مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
خورشید، ماه و ستارهها در نظام فردی و فیزیکی ما نقش دارند و اگر نباشند، ادامه حیات امکانپذیر نیست. اگر خورشید و نوری نباشد، چیزی رشد نمیکند. اگر در تاریکی کامل به سر ببریم و ستاره و ماه نباشند، فصلی نداریم و نمیتوانیم تعیین مسیر و برنامهریزی داشته باشیم. در نظام حیاتی انسانی هم معصوم همین سه نقش را دارد: هم خورشید است، هم ستاره و هم ماه. پس باید برنامه تان را با خورشید، ماه و ستاره هماهنگ کنید.
این «أین» های دعای ندبه شوخی نیست. امام کاملاً دعای ندبه را ریاضی طراحی کرده و فقراتش فقط برای کسانی جذابیت دارد که خودشان این گونه باشند. و گرنه میخوانند، ولی دعا برایشان مزه ندارد. وقتی که میگویید یک گمشده دارم و دنبالش میگردم. یعنی وقتی پیدایش میکنی، میگویی: بیهمگان به سر شود، بی تو به سر نمیشود. او که باشد، همه چیز هست.
«أَیْنَ الْحَسَنُ أَیْنَ الْحُسَیْنُ أَبْنَاءُ الْحُسَیْنِ= کجاست حسن کجاست حسین کجایند فرزندان حسین؟». در اینجا حضرت با شخصیت آدم کار دارد. خود حسن علیه السلام و خود حسین علیه السلام. وقتی میگویند آقا که انشاءالله بیاید، قند در دلمان آب میشود. چون همه عاشقش هستند. اباالفضل و علی اکبر و بزرگان دیگر و سیدالشهدا با او میآیند. یک آدمی که دیدن این شخصیت ها برایش موضوعیت دارد، هم کلام شدن با آنها، همراه شدن با آنها، خیلی لذت بخش است. او دلی دارد به اندازه امام حسین علیه السلام، دلش حضرت را میخواهد. نوع دلتنگیهای یک آدم، قیمت و شخصیتش را نشان میدهد.
«صَالِحٌ بَعْدَ صَالِحٍ وَ صَادِقٌ بَعْدَ صَادِقٍ أَیْنَ السَّبِیلُ بَعْدَ السَّبِیلِ = شایسته ای پس از شایسته دیگر، راستگویی پس از راستگویی دیگر، راه از پس راه». کسی که صالحین را بخواهد. یعنی یک دل بزرگی دارد.
«سبیل» یعنی راه اهل بیت علیهم السلام. یعنی تو دیگر سردرگمی، پوچی، کُندی و بلاتکلیفی نداری. قبل از انقلاب ببین سبیل واضح بود یا واضح نبود؟ ما سبیل نداشتیم. به راحتی صراط نداشتیم. اما الان سبیل و صراط داریم. افراد در سبیل چنان سرعت می گیرند که میبینی طرف از اوج فساد و فحشا یک دفعه ولیّ الله میشود و اصلاً شهید میشود. چون سبیل اینقدر راه را باز و شفاف می کند.
«أَیْنَ الْخِیَرَةُ بَعْدَ الْخِیَرَةِ أَیْنَ الشُّمُوسُ الطَّالِعَةُ أَیْنَ الْأَقْمَارُ الْمُنِیرَةُ أَیْنَ الْأَنْجُمُ الزَّاهِرَةُ= کجایند انتخاب شده بعد از انتخاب شده؟ کجایند خورشیدهای تابان؟ کجایند ماه های نورانی؟ کجایند ستارگان درخشان؟».
تمام خصوصیت هایی را که خورشید، ماه و ستارهها در نظام فردی و فیزیکی ما دارند که اگر نباشند حیات امکانپذیر نیست؛ در نظام حیاتی انسانی هم معصوم هر سه نقش را دارد: هم خورشید است، هم ستاره و هم ماه. نور اگر نباشد، چیزی رشد نمیکند و اصلاً حیات ندارید. کوری دارید. اگر خورشید نباشد، ما در تاریکی به سر می بریم. ستاره و ماه نباشد، شما فصل ندارید و نمیتوانید تعیین مسیر کنید. نمیتوانید برنامهریزی کنید. پس عزیزم! باید برنامهات را با ماه و خورشید و ستاره هماهنگ کنی. همانطور که برای حیات فیزیکیمان با ماه و خورشید و ستاره هماهنگ هستیم، حیات معنوی خود را نیز باید با ماه و ستاره و خورشید معنوی هماهنگ کنیم.
معصوم کسی است که تو باید همه چیزت را با او تنظیم کنی. از ظاهر خود و خانودهات تا باطنتان. همه شما انسانها باید اینطوری تنظیم کنید. اما کسی که برای امام زمان علیه السلام خدماتی ندارد و آدم بیخاصیتی است، اصلاً برنامه خدمت و زیر چادر بودن ندارد، این خیلی وحشتناک است.
«أَیْنَ أَعْلامُ الدِّینِ وَ قَوَاعِدُ الْعِلْمِ = کجایند پرچم های دین، و پایه های دانش؟». به مجموعه معارف «حقیقت، طریقت و شریعت» یا «عقائد، اخلاق و احکام» دین گفته می شود که با هدف انسان سازی آمده تا انسان را به مقام خلیفة اللهی برساند.
حالا این انسان برای رسیدن به هدف خلقتش، نیاز به قاعده و فرمول دارد. این که من آدم عصبی و پرخاشگری هستم و میخواهم آرام و شاد باشم، نیاز به فرمول و قاعده دارد. این فرمول و قواعد همه به دست متخصص معصوم است. پس قواعد علم در دست معصوم است. یعنی کسی که میتواند یک آدم را از ته جهنم دربیاورد تا به مقام خلیفة الهی ببرد معصوم است.
«أَیْنَ بَقِیَّةُ اللَّهِ الَّتِی لاتَخْلُو مِنَ الْعِتْرَةِ الْهَادِیَةِ.... = کجاست آن باقیمانده خدا که از عترت هدایتگر خالی نشود؟». یعنی امام تا از عترت نباشد، نمیتواند خلیفة الله باشد. یعنی دقیقاً از نسل خود پیغمبر است که بتواند اعلام الدین و قواعد العلم باشد.
ببینید که چقدر دعا ریاضی طراحی شده. ولی ما چون زبان ریاضی بلد نیستیم، همینطوری جملاتی را میخوانیم. درحالی که باید بدانیم که امام یک سبک زندگی و سلوک ریاضی برای ما طراحی کرده است.
زندگی بدون انس با امام معصوم، زندگی بهائم است
ما بدون متخصص معصوم نمیتوانیم نه حیات دنیاییمان را مقرون به سعادت کنیم و نه حیات بخش انسانیمان را. یعنی ما در بخش های «جمادی، نباتی، حیوانی، عقلی و فوق عقلی یا انسانی» در هیچ کدام از این ابعاد، چه ابعادی که مربوط به جنبههای دنیایی ماست و چه جنبههای انسانی و ابدی که باعث میشود یک انسان در سلوکش شباهت به اهل بیت (علیهم السّلام) پیدا کند، نمیتوانیم بدون متخصص معصوم توفیق زیادی داشته باشیم. بگذریم از معدود انسانهایی که در یک شرائط خاصی با ریاضت های خیلی خیلی طولانی و سخت میتوانند این مسیر را طی کنند. اما زندگی که روی روال باشد و به طور طبیعی آدمها رشد کنند، فقط در گرو وجود معصوم است.
