www.montazer.ir
جمعه 21 فوریه 2025
شناسه مطلب: 3066
زمان انتشار: 25 ژولیه 2015
درسی از غلامی

درسی از غلامی

در زمان هارون الرشید خلیفه ی عباسی قحطی شدید شد، مردم را امر کردند تا به گریه و دعا مشغول شوند و از آلات لهو و لعب و شراب استفاده نکنند تا خداوند رحمت را بر مردم نازل کند.

غلامی را دیدند خوشحالی می کند و دست می زند و می خواند. او را نزد هارون الرشید بردند.

از وی پرسید که همه ی خلق به اضطراب هستند و تو در چنین حالی به خوشحالی مشغولی؟!

غلام گفت: ای خلیفه! آقای من یک انبار گندم دارد و خاطرم جمع می باشد. خلیفه گفت: این توکل مخلوق به مخلوقست. حکیمی آن جا بود و فرمود: وقتی این غلام سیاه به یک انبار گندم مولای خود آسوده است، چرا مردم به خزانه ی نامتناهی خداوند آسوده نیستند و مضطربند.(1)

1. ریاض الحکایات ص 147

منبع :400 موضوع 2000 داستان ،ج2 ، نوشته ی سید علی اکبر صداقت ، نشر تهذیب

 

کلیدواژه ها: قحطی ، اضطاب ، توکل ،

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed