www.montazer.ir
جمعه 22 نوامبر 2024
شناسه مطلب: 12145
زمان انتشار: 26 دسامبر 2020
در برخورد با دیگران، فقط باید خدا را ببینیم

شرح زیارت عاشورا، جلسه 63، 1381/05/31

در برخورد با دیگران، فقط باید خدا را ببینیم

در دوستی ها، باید خداوند تبارک و تعالی را مرکز دوستی قرار بدهیم. ما در برخورد با رفتارهای بد دیگران، فقط طرف مقابل را می بینیم و می گوییم: «نباید از او بگذرم. باید حالش را بگیرم.» اما وقتی خدا را در مقابل خودمان ببینیم و با خدا معامله کنیم و بخواهیم به خدا برسیم و در آغوش او قرار بگیریم، به راحتی می توانیم از بدی های  دیگران بگذریم.

انسان با عشق و محبتی که خداوند در دلش قرار داده، می تواند با جان و دل به دیگران کمک کند. گاهی به عنوان انجام وظیفه کمک می کند. این که انسان به اسم انجام وظیفه، وظایف و محبتش را به دیگران ابراز کند، خوب است. اما اگر انسان با جان و دل و شادی، برای دیگران کار و سرمایه گذاری کند، خیلی مزه اش بیشتر است و قطعاً شباهت بیشتری به خداوند که کانون محبت و عشق است، پیدا می کند. اول ممکن است ما به خاطر حرکت به سمت آخرت و انجام وظیفه این حرکت های محبت آمیز را شروع کنیم. اما به مرور جزء خلقیات ما می شود و ما یک شخصیت با محبت و خیررسان خواهیم شد و با جان و دل برای افراد سرمایه گذاری می کنیم، بدون این که توقع و طمع تشکر داشته باشیم و با این کار به خدا می رسیم.

چو ما را به حق دوستی می رساند       بیایید با دوستی دوست باشیم[1]

وقتی می بینیم که عشق و دوستی ما را به حق می رساند، هیچ توقع دیگری نداریم و پاداش دوستی و محبت مان را جز از خداوند، از کس دیگری نمی خواهیم. آن موقع اگر کسی از ما تشکر نکرد و ناسپاسی و بدی کرد، ناراحت نمی شویم. این که چرا در دستورات دینی به ما گفته اند به کسی که به تو بدی کرد، خوبی کن! کسی که تو را نبخشید، تو او را ببخش! در مقابل کسی که در مقابلت کوتاه نمی آید، تو کوتاه بیا! اگر حرفی زد، تو جواب نده! برای این است که پاداش مان را می خواهیم از خداوند بگیریم.

دستورات دین روی طبیعت انسان فشار می آورد

در انجام دستورات دینی، انسان بین دو نیرو می ماند: یک نیرو، نیروی طبیعت و یک نیرو، نیروی فطرت است که عاشق خداست. ما هر وقت بخواهیم یک قدم به سمت خدا برداریم، باید به طبیعت مان فشار بیاوریم.

دستورات دینی روی فطرت انسان هیچ فشاری نمی آورد و اصلاً با فطرت مان کاری ندارد. شما یک دستور دینی بیاورید که در آن آزادی انسان سلب یا محدود شده باشد. وقتی در دستورات دینی گفته می شود این کار حرام و بد است، این کار را نکن! به خود ما که از نفخه ی الهی هستیم و به فطرت ما دستور نمی دهد؛ بلکه این دستورات به بخش حیوانی و طبیعت داده می شود. حالا وقتی طبیعت در مقابل فطرت کوتاه بیاید و عقب بکشد، فطرت جلو می رود و نزدیک خدا می شود. هر وقت دین به ما می گوید: «این کار را نکن! » ولی ما انجام می دهیم، فطرت مان عقب نشینی می کند و ضعیف می شود. به طور مثال، در زمان عصبانت، یک لبخند خیلی کار می تواند بکند. وقتی از کسی عصبانی و ناراحت هستیم، ولی برای خدا پا روی خودمان بگذاریم و روی طبیعت مان فشار بیاوریم و به او لبخند بزنیم، فطرت مان امتیاز می گیرد و یک قدم به خداوند نزدیک تر می شویم.

لازمه ی همراهی با خدا و ائمه (علیهم السلام)، نه گفتن به طبیعت است

آن قدر نزدیک شدن به خداوند و ائمه(علیهم السلام) مزه دارد که در زیارت عاشورا می خوانیم: «اَنْ یَجْعَلَنی مَعَکُمْ فِی الدُّنْیا وَالاْخِرَهِ [2] = خدایا در دنیا و آخرت، ما را با آن ها قرار بده!» ما نمی خواهیم از آن ها جدا باشیم. می خواهیم با آن ها باشیم و شبیه آن ها شویم. بنابراین باید در این راه قدم بگذاریم و شجاعت داشته باشیم که به طبیعت مان نه بگوییم و فطرت مان را جلو ببریم.