از همه مهمتر این که وقتی انسان با امام معصوم ارتباط و اتصال نداشته باشد، مثل یک جنینی می ماند که در رحم مادر در روند طبیعی خودش رشد نمیکند. درحالی که یک جنین وقتی میخواهد شکل بگیرد، اول به استقرار در مکان قدرتمند و مشخصی در رحم مادر احتیاج دارد تا استحکام داشته باشد و بتواند با حرکتهای مادر، آسیب نبیند تا رشدش تا زمان تولد تضمین شود. قرآن از این مکان محکم، با عنوان «قرار مکین» یاد کرده و می فرماید: «فِی قَرارٍ مَكِینٍ= در جای محکم». یعنی جنین باید در یک جایی باشد که قدرتمند باشد. کسی که به معصوم و امام زمانش وصل نیست، رشدش طبیعی نیست و نمیتواند باطن درستی داشته باشد. برای همین امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: انسانها بدون معصوم «کالبهائم=مثل حیوانات» هستند. یعنی با ابهام، سردرگمی و گنگی زندگی میکنند. این ابهام هم در تمام ابعاد است. مثلا سردرگمی در مسائل اقتصادی. وقتی که زندگی بعضی افراد را می بینی، متوجه می شوی که 60 سال درگیر ساختمان و دلار و ارز شده اند و نمیتوانند به چیزی غیر از پول و مادیات فکر کنند. به جای این که در مسیر خلقت و هدف خلقتشان حرکت کنند، عمدهترین چیزی که فضای قلب و ذهن این آدمها را میگیرد، اقتصاد، پول، ساختمان و ویلا و اینطور چیزهاست. سردگمی بعضی افراد، در مسائل گیاهی است. مثلاً در غذا، سفره، شکم، هیکل، اندام، زیبایی، ظواهر و خودآراییها غرق می شوند. زندگیشان با همین چیزها غرق و تمام میشود. بعضیها گنگ در مسائل حیوانی هستند. مثلا زن گرفته، شوهر کرده حالا گیج و گنگ است. در روابط با همسرش یک وقت زیادی از عمرش تلف میشود. دائم نگران بالا و پایین شدن های این رابطه هاست. وقتی پای بچهها هم که وسط میآید، دیگر گیج و گنگی بیشتر می شود. بعد وقتی که این بچهها بزرگ میشوند، برای ازدواجشان یکسری گیج و گنگی دیگر دارد. طرف تا به خودش می آید، میبیند که عمرش تمام شده و به آن طرف منتقل می شود. می بینی که اصلاً او ساعتی، روزی یا لحظهای به هدف خلقتش فکر نکرده. بعضی ها هم گیج مسائل علمی اند. مثل دانشگاه، درس، پروژه و طرح، دکترا و فوق دکترا، تخصص، اختراع و اکتشاف و... اصلاً هیچ راهی به متافیزیک و به قول امروزی ها به ماوراء طبیعت یا به قول قرآن به غیب ندارد. نه انسی، نه رفت و آمدی و نه لذتی میبرند از ارتباط با غیب. دائم درگیر مسائل پایینی وجودشان هستند. برای همین است که حضرت میفرماید که شما اصلاً بدون معصوم، مثل یک بهیمه و چهارپا هستید.
قیمت هر انسانی به «أینها» و به جستجوهای اوست
گفتیم که قیمت هر انسانی به «أینها» و به جستجوهای اوست. به اینکه قلبش در جستجوی چه چیزی است؟ دنبال چیست؟ آرمانش از زندگی کردن چیست؟ این أینها هستند که قیمت انسان را مشخص میکنند. ببینید صبح که از خواب بلند میشوید تا شب، درگیر چه هستید؟! به دنبال چه چیزی هستید؟ آرزوهایت چه چیزهایی هستند؟ ببین که واقعاً این پنج بخش خودت را درگیر چه چیزهایی کرده ای؟ گمشدهات چیست که اگر به آن برسی، آرامش داری؟ اگر به آن برسی، مسیرت به سمت آخرت تضمین شده است؟ اگر به آن برسی، شاد هستی؟ اگر به آن برسی، کاملاً آرامش داری، آن چیست؟ این قیمت انسان را نشان میدهد و یک آینهای است که ما میتوانیم در آن خودمان را ببینیم و بفهمیم که ما چه کسی و چه چیزی هستیم و چه کار میکنیم؟
انقلاب اسلامی، طلوع ظهور حضرت مهدی علیه السلام است
برای ما که در زمان انقلاب اسلامی هستیم ماجراها، اصول، قواعد، دلدادگی ها، دغدغهها، آرمانها و همه چیز متفاوت است با قبل از انقلاب اسلامی.
