مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
خوشبختی یعنی تأمین معقول نیازهای مادی و معنوی انسان و بهخاطر حب ذات و خودخواهی، همه به دنبال خوشبختی هستند. همه انسانها امنیت، رفاه، سلامتی، زیبایی، قدرت و... را دوست دارند، اما تفاوت انسانها در تأمین نیازهایی كه خوشبختی میآورد، برمیگردد به اینكه استعدادهای «خود حیوانی» خود را بیشتر شكوفا كرده باشند یا «خود الهی» خود را.
تفاوتهای «خود» حیوانی و انسانی
خودخواه حیوانی:
1 ـ در تأمین مادیات زندگی، تا هر اندازه بتواند پیش میرود و حیوانیت خود را تقویت كرده و در همان حد حیوانیت باقی میماند.
2 ـ همه چیز را برای خودش میخواهد و حتی همسر و فرزند و پدر و مادرش را فدای خود میكند تا مثلاً به حكومت برسد.
3 ـ دوست دارد به هرچه از خیرها دست مییابد، هیچكس دیگری نداشته باشد. او «تنهاخور» است.
4 ـ كارهایش با صفات حیوانی مثل بخل، حسادت، كینه و... همراه است.
5 ـ خوشبختی را محدود به لذات همین دنیا میداند.
خودخواه الهی:
1 ـ در تأمین مادیات زندگی، از حد نیاز فراتر نرفته و اصراف نمیكند، بلكه مادیات را زمینهساز حركت معنوی كرده و عمر را صرف كمالات انسانی خود میكند.
2 ـ حاضر نیست آنچه بهدست میآورد، خارج از اصولی باشد كه خداوند تعیین فرموده است.
3 ـ دوست دارد به هرچه از خیر دست مییابد، دیگران هم برسند. مؤمن «تنهاخور» نیست.
4 ـ از كلیه صفات حیوانی به دور است.
5 ـ خوشبختی را محدود به لذات زودگذر دنیا نمیبیند، بلكه زندگی و سعادت را ابدی میبیند.
شناخت ابعاد وجودی انسان، لازمه خوشبختی
برای رسیدن به خوشبختی باید درباره ابعاد وجودی انسان شناخت كسب كنیم. این شناخت در خصوص این موارد است:
1 ـ بدن، 2 ـ روح، 3 ـ رابطه جسم و روح، 4 ـ طبیعت، 5 ـ رابطه انسان و طبیعت
1 ـ شناخت بدن: برای خوشبختی باید نیازهای معقول و حقیقی بدن را بشناسیم. بدن انسان خیلی پیچیده است و بشر با وجود انبوهی از اطلاعاتی كه طی هزاران سال، درباره آن جمعآوری كرده، هنوز تنها شناخت مختصری بهدست آورده است.
بشر هنوز بسیاری از بیماریها را نمیشناسد. تقریباً در طول هر دو سه هفته، یك بیماری جدید كشف میشود و تا راههای مقابله با بیماریها و درمان برخی از آنها را یاد میگیرد، بیماریهای جدیدتری كشف میشوند.
بشر هنوز در حال دست و پنجه نرم كردن با بیماریهای مهلكی همچون سوزاك و سفلیس بود كه بیماری ایدز پا به عرصه وجود گذاشت و اكنون آمار تلفات آن، روز به روز افزایش مییابد، اما هنوز دارویی برای درمان آن كشف نشده است.
بشر بسیاری از بیماریها را نمیشناسد و با عجز و ناتوانی، نام آن را میگذارد «سرطان». انواع سرطانها دائماً از انسان تلفات میگیرند. داروها نیز اكثراً در عین حال كه یك بیماری را درمان میكنند، چند بیماری دیگر ایجاد میكنند. دانشمندان مكرراً میگویند فلان خوراكی برای انسان مفید است و مدتی بعد نظرشان عوض میشود.
آلكسیس كارل در كتاب «انسان موجود ناشناخته» میگوید: «بشر كوشش زیادی در راه شناخت خود به عمل آورده، اما با وجود اطلاعات فراوان، تنها توانسته است بخش معینی از وجود خود را بشناسد و در كنار هر یك از اجزای بدن انسان،هالهای از ابهام قرار دارد كه حقایق ناشناختهای را در خود دارد و در این میان، مجهولات و نادانی ما بسیار است.»
«روسو» میگوید: عقل كلی كه برای بشر قانون تعیین میكند، باید شهوات و نیازهای ما را ببیند تا آنها را تأمین كند، اما خود شهوت نداشته باشد.
به فرموده قرآن كریم: «و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا ـ جز اندكی از علم به شما ندادیم[١].»
