مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
ماه شعبان در واقع، ماهی است که محیط بر رجب است. همان گونه که نفس انسان در رحم ماه رجب رشد میکند تا برای تولد در ماه معظم شعبان آماده شود، ماه شعبان نیز، رحم مناسبی است، برای برای پرورش انسان و آمادهسازی او برای تولد در ضیافت عظیم الهی ماه رمضان. در واقع، ماه شعبان جشن بزرگ انسان و عید بزرگ خدا و عید انسانیت است.
بارها این نکته را عرض کرده ام که فهم حال و هوای جشن و عید برای کسی است که به اندازه کافی در خودش سنخیت و پاکی ایجاد کند و اساساً یکی از دلائل مهم ذکرهای توحیدی و استغفار در ماه رجب و ماه شعبان، همین است که شخص بتواند این سنخیت را در خودش ایجاد کند.
آنچه که ذائقه ما را از ذائقه بهشتی بودن، دور میکند و ما را از دیدن نور و استشمام عطر بهشتی و درک نورانیت و معنویت و حال و هوای بهشتی و عید و جشن در این سه ماه محروم میکند، گناه و غفلت و کدورت هایی است که به قلب ما مینشیند.
نوع دعاها، اذکار، استغفارها و مناجات هایی که در این ماه وارد شده، بسیار خاص و ویژه است. یکی از مهمترین شبهای این ماه، شب نیمه شعبان است که مثل شب قدر است. یعنی خداوند قبل از شب قدر ماه رمضان، یک شب قدر شعبان را قرار داده که خودش بسیار در ما تحول ایجاد میکند. با این شب قدر، انسان یک تولد جدیدی پیدا میکند و یک پوستی میاندازد. پس برای ورود به ضیافت الهی ماه رمضان، از قدرت شب قدریِ نیمه شعبان استفاده کنید. روز نیمه شعبان هم روز قدر است.
من بارها این فرمول اساسی را گفته ام. به میزانی که شما غیب را تحویل میگیرید و دوستش دارید و با آن انس دارید و آن توجه میکنید، شما را تحویل میگیرد و دوستتان دارد و به شما توجه میکند. به میزانی که شما با غیب احساس خودمانی بودن، احساس سنخیت، احساس محرمیت دارید، غیب هم با شما همینطور است. پس در واقع کلید غیب در قلب ماست. این یادمان نرود که ما با تغییر قلبمان، با زینت دادن قلبمان، مجهز کردن قلبمان و قدرتمند کردن قلبمان، میتوانیم درها غیب را به روی خودمان باز کنیم. پس باید خودتان را در این ماه از هر چیزی فارغ کنید.
صداقت در دوستی، شرط باز شدن درهای آسمانی است
نمیتوان پذیرفت کسی ادعای دوستی برای چیزی یا کسی بکند و بگوید: من خیلی دوستت دارم؛ ولی ببخشید وقت ندارم. از اینجا معلوم است که دوستی او صادقانه نیست.
علامت صدق در دوستی، این است که بخواهی کنار محبوبت باشی و برایش وقت داشته باشی و به او اهمیت بدهی. این بها دادن و وقت گذاشتن نشان از دوستی صادقانه است.
غیب هم همین طور است. نمیشود شما برای غیب، وقت نداشته باشید. بعد انتظار داشته باشید که درهای غیب، به روی شما باز شود. این چیز مسخرهای است. کسی که خود را برای روبرو شدن با غیب فارغ نمی کند، برای بهرهبرداری از غیب راست نمیگوید. او دروغ میگوید که من ارتباط با غیب را دوست دارم. اگر دوست داری برایش وقت بگذار.
«با هم بودن» در هر کمالی، یک لذت خاصی دارد
کسانی که اهل «جمادات» هستند و عشقهای جمادی دارند، وقتی صندوقچه طلا و جواهر و گردنبند و الماس و سکهاش را باز میکنند، لذت می برند. چون این گونه جمادات، به آنها انرژی میدهند.
بعضیها معشوق های گیاهی دارند. مثلاً اگر گُلی که دوستش دارند را نبینند، یا گل را ناز نکنند و نبویند و نبوسند و نگاهش نکنند، حالشان خراب میشود.