آن چیزی که قبل از انقلاب اسلامی حاکم بر مردم بود، حالت ابهام یعنی همان بهیمه و حالت حیوانی بودن بود. مردم درگیر این مسائل بودند. انقلاب اسلامی که آمد، همه چیز فرق کرد. یک دفعه مردم به اندازه هزار سال، بلکه بیشتر فکر و عمل، آرمانها، برنامهریزی ها، دغدغهها و سبک زندگیشان تغییر کرد. یک دفعه ده ها میلیون انسان وارد یک رحم مکانی و زمانی خاص، به نام انقلاب اسلامی ایران شدند. این رحم، یک رحم نورانی و قدرتمند برای تربیت ده ها و صدها میلیون انسان در داخل و خارج از کشور شد. انسانهایی ساخته شدند که صدها هزار نفرشان تا "عند ربهم یرزقون=نزد خدا مرزوقند" رفتند. شما در تاریخ سراغ ندارید که این حجم انسان در جایی تربیت بشود. این معجزه انقلاب اسلامی است.
انقلاب اسلامی چیزی است که همه انبیاء و ائمه منتظرش بودند و آن را میشناختند. منتظرش بودند و میدانستند که این اتفاق به عنوان اصلیترین و آخرین گام، برای حاکمیت متخصص معصوم در روی زمین میافتد. آن مژدهای که خداوند به پیغمبر داده بود: «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ[1]= اوست خدایی که رسول خود را به هدایت و دین حق فرستاد تا آن را بر همه ادیان عالم تسلط و برتری دهد هر چند مشرکان ناراضی و مخالف باشند».
بعد از انقلاب، صدها میلیون نفر در سراسر دنیا تحت تأثیر این انقلاب قرار گرفتند و ساخته و هدایت شدند. هدف و سبک زندگی خیلیها مشخص شد و همینطوری هم ادامه دارد و پیشرفت میکند و آن شرائط اصلی برای ظهور انسان کامل را در سطح جهان فراهم میکند، اما با شرط وفاداری و همدلی. شما میبینید که این دائم در مردم شکل میگیرد و موضوع بیشتر فکر، فعالیت، هزینه کردن های اقتصادی، وقت گذاشتن ها، آبرو گذاشتن، استفاده از توانایی های علمی، تخصص ها و دعاها و ارتباطات معنوی مردم در هر پنج بخش، موضوع حجت خدا وجود مقدس امام زمان علیه السلام میشود.
مردم تعجب نمیکنند از این که جوامع مختلف مهدوی تشکیل میشود و فعالیتها یک دفعه زیاد شده است. هزاران جلد کتاب نوشته شد. میلیونها بیت شعر گفته شد. دهها آثار هنری و موسیقی تولید شد. یک دفعه انفجاری از نام و یاد حضرت و پیوند با حضرت اتفاق افتاد. این همان قدرت رحمی انقلاب اسلامی است. برای همین، انقلاب اسلامی و این ۴۰ سال، با همه تاریخ فرق دارد. به این ۴۰ سال "بینالطلوعین" میگویند. طلوع بعدی، ظهور امام زمان علیه السلام است.