2 ـ شناخت روح: اطلاعات بشر در مورد روح هم بسیار ناچیز است. در مورد روانشناسی اصلاً كار جدی نشده است. حتی پیشرفتهترین كشورها، دارای بیشترین آمار افسردگی، خودكشی و انواع بیماری روانی هستند. همجنسبازی میكنند و آثار و تبعات سوء روحی و جسمی آن را نمیفهمند.
اسرار مرگ و زندگی و فلسفه خلقت و... معماهایی است كه برای بشر حل نشده است. نمیدانیم از كجا آمدهایم و به كجا میرویم و بعد از قبر چه خبر است. وقتی ما انسان را نمیشناسیم چگونه برای او قوانین وضع میكنیم تا به خوشبختی برسد؟
«روسو» میگوید: یك عقل كل باید برای بشر قانون تعیین كند، بشر را خوب بشناسد، سعادت او به بشر مربوط نباشد، اما حاضر باشد به سعادت او كمك كند. احتیاجی به بشر نداشته باشد و منافع شخصی نداشته باشد.
3 ـ رابطه روح و جسم: هرچه اطلاعات بشر در مورد جسم و روح كم است، اطلاعاتش درباره رابطه روح و جسم كمتر است.
رابطهی روح و جسم مسألهای است كه بسیاری از دانشمندان را به حیرت آورده است.
فلاماریون میگوید: میبینم، فكر میكنم، اما فكر چیست؟ راه میروم. حقیقت این عمل عضلانی چیست؟ اراده من غیرعادی است، بلكه تمام ویژگیهای روحی من غیرعادی است. وقتی اراده میكنم دستم را بلند كنم، میبینم كه اراده من، بدن و جسم مرا حركت میدهد. حقیقت این حادثه چیست؟ واسطهای كه موجب صدور یك امر عادی و قوه حیات است چیست؟ چگونه عصبهای بصری، صورتهای خارجی را به فكر انسان انتقال میدهد؟ فكر چگونه درك میكند؟ محل آن كجاست؟
لارژ میگوید: شادی و اندوه چیست؟ چرا گاهی شاد و گاهی اندوهناكیم؟
«روسو» دانشمند فرانسوی میگوید: «برای كسب بهترین قوانین كه به درد همه ملتها بخورد، یك عقل كل لازم است. اگر قرار باشد بشر خوشبختی خود را تأمین كند، باید تابع قوانینی شود كه هم جسم و هم روح را به نیازهای حقیقی خود برساند. آن عقل كل باید رابطه «روح و جسم» را درك كند و قوانین بشری را تعیین كند.»
روسو تأكید میكند: «عقل كل باید همه شئون انسان را بشناسد ولی از آن تأثیر نپذیرد.»
«موریس مترلینگ» میگوید: «بشر درباره چیزی اظهارنظر میكند و پس از مدتی از نظر خود برمیگردد.»
4 ـ شناخت طبیعت: در عالم رمز و رازهای فراوانی هست كه بشر از درك اكثر آنها عاجز است.
«آلبرت اینشتین» نابغه آلمانی میگوید: «هیچ رازی در جهان فیزیك و طبیعت نیست كه به راز دیگری در ورای خود منتهی نشود. هر رازی كه كشف میشود، سؤالهای متعدد دیگری را برای انسان ایجاد میكند.» وی تأكید میكند: «همه بزرگراههای عقل و كورهراههای علوم نظری، با همه فرضیات و حدسیات، سرانجام به فضای بیپایانی منتهی میشود كه عقل بشر از درك آن قاصر است.»
«روسو» میگوید: عقل كلی كه برای بشر قانون تعیین میكند، باید طبیعت را خوب بشناسد، اما خودش رابطهای با آن نداشته باشد.»
5 ـ شناخت رابطه انسان با طبیعت: انسان باید بداند برای كسب خوشبختی، با طبیعت چگونه باید رابطه برقرار كند. از چه چیزهایی باید بپرهیزد تا منجر به تلخكامی او نشود. میلیاردها عامل در طبیعت هست كه بر زندگی بشر تأثیر دارد، اما بشر آثار آنها را نمیشناسد. حتی برخی از آنها را هم كه شناخته، راه برخورد درست با آنها را نمیداند. در پی مصرف زیاد گازهای شیمیایی، و سوراخ شدن لایهی اُزُن و تابش اشعه فرابنفش خورشید، از هر 60 نفر استرالیایی یك نفر سرطان پوست میگیرد و پس از مدتی میمیرد.
[١] سوره اسراء آیه
از سلسله مباحث راهشناسی، استاد محمد شجاعی
کلیدواژه ها:
آثار استاد