مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
قلب سلیم یعنی قلبی که دینداری بدون شک و هوی و عمل بدون شهرت طلبی و خودنمایی داشته باشد.
جلسه قبل حدیثی از پیامبر (صلی الله علیه وآله) درباره قلب سلیم خواندیم:«القَلبُ السَّلیم دینٌ بِلا شَکٍ وَ هَوی و عملٌ بِلا سُمعَةٍ ورِیاءٍ = قلب سلیم دیندارىِ به دور از شكّ و هواى نفْس است و عملِ بدون شهرت طلبى وخودنمایی.» راجع به شک در جلسه قبل توضیح دادیم.
راجع به هوای نفس هم باید گفت که انسان بتواند هوس هایش را کنترل کند. انسان به خاطر اینکه دارای شأن های «جمادی، گیاهی، حیوانی، عقلی و فوق عقلی» می باشد، همواره در تلاش است، متناسب با شناختی که از خود دارد نیازهای این شأن ها را تأمین کند.
آنهایی که شأن جمادی بر آنها غلبه دارد، بیشتر عمرشان و گاهی همه عمرشان را صرف جمع آوری کمالات جمادی مثل زمین، مسکن، جواهرات، اشیاء زینتی، زیورآلات، اثاثیه منزل، اتومبیل و ... می کنند و به نوعی با این چیزها بازی می کنند.
کسانی که شأن گیاهی بر آنها حاکم است، بیشتر به فکر تحصیل اندام و هیکل زیبا، لباس، ورزش، قدرت بدنی، خوراک و ... هستند.
کسانی که شأن حیوانی بر آنها غلبه دارد، به فکر تحصیل شئون حیوانی مثل همسرگزینی، تولید نسل، ریاست، قدرت طلبی، علو و چشم و هم چشمی، رقابت کردن، مسابقه گذاشتن و ... هستند و اگر حیوانات خوبی باشند و عواطف حیوانی شان گُل بکند، عمرشان را صرف خانواده و مهرورزی به خانواده و به همسایه و همنوع و کارهای خدماتی می کنند.
کسانی که در آنها غلبه با شأن عقلی است، به دنبال علم اندوزی، کشف مجهولات و ... هستند تا بتوانند علم را به جلو ببرند. مثلاً 40 سال یا 50 سال در هیئت، نجوم، پزشکی، مهندسی زحمت می کشند تا کشفی بکنند و مرزهای دانش را به جلو ببرند. در فلسفه، ادبیات، تاریخ، جامعه شناسی، روانشناسی، اقتصاد، رشته های گوناگون کار می کنند.
آنهایی که بخش انسانی شان فعال است و خود را برای حیات ابدی و آخرت و رسیدن به کمال انسانی آماده می کنند، اینها به دنبال تحصیل قلب سالم و ایجاد محبت روزافزون با خداوند تبارک و تعالی هستند. اینها با خداوند تبارک و تعالی نَرد عشق می بازند. عاشق ارتباط نزدیک، صمیمی، عاطفی با حق تعالی و انبیاء، اولیا، صدیقین و شهدا هستند و اساساً خواسته هایشان این است که خداوند تبارک و تعالی آنها را در حزب خود بپذیرد. اینها آدم های باقیمتی هستند که هوس بودن با صدیقین، شهدا، انبیا و صالحین را دارند، این گروه ها فوق بهشت هستند. بهشت زیر مقام اینهاست.
در نتیجه، قیمت هر آدمی به هوسها و آرزوهایش و به نوع خواب هایی است که می بیند. از اینها می فهمیم که قیمت یک آدم در حد جماد، نبات یا حیوان است و یا سطح قیمت او عقلی یا انسانی است؟ پس ما این فرمول را نباید فراموش کنیم. چون همیشه هوس های «جمادی، گیاهی، حیوانی، عقلی و فوق عقلی» در انسان در نوسان است، از این رو دل انسان همواره در دگرگونی و انقلاب است. مثل توپی که وقتی بالا می اندازید، هزارجور می چرخد، این دل هم هزارجور چرخ می خورد.
