www.montazer.ir
جمعه 17 می 2024
شناسه مطلب: 8752
زمان انتشار: 11 ژانویه 2018
خوشبختی و آرامش، با دستیابی به هدف خلقت به دست می آید

دشمن شناسی، جلسه 26

خوشبختی و آرامش، با دستیابی به هدف خلقت به دست می آید

انسان برای هدف خاصی خلق شده که رسیدن به همان هدف، او را خوشبخت می‌کند. هر موجودی با رسیدن به هدف خاصی شکوفا می‌شود و غایت هر موجودی، غایت منحصر به خودش است.

بنابراین، اگر ما برای زندگی خود، هدف‌گذاری‌های اشتباه کردیم و آرزوهای کاذب را انتخاب کردیم، حتی اگر به آنها برسیم، خوشبخت ‌نمی‌شویم. پس خوشبختی و آرامش ما، فقط با شکوفایی استعدادهای الهی و کمالات معنوی ما به دست می‌آید.

از آنجا که خداوند تبارک و تعالی در قرآن بارها فرمودند که نظام عالم را یک نظام ریاضی خلق کردم و هر چیزی با ریاضیات مقرون می‌باشد. «كُلُّ شَیْ‏ءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدارٍ» «قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدْراً»؛ ریاضیات خلقت انسان نیز به گونه‌­ایست که انسان فقط با اهداف خاصی احساس آرامش و خوشبختی می‌کند و اگر به آن هدف‌ها نرسد، هرگز نمی‌تواند به شادی و آرامش و خوشبختی برسد. عمری هم که خداوند تبارک و تعالی به ما داده، به خصوص جوانی، به خاطر دستیابی ما به همان اهداف داده شده است.

برای همین هم پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) می‌فرماید: در قیامت هیچ بنده‌­ای قدم از قدم برنمی‌دارد، مگر اینکه به دو سؤال باید جواب بدهد. یکی اینکه جوانی را در چه راهی گذرانده و دیگر اینکه عمرش را چگونه مصرف کرده است. با اینکه جوانی هم جزء عمر است، اما به طور مستقل از آن سؤال می‌شود و این به خاطر اهمیت دوره جوانی است. اینطور نیست که ما هر طور که دلمان بخواهد بتوانیم جوانی­‌مان را مصرف کنیم. باید به گونه‌­ای زندگی کنیم که با آرامش و شادی و خوشبختی ما تناسب داشته باشد.

بنابراین، انتخاب هر آرزویی خوب نیست. باید همانطور که امام زین‌­العابدین(علیه‌السلام) در دعا از خداوند مناسبترین آرزوها را می‌خواهد، ما هم مناسب‌ترین آرزوها را انتخاب کنیم. اما اگر انسان آرزوی غلط و اشتباه را انتخاب کند، حتی اگر در مسیر آرزویش پیشرفت هم بکند، در تمام مدت حرکتش، دائماً از سلامت جسم و روح خودش می‌کاهد. مثلا از طریق فیلم‌ها و تلویزیون یا در محیط های خارجی به افراد القاء می‌شود که به دنبال تجملات برود. در چنین تبلیغاتی فرد هدف‌گذاری می‌کند که من باید به بیشترین درآمد برسم و برای اینکه به بیشترین درآمد برسد، سلامت جسمی و روحی خود و خانواده‌­اش را فدا می‌کند. وقتی هم که به آن آرزوهای نادرست رسید، باید تمام ثروتی را که کسب کرده را صرف به دست آوردن چیزی بکند که قبلاً داشت؛ یعنی سلامتی، طراوت و آرامش. بنابراین قیمت گذاری و هدف گذاری آرزوها خیلی مهم است.

با قیمت گذاری آرزوها از حمله شیطان در امان باشید

شیطان در حمله از جلو (آینده) با تزیین آرزوها به ما حمله می‌کند. پس اگر آرزوهای ما بی‌ارزش و بدون قیمت‌گذاری انتخاب شوند، یعنی آرزوهای پیش پا افتاده و سطحی باشند، شیطان در این حمله پیروز خواهد شد. 

مثلاً برای چیزی که 20 هزار تومان می‌ارزد، نباید یک میلیون تومان هزینه کنیم. اول باید بدانیم که غایت ما چیست؟ باید بدانیم که عمر و جوانی که در قیامت در مورد آن از ما سوال می‌شود، صرف چه نوع آرزوهایی بشود، این آرزوها به نفع ما هستند یا به ضرر ما؟

حرکت‌ها و گام‌های شیطان، خیلی ظریف است. در قدم اول، هدف شیطان این است که ما اصلاً آرزوهای خوب نداشته باشیم؛ نه برای دنیا و نه برای آخرت. اما وقتی زورش نرسد و ببیند انرژی تو برای رسیدن به خواسته‌ات زیاد است و می‌خواهی این انرژی را آزاد کنی و خودت را به گمان خودت خوشبخت کنی و برای خودت کسی بشوی؛ می‌گوید: «خیلی خوب، پس دنبال من بیا؛ خودم تو را می‌رسانم». شما هم دنبالش راه می‌افتید.

در طراحی آرزوها، شیطان آرزوهایی را به ما پیشنهاد می‌دهد که قیمت ما نیست. در این آرزوها دائما ما را می‌دواند که گاهی به درصدی از آن و گاهی به همه آن آرزوها می‌رسیم؛ اما به قیمتی که سلامتی، وقت، عمر و جوانی ما صرف می‌شود. عمر ما بینهایت است و مرگی به معنی نابودی نداریم. فرمودند: «خُلِقتُم لِلبَقاء لا لِلفَناء= شما برای جاودانگی خلق شده‌اید نه برای فانی شدن». اما برخی افراد در آخر عمر می بینند که برای یک زندگی ابدی، هیچ چیز آماده نکرده اند.

 مثلاً می‌خواهید به مسافرت بروید، وقت برای شما خیلی ارزش دارد تا وسایلی را که احتیاج دارید، مثل مواد غذایی، لباس مناسب، ابزار و آلات متناسب با سفر و اتومبیل تهیه کنید. برای این که شما به تهیه وسایل ضروری نپردازید، شیطان شما را سرگرم تودوزی اتومبیل و نقاشی آن می‌کند؛ رنگش متالیک باشد، فرمانش هیدرولیک باشد و در این بین، از بررسی موتور اتومبیل غافل می‌شوید و زمان را برای تنظیم و بررسی موتور اتومبیل یا وسایل ضروری و حیاتی دیگر که در سفر احتیاج دارید از دست می‌دهید.

شیطان با بزرگ و مهم جلوه دادن آرزوهای دنیوی، ابدیت را از یاد انسان می برد

از روش‌های شیطان این است که به قدری دنیا را جلوی چشم ما بزرگ و مهم جلوه می‌دهد که ما چیزی به اسم ابدیت را فراموش می‌کنیم.

یعنی شیطان برای ما هدف‌گذاری می‌کند و یک قسمت از مسیر را در چشم ما خیلی بزرگ می‌کند و در حالی که مسیر اصلی ما از تولد تا بی‌نهایت است، شیطان مقطع تولد تا مرگ را به قدری بزرگ می‌کند که ما اصلاً فرصت نگاه کردن به مرحله وفات به بعد را پیدا نمی‌کنیم و تمام آرزوهای ما خلاصه می‌شوند در آرزوهای کوچک و مبتذلی که فقط در دنیا تاریخ مصرف دارند و به درد زندگی ابدی ما نمی‌خورند.

بعد از وفات و انتقال به آخرت، درباره خیلی چیزها از ما سؤال می‌کنند. روز قیامت50 سؤال از ما می‌پرسند که هر کدام50 هزار سال است. این سوالها مبتنی است بر 50 ایستگاهی که قرآن می‌فرماید:«كانَ مِقْدارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ[1]= روزى كه مقدارش پنجاه هزار سال است». امام صادق(علیه‌السلام) فرمود: در هر 1000 سال، یک سؤال می‌پرسند. ما 50 چیز را باید برای خوشبختی ابدی‌­مان تهیه کنیم.

