مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
ما برای شاد شدن و لذت بردن در دنیا و آخرت و برای بزرگ کردن نفسمان، دو راه داریم: راه اول این است که باید عوامل فشاردهنده روح و تنگ کننده نفس را بشناسیم و از آنها پرهیز کنیم. راه دیگر این است که باید مصرف کننده نباشیم و دست از گدایی برداریم. زیرا تا وقتی که گدای عاطفه دیگران هستیم، گرفتار خواهیم بود.
بنابر این، باید به جای اینکه ببینیم دیگران چقدر به ما محبت میکنند و چقدر ما را تحویل میگیرند، خودمان به تولید محبت بپردازیم. برای تولید شادی، محبت و عاطفه نباید بخیل باشیم. این شأن ما و شأن خیلفه خدا و مظهر خدا نیست که روی زمین از کسی گدایی بکند. خدا ما را ثروتمند، آزاد، قدرتمند و بزرگ آفریده و ما از نظر عاطفی به هیچ کس و به هیچ انسانی احتیاج نداریم. ما خود میتوانیم انسان های زیادی را از محبت مان سیراب کنیم.
آیا در محیط هایی زندگی کنیم که فقر فطری در آن حاکم است یا ثروت فطری؟
ما باید سعی کنیم در محیط هایی زندگی کنیم که دارای فقر فطری نباشد؛ بلکه محیط هایی باشد که ثروت فطری و انسانی در آن زیاد است. در محیط هایی که در آنها فقر فطری و انسانی حاکم است، آدمها به جان هم میپرند و مدام از هم ایراد میگیرند. هیچ کس حاضر نیست، زیر بار مسئولیت خودش برود. هر کس میخواهد دیگری را متهم کند. هر کس میخواهد دیگران برای او باشند، اما خودش برای دیگران نباشد. به مفت خوری به استثمار دیگران عادت میکنند.
اگر در کشور قحطی شود و غذا همه جا کم شده و سهمیه بندی میشود. وقتی که سهمیه بندی شد، با اینکه زن و شوهر و پدر و فرزند و پدر و مادر و بچه ها همدیگر را دوست دارند، اما همه باید مراقب باشند که کسی از سهم خودش بیشتر استفاده نکند. همه مراقب سهمیه خودشان هستند. با اینکه عاشق هم هستند، اما سهمیه بندی میکنند.
چرا گدای عاطفه دیگران میشویم؟
ما چرا گدای عاطفه دیگران میشویم و نمیتوانیم راحت همدیگر را شاد کنیم و مهر بورزیم؟ چرا کینه زودتر دل ما را میگیرد؟ چرا دلخوری، عصبانیت و رنجش، زودتر از آرامش، شادی و رضایت سراغ ما میآید؟ چرا غیبت کردن، زودتر از گفتن حرف های قشنگ سراغ ما میآید؟ چرا موارد سوءظن، بیشتر از حسن ظن است؟ برای اینکه غذای معنوی و انسانی کم است و ما در محیط های فقیرانه داریم زندگی میکنیم. محیط های ما ممکن است از نظر تولید ثروت مادی، پول و کلاً از نظر طبیعی محیط های ثروتمندی باشد، اما از نظر فطری و انسانی ثروتمند نیست. برای همین راحت به جان هم می افتیم.
امام رضا(علیهالسلام) میفرماید:«مَن سَئَلَ الله التَوفیق وَ لَم یَجتَهِد فَقَد اِستَهزَءَ بِنَفسِه= کسی که از خدا موفقیت را میخواهد، اما حاضر نیست سخت کوشی کند، خودش را مسخره کرده است.» امام کلمه اجتهاد یعنی سخت کوشی را به کار میبرد. کوشش، سعی و تلاش کافی نیست، سخت کوشی مهم است.
ما میخواهیم گدای عاطفه دیگران نباشیم؛ اما حاضر نیستیم زحمت تولید عاطفه و محبت را به خود بدهیم و در این زمینه سخت کوشی نداریم و این درست نیست. باید زحمت تولید مهر و عاطفه را تحمل کنیم تا به گدایی و گرسنگی در جنبه های عاطفی نیفتیم.
