مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
اداره سرزمینی به گستردگی دنیا، کار دشواری است که تنها با برخورداری از رهبری الهی و کارگزارانی دلسوز ومعتقد به نظام الهی و حاکمیت اسلام امکانپذیر است. امام زمان (علیه السلام) برای اداره سرزمینها... وزیرانی را میگمارد که پیشینه مبارزاتی داشته، در تجربه و عمل، پایداری و قاطعیت از خود نشان دادهاند.
استاندارانی با شخصیتی قوی، اداره روش امور استانها را به عهده میگیرند که جز مصالح کشور اسلامی و خشنودی خداوند، به چیز دیگری نمیاندیشند. روشن است، کشوری که مسؤولانش دارای این ویژگیها باشند، بر دشواریها پیروز میشود و ویرانیهای حکومتهای پیشین با موفقیّت به آبادانی تبدیل میگردد و وضع به گونهای دگرگون میشود که زندگان آرزوی زندگی دوباره مردگان را مینمایند.
باید توجّه داشت که حضرت (علیه السلام) هنگامی زمام امور را به دست میگیرد که دنیا وارث انبوهی از نابسامانیهاست و میلیونها معلول و بیمار جسمی و روانی وجود دارد. هالهای از ویرانیها بر دنیا سایه افکنده است و ناامنی همهجا را فرا گرفته است. شهرها در اثر جنگ و نبرد به ویرانهای تبدیل گشته است و نابودی کشتزارها در اثر آلودگی محیط زیست، کمبود ارزاق را به دنبال داشته است.
از سویی، مردم جهان، دولتها، احزاب و سازمانهای بسیاری را دیدهاند که مدّعی بودهاند، اگر زمام امور را به دست گیرند، میتوانند به جهان و جهانیان خدمت کنند و آرامش و امنیّت و بهبودی وضع اقتصادی را به ارمغان آورند؛ ولی در عمل هر کدام از دیگری بدتر رفتار کردند و جز فساد وکشتار و ویرانی چیزی به ارمغان نیاورند.
کمونیسم متلاشی شد، مائوئیسم مغضوب سران خود قرار گرفت و دمکراسی غربی جز شعاری مردم فریب چیزی بیش نبود.
سرانجام روزگاری فرا میرسد که عدل و عدالت به دست توانای مرد الهی در روی زمین مرده از ستم پیاده میشود. او آنچنان در اجرای این شعار «یملاء الأرض قسطاً و عدلاً؛ زمین را پر از عدل و قسط میکند». جدّی و مصمّم است که آثار آن در همهجا نمایانمیشود.
حضرت، حکومت را به گونهای سازماندهی میکند و مردم را به گونهای تربیت مینماید که دیگر واژه ستم از ذهنها رخت بر میبندد و به تعبیر روایات، دیگر کسی به دیگری ستم نمیکند؛ حتی حیوانات نیز دست از تعدّی و ستم بر میدارند و گوسفند همنشین گرگ میگردد.
امّ سلمه میگوید: پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) چنان عدالتی در جامعه برپا میکند که زندگان آرزو میکنند، کاش مردگانشان زنده میبودند و از آن عدالت بهرهمند میگردیدند». (1)
امام باقر (علیه السلام) در تفسیر آیه شریفه (واعلموا أنّ اللَّه یحیی الأرض بعد موتها2)؛ بدانید وآگاه باشید که خداوند، زمین را پس از مرگش زنده میکند)، میفرماید: «خداوند زمین را با حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) زنده میگرداند. آن حضرت در زمین به عدالت رفتار میکند و زمین را با گسترش عدالت زنده مینماید؛ پس از آن که در اثر گسترش ستم مرده بود». (3)
نیز امام صادق (علیه السلام) میفرماید: «به خدا سوگند، بهطور حتم عدالت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به درون خانهها و اتاقهایشان نفوذ میکند؛ همچنانکه سرما و گرما در آن وارد میشود». (4)
از این روایت استفاده میشود که با وجود خواسته گروهی و حتی مخالفت آنان، عدالت همه جهان را بدون استثنا در بر میگیرد.