از چیزهایی مثل عمر، جوانی، امکانات، عقل، شعور، فطرت، انبیاء، قرآن، امکانات و ثروت‌های علمی زیاد، آدم‌های خوب، علما و دانشمندان، کتاب‌ها، دانشگاه‌ها پرسیده می‌شود که چه کار کردی؟ چه تهیه کرده‌ای؟ چه آورده‌ای؟ انسان جواب ندارد و هر چه فکر میکند، هر چه که داشته فقط در دنیا تاریخ مصرف داشتند. قرآن برای آنها لفظ سراب را به کار برده:«وَالَّذِینَ كَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِیعَةٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً حَتَّى إِذَا جَاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئً...[2] = و كسانى كه كفر ورزیدند كارهایشان چون سرابى در زمینى هموار است كه آدم تشنه، آن را آبى مى‌‏پندارد؛ اما چون بدان رسد، چیزى نیابد».

آنجاست که انسان می‌فهمد که تمام مدت عمرش را در سراب گذرانده است. یعنی در این بیابان به عشق آب کشیده شده و نمی‌دانسته سراب است. خسران یعنی همین. یعنی جلو رفته و عمرش را سپری کرده و انرژی‌­اش از بین رفته، ولی چیزی به دست نیاورده، می‌بیند که دچار خسران شده است. از آن طرف می‌خواهد برگردد، ولی در این بیابان فرصت برگشت ندارد؛ هم تشنه است و هم خسران زده. نه راه پیش رفتن دارد ونه راه برگشت.

آیا نباید آرزوهای دنیایی داشته باشیم؟

با بیان بحث آخرت گرایی، این سؤال مطرح می‌شود که پس ما نباید آرزویی در دنیا داشته باشیم و از زینت‌ها، لذت‌هاو زیبایی‌های دنیا و آرزوهای قشنگ دنیایی استفاده نکنیم؟

پاسخ این است که چرا. می‌توانیم آرزوهای دنیوی هم داشته باشیم و از زینت‌های دنیایی استفاده کنیم. چون انسان بدون دنیا نمی‌تواند آخرت را بسازد. پس شما چرا می‌گویید که شیطان آنقدر دنیا را بزرگ می‌کند که انسان از آخرت و آینده ابدی خودش غافل می‌شود؟ منظور ما این است که با شیوه‌ی غلط به سراغ آرزوها نرویم و با دنیا ارتباط غلط برقرار نکنیم. منظور این است که آرزوها را غایت نهایی نبینیم. وقتی آرزوها را هدف غایی می‌­بینی و از تو می‌پرسند که آیا آدم موفقی هستی؟ می‌گویی: بله. می‌پرسند: چرا موفقی؟ می‌گویی: چون من پرفسورم؛ مهندسم؛ دکترم؛ تاجرم؛ کاسبم؛ وزیرم؛ وکیلم؛ رئیس جمهورم. اما هیچ کدام از اینها در آن‌طرف به درد نمی‌خورد. مگر نمی‌بینید که چقدر از انسانها در دنیا به دنبال همین آروزها هستند؟ مثلاً طرف 60 سال زحمت کشیده وزیر، رئیس­جمهور، نخست­ وزیر، نماینده مجلس، سرهنگ، سرتیپ، سرلشکر، ثروتمند، بازرگان، تاجر شده، کاخ داشته و صدها چیز دیگر داشته؛ ولی حالا که می‌خواهد بمیرد و وارد نظام جدیدی بشود و وارد جایی بشود که آب و هوای جدید، شرائط زیستی جدید، معیارهای جدید و خاص خودش را دارد؛ آیا چیزهایی که جمع کرده، با آن شرایط جدید ریاضی زندگی تناسب دارد؟ روحش با آن عالم تناسب دارد؟ می‌بیند که نه؛ اصلاً روحش آمادگی زندگی با آن شرایط جدید را ندارد. می‌بیند که در آن طرف، همه چیز، میلیاردها برابر از دنیا پیشرفته­‌تر، زیباتر، کاملتر و جذابتر است. می‌بیند که نیاز به ابزارهای دیگری برای زندگی در آن شرایط دارد، اما در تمام طول عمرش به کسب آن ابزارها نپرداخته است.

اگر ما در این عالم  هدف را درست  انتخاب کنیم و خود را برای زندگی در آن عالم آماده کنیم، هر چه بیشتر به آن سمت می‌رویم، شادی و آرامش و طلب ما بیشتر می‌شود و موت و وفات، برای مؤمن عروسی و شادی می‌شود. اما می‌دانید ما وقتی به لحظه‌ی باشکوه ورود به نظام برزخی و بهشت می‌رسیم؛ و قرار است عروسی و جشن تولد ما باشد، چرا می‌ترسیم؟ علت این است که در دنیا درست هدف‌گذاری نکردیم و اصلاً آن جهان را هدف قرار نداده بودیم، ما درست نقطه مقابل را هدف قرار داده بودیم. شیطان اینگونه ما را در سراب می‌دواند.

تقسیم بندی آرزوها

موجودات به دسته‌های «جماد، گیاه، حیوان و انسان» تقسیم می‌شوند و هر یک از این دسته‌ها یک کمال به حساب می‌آیند، بر همین مبنا آرزوها نیز تقسیم بندی شده‌اند، آرزوهایی که مربوط به کمالات جمادی، گیاهی، حیوانی، فرشته‌ای و انسانی هستند.

در این تقسیم‌بندی «انسان» کاملترین‌ موجود است. هر کدام از این موجودات، کمالات مخصوص به خودشان را دارند و همه­ آنها کمال هستند. هر یک هم کمالاتی دارند. هیچ کدام بد و شر و منفی نیستند. همه مثبت و خوب و همه مظهر، تجلی، ظهور و آیه خدا هستند. اما اندازه‌­ها و رقم‌های‌شان با همدیگر فرق می‌کند. به همین میزان و به همین تقسیم‌­بندی متناسب با هر کدام از این موجودات، ما کمالات داریم:

دسته اول- جمادات) «جماد» یعنی موجودی که جاندار نیست. همان که در دروس ابتدایی خوانده ایم و 3 دسته هستند، جامد و مایع و گاز. وزن و حجم و خواص عنصری دارند. طلا یک خاصیت دارد؛ نقره خاصیت دیگری دارد و خاصیت الماس متفاوت از اینهاست. اینها خواص عنصری دارند و همه هم کمال هستند. همه هم منشأ اثرند و کمالات مربوط به خودشان را دارند.

دسته دوم-گیاهان) این دسته کمالات بیشتری نسبت به جمادات دارند. یعنی قیمت‌شان بیشتر است؛ چون حرکت و رشد و تا حدودی احساسات دارند و تغذیه می‌کنند. رشد بدنی و قدرت بدنی پیدا می‌کنند. زیبایی و لطافت دارند. تولید مثل می‌کنند و به اینها کمال گیاهی می‌گویند.