بعضیها حس های قویتری دارند. مثلاً یک آکواریوم را در خانه میگذارد و با این حیوانات خیلی صفا میکنند و برای این کار وقت میگذارند. به ماهی ها غذا میدهند و جایشان را نظافت میکنند. بعضیها هم معشوقهای بالاتری دارند.
پس اساساً ایجاد کردنِ فراغت برای در خدمتِ معشوق بودن، یک اصل در صداقتِ عشق است. اگر کسی وقت ندارد تا روزانه 50 آیه قرآن بخواند، روز قیامت بیخود میکند که بگوید قرآن باید من را شفاعت کند. قرآن شفاعتش که نمیکند هیچ، نفرینش هم میکند و نفرین قرآن هم میگیرد.
پس ببینید چه چیزهایی جان و قلب شما را میبرد. چون در آن طرف هم همینطور است. ببین چه چیزهایی را پس میزنی، بدان که در آن طرف هم همینطور است. اگر الان با قرآن خوب نیستی، قرآن هم با تو خوب نیست. این قلب شماست که تعیین میکند اوضاع آن طرف شما چطور است.
هر کس میخواهد بداند اوضاع آن طرف در بهشتش چطوری است، همین الان هم میتواند بفهمد. به معشوقهای دلت، به دلبستگی ها و وابستگی های دلت نگاه کن، معلوم میشود. بنابراین، اگر واقعاً کسی بخواهد بخش انسانیاش را فعال کند، باید از ماه رجب، تمرینها را شروع کند. ماه شعبان را جدی بگیرد و برای این کار وقت بگذارد تا یک دفعه نرود آن طرف و به ضیافتی وارد شود که با خیلی چیزها آشنا نیست و نمیتواند هیچ درکی از آن داشته باشد. کسی که از فراغتی که خدا با روزه برایش فراهم کرده، اصلاً نمیتواند استفاده کند، دچار خسران می شود.
مناجات شعبانیه، مناجاتی برای رسیدن به مقام «انقطاع الی الله» است
مناجات شعبانیه یکی از مناجات های بسیار مهمی است که گفتند همه ائمه آن را میخواندند. از بس قدرتمند و فوقالعاده است و خیال انسان را تقویت میکند.
وقتی میخواهی مناجات شعبانیه بخوانی، دلت را رها کن. همینطور با او بیا و ببین کجا تو را میبرد و نترس و هر جملهای که معصوم دارد میگوید، تو هم بگو.
شروع مناجات شعبانیه با دعای مستجاب است. یعنی تو ایستاده ای جلوی خدا و با یک دعای مستجاب و عاشقانه که خدا خیلی دوستش دارد، شروع می کنی و آن صلوات است.
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُكَ= خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و شنوای دعایم باش، آنگاه که می خوانمت»، یعنی نمیخواهم رویت را از من برگردانی. میخواهم بشنوی که من چه میگویم.
«وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُكَ»، یعنی وقتی که دارم تو را ندا میکنم و یادت میکنم و میخواهم بلند با تو حرف بزنم، ای خدا حرفم را بشنو.
«وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُكَ» وقتی میخواهم با تو نجوا کنم، رویت را ای خدا به من بکن. چنین دعائی را غیرمعصوم نمیتواند برای ما طراحی کند. معصوم است که چنین شجاعت و جرأتی به ما میدهد که تو وقتی میخواهی با خدا حرف بزنی، اینطوری حرف بزن.
«فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْكَ» این خیلی زیباست، یک موقع هایی اتفاق افتاده که شرائط زندگی خستهتان میکند، بعد یک آدمهایی هستند که افراد به سوی آنها فرار میکنند و به آنها پناه میبرند. میگوید: پیش این آدمها که میروم خستگیام در میرود و آرام میشوم. حالا یا انرژی میگیرم، یا راهنمایی میگیرم، یا حداقل به من کمک میکند که من فراموش کنم این گرفتاریها و مشکلاتم را.
شما در این دعا میگویی خدایا من از خودم و از همه فرار کردم و پیش تو آمدم. این یکی از قشنگترین حالت های یک بنده، این است که به یک جایی برسد که بفهمد باید فرار کند. قرآن هم میگوید: «فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ» فرار کنید به سمت خدا از دردسرهای جمادی، گیاهی، حیوانی و حتی عقلیتان.
یکی از قشنگترین حالت های انسان، این است که انسان به ستوه بیاید و دائما فرار کند. این مثل حالتی است که انسان عاشق میشود. عاشق هر چه هستی، به سوی هر چه که فرار میکنی، آن چیز لیاقت تو است. آن غایت تو است.
در این دعا تو خیلی قیمت پیدا میکنی و میگویی: «فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْكَ» من فرار کردم سمت تو آمدم. از بقیه خسته هستم و یک ساعتی را میخواهم فقط با خودت باشم.
«وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْكَ» خدایا من فرار کردم و آمدم و الآن در مقابل تو ایستاده ام. ما نیاز داریم که از بقیه فرار کنیم و نیاز داریم یک ساعت هایی را رو به روی خدا بایستیم و با خدا حرف بزنیم. اگر این حالت به ما دست ندهد، اصلاً مزه آدمیت و عشق را نچشیده ایم. چون تو هنوز هم که در شعبان هستی، هنوز از دنیا خسته نشدی و هنوز شهوتهای دنیایی گیرت میاندازند و نمیتوانی در این 24 ساعت، چند دقیقه فرار کنی و پیش خدا بروی.
این حالت خسته شدن از دنیا و فرار از اهل دنیا اگر سراغ ما نیاید، نشانه این است که ما هنوز بالغ نشده ایم و بلوغ انسانی پیدا نکرده ایم.
«مُسْتَكِیناً لَكَ مُتَضَرِّعاً إِلَیْكَ رَاجِیاً لِمَا لَدَیْكَ ثَوَابِی » خدایا من بیچاره توام؛ من درمانده تو هستم؛ یعنی خدایا تو دل من را بردی و اسیرم کردی. بیچاره و اسیر هر چی باشی، لیاقت و قیمت تو هم همان است.
یار دلارام ما، برده دل از ما آرام آرام الحمدلله
خوش به حال کسی که بتواند به خدا بگوید خدایا! تو بیچارهام کردی؛ قلبم را گیر انداختی؛ دلم را بردی و امید دارم به آنچه که در نزد توست. مگر تو برای هر کار من ثواب نگذاشتی؟ برای خندیدن، غذا خوردن، راه رفتن، شوهرداری، زنداری، بچهداری، عبادت، کار، لقمه حلال در آوردن، نفس کشیدنم، خدایا من امید دارم.
«وَ تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی» خدایا تو میدانی الان در من چه هست، تو میدانی در من چه میگذرد، تمام درون و حس و باطن و سرّ من را تو میدانی. «وَ تَخْبُرُ حَاجَتِی» خدایا تو میدانی حاجت من چیست. «وَ تَعْرِفُ ضَمِیرِی وَ لا یَخْفَى عَلَیْكَ أَمْرُ مُنْقَلَبِی وَ مَثْوَایَ» بر تو مخفی نیست این که کار بازگشت من چطوری است. باطن من را میشناسی و بر تو مخفی نیست که قرار است عاقبت من چه بشود. عجب حرفی است! خدایا تو میدانی من قرار است بعد از اینکه از این دنیا بروم، کجا قرار است بروم.
یک سؤال خیلی مهم: وقتی ما از دنیا میرویم کجا میرویم؟ جای خوبی است؟ بهشت است؟ یا نه جای ترسناکی است؟ تکتک ما کجا میرویم؟ خیلی صحنه عجیبی است. صحنه وفات، صحنهای که تو از اینجا کَنده میشوی و به یک عالم دیگری میروی.
اوضاع بازگشت من چطوری است؟ جایگاه من کجاست؟ خوش به حال کسی که وقتی با خدا حرف میزند، راجع به زمان برگشتش و مکان برگشتش و حسش، بگوید «جای خوبی برایم در نظر گرفته اند؛ من برگشتم به نزد خدا خیلی قشنگ است».
«وَ مَا أُرِیدُ أَنْ أُبْدِئَ بِهِ مِنْ مَنْطِقِی» و خودت میدانی که میخواهم چه چیزی به تو بگویم، چه چیزی را میخواهم شروع کنم.
«وَ أَتَفَوَّهَ بِهِ مِنْ طَلِبَتِی» میدانی میخواهم چه به زبان بیاورم.
«وَ أَرْجُوهُ لِعَاقِبَتِی» تو میدانی من امیدم برای عاقبتم چیست و امیدوارم که چه عاقبتی داشته باشم.
«إِلَهِی إِنْ حَرَمْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یَرْزُقُنِی» خدایا تو اگر من را محروم بکنی، چه کسی میخواهد به من روزی بدهد؟ اگر کسی این را بفهمد، خیلی خوب است. بفهمد چه نسبتی با خدا دارد. راستش را بگوید. اگر خدا رابطه اش را قطع کند، چه کسی میخواهد کمکم کند؟ اگر خدا بخواهد راه را ببندد، چه کسی میخواهد کمک کند؟
«وَ إِنْ خَذَلْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُنِی» تو اگر بخواهی من را نابود و بدبختم بکنی، چه کسی میتواند کمکم کند؟ کسی هست به داد من برسد؟ این همه آدم اطرافش میبیند که نکبت سر و رویشان را گرفته؛ بعضی ها حتی تا آخر عمرشان هم نمیتوانند یک «یا الله» بگویند. نه تنها نمیتوانند بگویند؛ بلکه از این چیزها بدشان میآید. این خذلان نیست؟ رها شدن نیست؟
ما کسانی داشتیم که چه اشکهایی داشتند در مسائل معنوی، من چقدر میشناسم از این آدمها را که الان میگوید بابا این حرفها کدام است؟ خدا و قیامت چیست؟! همه چیز را انکار میکنند. چطوری شد که اینها اینطوری شدند؟ چون دستشان را از دست خدا بیرون کشیدند و رها کردند، دنبال چشمک جمادی، گیاهی، جنسی، علمی و عقلی رفتند.
«الهی وَ أَنَا عَبْدُکَ وَ ابْنُ عَبْدِکَ قَائِمٌ بَیْنَ یَدَیْكَ » یعنی عزیزم، اله من، معشوق من، من بنده تو هستم و فرزند بنده توام و در مقابل تو ایستاده ام.
«مُتَوَسِّلٌ بِكَرَمِكَ إِلَیْكَ» تمام دستاویز من، بزرگی و کرم تو است، خدایا من خجالت زده بیحیاییهای خودم هستم در مقابل تو.
«أَنَا عَبْدٌ أَتَنَصَّلُ إِلَیْكَ مِمَّا كُنْتُ أُوَاجِهُكَ بِهِ مِنْ قِلَّةِ اسْتِحْیَائِی مِنْ نَظَرِکَ» خیلی بیحیا و کم حیا بودم وقتی با تو مواجه میشدم، در مواجهه با تو، بیحیاییهای زیادی کردم.
«وَ أَطْلُبُ الْعَفْوَ مِنْكَ إِذِ الْعَفْوُ نَعْتٌ لِکَرَمِکَ» خدایا من طلب عفو میکنم. زیرا گذشت، صفتی درخور کرم تو است.
«إِلَهِی لَمْ یَكُنْ لِی حَوْلٌ فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِیَتِكَ إِلا فِی وَقْتٍ أَیْقَظْتَنِی لِمَحَبَّتِكَ» خدایا من هیچ جان و قوهای ندارم که گناه نکنم، مگر موقعی که تو من را با محبتت بیدارم کنی. عشق خیلی کارها میکند.
«وَ كَمَا أَرَدْتَ أَنْ أَكُونَ كُنْتُ» من می خواهم آنطوری باشم که تو دوست داری. چقدر حرف قشنگی است. خدایا من الان ممکن است جلوی تو ایستادم، آنطوری که تو دوست داری نباشم؛ ولی دوست دارم آنطوری باشم که تو دوست داری. اگر کسی راست بگوید خیلی خوب است.
«إِلَهِی انْظُرْ إِلَیَّ نَظَرَ مَنْ نَادَیْتَهُ فَأَجَابَكَ» اله من! به من نگاه کن؛ نظر به کسیکه صدایش کردی و تو را اجابت کرد. من میخواهم تو اینطوری به من نگاه کنی؛ یعنی من را آنقدر اهل بدانی که اینطوری من را نگاه کنی. خدایا تو من را اینطوری ببین که صدایم کنی؛ از اینها نباشم که اصلاً با من هیچ کاری نداشته باشی و رهایم کرده باشی و به خودم واگذارم کرده باشی که انگار اصلاً در این عالم هیچ کاره هستم. من میخواهم تو یک موقع هایی من را صدا کنی؛ تو سراغم بیایی و صدایم کنی و من هم اجابتت کنم؛ تو بگویی فلانی! من بگویم جانم؛ من بگویم چشم؛ من بگویم عزیزم؛ من بگویم قربانت بروم. مثل بچه ای که مادرش را صدا میکند، مادر هزار بار میگوید: بله جگرم؛ قربانت بروم؛ مامان جان بگو؛ بچهای پدرش را صدا میکند و پدر هزار جور قربان صدقهاش میرود. خدایا من را یک اهلیتی بده که تو من را صدا کنی و من اینطوری جواب بدهم.
«وَ اسْتَعْمَلْتَهُ بِمَعُونَتِكَ فَأَطَاعَكَ» تو من را به کار بگیری برای بندگی و طاعت خودت. برای خدمت خودت من را بردار.
خدا که کمک نمیخواهد؛ ولی برای این که ما تربیت بشویم، میگوید «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْكُمْ» اگر من خدا را کمک کنید، من هم کمکتان میکنم.
این «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ» منظور امام معصوم است، اگر خدا را کمک کنید، خدا که خودش بینیاز مطلق است. پس یعنی به امامتان، در رأس مصداق این آیه، کمک به امام زمان علیهالسلام است.
خوش به حال کسی که از جوانیاش، پولش، امکاناتش، وقتش، علمش، دلش یک مقدارش را خدا بردارد. وای به حال کسی که خدا اصلاً محلش نگذارد. نه به پولش، وقتش، آبرو و عزتش، علم و دانشش، و نه به دلش.
خود آدم باید وحشت کند که من چرا باید هیکل و اندام و زیبایی و صدا و هنر و پول و آبرویم در آتش جهنم و معصیت مصرف بشود!
من دارم حرف آخر را اول میزنم. سلوک و عرفان یعنی تو یک کاری بکنی که خدا روی تو دست بگذارد و تو را برای خودش بردارد؛ برای خانواده آسمانی بردارد؛ تو را بردارد و بگوید با تو کار دارم. این همان چیزی است که در کلام مجیدش فرمود: «هُوَ اجْتَبَاكُمْ= او شما را انتخاب کرد». پس اگر تا الان با تو کار نداشته، باید بروی استغفار کنی. ماه شعبان همین است که خودت را با مناجات شعبانیه به خدا بچسبانی.
استغفارهای ماه شعبان فوقالعاده است. نیاییم بشنویم و برویم دوباره همان وضع گذشته را داشته باشیم. روز از نو و روزی از نو. باید برویم برنامهریزی کنیم. باید بگوییم:«بالأخره من یک ماه عسل به نام ماه شعبان دارم. یک ماه عسل بالاتری هم به نام ماه رمضان دارم. باید از الان بروم برای خودم یک فکری کنم».
این مناجات را بخوانید و ببینید چند بار به خدا میگوییم خدایا من را بردار! خدایا من را انتخاب کن! یعنی در این مناجات به خواستگاری میروی و میگویی خدایا من را بردار! اگر تو را برنداشت و تو را نپسندید، یک ذره به خودت برس. بای ببینیم چرا ما را نپسندید؟ چرا روی ما دست نگذاشت؟ چرا تا الان ما را برنداشته؟ چرا الان با وقت و عمر و آبرو و پول من که به پایش بریزم هیچ کاری نداشته؟
قا/180
ماه شعبان/ مناجات شعبانیه
کلیدواژه ها:
آثار استاد