امام باقر (علیه السلام) در تفسیر آیه شریفه (الّذین إن مکّنّاهم فی الأرضِ أقاموا الصلوةَ...؛ (5) آنان که وقتی در زمین حاکمیتشان بخشیم نماز را بپا میدارند و ...) میفرماید: «این آیه در شأن مهدی و یارانش فرود آمده است. خداوند به وسیله آنان، دین خود را آشکار میکند و حاکم میگرداند؛ به گونهای که اثری از ستم و بدعت دیده نمیشود». (6)
امام رضا (علیه السلام) در این باره میفرماید: «آنگاه که حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور کند، ترازوی عدالت را در جامعه برقرار میکند و از آن پس، کسی به دیگری ستم نمیکند». (7)
نیز امیرمؤمنان (علیه السلام) میفرماید: «حضرتش در میان کشاورزان و مردم به عدالت رفتارمیکند». (8)
جابر بن عبداللَّه انصاری میگوید: شخصی خدمت امام باقر (علیه السلام) رسید و عرض کرد: این پانصد درهم زکات اموالم را از من تحویل بگیر! امام (علیه السلام) فرمود: «خودت آن را داشته باش و به همسایگان و بیچارگان و نیازمندان مسلمان بده». پس فرمود: «هنگامی که مهدی ما اهل بیت قیام کند، اموال را یکسان تقسیم میکند و به عدالت با آنان رفتار مینماید. پس هر کس که از او پیروی کند، از خدا پیروی کرده است و کسی که نافرمانی او کند، خدا را سرکشی نموده است و بدین سبب نام حضرتش را مهدی گذاردهاند که به امور و مسائلی پنهان هدایت میشود». (9)
عدالت در روزگار مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) چنان فراگیر میشود که حتی اولویتهای شرعی رعایت میگردد و کسانی که میخواهند واجبات خود را انجام دهند، بر کسانیکه درصدد انجام مستحبات هستند، در بهرهگیری از امکاناتی که برای آن منظور است، مقدّم هستند. مثلاً در روزگار حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) كه اسلام و حکومت الهی در سراسر جهان برقرار میشود، طبیعی است که شعایر الهی نیز با شکوهی وصف ناشدنی برگزارمیشود.
حج ابراهیمی یکی از شعایر الهی است که بر اثر گسترش حکومت اسلامی، دیگر مانعی برای رهسپاری به سوی حج بر جای نمیماند و مردم برای انجام حج، مانند سیلی خروشان به سوی کعبه میشتابند و در نتیجه گرداگرد کعبه شلوغ شده، برای همه حج گزاران کفایت نمیکند. امام (علیه السلام) دستور میدهد که اولویت را به کسانی دهند که حج واجب بر عهده دارند و به سخن امام صادق (علیه السلام) این نخستین جلوهگاه عدالت مهدی موعود است.
امام صادق (علیه السلام) میفرماید: «نخستین چیزی که از عدالت حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آشكارمى، این است که اعلام میکند، کسانی که حج یا مناسک مستحب بهجامیآورند و حجر الاسود را استلام میکنند و طواف مستحبی انجام میدهند، آن را به کسانیکه حج واجب دارند واگذار کنند». (10)
الف) حکومت بردلها
بدیهی است، حکومتی که در مدّتی کوتاه، بر دشواریها چیره گردد و نابسامانیها را از بین ببرد و با برچیدن نا امیدی از دلها، بذر امید در آنها بکارد، از پشتیبانی مردمی برخوردار خواهد شد. نظامی که آتش جنگها را خاموش کند و امنیّت و آسایش را چنان به جامعه باز گرداند که حتی حیوانات نیز از آن بهرهمند شوند، اینچنین حکومتی، حکومت بر دلها خواهد بود و آرزوی انسانها این است که در چنان حکومتی زندگی کنند. از این رو، در روایات از پیوند مردم با امام و علاقه آنان به حکومت آن حضرت با سخنان دلپذیری یادشده است.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید: «شما را به مهدی، مردی از قریش بشارت میدهم که ساکنان آسمان و زمین از خلافت و فرمانروایی او خشنودند». (11)
نیز آن حضرت میفرماید: «مردی از امّت من قیام میکند که مردم زمین و آسمان او را دوست میدارند». (12)
صباح میگوید: در روزگار حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خردسالان آرزو میکنند کهای کاش بزرگ بودند و بزرگسالان آرزوی کودکی و خردسالی مینمایند». (13)
شاید برای این آرزوی خردسالی میکنند که دوست دارند زمان بیشتری را در حکومت آن حضرت به سر برند و خردسالان آرزوی بزرگسالی دارند، زیرا میخواهند مکلّف باشند و در اجرای برنامههای حکومت الهی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نقش داشتهباشند و به پاداش اخروی دست یابند.