قلب سلیم، ضروری ترین نیاز زندگی یک انسان است
داشتن قلب سلیم یک ضرورت است. مثلاً می گویند: در زندگی دنیا چه چیزی ضرورت دارد؟ خانه ضرورت دارد. همسر، خوراک، مسکن، پوشاک، اینها جزء نیازهای ضروری و اولیه است. اما برای زندگیِ آخرت و برای آدمیت، قلب سلیم نیاز ضروری است. علائم قلب سلیم هم شادی و آرامش است.
کسی که خودش را به عنوان یک انسان می شناسد، می فهمد که قلب سلیم ضروری ترین نیاز زندگی دنیا و آخرت اوست. بنابراین، بزرگترین دغدغه زندگی او این نیست که چطوری و با چه تشریفاتی، با چه میزان خوراکی، با چه میزان لباسی، با چه شوهری، با چه زنی، زندگی کند. بلکه بیشترین دغدغه اش این است که دلش سالم بماند.
تصمیماتش را براساس سلامت دل که شاخصه هایش شادی و آرامش است، می گیرد. البته شاخصه های دیگری هم دارد، مثل این که من چه کار کنم؟ طوری نشود که دلم از خدا جدا شود. نکند، عشق چیزی به عشق خدا در دل من بچربد. دغدغه اش به دست آوردن یک دل عاشق است. یک رابطه عاشقانه با خدا، صمیمیت، محبت، دلدادگی، طوری که دلش برای خدا و امام زمان (علیها السلام) تنگ شود. بتواند خودش را به رفاقت با امام زمان و اهل بیت (علیهم السلام) برساند. قبل از هر جیز، تلاشش این است که به این جمع برسد و اگر رسیده، تلاشش این است که از این جمع جدا نشود و بیرونش نکنند و اهل رفت و آمد با اهل بیت (علیهم السلام) شود و آنها را دوست داشته باشد. یعنی گاهی شخص جزو محبین آنها می شود و صرفاً آنها را دوست دارد، اما یک موقع شخص می رود و در جمع آنها قرار می گیرد. فقط هوس طرفدار اهل ییت بودن ندارد، بلکه می گوید من خودم می خواهم جزء آنها باشم:«أن یجعلنی معکم فی الدنیا و الآخرۀ= من را با شما قرار دهد؛ هم در دنیا و هم در آخرت.»
سطح این آدم ها با همدیگر خیلی فرق می کند که یک نفر رفیق و واقعاً سرباز امام زمان باشد و واقعاً در حزب امام زمان باشد و واقعاً دوست امام زمان باشد و به مقام دوستی برسد. این خیلی کار می برد. حال یک نفر چقدر باید تلاش کند که این هوس در او بیافتد. چقدر باید زحمت بکشد که خود را برساند. بعد از آن که رسید، باید تلاش کند که حفظش کند.
حالِ کسی که قلب سلیم ندارد، چگونه است؟
کسی که قلب سالم تهیه نکرده، موقع مردن، مثل بچهای است که با ناراحتی قلبی به دنیا می آید. یا مثل بچهای است که فلج، کور، کر و مریض به دنیا می آید. چون رابطه دنیا با آخرت، مثل رابطه رحم مادر است با دنیا. چون شرائط زیستی آخرت و برزخ، خواهان سالم بودن است. مثل دنیا که بچه های سالم را اذیت نمی کند. شرائط زیستی دنیا کاملاً معصومانه است و فقط بچه هایی را که تولد سالم ندارند، اذیت می کند. یعنی اینها خودبه خود تحت فشار قرار می گیرند. در واقع اینها چون هماهنگ با دنیا نیستند، دچار عذاب می شوند. جهنم یعنی عدم هماهنگی با بهشت. ما چون با بهشت هماهنگ نیستیم، خودبه خود عذاب می کشیم.