در رحم انقلاب اسلامی دهها و صدها میلیون نفر آماده میشوند برای حاکمیت متخصص معصوم. این طلب در مردم ایجاد میشود. نمونهاش را هم شما در قضیه شهادت سردار عزیزمان حاج قاسم سلیمانی دیدید که نه فقط ایران را یا منطقه را بلکه جهان را به جلو انداخت. به قدری این خونها پاک و مقدس بودند که یک دفعه دنیا را تحت تأثیر خودش قرار داد و مردم یک تحول اساسی پیدا کردند.
قشنگی بینالطلوعین همین است که تو میتوانی در بینالطلوعین رزق جذب کنی. خورشید طلوع کند، نماز قضاست. برای همین بود که در روایت گفتند: رزق را در بینالطلوعین بگیرید». دعاهایتان را برای آن موقع بگذارید. وقتی میخوابید، رزقتان از بین میرود. چه رزقهای جمادی، چه گیاهی، چه حیوانی، چه علمی و چه فوق عقلی، همه از دست میرود. علت این که ما کم رزق هستیم، این است که هنگام رزق گرفتن، خواب هستیم و دریافت و توسل و استمداد و استعانت نداریم. بیدار هم که باشیم، مشغول کارهای دیگر هستیم. مشغول استعانت و جذب و توسل نیستیم. باز هم مشغول دنیا هستیم.
الان بینالطلوعینی هست که تو میتوانی جذب کنی تا آنجایی که وقتی که از دنیا رفتی، همدرجه امام باشی. این فرصت بینظیری است که شهدا و امام برایمان فراهم کردند. هیچ شرایط زمانی، مکانی و رحم قدرتمندی به اندازه رحم انقلاب اسلامی برای شدن انسانها و این که انسان از این زندان دنیا فرار کند و خودش را به غیب برساند، فراهم نبوده است. الان به برکت انقلاب اسلامی و خون شهدا و مجاهدت های مجاهدین، شرایط برای ما فراهم شده. پس باید به این توجه کنیم. پس دعای ندبهمان هم باید با بقیه فرق کند. دعای ندبه را که میخوانید و "أینَ" هایی را که میگویید، باید عملیاتی باشد. یعنی وقتی میگویید: «أین؟» باید مثل مادری باشید که بچه اش را گم کرده یا دزدیده شده است. جستجوی او با کسی که این اتفاق برایش نیفتاده، یکجور نیست. چشم او دائم به دنبال اثری از فرزندش میگردد.
شرط مهدوی بودن، فکر و عمل است
وقتی کسی میگوید من عضو جامعه پزشکی مهدوی هستم. یعنی به بلندای حضرت زهرا سلام الله علیها از عرش تا زمین و در زمین می توانم تا آخر تاریخ فکر داشته باشم. یعنی برای یک متخصصی فکر میکنم که اگر او باشد، همه عالم برای همیشه سعادتمند میشوند. این سعه وجودی خیلی خوبی است که اگر کسی این را پیدا کند به جاهای بلندی می رسد. اولین مرحلهاش هم این است که تو مهدوی بشوی و بعد عملیاتی بشوی. نه اینکه بگویی حالا من عضو جامعه معلمان مهدوی هستم، بعد مثل کسانی که عملیاتی نیستند، عمل و زندگی کنی. باید مؤثر و فعال باشی و وقت بگذاری و این جوشش در وجودت باشد. همین مقدار کافی است. اگر به همین مقدار کسی در وجودش به این جوشش رسید، او وقتی از دنیا برود، به تعبیر امیرالمؤمنین (علیه السّلام) با حضرت و هم درجه اوست.
از دیگر شرایط مهدوی بودن، زهد نسبت به درجات دنیایی است. هیچ چیزی نباید برای فعال مهدوی مانع باشد. دانشجو و طلبهای که خارج از کشور برای درس یا تبلیغ میرود و در آنجا نمکگیر میشود، او زهد ندارد. چون یک رحم بسیار ضعیف را برای زندگی خودش انتخاب کرده، نه یک رحم قدرتمند را.