حکومت حضرت چنان تأثیری دارد که حتی مردگان نیز از آن بهره میبرند.
حضرت على (علیه السلام) در این باره میفرماید: «مردی از فرزندانم ظهور میکند که در نتیجه ظهور و حکومتش هیج مردهای در گور نمیماند، مگر این که گشایش و برکاتی در گور برایش پدید میآید و آنان به دیدار یکدیگر میروند و قیام قائم را به یک دیگر مژدهمیدهند». (14)
در کامل الزیارات(15)، «الفرحة» به معنای شادی و خوش حالی آمده است و آوردن واژه میت در روایت، شایسته دقت است؛ زیرا میتوان نتیجه گرفت که این گشایش و آسایش همگانی است و ویژه گروه خاصی از ارواح نیست. اگر این روایت را در کنار روایاتی که میفرماید: «روح کافران در بدترین شرایط در زنجیر و زندان به سر میبرند» بگذاریم، معنای این روایت روشن میگردد؛ زیرا گویا با ظهور امام، حکم آزادی از عذاب به آنان داده میشود و یا حالت «گشایش و رحمتی که در رفتار فرشتگان عذاب نیست»، دگرگون شده برای مدّتی هر چند کوتاه به احترام تشکیل حکومت الهی بر روی زمین، از شکنجه روح کافران و منافقان دستمیکشند.
ب) پایتخت حکومت
ابوبصیر میگوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: «ای ابا محمد! گویا میبینم که قائم آل محمد با خانوادهاش در مسجد سهله فرود آمده است». گفتم: آیا خانه او مسجد سهله است؟ فرمود: «آری؛ همانجا که منزلگاه ادریس پیامبر بوده است و هیچ پیامبری برانگیخته نشده، مگر آنکه در آن مسجد نماز گزارده است. کسی که در آن اقامت کند، مانند کسی است که در خیمه رسولخدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده است. هیچ مرد و زن مؤمنی نیست، مگر آنکه دلش بهسوی آن مسجد است. هر شب و روزی که میگذرد، فرشتگان الهی به آن مسجد پناهمیبرند و خدا را میپرستند. ای ابا محمد! اگر من هم نزدیک شما بودم، هیچ نمازی را جز در آن مسجد بهجا نمیآوردم.
آنگاه که قائم ما قیام کند، خداوند انتقام رسولش و همه ما را از دشمنان خواهد گرفت». (16)
امام صادق (علیه السلام) از مسجد سهله یاد کرد و فرمود: «آن خانه صاحب ما (حضرت مهدی) است؛ زمانی که با خاندانش در آنجا سکونت گزیند». (17)
امام باقر (علیه السلام) میفرماید: «مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام میکند و به سوی کوفه میرود و منزلش را آنجا قرار میدهد». (18)
نیز آن حضرت میفرماید: «هنگامی که قائم ما قیام کند و به کوفه برود، هیچ مؤمنی نیست، مگر آن که در آن شهر در کنار مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سكونت میگزیند یا به آن شهر میآید». (19)
حضرت امیر (علیه السلام) در این باره میفرماید: «روزگاری فرا رسد که اینجا (مسجد کوفه) نمازگاه و مصلای مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) گردد». (20)
ابوبکر حضرمی میگوید: به امام باقر (علیه السلام) یا به امام صادق (علیه السلام) گفتم: کدام سرزمین پس از حرم خدا و حرم پیامبرش با فضیلتتر است؟ فرمود: «ای ابابکر! سرزمین کوفه که جایگاه پاکی است و در آن مسجد سهله قرار دارد و مسجدی که همه پیامبران در آن نماز خواندهاند و از آنجا عدالت الهی پدیدار میگردد و قائم خداوند و قیام کنندگان پس از او از همانجا خواهند بود. آنجا جایگاه پیامبران و جانشینان صالح آنان است». (21)
محمدبنفضیل میگوید: قیامت بر پا نمیشود تا این که همه مؤمنان در کوفه گردآیند. (22)
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید: «حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نُه یا ده سال حکومت میکند و خوشبختترین مردم نسبت به او مردم کوفه هستند». (23)
از مجموع روایات چنین فهمیده میشود که شهر کوفه پایگاه اصلی فعالیّتها و مرکز فرمانروایی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.