من می خواهم به حق برسم و شبیه خدا شوم. می خواهم کمالاتم را زیاد کنم و به ثروت ابدی خودم اضافه کنم. من نمی خواهم در دنیا گدا و فقیر و ضعیف بمانم و همان طور به برزخ و آخرت متولد شوم. می خواهم در آن جا جزء اشراف و بزرگان باشم. جزء ثروتمندان ابدیت باشم که خداوند در موردشان می فرماید:«فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِینُهُ [3]= پس عمل هر کس را در میزان حق، وزنی باشد.» می خواهم آن جا مهمان اشرافی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امیرالمؤمنین (علیه السلام) باشم. همسایه ی آن ها باشم و در مجالس خصوصی آن ها شرکت کنم و نزدیک تر به آن ها باشم. نمی خواهم مهمان عمومی مجالس شان باشم. چون می خواهم به آن جا برسم، باید با محبت دوست شوم و دیگر دوستی را برای این که وظیفه ام است، انجام ندهم. بلکه مهرورزی و دوستی و محبت از من تراوش کند. چون وسیله ای است که مرا به کانون عشق و محبت یعنی خداوند نزدیک تر می کند. انسان مهرورز، انسانی است که دیر عصبانی می شود، رنجیده نمی شود و کسی را نمی رنجاند. این ها در مسائل و روابط شخصی مصداق دارد، نه این که مثلاً وقتی به اسلام و پیغمبر (صلی الله علیه و آله وسلم) اهانت شد، من نرنجم. آن که دیگر بی غیرتی و کوتاهی در انجام وظیفه است. اگر در زندگی یک موجود شاد، قوی، دیررنج، و مستحکم باشیم و مهرورزی از ما تراوش کند، بدون این که از کسی چشمداشت و توقعی داشته باشیم،  به خدا نزدیک تر شده و خدا هم برای بنده ای که این طوری باشد، سرمایه گذاری زیادی می کند.

باید مهرورزی را از خانه و خانواده شروع کنیم

عزیزان من! بیایید سعی کنیم «مهرورزی، دوستی، محبت، کوتاه آمدن، جر و بحث نکردن و شاد بودن» را از خانه شروع کنیم. چون اگر در خانواده شکست بخوریم، شاید دیگر نتوانیم موفقیت به دست بیاوریم.

غم زدایند ز دل های هم از خوش خویی       بهره گیرند ز دانش به مددکاری هم[4]

این خیلی خوب است که انسان خوش اخلاق باشد و غم را از دل دیگران ببرد و غم دیگران را بخورد و دوست نداشته باشد که دیگران را غمگین ببیند. وقتی پیغمبر می خواست در مورد سرنوشت دو کافر تصمیم بگیرد، جبرئیل از طرف خداوند پیام آورد که: «آن یکی را نکش! چون خیلی خوش اخلاق است.» متقابلاً «سعد بن معاذ» که درجات عالی داشته و در رکاب پیغمبر شهید شده و جبرئیل و مکائیل هر کدام با 70 هزار فرشته به تشییع جنازه اش آمدند، تا در قبر گذاشته شد، به خاطر بد اخلاقی اش دچار فشار قبر شد. بنابراین، اعضای خانواده باید روی خوش اخلاقی سرمایه گذاری کنند. اگر کسی آموزش و تلقین و تمرین می خواهد، باید وقت بگذارد. اگر ما بخواهیم برای خانه وسیله ای بخریم، هزینه می کنیم. یا مهمانی می خواهیم برویم، وقت می گذاریم. اگر می خواهیم برای ساختار معنوی و عاطفی و ابدی خانه را بسازیم، باید حتماً سرمایه گذاری کنیم. این که بگوییم: «من همین هستم و با همین اخلاقم در خانواده زندگی می کنم» نمی شود. احتیاج به سرمایه گذاری، تمرین، مطالعه، راهکار و نقشه داریم. باید تمرین و کسب تجربه کنیم و از اهل بیت (علیهم السلام) یاد بگیریم. خطاهایی که می کنیم، باید ثبت شود و دفعه ی بعد تکرار نشود. باید  زحمت بکشیم و این جذب دوستی و محبت را از خانواده و فامیل و دوستان شروع کنیم و بعد گسترش دهیم. باید سعی کنیم تشنج در خانواده پایین بیاید. اکثر تشنج ها در خانواده ها به خاطر بی عاطفگی و خشونت های ماست. به خاطر نفسانیت، هواپرستی و خودخواهی ماست. به خاطر دور بودن از مسائل انسانی است. درصد کمی از تشنج ها ممکن است تشنج مقدس باشد. مثلاً پدر خانواده به خاطر انجام حرام یا فعل ناپسند، غضبی کرده که این غضب هم باید برنامه ریزی و حساب و کتاب داشته باشد. بقیه مسائلی که در خانواده ها اتفاق می افتد، غالباً سوء تفاهم یا متوجه نشدن زبان اعضای خانواده است. گاهی هم فرهنگ حرف زدن با همدیگر را بلد نیستیم و نمی دانیم با طرف مقابل چطور حرف بزنیم. مهرورزی و کمک به هم دیگر احتیاج به دانش و اطلاعات دارد که در این زمینه کتاب های زیادی داریم. 

پی نوشت:

[1] ملا محسن فیض کاشانی

[2] خداوند زیارت عاشورا را تنظیم کرده و توسط امام محمد باقر(علیه السلام) به ما رسانده.

[3]/ آیه ی 6  قرآن کریم / سوره ی قارعه

[4] ملا محسن فیض کاشانی

ظ م - 54

میانگین (1 رای)

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed