مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
اگر امام زمان (علیه السلام)، هزار و صد و هشتاد سال است که در غربت و آوارگی به سر میبرد، و هنوز ما به درد اضطراب نیامدنش مبتلا نشدهایم، به آن سبب است که ما عاشقانه دینداری نکردهایم.
به گزارش منتظران منجی «عج»، در جلسه 16«بحث غفلت » مورخ 93/11/28، استاد محمد شجاعی به ادامه بحث پرداختند که شرح آن در زیر می آید:
شرط اول دین = محبت
فرمول کلی، پایهای، مهم و اساسی در دینداری آن است که: دین و محبت لازم و ملزوم یکدیگرند. امام باقر (علیهالسلام) در توضیح این فرمول میفرمایند: «الإیمانُ حُبٌّ و بُغْضٌ؛ اساس ایمان، چیزی جز حبّ و بغض نیست»
آموختیم که خداوند حکیم، انسانها را براساس نظام محبوبهایشان به شش گروه زیر تقسیم بندی میفرمایند:
1- سنگ 2- کمتر از سنگ 3- حیوان 4- کمتر از حیوان 5- شیطان 6- انسان
از این میان تنها دسته ششم، صاحب باطن انسانی میباشند و قرآن آنان را مؤمنین خطاب میکند:
«وَالْعَصْرِ* إِنَّ الإنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ* إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا....»
مؤمنان نیز در آیه 24 سوره توبه به طور کامل و شفاف توصیف شدهاند؛
مؤمنان کسانی هستند که الله، خانواده آسمانی و جهاد در راه خدا برای آنان از تمام تعلقات بخشهای پایینی محبوبتر بوده و در رأس لیست آرزوهایشان قرار دارد.
امام باقر (علیهالسلام)، حقیقت ایمان را چیزی جز عشق نمیداند. اگر دین بر پایهی محبت استوار گردد، انسان از انحرافات در امان مانده و قدرتِ غلبه بر شیطان را به دست میآورد، در این صورت به رشد فوق العادهای نائل میگردد.
اساساً التزامِ دین و حبّ در کنار هم، سبب کاهش ضریب اشتباهات و شکستهای انسانی میگردد امّا اگر انسان، دین را به واسطه عقل، ترس از جهنم و یا شوق بهشت بپذیرد، دینداری او با محبت همراه نخواهد شد، لذا قدرتِ لازم برای حرکت در مسیر انسانی را به دست نخواهد آورد.
موفقیت در روابط فوق عقلانی، مستلزم درگیر شدن قلب در این ارتباطات و برقراری روابط عاشقانه است.
برای این منظور، باید بخش انسانی را از بخش حیوانی تمییز داد. تنها دینداری با بخش انسانی است که میتواند انسان را به برقراری ارتباط عاشقانه با اِله حقیقی خود (الله) وارد سازد، چرا که اساساً الله تنها اِله بخش انسانی (فوق عقلانی) ما میباشد. اگر دین با مخاطب حقیقی خود (بخش فوق عقلانی) در وجود انسان رو به رو شود، به عشق تبدیل میگردد. در اینصورت انسان به تمام قوانین دین با محبت تن داده و چونان جنینی موفق در رحم دنیا به سمت تولد سالم به آخرت حرکت میکند.
امّا اگر کسی دین را با این بخش نپذیرفته و با محبت به الله، به دینداری نپردازد، به محض حضور در شرایط ناسالم، به بهانههایی گوناگون از قوانین دین فرار میکند و یا در هنگام سفر که اعمال عبادیاش شکسته میگردد و قلباً خوشحال خواهد شد. برای چنین کسی، هیچ استادی مؤثر نخواهد بود. تلاوت قرآن، مباحث معرفتی، اعمال عبادی واجب و مستحب، هیچ کدام به رشد حقیقی او کمکی نخواهند کرد. چنین فردی تا پایان عمر دنیاییاش نیز، قادر به دینداری عاشقانه نخواهد بود، زیرا از ابتدا، دین را با بخش فوق عقلانیاش که مسئول ایجاد روابط عاشقانه در نفسش است نپذیرفته است.
اگر امام زمان (علیه السلام)، هزار و صد و هشتاد سال است که در غربت و آوارگی به سر میبرد، و هنوز ما به درد اضطراب نیامدنش مبتلا نشدهایم، به آن سبب است که ما عاشقانه دینداری نکردهایم.