ج) کارگزاران دولت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
طبیعی است که در حکومتی که امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) رهبرى آن را به عهده دارد، کارگزاران و مسؤولان حکومت نیز باید از بزرگان و نیکان امّت باشند. از این رو، میبینیم در روایات ترکیب دولت امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را از پیامبران، جانشینان آنان، تقواپیشگان و صالحان روزگار و امّتهای پیشین و از سران و بزرگان اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بیان میکند که نام برخی از آنان بدین گونه است: حضرت عیسى (ع)، هفت نفر از اصحاب کهف، یوشع وصی موسى (ع)، مؤمن آلفرعون، سلمان فارسی، ابودجانه انصاری، مالک اشتر نخعی و قبیله همدان.
از حضرت عیسى (علیه السلام) در روایات با واژههای گوناگونی مانند وزیر، جانشین، فرمانده و مسؤول در حکومت یاد شده است.
عیسی(علیه السلام) به حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مى: همانا من به عنوان وزیر فرستاده شدهام؛ نهامیر و فرمانروا. (24)
حضرت عیسى (علیه السلام) وزیر حضرت قائم و پرده دار و جانشین آن حضرت است. (25)
... آنگاه عیسی فرود میآید و مسؤول دریافت اموال حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مى و اصحاب کهف نیز در پشت سر او خواهند بود. (26)
امام صادق (علیه السلام) میفرماید: «هنگامی که حضرت قائم آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) قیام کند، هفده تن را از پشت کعبه زنده میگرداند که عبارتند از: پنج تن از قوم موسى (ع)؛ آنان که به حق قضاوت کرده وبا عدالت رفتار میکنند، هفت نفر از اصحاب کهف، یوشع وصی موسی، مؤمن آلفرعون، سلمان فارسی، ابادجانه انصاری و مالک اشتر». (27)
در روایتی تعداد آنان بیست و هفت نفر گفته شده است و قوم موسی را چهارده نفر بیانمیکندكند (28) و در روایت دیگری از مقداد نام برده شده است. (29)
حضرت على (علیه السلام) میفرماید: «... سپاهیان در پیشاپیش حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار میگیرند و قبیله همدان(30) وزیران او خواهند بود». (31)
باز هم در این باره چنین آمده است: «مردان الهی با مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) همراه هستند؛ مردانی که به دعوت او پاسخ گفتهاند و او را یاری میکنند. آنان وزیران و دولتمردان اویند که بار سنگین مسؤولیتهای حکومت را بر دوش دارند». (32)
ابن عباس میگوید: اصحاب کهف، یاران مهدی هستند. (33)
حلبی میگوید: اصحاب کهف همگی از نژاد عربند و جز به عربی سخن نمیگویند. آنان وزیران مهدی هستند. (34)
از روایات و سخنان بالا نتیجه میگیریم که بار سنگین حکومت و اداره سرزمینهای پهناور اسلامی را نمیتوان به دوش هر کس نهاد؛ بلکه افرادی باید این مسؤولیت را بپذیرند که بارها آزمایش شده، شایستگی خود را در آزمایشهای گوناگون به اثبات رسانده باشند. از این رو، میبینیم که در رأس وزیران حکومت مهدى (عج)، حضرت عیسى (علیه السلام) قرار دارد که یکی از پیامبران اولواالعزم است. همچنین از جمله مسؤولان برجسته حکومتی او سلمان فارسی، مقداد، ابودجانه و مالک اشتر میباشند که شایستگی سرپرستی کارها را در روزگار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امیرمؤمنان (علیه السلام) داشتهاند و قبیله همدان که برگهای درخشانی را در تاریخ اسلام و در روزگار حکومت علی بن ابیطالبطالب (علیه السلام) به خود اختصاص دادهاند، از مسؤولان این حکومتند.
د) مدّت حکومت
درباره مدّت حکومت مهدى (عج)، روایات گوناگونی از طریق شیعه و اهل سنّت وجود دارد. برخی از روایات، روزگار حکومت امام (علیه السلام) را به هفت سال محدود میکنند. برخی احادیث دیگر هشت، نُه، ده و بیست سال را یادآور میگردند و برخی اخبار، حتی تا هزار سال را نیز یادآور گشتهاند. آنچه مسلّم است اینکه حکومت حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) كم از هفت سال نیست و در برخی احادیث که از ائمه (علیه السلام) رسیده است، بر آن تأکید فراوانی شده است.
شاید بتوان گفت: مدّت حکومت هفت سال است؛ ولی سالیان آن با سالهای روزگار ما متفاوت است؛ چنانکه در بعضی از روایات آمده است:
«حکومت حضرت، هفت سال است و هر سالی به مقدار ده سال از سالهای شما میباشد. پس سالیان حکومت آن حضرت به اندازه هفتاد سال شما خواهد بود». (35)
حضرت على (علیه السلام) میفرماید: «حضرت مهدی هفت سال حکومت میکند که هر سال آن روزگار، ده سال شما خواهد بود». (36)
حضرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید: «مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ماست... و هفت سال سرپرستی کارها را به دست میگیرد». (37)
نیز میفرماید: «آن حضرت هفت سال بر این امّت حکومت میکند». (38)
همچنین آن حضرت میفرماید: «مدّت عمر - حکومت - مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هفت سال، اگر کوتاه باشد و گرنه هشت یا نه سال خواهد بود». (39) نیز آمده است: «حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نُه در این جهان حکومت میکند». (40)
جابر بن عبداللَّه انصاری از امام باقر (علیه السلام) پرسید: «امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) چند سال زندگی خواهد کرد؟ حضرت فرمود: «از روز قیام تا هنگام وفات، نوزده سال طول میکشد». (41)
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیست سال حکومت میکند و گنجها را از زمین بیرون آورده، سرزمینهای شرک را میگشاید». (42)
نیز میفرماید: «مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فرزندان من است و بیست سال حکومت میکند». (43)
همچنین آمده است: آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ده سال حکومت میکند. (44)
حضرت على (علیه السلام) در پاسخ این پرسش که مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) چند سال فرمانروایی خواهد کرد؟ فرمود: «سی یا چهل سال فرمانروای مردم خواهد بود». (45)
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فرزندان من است و عمری برابر عمر ابراهیم خلیل الرحمن خواهد داشت و در هشتاد سالگی ظهور میکند و چهل سال فرمانروایی مینماید». (46)
نیز آن حضرت فرمود: «مدّت فرمانروایی حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نوزده سال و چند ماه است». (47)
امام باقر (علیه السلام) میفرماید: «حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سى و نُه سال حکومت میکند؛ چنانکه اصحاب کهف نیز در غار همین اندازه ماندند». (48)
مرحوم مجلسى (ره) میفرماید: روایاتی را که درباره مدّت حکومت امام (علیه السلام) آمده است باید به احتمالات زیر توجیه کرد: برخی روایات بر تمام مدّت حکومت دلالت دارد و برخی بر مدّت ثبات و استقرار حکومت. بعضی بر طبق سالها و روزهایی است که ما با آشناییم و بعضی احادیث دیگر بر طبق سالها و ماههای روزگار حضرت است که طولانی میباشد و خداوند به حقیقت مطلب آگاه است. (49)
مرحوم آیة اللَّه طبسی - پدر بزرگوارم - پس از گفتن این روایات، روایت هفت سال را ترجیح میدهد؛ ولی میفرماید: بدین معنا که هر سالی به قدرت خدا، به اندازه ده سال از سالیان ما خواهد بود. (50)
نویسنده: نجم الدین طبسی
پی نوشتها:
1. مجمع الزوائد، ج7، ص315؛ الاذاعه، ص119؛ احقاق الحق، ج13، ص294.
2. بقره (2) آیه 251.
3. كمال الدین، ص668؛ المحّجه، ص429؛ نورالثقلین، ج5، ص242؛ ینابیع المودّه، ص429؛ بحارالانوار، ج51، ص54.