همت حاج قاسم سلیمانی، همت فرازمینی بود
شهید سلیمانی همتش خیلی بزرگ بود. 40 سال جهاد، آن هم با یک همت جهانی. در نقطه مقابل شهید سلیمانی کسانی بودند که میگفتند: نه غزه نه لبنان و اصلاً با اینطور مسائل کاری نداشتند. موجودات وحشی و حیوانصفتی که فقط به خودشان فکر میکنند و اصلاً نمیتوانند به دیگران فکر کنند. آن کسی که به سوریه میرود و با دشمن می جنگد، از شرائط زندگی «جمادی، گیاهی، حیوانی و علمی» خارج شده است.
ما از همرزم های شهید حاج قاسم سلیمانی کسانی را داشتیم که به جای اینکه آن دغدغهها را داشته باشند، ترجیح دادند در یک جای امن بنشینند و به تحصیلات شان ادامه بدهند تا به آنها آقای دکتر فلانی گفته شود. برای حاج قاسم این چیزها مهم نبود.
این شهید بزرگ کاری کرد که یک جهان به سمت ظهور جهش پیدا کند. چه کسی فکر میکرد که مثلاً در آمریکا 50 شهر تظاهرات کنند و حتی غیرمسلمانها عکس حاج قاسم در دستشان باشد؟ آمریکا میگفت او تروریست بوده و ما برای همین او را کشتیم که آمریکاییها را نکشد. بعد می بینیم که خود آمریکاییها عکس او را دستشان گرفته اند و در تجلیل از او تظاهرات کردند. این کار کیست؟
من خبر دارم حتی آنهایی که اصلاً با انقلاب و نظام راهی نداشتند، یک دفعه یک جهش عظیمی پیدا کردند. حاج قاسم تاریخ ما را یک دفعه وارد مرحله جدیدی کرد.
ما اگر همین یک کلمه امام باقر (علیه السّلام) را درک کنیم که فرمود: «لَوْ أَدْرَكْتُ ذَلِكَ لاَسْتَبْقَیْتُ نَفْسِی لِصَاحِبِ هَذَا اَلْأَمْر= اگر من انقلاب اسلامی را درک میکردم، خودم را برای صاحب امر حفظ میکردم»، خود را برای ظهور حضرت آماده می کردیم. یعنی شخص وقتی انقلاب اسلامی را درک میکند، باید کاملاً مهدوی بشود. نمیشود وارد رحم انقلاب اسلامی شد و باز، همان طاغوتی ماند. باز دغدغههایش، دغدغههای مسخره دنیایی باشد و هم برای خودش، هم برای نسلش و هم برای اطرافیانش دائم دغدغههای حیوانی داشته باشد. وقتی امام میگوید من خودم را برای ظهور حفظ میکردم، پس انقلاب یعنی ظهور. اصلاً باید از این به بعد، مهدوی بود.
پس ما میتوانیم برای حوادث قبل از ظهور بگوییم در رحم انقلاب اسلامی، دوران قبل از حاج قاسم و دوران بعد از حاج قاسم. یعنی بعد از حاج قاسم یک داستان دیگری اتفاق افتاد. یک دفعه مردم وارد یک تولد، حس و قدرت جدیدی شدند.اگر ما میخواستیم سالهای سال کار فرهنگی کنیم، با هزینههای گزاف هم نمیتوانستیم به اینجا برسیم. امکانپذیر نبود که میلیاردها میلیارد هزینه کنیم تا بتوانیم مردم را به یک وحدت و همدلی این گونه برسانیم. اصلاً این خودش به اندازه یک ملت کار داشت. انسان چقدر میتواند بزرگ باشد و چقدر میتواند رحم وجودیاش برجسته و بزرگ باشد که یک دفعه خونش آن همه آثار برجای بگذارد. البته هنوز هم جا داریم که رشد کنیم.
قا/221
دعای ندبه
[1] . سوره توبه/ آیه 33
کلیدواژه ها:
آثار استاد