مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
امام سجاد (علیه السلام) در صحیفه خود عرضه می دارد: «خدایا! مرا از دعوت کنندگان مردم به سوی خودت قرار بده». این که حضرت این گونه درخواست می کند، معلوم می شود که دعوت کنندگان به سوی خدا، از مقرب ترین بندگان خدا هستند. حالا برخی می توانند با قلم و برخی با زبان و علم و برخی که از این راه ها نمی توانند، خدا به آنها مال داده و می توانند با مال و ثروت خود، نام شان را در زمره بندگان مقرب خدا ثبت کنند.
امام سجاد (علیه السلام) می خواهد یک قیمت به ما بدهد تا بعدا اگر کسی می خواهد وقت و عمرش را بگذارد، بداند که باید بر سر چه چیزی بگذارد. حضرت عرضه می دارد: «و اجعلنا من دعاتک داعین الیک= خدایا! ما را از دعوت کنندگان به سوی خودت قرار ده» این یکی از آرزوها و آرمان های بزرگ آدم مؤمن است که با دعوت مردم، از مقربان درگاه الهی شود.
خدا وقتی در کره ی زمین به آدمها نگاه می کند، می گوید بیشترین نمره و قیمت را به کسانی می دهم که ایتام آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را و کسانی که با خدا قهر کرده اند و از خدا دور افتاده اند را به معشوق اصلی می رسانند و مردم را به حق دعوت می کنند. پس بیشترین قیمت و بالاترین محبت و بیشترین توجه خداوند در دنیا و آخرت به کسانی است که دعوت کننده ی مردم به حق هستند. چون هدف خلقت انسان همین است. انسان زمانی باطن انسانی دارد که با خدا آشنا باشد، با خدا دوست باشد و خدا معشوقش باشد و به سمت خدا و اسماء و اهداف الهی برود و با آنها آشنا شود و برود به سوی حق هدایت شود. یعنی روز به روز بتواند خصوصیت های معشوق را در خود بروز دهد.
مثلا در کلاس زبان که تشکیل می شود، کدام شاگرد مقرب تر می شود به استاد؟ شاگردی که سریع تر زبانش خوب شود. در کلاس کامپیوتر و کلاس ورزش کدام شاگرد به استاد مقرب می شود؟ کسی که دارایی استاد را زودتر بتواند بگیرد و واقعاً دارا شود.
جهان خلق شده تا ما به خدا برسیم. جهان آفریده شده که ما مثل خدا شویم، شبیه او شویم. بنابراین، مهم ترین کاری که انسان می تواند بکند تا مقرب درگاه خدا شود، این است که بتواند یک نفر را شبیه خدا بکند. انبیاء برای همین کار، نزدیکترین انسانها به خدا هستند. چون شبیه ترین انسان ها به خدا هستند.
مثلا کسی می گوید: آقا من پزشکی می خوانم. پزشکی خیلی ثواب دارد و خیلی هم مهم است و اجر دارد. ولی پزشکی نجات بدن هاست. یک موقع است که یکی می گوید من می خواهم هم روح خودم را نجات دهم و هم دیگران را نجات دهم. می خواهم انسان ها را با هدف خلقت شان آشنا کنم. ما برای چه خلق شده ایم و آمدیم روی زمین؟
حالا ممکن است کسی نتواند یک مبلغ دینی شود. اما با همین نیت، هر کس مشارکت داشته باشد و بگوید خودم الان نمی توانم کسی را هدایت کنم، پس بهتر است ۴ تا کتاب بخرم و هدیه کنم. ۴ تا سی دی بخرم و هدیه کنم. به همین مقدار به خدا تقرب پیدا می کند. می گوید ۴ تا راهنمایی و مشورت می توانم به یک نفر بدهم. یک کتاب آموزنده یا یک کلاس آموزنده پیدا کنم و معرفی کنم. به همین مقدار هم انسان واسطه شود، خدا او را مقرب خود می کند و می گوید تو کمک کردی که یکی از بنده های من که قیمت او معادل همه ی خلقت زمین است، با من آشتی کند و با هدف خلقت، با هدف زندگی اش آشنا شود. این خیلی قیمت بزرگی است. بنابراین، باید بگوییم حالا که قیمت آمد به دستم و فهمیدم که چه باید بکنم، باید هر کاری که می توانم انجام دهم. خیاط باشم، آرایشگر باشم، بنا یا بزاز باشم، کارمند باشم، کارگر باشم، دانشجو باشم یا هر چیز دیگر فرق نمی کند. باید برای خدا کار کنم.
یادی کنیم از مرحوم آقا رضای بذر پاش که در مغازه ی آرایشگری اش فقط سر نمی زد، مغز می زد. روح را شکار می کرد و روح را آرایش می کرد. شما وقتی می رفتید در آرایشگاه او، می دیدید چقدر کتاب و سی دی خریده بود و با عشق به امانت می داد. چی باعث شده بود که این قدر شوق و ذوق داشته باشد به این کار؟ دهها و صدها نفر را آشنا به هدف خلقت کرد. درست است که خودش در جوانی به رحمت خدا رفت. اما همه ی کسانی که به وسیله ی او هدایت شدند تا قیام قیامت، اعمال آنها و خودشان و نسل و بچه های شان در نامه ی اعمال آقا رضا است.
یک آرایشگر است. اما از یک روحانی یا یک استاد دانشگاه موفق تر است. می خواهم این را بگویم که این اختصاص به اساتید ندارد. استاد یک درجه و مرحله است. اما شما در هر کار دیگری که باشید می توانید برای خدا کار کنید و از مقرب ترین بندگان خدا شوید.
برگرفته از بهترین دعا برای خود و دوستان/ جلسه 10
کلیدواژه ها:
آثار استاد