پس قلب سالم خیلی مهم است. انسان پی ببرد که باید قلبش را سالم کند که وقتی فوت کرد، اصلاً در شرائط بهشت به هیچ وجه به او فشار نیاید. نه تنهایی را تحمل کند، نه فشار قبر را تحمل کند و نه نکیر و منکر بالای سرش بیایند؛ بلکه بشیر و مبشر، پیامبر، انبیاء، صدیقین و شهدا (علیهم السلام) بیایند. باید از الان روی خودش کار کند. باید این دل را با همان حال و هوا تربیت کند.
اگر قلب سالم نداشته باشیم، هم دنیای ما بد می گذرد و هم آخرت. چون به تعبیر قرآن، دنیا با دو شاخص شادی و آرامش ارزش دارد. کسانی که در دنیا شاد و آرام نیستند، اضطراب، تشنج، دلتنگی، سوءظن، حسادت و ... در آنها بالاست و در نتیجه هم دنیایش خراب می شود و هم موقع مردن وارد فشار قبر می شود. نکته ای که وجود دارد این است که اگر جنبه حیوانی در ما غلبه داشته باشد، اصلاً احساس نیاز به قلب سلیم نمی کنیم.
با قلب سلیم، لایق زندگی با خانواده آسمانی می شویم
کسی که قلب سلیم دارد با خانواده آسمانی خود بیشتر زندگی می کند تا خانواده زمینی اش. به تعبیر معصوم (علیه السلام) آدمی است که بدنش با مردم است، اما دلش با خدا، انبیاء، صدیقین، شهدا و صالحین است و در آن فضا پرواز می کند و افقش، افق ارزشمندی است. آدمی بوده که قیمت خود را شناخته و همه اینها با خودشناسی به دست می آید. آدم تا قیمت دستش نباشد، هوس و آرزو هم نمی کند. وقتی خود را نمی شناسد، فکر می کند همین دو رکعت نمازی که می خواند، حج و کربلایی که می رود، ماه رمضان روزهای می گیرد و بقیه وقت ها هم به زندگی اش می پردازد، کفایت می کند. اما اگر خود را شناخت، می فهمد که نماز، روزه، حج، زکات، خمس و ارتباطات دیگر همه را براساس قلب سلیم تنظیم کند.
پاسبان شو بر دَرِ دل روز و شب تا نیاید کس درو جز یادِ رب
وقتی آدم، آدم می شود، وقتی حس انسانیت سراغ آدم می آید، می افتد به مراقبت از دل خودش. دیدنی ها، شنیدنی ها و غذاهایش کنترل شده است. خیلی مراقب می شود که یک موقع معشوق از دستش ناراحت نشود و او را از جمع عاشقان بیرون نیاندازند و قابلیت های آن جمع را از دست ندهد. این آدم وقتی می میرد، عمراً نکیر و منکر جرأت کنند ند به این نزدیک شوند. چون جزء رفقا و جزء هم حزبی های آن طرفی هاست. خودش جزء خانواده سلطنتی آخرت است. فقط فرشته های رحمت و بشارت، بشیر و مبشر را می بینند. اصلاً دغدغه و دل نگرانی ندارد. نه در موقع مردن و نه در قبر و نه در قیامت. چون دغدغه های دنیا نتوانسته به او آسیب برساند. این منطبق است با قاعده ی «نفس ما قبر ماست». اگر الان در نفست چیزی اذیتت می کند، پس آن طرف فشار قبر داری. اگر رفاقت با خدا و اهل بیت و امام زمان (علیهم السلام) را داری، آن طرف هم فشار نداری.
قلب سلیم با ریا و سمعه میانه ای ندارد
فراز دیگر حدیث این است:«وَ عَمَلٌ بِلا سُمعَۀٍ وَ رِیا= و عملِ بدون شهرت طلبى وخودنمایی.» یعنی کسی که قلب سلیم دارد، کاری نمی کند که عملش را به گوش دیگران و به چشم دیگران برساند. یعنی عملش را خالص می کند. برایش مهم نیست که فلان کس بداند، چه کار خیری کرده است. سعی می کند اخلاص داشته باشد.[1] یعنی فقط و فقط با خدا معامله می کند. علامتش هم این است که اگر دیگران قدر ندانستند، او اصلاً ناراحت نمی شود. چون با کسی معامله کرده که آن کس به هیچ وجه، یادش نمی رود و نمی میرد.
یک زن قبل از اینکه فکر کند که همسرِ یک مرد است، فکر کند که کنیز خداست. در زیارتها میخوانیم:«أنَا عَبدُکَ وَ ابنُ عَبدِک وَ ابنُ أمَتِک= خدایا من بنده تو و فرزند بنده تو و فرزند کنیز تو هستم.» خدایا من بنده تو هستم، یعنی کارم را به همسرم، فرزندانم، پدر و مادرم و به هیچ کس در دنیا نمیفروشم. خدا هم میگوید: همه را میخرم. بنابراین اگر کسی قدر ندانست، غصه ای نمیخورد. یعنی «عَمَلٌ بِلا سُمعَۀٍ وَ رِیا» کار را برای کسی انجام نمیدهد. ریاکاری در کار نیست.
کجا باید عمل را به سمع و نظر دیگران برسانیم؟
گاهی لازم است یک کار خوب را دیگران هم ببینند. در روایت داریم، شما وقتی صدقه می دهید، صدقه را در جمع بدهید تا دیگران هم ببینند و تشویق شوند. اما گفته شده، مقداری از صدقات را هم پنهانی بده. آدم باید در نماز جماعت شرکت کند. حال کسی بگوید: من نماز جماعت نمی روم، چون می ترسم ریا شود. این حرف شیطان است. یا نماز جمعه نمی روم، چون ریا می شود. در کار جمعی ریا معنا ندارد.
در کار خصوصی هم ریا خیلی معنا ندارد. مثلاً من الان نمازشب خواندم. حالا نمازشب خواندم، چه کار شاق و بزرگ و مهمی کرده ام؟ دوتا حیوان هم که همدیگر را دوست دارند، یا دو انسان، بالأخره شب با هم خلوت می کنند. ما هم با خدایمان خلوت کردیم. وقتی که معشوقم خداست، طبیعی است که نصف شب باید بلند شوم و با خدا حرف بزنم و در آغوشش بگیرم. این کار خیلی مهمی نیست. هر عاشقی خلوت با معشوقش را دوست دارد. پس خیلی کار بزرگی نکرده که کسی نصف شب بلند شود و نمازشب بخواند. اگر نخواند تعجب است. اگر نخواند مریض است.
شب زنده داری و نماز شب، شرط دوست داشتنِ خدا است
خدا می فرماید:«کَذَبَ مَن زَعُمَ أنَّهُ یُحِبُّنی فَإذا جُنَّهُ اللَّیل نامَ عَنّی= دروغ می گوید هر کس خیال می کند من را دوست دارد و شب، من را ترک می کند.»
چطور ممکن است به خدا بگوییم: دوستت داریم و شب هنگام ترکش کنیم. شرط دوست داشتن بیداری است. آدم های باشرافت شب زنده دار هستند. حالا نماز شب نمی خواند، احیا می گیرد. احیا نمی گیرد، قرآن می خواند. قرآن نمی خواند، ولی کار علمی می کند. می خواهد به خدا معرفت داشته باشد، تا سحر می نشیند کتاب می خواند تا به عشق خدا، معرفتش را بالا ببرد. این عاشق است که بیدار می ماند. وظیفه شرعی و الهی اش را برای خدا انجام می دهد. اهل شب است و این طبیعی است.پس ریا کردن در اینجا معنا ندارد. کدام مادر از اینکه بچه اش را در خیابان ببوسد، خودداری می کند و می گوید: ریا می شود؟ بچه اش را می گیرد، هر چقدر بخواهد می بوسد، کاری ندارد کسی دارد او را نگاه می کند یا نه.
شیطان به ما القا می کند که این کار ریا است وگرنه چه ریایی؟ چون این چیزها را به نظر ما خیلی بزرگ کرده اند؛ از بس محب و عاشق کم است؛ از بس آدمِ دلداده کم است ،ما تعجب می کنیم از اینکه یک نفر بلند شود و نمازشب بخواند. خدا شهید دستغیب را رحمت کند، می گوید: رفقای خوب، کسانی هستند که وقتی از هم جدا می شوند، به هم توصیه می کنند که در نمازشب دعایم کن، یادت نرود. یا در نمازشب دعایت کردم. یا در نمازشب هایم تو را جزء 40 مؤمن دعا کردم. خیلی معمولی.
فریاد زدنِ عشق، ریاکاری نیست
«عَمَلٌ بِلا سُمعَۀٍ وَ رِیا» یعنی انجام عملی که برایش مهم نیست و دوست ندارد به گوش دیگران و به رؤیت دیگران برساند. مگر ریاکاری در عاشقی معنی دارد؟ عاشقی یعنی، من داد می زنم که دوستش دارم. اصلاً برای این نیست که مردم بفهمند، بلکه می خواهم ابراز عشق کنم.
حج، کربلا، زیارت رفتن و خیلی از خیرات را آدم در جمع انجام می دهد و با عشق هم انجام می دهد. می گوید آنقدر عاشق اهل بیت (علیهم السلام) هستم که خانه ام را وقف اهل بیت و امام زمان (علیهم السلام) کردم. یک میلیارد تومان پول داشتم و برای امام زمان دادم. عاشقش هستم که خرج کردم. حالا یک موقع می رسد، قلبش یک طوری بشود، مخفیانه این کار را بکند و دوست دارد که اجر بیشتری ببرد، مخفیانه این کار را می کند و عیبی هم ندارد.
عوام معمولاً عاشقتر از خواص هستند. الآن شما به این خوبی صلوات می فرستید. امااگر همه شما دکتر و مهندس بودید، وقتی که می گفتم صلوات بفرستید، صلوات تان اینطوری نبود. عوام داد می زند و صلوات می فرستد. عاشقانه صلوات می فرستد. این می خواهد بگوید: دوست دارم و این داد زدنش ریاکاری نیست. بلکه شدت عشقش را اعلام می کند. داد زدن و فریاد زدن، در اینجا هیچ عیبی ندارد، بخصوص در عاشقی. بعضی ها آنقدر هوس می کنند که می گویند می خواهم صدای خنده خدا را در بیاورم. به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) میگوید: من چطوری خدا را بخندانم؟ رسول خدا می گوید: زره ات را در بیاور و جلو برو. تو که در نهایت شهید می شوی، این را به دیگران بفهمان که اصلاً نمی ترسی.
مثل بچه بسیجی هایی که نمی گفتند کسی نبیند، من روی میدان مین بروم. بلند می شد، شعاری می داد و صلواتی می فرستاد و با گفتن «الله اکبر» وارد میدان مین شده و مین منفجر می شد. عاشقی شان را داد می زدند. این ریاکاری نیست. این ابراز و اعلام عشق است.
اینکه می گویند، مستحب است که ولیمه عروسی بدهید، برای این است که صدای عاشقی شما در بیاید. چند نفر از همسایه ها و فامیل را دعوت کنید و عروسی بگیرید و شام بدهید که ما زن و شوهر هستیم و همدیگر را دوست داریم و می خواهیم با هم زندگی کنیم. در دادن ولیمه و جشن عروسی هم دقت شود که دچار گناه نشوند. زن و مرد مختلط نباشند؛ یا از موسیقی هایی که در مجالس تبهکاران و گناهکاران وجود دارد، استفاده نشود. مرد ها در جمع مردها و زن ها هم در جمع زن ها به شادی و پایکوبی بپردازند. اینها هیچ اشکالی ندارد.
عروسی حضرت زهرا(سلام الله علیها) چقدر باشکوه بود. شعر می خواندند. «الله اکبر» می گفتند. با سروصدا و با شکوه عروس را تا خانه داماد می بردند. فقط معصیت در مجلس عروسی نشود وگرنه شادی کردن و چیزهایی که نیاز شب عروسی است، مانعی ندارد.
دینداری همراه با هوای نفس، مغایر با قلب سلیم است
«دینٌ بِلا شَکٍ وَ هَوی» «ِبلا هَوَی» یعنی دین مان را با گناه و معصیت همراه نکنیم. گاهی ممکن است مؤمن هم گناه بکند. در قرآن هم گفته شده که مؤمن هم به فحشا و گناه دچار می شود. ولی «یَتُوبُونَ مِنْ قَرِیبٍ= زود توبه می کند.» اما اهل گناه بودن چیز دیگری است. اینکه انسان دائماً گناه کند، یعنی یک گناه ثابت دائمی با او باشد. یکی از واجبات را خدای نکرده رعایت نکند. فحشایی، منکراتی، بی حیایی، بی عفتی و بی غیرتی را به صورت مداوم داشته باشد. همیشه در خانه اش موسیقی حرام باشد یا روابطش با نامحرم تنظیم نشده باشد. اینها معصیت های حرفهای می شوند. یعنی شخص گناهکار است، دینداریاش را می کند، ولی هوای نفسش را هم دارد.
من در سفری که به مکه داشتم، می دیدم، خانم هایی که به مدینه و مکه آمده و آنجا آرایش می کنند و با وضع بدی از نظر پوشش ظاهر می شدند. چون از کشورهای دیگر می آیند و رعایت نمی کنند و یا عربها ایراد نمی گیرند، این فکر می کند که برای این هم یک جواز است. این حج به چه درد می خورد؟ تو رفتی طواف انجام دادی. احرام یعنی اینکه همه گناهان را من کنار می گذارم. وقتی گفتی:«لبیک» یعنی، خدایا! من با تو در آشتی و صلح هستم. دیگر من معصیت و نافرمانی نمی کنم.
لبیک یعنی به هیچ وجه دل تو و امام زمان را نمی رنجانم. گفتنِ «لبیک» مسئولیت می آورد. ولی همانجا که لبیک می گوید، دارد گناه می کند. بدحجابی، بیحجابی، آرایش. یک ذره هم که رعایت می کند، روز آخر که می گویند می خواهیم سوار هواپیما شویم، همه چیز را خراب می کند، اصلاً انگار نه انگار که این آدم 12 روز اینجا بوده. معلوم می شود که هیچ چیز در قلبش نرفته. یعنی هیچ جذبی نداشته است. از این رو فرموده اند: خداوند هرگز عملی را از کسی قبول نمی کند، وقتی روی یکی از گناهان اصرار دارد.
این مجموعه حدیث درباره قلب سلیم تکمیل شد. قلب سالم، شاد و آرام است، هم عُرضه دارد، دنیای ما را نگه دارد هم عُرضه دارد برای ما آخرت و ابدیت بسازد.
پی نوشت:
[1] . درباره اخلاص در 10- 15 جلسه آخر بحث اسماءالله در بحث اسم شریف «احد و واحد» توضیح داده شده است. علاقه مندان می توانند برای تکمیل بحث قلب سلیم، این مباحث را نیز مطالعه کنند.
ع ل 362
کلیدواژه ها:
آثار استاد