برای تولید عاطفه چه کنیم؟
برای تولید عاطفه ابتدا باید قاعده ی «هو انت= او تو است» را رعایت کنیم و سپس دیگران را از نگاه خدا ببینیم.
قاعده اول: «هو انت») برای اینکه توانمان در تولید عاطفه و محبت بالا برود، باید یاد بگیریم که چطور به همدیگر نگاه کنیم. یک نگاه این است که حضرت میفرماید: وقتی با یک انسان که خواهر مسلمان و یا برادر مسلمانت است روبه رو میشوی، بدانی که او خود تو است[1]و فقط بدن هایتان از هم جدا است. یعنی حقیقت شما یک نفر است. همه آدمها خود تو هستی. این قاعده خیلی مهم است.
باید برسیم به اینجا که بگوییم: ما هیچ آدم غریبه ای روی کره زمین ندارم. خداوند ما را از یک روح واحد خلق کرده است: «خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ». یک روح واحد به بدن های مختلف تعلق گرفته و همه آدمها خود من هستم. اگر این قاعده را یاد بگیرم، دیگر سر کسی کلاه نمیگذاریم و کسی را دور نمیزنیم. به کسی دروغ نمیگویم و ... .
قرآن در سوره اسراء میفرماید:«إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها= اگر نیکی بکنید، به خودتان نیکی کرده اید و اگر بدی بکنید به خودتان کرده اید.» اما وقتی یک نفر را غریبه میبینی و از خود دور میکنی، تو خودت را دور کردهای. وقتی از همسرت، فرزندت، پدر و مادرت کم میگذاری، فکر میکنی خیلی زرنگی، در حالی که همان موقع هم داری سر خودت کلاه میگذاری. آدمی که عاشق خودش نیست، نباید توقع داشته باشد دیگران عاشقش باشند. کسی که خودش یکسره برای خودش زیر سؤال است، چگونه انتظار محبت دیگران را دارد؟ در حمله از عقب گفتیم، شیطان یکسره آدم را زیر سؤال میبرد و یکسره آدم را لجن مال میکند. یکسره به آدم میگوید: نمیتوانی، تو بدبخت هستی، تو بی عرضه هستی، تو ضعیف هستی، چه توقعی داری که دیگران احترام تو را داشته باشند. چرا گدای دیگران باشیم؟ خودت عاشق خودت باش کافی است.
قاعده دوم: دیگران را از منظر خدا نگاه کنیم) راه دیگر که بالاتر از قاعده «هو انت» است، این است که به همه موجودات، اعم از انسان و حیوان و گیاه و حتی جمادات احترام بگذاریم. خداوند میفرماید: «او، من هستم.» یعنی طرف مقابل تو، الله است. برای همین حضرت فرمود: هر کس به بنده خدا به برادر مسلمان و خواهر مسلمانش احترام بگذارد و اکرامش بکند، خدا را اکرام کرده است.
سپس حضرت یک سؤال قشنگ میپرسد: به نظر شما اگر کسی خدا را اکرام کند، خدا با این آدم چه کار میکند؟ خدا هم او را اکرام می کند. خدا میگوید: به مخلوقات من احترام بگذار. اگر به مخلوقات من احترام بگذاری، به من احترام گذاشته ای.
پس اگر فرزندت را ببوسی، انگار من را بوسیده ای. فرزندت را نوازش کنی، من را نوازش کرده ای. به همسرت بخندی، به من خندیده ای. حتی اگر به یک درخت یا حیوان محبتی کنی، به من محبت کرده ای. پیغمبر به اشیاء اطرافش، حتی به لباسش هم احترام میگذاشت و برای هر یک اسمی می گذاشت. اینها همه شعور دارند و درک می کنند. چون ما اصلاً موجود بی شعور در عالم نداریم. سنگ ها میفهمند. دیوار میفهمد. لباست شعور دارد. اینها باشعور خودشان خدا را تسبیح می کنند. «یُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ=تسبیح می کنند خدا را هر چه که در آسمان و زمین است». یا می فرماید:« إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ= هیچ چیزی وجود ندارد، مگر این که خدا را تسبیح می کند. اما شما تسبیح آنها را درک نمی کنید». پس نگذار این لباس زیاد کثیف شود، چون آن هم تسبیح میگوید. به دندانهایت، موهایت و.... احترام بگذار: «مَنِ اتَّخَذَ شَعراً فَالیُکرِمهُ= هر کس مو میگذارد، پس به مویش احترام بگذارد.» این موضوع را در کتاب «دُرّ و صدف» توضیح داده ام. پس با حرمت با همه چیز رفتار کن. زیرا همه چیز شعور دارد و اینها تو را میبینند و همه تو را میفهمند. این زمینی که روی آن پا میگذاری، شعور دارد و «یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها= روزی اخبار خود را بیان می کند». یعنی زمین شعور دارد و تو روی زمین هر کاری بکنی، میفهمد. مسجد شعور دارد. برای همین است که دستور داده اند که وقتی وارد هر مسجدی شدی، نماز تهیت بخوان. وقتی مسجد را ترک بکنی، با تو قهر میکند. قرآن شعور دارد، وقتی آن را نمیخوانی و فقط در خانه میگذاری و به آن بی محلی میکنی، روز قیامت میگوید خدایا! من در خانه این بودم و این اصلاً به من محل نگذاشت و رفت رمان خواند، فیلم های کثیف دید، روزنامه و مجله خواند، اما اصلاً به من نگاه نکرد و به من بی محلی کرد. دعای قرآن هم مستجاب است. وقتی دعا کند که خدایا این بنده ات را ضایع کن، همانطور که من را ضایع کرد، دعایش اجابت می شود.
نمونه ی دیگری از شعور جمادات
کسانی که فیزیک و شیمی کار میکنند و در زیر میکروسکوپ موجودات را به طور زنده می بینند این موجودات همه درک دارند. در بحث اسماءالله آثار لفظی اسماءالحسنی بر اشیاء را توضیح داده ام. مثلاً کاسه های استیلی که در آن یس و چهار قل نوشته شده، شما آب را که در آن میریزید، مولکول های آب شکل زیبایی میگیرند. اما اگر به آب فحش بدهید یا آن را در یک ظرف کثیف بریزید، یا اسم شیطان را روی آن بگویید، میبینید مولکول ها چه شکلی میشوند. پس همه موجودات شعور دارند و ما اصلاً موجود مرده و نفهم نداریم. ما باید یاد بگیریم که همه چیز را مظهر خدا و نشانه خدا ببینیم و احترام بگذاریم.
اگر خدا معشوقت است و اگر میگویی خدا اله من است، پس هر چیزی که هست، همه عزیز هستند. همسرت را خدا به تو داده و امانت خداست. فرزندت را خدا به تو داده و امانت خداست. اصلاً شما از ناحیه خدا نگاه بکنید. خوشترین خبری که تا به حال در عمرمان به ما داده اند، این بوده: «اِنّا لله= ما مال خداییم.» خدا میگوید تو مال من بودی. شوهرداریت، زحمات بچه داریت همه را من می خرم. زحمات زن داری و بچه داری ات را من میخرم. برای چی خودت را کوچک کردی که از دیگران توقع داشتی؟ ای بیچاره! چرا رفتی و خودت را با یک آدم مقایسه کردی. ما نباید به کمتر از خدا خودمان را بفروشیم. حتی به بهشت هم حق نداریم خودمان را بفروشیم.
ما خیلی بزرگ هستیم و نباید خود را کوچک ببینیم. نباید سر چیزهای کوچک دعوا کنیم. نباید حسادت داشته باشیم و بگوییم: چرا به فلانی نگاه کردی؟ چرا مادرت را بوسیدی؟ چرا به خواهرت محبت کردی؟ چرا به برادرت محبت کردی؟ چرا به خواهرم بیشتر از من محبت کردی؟ اصلاً حسادت در محبت، مال گداها و بدبخت هاست. تو خودت ثروتمند باش و بیشتر از همه، تو به برادرت و پدرت محبت کن. آیا منتظر هستی آنها محبت کنند؟ این که گدایی و کوچکی است. مدام دعوا سر دنیاست. همه به خاطر گدایی دعوا میکنیم. اما آدم ثروتمند اصلاً گدای کسی نیست.
هر کس مؤمنی را شاد کند، انگار پیامبر ص را شاد کرده است
در حدیث داریم:«مَن اَدخَلَ عَلی مُؤمِنٍ فَرَحاً فَقَد اَدخَلَ عَلَیَّ فَرَحا [2]= هر کس یک مؤمن را احترام بگذارد و شادش بکند، من رسول الله را شاد کرده است». قربان خدا بروم که از پیغمبر بهتر و مهربانتر است. خدا به موسی گفت: ای موسی! وقتی که من مریض بودم، چرا به عیادتم نیامدی؟ موسی گفت: خدایا چه موقع مریض بودی؟! گفت: فلان کس مریض بود. چرا تو عیادتش نرفتی؟ وقتی که او مریض بود، انگار من مریض بودم.
قربان خدا بروم که با ما شاد میشود و با ما مریض میشود. حالا آیا خدا من را فراموش کرده؟ خدا من را رها کرده؟ خدا میگوید: نه! من کنار تمام غصه هایت بودم. تو اگر بدبخت و بیچاره شدی، برای این است که من را فراموش کردی.
حضرت فرمود: هر کس منِ پیغمبر را شاد کند، حتماً خداوند یک تعهد نسبت به او پیدا میکند. پیغمبر فرمود به سادات خوب، به خاطر خدا محبت بکنید و به سادات بد هم به خاطر من محبت بکنید.
وقتی که به سادات احترام کردی بگو: ای خدا! من کسی هستم که با همه آلودگیم، پیغمبرت را، امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا علیهمالسلام را شاد کردم. چطوری شاد کردی؟ میگوید: من به فرزندانشان و به آدمها محبت کردم. بچه فقط نباید سید باشد. همه ما بچه های فاطمه زهرا سلاماللهعلیها هستیم. پس به همه احترام کنیم. این بهترین روش تولید محبت است. حالا ببین که آیا گدایی محبت بهتر است یا تولید محبت؟
عشق، توبیخ آدمهایی است که معشوق حقیقی را فراموش کرده اند
راجع به عشق میگویند، چه میشود که یک دفعه آدم عاشق میشود و گرفتار و بدبخت همان عشق میشود و معشوق هم تحویلش نمیگیرد؟ عاشق مدام میرود و ناز میکشد و التماس میکند و اظهار محبت میکند؛ اما از سوی معشوق محبتی نمی بیند.
خدا میگوید: عشق، توبیخ آدمهایی است که معشوق حقیقی شان را فراموش میکنند. به همین دلیل، گدای عشق دیگران میشوند. این جزای آن است که خدا را فراموش کرده است. «وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ=و چون كسانى مباشید كه خدا را فراموش كردند و او [نیز] آنان را دچار خودفراموشى كرد»[3]
وقتی که تو معشوق اصلی را فراموش میکنی، خدا به یک نفر مثل خودت مبتلایت میکند. به یک آدم بدبخت و ضعیف مثل خودت که مدام تو را بدواند و له ات بکند و تحویلت نگیرد. مثلا ۶ ماه یا یک سال با تو باشد، بعد بگوید: پشیمان شدم، ببخشید. من دیگر نمیتوانم با تو باشم.
گاهی خدا تو را به فرزندت مبتلا میکند. ۲۰ سال جان بکنی و بزرگش بکنی، بعد برود خارج از کشور و آنجا ازدواج کند و به تو خبر هم ندهد. گاهی به یک شوهر نمک نشناس، به یک زن نمک نشناس، به یک پدر نمک نشناس، به یک مادر نمک نشناس مبتلایت میکند. گاهی به آدم هایی مبتلایت می کند که له ات میکنند. اینها همه به خاطر این است که مزه ی قدرنشناسی خدا را بچشی.
پس عشق زمینی بد است؟ نه؛ خیلی هم خوب است. گفتیم، حضرت فرمود: کسی آدمتر است که نسبت به همسر و فرزندانش عاشقتر است. پس اینها چطوری با هم جمع میشود؟ میگوید، تو عاشق هستی، اما گدا نیستی. مهر میتوانی بورزی و به شدت هم دوستشان داشته باشی؛ ولی اصلاً گدا نیستی. یک شب رباب و سکینه کنار امام حسین علیهالسلام نبودند، حضرت میگوید: چه شب درازی است امشب که رباب و سکینه پیش من نیستند. انگار که این شب هرگز نمیخواهد صبح شود، این همه عاطفه دارد، ولی اصلاً گدا نیست. چون از یک کانون دیگر دارد جذب عشق میکند.
فطرت گرای حقیقی، «عقده روانی» ندارد
چطور میشود که در عین حالی که خودم یک عالم غصه دارم، بتوانم دیگران را شاد کنم؟ چطور می شود که وقتی خودم زیر دست زن بابا بزرگ شدم، زیر دست ناپدری بزرگ شدم و اصلاً عاطفه مادری و عاطفه پدری را ندیده ام، بتوانم به دیگران عشق و عاطفه و محبت بورزم؟ تنها راهش این است که «فطرت گرا» باشی.
آدمهایی را دیده اید که محبت را حتی از فرزندان خودشان دریغ میکنند. اینها می گویند: مگر پدرم به من محبت کرده که من به فرزندانم محبت کنم؟ اینها گرفتار «عقده روانی» هستند. اما چیزی به اسم «عقده روانی» مال آدم مسلمان و مؤمن و فطرتگرا نیست. عقده های روانی مال کسانی است که خدا و فطرت گرایی و معنویت را ندارند. مال گداهایی است که خدا را ندارند. مال کسانی است که اصلاً عرضه ندارند از آسمان روزی بخورند. فقط میخواهند سرشان را پایین بیندازند و از این لجن زار دنیا روزی بخورند.
انواع و اقسام عقده ها و بیماری های روانی و کتاب هایی که مینویسند و در این دانشگاهها و به خورد ما میدهند، اینها مال خودشان است. فقط لایق جامعه خودشان است. اینها مال جامعه ما نیست. کسانی که مثل آنها هستند، این کتابها به درد آنها میخورد. اما کسانی که از نظر فطری ثروتمند و اشرافی هستند، اصلاً آشغال خور نیستند.
چرا ما آدمها را اذیت می کنیم؟ چرا اینقدر گدابازی در جامعه ما هست؟ چرا ما جلوی عشق و عاطفه را میگیریم؟
ما خیلی بد هستیم که اینقدر بخل میورزیم. باید عرضه به خرج بدهیم و شادی و محبت و عواطف تولید کنیم. دست از این عقدهبازیها برداریم. دست از این کوچک نگاه کردنها و محروم کردن دیگران برداریم. هر کس در حق ما کوتاهی کرده، ما در حق دیگران وسعت بدهیم، این نشانه ی بزرگی و آدمیت است.
«مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الله عَهداً جاءَ مِنَ الآمِنینَ یَومَ القیامَۀ [4] = هر کس عهدی را نزد خدا داشته باشد، روز قیامت در زمره آمنین یعنی اهل امن است.» اصلاً خطر اینها را تهدیدشان نمیکند و در روز قیامت در امنیت و آرامش محشور میشوند. ما چه مکتب و دین زیبایی داریم. چقدر ما را بزرگ کرده اند. چقدر به ما احترام گذاشته اند. چقدر در این دین عشق و آرامش هست. چه خدایی داریم که میگوید اگر تو یکی از بندگان مرا شاد بکنی، من نمیگذارم این شادی حرام شود و در بهترین وجه، آن را به تو برمیگردانم.
پی نوشت:
[1] . قاعده ی: «هُوَ أنتَ = او خودت هستی».
[2] پیامبر (ص) :مَن أدخَلَ على مُؤمِنٍ فَرَحا فَقَدْ أدخَلَ عَلَیَّ فَرَحا ، و مَن أدخَلَ عَلَیَّ فَرَحا فَقَدِ اتَّخَذَ عِندَ اللّه ِ عَهدا ، و مَنِ اتَّخَذَ عِندَ اللّه ِ عَهدا جاءَ مِنَ الآمِنِینَ یَومَ القِیامَةِ= هر كه مؤمنى را شاد كند، مرا شاد كرده است و هر كه مرا شاد سازد، از خداوند زنهارى گرفته باشد و هر كه از خدا زنهار گیرد، روز قیامت در امان باشد»(بحار الأنوار : 74/413/27.)
[3] سوره حشر/19.
[4] رجوع شود به پی نوشت شماره 2.
ع ل 357
کلیدواژه ها:
آثار استاد