبانی نمیشد.
5) غضب، اول صاحبش را کیفر میکند
علی علیهالسلام میفرمایند: «عُقوبَةُ الغَضُوبِ و الحَقُودِ و الحَسُودِ تَبدَأُ بأنفُسِهِم[9]= كیفر افراد عصبانى و كینه توز و حسود، نخست به خودشان مىرسد.»
این کارهای زشت، نتایج و اثراتی دارد و نتیجه منفی این کارها اول متوجه خودِ شخص حسود، کینهتوز و غضبکننده میشود.
6) غضب، نشانهی جهالت است
علی علیهالسلام فرمود:«مِن طَبائعِ الجُهّالِ التَّسَرُّعُ إلَى الغَضَبِ فی كُلِّ حالٍ[10] = از خوى مردمان نادان این است كه در هر حالى زود خشم مى گیرند.» طبایع جمع طبیعت است. طبیعت یک آدم جاهل، زود عصبانی شدن است. یعنی این شخص جاهل آنقدر عاجز است که همیشه اولین بازتاب کارهایش به صورت غضب بروز میکند. یعنی اول عصبانیت، جوش آوردن، ناراحت شدن است و بعد اگر خواست فکری میکند و جبران میکند.
«التَّسَرُّعُ» یعنی با سرعت انجام دادن. زود و با سرعت، اولین چیزی که دیده است، جوش آوردن است. نکتهی خیلی ظریفی در این هست که این صفت مخصوص افراد جاهل است. پس نشان میدهد که شخص عاقل و حکیم دیر به جوش میآید. یعنی تسرع در غضب، انتقام و هیجانات این چنینی ندارد. اما جاهل زود عصبانی میشود و بنا به روایت:«الْجَهْلِ مَعْدِنُ الشَّرِّ= جهل معدن همه شرهاست.» «اَصْلُ کُلِّ فَسادٍ» ریشه و اصل هر فساد و بدبختی همین نادانی است.
7) خواری و ذلت نتیجه خشم است
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودند:«لا یَقُومُ عِزُّ الغَضَبِ بِذُلِّ الاعتِذارِ[11]= عزّتِ خشم، با خوارى پوزش خواهى قابل سنجش نیست.» چقدر این جمله عالی است.
چرا حضرت کلمه «عزت» را آوردهاند؟ کلمه عزت برای غضب، حاکی از حالت شخص غضبکننده است. شخص غضبکننده چه مقصر باشد و چه مقصر نباشد، در حین عصبانیتش نسبت به دیگران، همیشه حالت برتری و برتریجویی دارد. عزت واقعی نیست. شخص توهم میکند. یعنی شخص برای جبران ذلت و خواری، رفع کینه و عقدهی حقارت، پناه میبرد به فریاد زدن، جیغ زدن. فرد مقصر اینطوری است. خیلی از مقصرها مثل لاتها پناه میبرند به جیغ و داد. وقتی میخواهند کاری بکنند، مقصر هم هستند، اولین کاری که میکند عربده میکشد، داد میزند، اول یکی دو تا چاقو هم به خودش میزند، دو جای بدن خودش را خط میاندازد، بعد به هر کاری که میخواهد اقدام میکند، این یک ترفند است. یک مکانیزم دفاعی است که شخص عصبانی به کار میبرد. عزت انسان اینطوری به ذلتِ عذرخواهی نمیارزد.
مثلاً فرد عصبانی شده، طرف مقابل را زده و یک قسمت از بدنش را آسیب رسانده، شکایت کرده اند و او را به دادگاه کشانده اند، پای دیه و زندان آمده، حال التماس می کند و به دست و پا میافتد. خیلی مؤدب میشود، خیلی متین میشود، گردنش را هم کج میکند که بلکه صاحب حق ترحم کند و رضایت بدهد. اینطوری نمیارزد.
اما پناه بر خدا که یک موقع هایی ما غضب بکنیم و به ذلت اعتذار هم نیفتیم. میدان چنان برای ما باز باشد که کسی نباشد از ما حساب بکشد. چون اینطور جاها «إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى» اگر انسان جلوی خودش را باز ببیند طغیان میکند. در آخرت تنها کسی که انسان را به معذرتخواهی میاندازد، به ذلت میاندازد، خداوند تبارک و تعالی است، چون کسی نیست در دنیا که جلوی شما را بگیرد.
پرونده خانم 30- 40 سالهای را مطالعه میکردم که دچار فحشا و منکر بود. روانشناس و آن مربی تربیتی از او پرسیده بود، چرا تو مقاومت نمیکنی؟ جواب داده بود: من از بچگی تا حالا به کسی نه نگفتم. چون یکی دو مرتبه در خانه به مادرم گفتم «نه». مادرم گفت کاری می کنم که دیگر نه گفتن را فراموش کنی. مادر از اول جرأت حرف زدن و انتقاد بچه را از او گرفته، جرأت اینکه درد دل کند، حرف دلش را بزند، این روش تربیتی چقدر اشتباه است. میگفت آن ترس تا الان با من است. هر وقت میخواهم به یک نفر بگویم نه. میترسم و آن ترس هنوز در دلم است. آن ترس و آن روش غلط باعث شده بود که آن زن به منکرات کشیده شود. همهاش به خاطر خودخواهی هایی که مبادا با میل ما، با نظر ما، یک چیزی جور نیاید. همین که من گفتم حرف، حرف من است. البته این در حیطه روابط شخصی است نه در حیطه مسائل اجتماعی.
اسلام به مدیر میگوید، مواظب باش، یکهتاز نشوی. ولی به کارمند هم میگوید، مواظب باش، قانون را مراعات کن. به مدیر میگوید، اگر کارمند تخلف کرد، باید به او غضب بکنی و باید او را تنبیه بکنی که جمع و تشکیلات را به فساد نکشاند. ولی غضب، غضب مدیرانه و پدرانه باشد، نه برای نفست. چون با تو مخالفت کردند، خیر. چون برای تشکیلات مضر است. میبینید چقدر مهم است انسان مرز اینها را خوب بشناسد.
غضب/ روایات
ع ل 180
[1] . کتاب «معاد» آیت الله شجاعی، ص 71.
[2] . سوره ملک/8.
[3] . الكافی، ج 2، ص 302، «كتاب الإیمان و الكفر»، «باب الغضب».
[4] . سوره فرقان/63.
[5] . میزان الحکمه، ج7، اولین باب از کتاب غضب.
[6] . غرر الحكم : 7948.
[7] . غرر الحكم : 4417.
[8] . الکافی، ج2، ص 305.
[9] . غرر الحكم : 6325 .
[10] . غررالحكم : 9351.
[11] . غرر الحكم : 10793.
کلیدواژه ها:
آثار استاد