4. نعمانى، غیبة، ص159؛ اثبات الهداة، ج3، ص544؛ بحارالانوار، ج52، ص362.
5. حج (22) آیه 41.
6. تفسیر قمى، ج2، ص87؛ المحجّه، ص143؛ احقاق الحق، ج13، ص341.
7. كمال الدین، ص372؛ كفایة الاثر، ص270؛ اعلام الورى، ص408؛ كشف الغمّه، ج3، ص314؛ فرائد السمطین، ج2، ص336؛ ینابیع المودّه، ص448؛ بحارالانوار، ج52، ص321؛ غایة المرام، ص696؛ احقاق الحق، ج13، ص364.
8. اثبات الهداة، ج3، ص496.
9. عقد الدرر، ص39؛ احقاق الحق، ج13، ص186.
10. كافى، ج4، ص427؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص525؛ بحارالانوار، ج52، ص374.
11. ینابیع المودّه، ص431؛ اثبات الهداة، ج3، ص524.
12. فردوس الاخبار، ج4، ص496؛ اسعاف الراغبین، ص124؛ احقاق الحق، ج19، ص663؛ الشیعة و الرجعه، ج1، ص216.
13. ابنحمّاد، فتن، ص99؛ الحاوى للفتاوى، ج2، ص78؛ القول المختصر، ص21؛ متقى هندى، برهان، ص86؛ ابنطاووس، ملاحم، ص70.
14. كمال الدین، ج2، ص653؛ بحارالانوار، ج52، ص328؛ وافى، ج2، ص112.
15. كامل الزیارات، ص30.
16. كافى، ج3، ص495؛ كامل الزیارات، ص30؛ راوندى، قصصالانبیاء، ص80؛ التهذیب، ج6، ص31؛ اثبات الهداة، ج3، ص583؛ وسائل الشیعه، ج3، ص524؛ بحارالانوار، ج52، ص317، 376؛ مستدرك الوسائل، ج3، ص414.
17. كافى، ج3، ص495؛ ارشاد، ص362؛ التهذیب، ج3، ص252؛ طوسى، غیبة، ص282؛ وسائل الشیعه، ج3، ص532؛ بحارالانوار، ج52، ص331؛ ملاذ الاخیار، ج5، ص475.
18. راوندى، قصصالانبیاء، ص80؛ بحارالانوار، ج52، ص225.
19. بحارالانوار، ج52، ص385؛ طوسى، غیبة، ص275 با اندكى تفاوت.
20. روضة الواعظین، ج2، ص337؛ اثبات الهداة، ج3، ص452.
21. كامل الزیارات، ص30؛ مستدرك الوسائل، ج3، ص416.
22. طوسى، غیبة، ص273؛ بحارالانوار، ج52، ص330.
23. فضل الكوفه، ص25؛ اثبات الهداة، ج3، ص609؛ حلیة الابرار، ج2، ص719؛ اعیان الشیعه، ج2، ص51.
24. ابنطاووس، ملاحم، ص83؛ ابنحمّاد، فتن، ص160.
25. غایة المرام، ص697؛ حلیة الابرار، ج2، ص620.
26. غایة المرام، ص697؛ حلیة الابرار، ج2، ص620.
27. عیاشى، تفسیر، ج2، ص32؛ دلائل الامامه، ص274؛ مجمع البیان، ج2، ص489؛ ارشاد، ص365؛ كشف الغمّه، ج3، ص256؛ روضة الواعظین، ج2، ص266؛ اثبات الهداة، ج3، ص550؛ بحارالانوار، ج52، ص346.
28. اثبات الهداة، ج3، ص573.
29. مقداد از یاران پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و على(علیه السلام) است. در بزرگى شأن او همین بس كه طبق یكى از روایات، خداوند به سبب هفت نفر - كه یكى از آنان مقداد است - به شما رزق و روزى مىدهد و به شما یارى مىرساند و باران مىفرستد.
او در موضوع خلافت و امامت امیرالمؤمنین(علیه السلام) پافشارى داشت و كوشش فراوان كرد.
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) درباره او فرمود: «خداوند مرا فرمان داد تا چهار تن را دوست بدارم: على(ع)، مقداد، ابوذر و سلمان». در روایت دیگر آمده است: «بهشت مشتاق مقداد است». (معجم رجال الحدیث، ج8، ص314).
او دوبار هجرت كرد و در جنگهاى گوناگونى شركت جست و در جنگ بدر به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) عرض كرد: ما سخن بنىاسرائیل به حضرت موسى را به تو نمىگوییم؛ بلكه مىگوییم در كنار تو و در ركابت با دشمن مىجنگیم. مقداد در روزگار حكومت امیر(علیه السلام) جزء شرطة الخمیس بود.
سرانجام مقداد در هفتاد سالگى در سرزمینى به نام «جرف» در فاصله سى میلى از مدینه به سراى جاودانه شتافت و پیكرش را مردم بر دوش گرفته و تا بقیع تشیع كردند و در آنجا به خاك سپردند. (تنقیح المقال، ج2، ص245؛ اسدالغابه، ج4، ص409).
30. همدان قبیلهاى بزرگ در یمن است. آنان پس از جنگ تبوك، نمایندگانى را به حضور پیامبر فرستادند و حضرت در سال نهم امیرمؤمنان(علیه السلام) را به یمن فرستاد تا آنان را به اسلام دعوت كند. پس از قرائت پیام پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) همه آنان اسلام آوردند. على(علیه السلام) در نامهاى خبر اسلام آوردن طایفه همدان را به پیامبر نوشت و در آن نامه سهبار بر همدان درود فرستاد و پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) پس از خواندن نامه به شكرانه این خبر، سجده شكر به جاى آورد. (كامل ابناثیر، ج1، ص26، 29، 30).
على(علیه السلام) در مدح آنان چنین سروده است: «همدانیان صاحبان دین و اخلاق نیكند، دینشان، شجاعت آنان وقهرشان بر دشمنان به هنگام رویارویى، آنان را زینت بخشیده است. اگر من دربان بهشت مىبودم، به همدانیان مىگفتم: به سلامت به آن وارد شوید». (عقدالفرید، ج4، ص339؛ وقعة صفین، ص274).
آن حضرت در پاسخ به تهدیدات معاویه، توانایى و نیرومندى قبیله همدان را به رخ او كشید و فرمود: «هنگامى كه مرگرا مرگى سرخ یافتم، پس طایفه همدان را بسیج كردم و آنان نیز قبیله حمیر را». (وقعة صفین، ص43).
هنگامى كه على(علیه السلام) مردم را براى جنگ با معاویه بسیج میكرد، فردى به حضرت اعتراض كرد. و چون ممكن بود در گردآورى سپاه اختلال پدید آید شاهدان واقعه با مشت و لگد به زندگانى او پایان دادند و حضرت دیه او را پرداخت. (همان، ص94، 95).
طایفه همدان یكى از سه طایفهاى بود كه بالاترین تعداد رزمندگان لشكر حضرت على(علیه السلام) را تشكیل میدادند. (همان،ص290).
در یكى از پیكارهاى صفین آنان در جناح راست، پایدارى بىمانندى از خود نشان دادند؛ به ویژه هشت صد تن از جوانانهمدان كه تا پاى جان پایدارى كردند و صد و هشتاد نفر از آنان شهید و زخمى شدند و یازده فرمانده از آنان بهشهادت رسید. پرچم از دست هر یك از آنان كه به زمین مىافتاد، دیگرى آن را به دست مىگرفت و در پیكار با رقیب خود «اَزُد» و «بُجَیله» سه هزار از آنان را كشتند.
هنگامى كه در یكى از شبهاى جنگ صفین، معاویه با چهار هزار نفر قصد شبیخون زدن به لشكر على(علیه السلام) داشت، طایفه همدان از آن آگاهى یافت و تا صبح به صورت آماده باش به نگهبانى پرداخت. (همان، ص252، 329، 330).
روزى معاویه با لشكریانش وارد جنگ با این طایفه شد؛ ولى او نیز با شكستى چشمگیر میدان نبرد را ترك كرد و گریخت. معاویه، طایفه «عك» را به پیكار با آنان فرستاد و همدانیان چنان بر آنان هجوم آوردند كه معاویه چارهاى جز دستور عقبنشینى نداشت. على(علیه السلام) از آنان خواست تا سپاهیان سرزمین حمص را سركوب كنند. همدانیان بر آنان یورش بردند و پس از نبردى دلاورانه آنان را شكست داده تا نزدیكى جایگاه و چادر معاویه به عقب راندند.
طایفه همدان همیشه فرمانبردار آن حضرت بودند و هنگامى كه با برافراشتن قرآنها بر نیزه در میان لشكریان على(علیه السلام) اختلاف نظر پدید آمد، فرمانده این قبیله به حضرت گفت: ما هیچ اعتراضى نداریم و هر دستورى بدهى، اجرا مىكنیم. (همان، ص 434، 436، 437، 520).
31. عقد الدرر، ص97.
32. نورالابصار، ص187؛ وافى، ج2، ص114؛ به نقل از «فتوحات مكیّه».
33. الدر المنثور، ج4، ص215؛ متقى هندى، برهان، ص150؛ العطر الوردى، ص70.
34. السیرة الحلبیه، ج1، ص22؛ منتخب الاثر، ص485.
35. مفید، ارشاد، ص363؛ طوسى، غیبة، ص283؛ روضة الواعظین، ج2، ص264؛ صراط المستقیم، ج2، ص251؛ الفصول المهمّه، ص302؛ الایقاظ، ص249؛ بحارالانوار، ج52، ص291؛ نورالثقلین، ج4، ص101.
36. عقدالدرر، ص224، 238؛ اثبات الهداة، ج3، ص624.
37. الفصول المهمه، ص302؛ ابنبطریق، عمده، ص435؛ دلائل الامامه، ص258؛ حنفى، برهان، ص99؛ مجمع الزوائد، ج7، ص314؛ فرائد السمطین، ج2، ص330؛ عقد الدرر، ص20، 236؛ شافعى، بیان، ص50، حاكم، مستدرك، ج4، ص557؛ كنز العمّال، ج14، ص264؛ كشف الغمّه، ج3، ص262؛ ینابیع المودّه، ص431؛ غایة المرام، ص698؛ بحارالانوار، ج51، ص82.
38. عقد الدرر، ص20؛ بحارالانوار، ج51، ص82.
39. ابنطاووس، ملاحم، ص140؛ كشف الاستار، ج4، ص112؛ مجمع الزوائد، ج7، ص314.
40. ابنطاووس، طرائف، ص177.
41. عیاشى، تفسیر، ج2، ص326؛ نعمانى، غیبة، ص331؛ اختصاص، ص257؛ بحارالانوار، ج52، ص298.
42. فردوس الاخبار، ج4، ص221؛ العلل المتناهیه، ج2، ص858؛ دلائل الامامه، ص233؛ اثبات الهداة، ج3، ص593؛ بحارالانوار، ج51، ص91؛ ر. ك: طبرانى، معجم، ج8، ص120؛ اسدالغابه، ج4، ص353؛ فرائد السمطین، ج2، ص314؛ مجمع الزوائد، ج7، ص318؛ لسان المیزان، ج4، ص383.
43. كشف الغمّه، ج3، ص271؛ ابنبطریق، عمده، ص439؛ بحارالانوار، ج51، ص1، ابنطاووس، ملاحم، ص142؛ فردوس الاخبار، ج4، ص6؛ دلائل الامامه، ص233؛ عقد الدرر، ص239؛ ینابیع المودّه، ص432.
44. نورالابصار، ص170؛ الشیعة و الرجعه، ج1، ص225؛ ر.ك: فضل الكوفه، ص25؛ اعیان الشیعه، ج2، ص51؛ ینابیعالمودّه، ص492.
45. ابنحمّاد، فتن، ص104؛ كنز العمّال، ج14، ص591.
46. اثبات الهداة، ج3، ص574.
47. نعمانى، غیبة، ص331؛ بحارالانوار، ج52، ص298 و ج53، ص3.
48. طوسى، غیبة، ص283؛ بحارالانوار، ج52، ص390؛ اثبات الهداة، ج3، ص584.
49. بحارالانوار، ج52، ص280.
50. الشیعة و الرجعه، ج1، ص225.
منبع:چشم اندازى به حكومت حضرت مهدى (علیه السلام)
کلیدواژه ها:
آثار استاد