اگر دلمان برای خدا تنگ نمیشود! اگر برای سرعت گرفتن در مسیر انسانی و سبقت گرفتن در آن جدی نیستیم! اگر برای جهاد چرتکه میاندازیم و نسبت به آن بیرغبتیم، یعنی عاشق نشدهایم!...
جز با عشق نمیتوان به زیارت معصومین مشرّف شد، زیرا بخش حیوانی توانِ ملاقات با انسان کامل را ندارد.
تنها کسی قادر است به واسطه غیبت امامش خود را یتیم دانسته و برای رفع موانع ظهور به تکاپو بیفتد، که عاشق شده باشد. تا عاشق نشویم، هیچ کدام از دعاها و زیارتنامهها را صادقانه و قلبی تلاوت نخواهیم کرد. تا عاشق نشویم، رسیدن به اضطرار از دوری امام زمانمان، امری مَحال است...
عاشق که شویم، راه آسمانی باز میشود. ...
امام صادق (علیهالسلام) میفرمایند:
«هلِ الدّینُ إلاَّ الحُبُّ ؟! ... قاَل: إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِى یُحْبِبْكُمُ اللَّهُ؛ آیا دین چیزی جز محبت است؟ همانا خداوند میفرماید: اگر شما خداوند را دوست دارید، از رسولش پیروی کنید تا محبوب خدا شوید».
این آیه، اوج عشق بازی خداوند با بندگانش است و تنها کسانی را به وجد میآورد که عاشقاند. تنها یک عاشق حقیقی به دنبال راهی میگردد که توجه به محبت معشوقش را به خود جلب نماید.
تا زمانی که دین با مخاطب حقیقی خود د روجود انسان (بخش فوق عقلانی) رو به رو نشود ما یک زن مسلمان و یا یک مرد مسلمانیم، نه یک انسان مسلمان.
تنها یک مؤمنِ عاشق، قادر است از تمام لحظاتش برای عشق بازی با معشوق استفاده نموده و دائم النشاط باشد.
حسین (علیهالسلام) عاشق بود که در لابهلای رقص شمشیرها، از عشقبازی دست نکشید و لحظه به لحظه شادتر میشد.
حبّ: تمرکز آفرین است و در انسان قدرت و جدیت تولید میکند، در نتیجه از سطح غفلت او میکاهد. همراهی دین و محبت، سبب میشود که انسان نتیجه دینداریاش را نقداً دریافت میکند:
من که امروزم بهشت نقد حاصل میشود وعده فردای زاهد را چرا باور کنم؟
امام باقر (علیهالسلام)، تمام دین را در جمله زیر خلاصه میکند:
«الدّین هو الحُبّ، والحُبُّ هوالدّین»
دین هر کس، در گروی نظام محبوبهای اوست. کمی بیندیشیم، محبوبهای حقیقی و قلبی ما، چه کسانی هستند؟
شرط دوم دین = بغض
در ابتدای بحث، آموختیم که امام باقر (علیهالسلام) تمام دین را در دو کلمه حبّ و بغض خلاصه نمودهاند. امّا به راستی بغض به چه معناست؟ و یک مؤمن حقیقی چه کسانی و یا چه چیزهایی را مبغوض میدارد؟
محبت (تولاّ) و بغض (تبرّی) دو روی سکهی دینداریاند. نمیتوان عاشق کسی بود، امّا موانعی را که میان انسان و معشوقش فاصله میاندازد را نیز دوست داشت. نمیتوان عاشق الله بود، امّا از گناه هم لذت برد. نمیتوان اهلبیت (علیهمالسلام) را دوست داشت، امّا سبک زندگی خود را فرسنگها از آنان دور نگه داشت.
نمیتوان با اهل فسق همنشین بود اما با الله نیز عشق بازی کرد.
گاه تبرّی در دین ارزش بیشتری از تولاّ دارد. کسی که توان ابراز برائت را ندارد، عاشق نیست، مَحال است کسی دین را با بخش فوق عقلانیاش پذیرفته باشد اما بُغض مفسدین و کافران را در دل نداشته باشد.
کسی که دشمنان را مبغوض نمیدارد، فاسق است. کسی که باری از دوش امام زمانش بر نمیدارد، فاسق است، کسی که درد ظهور برایش دغدغه نیست، فاسق است. کسی که حتی یک روز به تأخیر در امر فرج راضی است فاسق است...
به راستی ما جزءِ کدام دستهایم؟ فاسقیم؟ یا مؤمن؟
«والحمدلله ربّ العالمین»
مطالب بیشتر:
کلیدواژه ها:
آثار استاد