دسته سوم- حیوانات) حیوانات هم کمالات مخصوص خودشان را دارند؛ یعنی قدرت‌ها، خاصیت‌ها و ظهورات خاص خودشان را دارند؛ مثل غریزه جنسی، گرایش به جنس مخالف و .... به خاطر گرایش‌شان به جنس مخالف تشکیل خانواده می‌دهند. در تشکیل خانواده عواطف و احساسات و مسئولیت‌های خانوادگی پیدا می‌کنند. تعهدات خانوادگی دارند و در این رابطه، مسکن‌­گزینی و تفریح و کار و تلاش برای رفاه بیشتر دارند. زندگی اجتماعی دارند و سلسله مراتب زندگی اجتماعی را طی می‌کنند. مثلاً یک حیوان زمانی عضو ساده‌ی یک گروه است، سپس رهبر گروه می‌شود و به مقام می‌رسد. درجه‌­بندی دارند و برای رسیدن به مقام رهبری گروه که بالاترین مقام به شمار می‌آید، تلاش می‌کنند. حیوانات عواطف دارند و خدمت می‌کنند و به واسطه این عواطفی که دارند به خودشان و خانواده­‌شان و هم‌­نوعان‌شان و غیر هم‌نوعان‌شان هم حتی خدمت می‌کنند. قوه غضب دارند. قوه غضب یعنی نیروی دفع ناملایمات و آنچه که خطر به حساب می‌آید، حیوان به وسیله غضب دفع می‌کند. حیوانات به وسیله قدرت و غضب‌شان از خود و حریم خانواده‌­شان و از حریم همنوع و غیر هم­نوع‌شان دفاع می‌کنند. خصوصیات خوبی مثل امانت‌داری، وفاداری، فداکاری و نسبت به ناموس خودشان غیرت ناموسی دارند. در بعضی از آنها حیا و نجابت هم وجود دارد. یعنی اعمال جنسی­‌شان مخفی است. دفع و ادرارشان مخفی است. برخی تربیت­‌پذیر هستند و می‌توانند دست از توحش خودشان بردارند و چیزهایی را که به آنها آموزش داده می‌شود، یاد بگیرند، مثل آنچه که شما در سیرک‌ها می­‌بینید. اینها زندگی و کمالات حیوانی است.

دسته چهارم- فرشته)­ کمال آنها عقلانیت‌شان است. علم و معرفت و عقل جزء کمالات فرشته‌ای یا عقلی هستند.

دسته پنجم- انسان) انسان دارای کمال انسانی(فوق عقلانی) می‌باشد؛ یعنی انسان علاوه بر 4 کمال بیان شده، کمال فوق عقلانی نیز دارد و به خاطر آن انسان نامیده می‌شود. چون انسان موجود بی‌نهایت­‌طلب و مظهر کامل اسماء و صفات الهی است. کمال و غایتش این است که مِثل یا مَثَل خداوند تبارک و تعالی بشود و بتواند هر چه را که اراده می‌کند، ایجاد کند. خوشبختی مطلق و تخلق به اخلاق الهی، بی‌نهایتِ مطلق و مطلق بینهایت، الهِ انسان است و بدون رسیدن به آن احساس آرامش و خوشبختی نمی‌کند.

قدرتِ تشخیص و انتخاب این کمالات به طور فطری در بشر وجود دارد

وقتی از جوانی می‌پرسید: آرزوی تو چیست؟ می‌گوید: من می‌خواهم به جایی برسم که هزارمتر خانه داشته باشم با استخر و لوستر و مبل‌های آنچنانی؛ ویلا داشته باشم؛ اتومبیل و ... داشته باشم. این جوان دنبال کمال جمادی است. طلا و الماس و نقره و اتومبیل که جماد است را می‌خواهد. یعنی شیئ‌ای که خارج از وجود خودش است و به واسطه داشتن اینها احساس بزرگی و دارا بودن و کمال می‌کند؛ در حالی که اینها کمال محسوب نمی‌شوند چون اینها کمال‌های جمادیند، نه کمال انسانی.

مثلا وقتی شما می‌خواهید یک ثروتمند را با یک فقیر مقایسه کنید، آیا می‌توانید بگویید کسی که ثروتمندتر است آدمتر است؟ کدام وجدان این را می‌­پذیرد؟ وجدان انسان این را به طور فطری درک می‌کند. زیرا ملاک آدمیت در ثروت نیست.

خداوند به طور فطری ما را مسلح کرده که بتوانیم آرزوها را تشخیص بدهیم. یعنی فرمول تشخیص آرزوها و قیمت‌گذاری آنها به صورت فطری در نهاد ما هست و در قرآن فرمود: «الهمها فجورها و تقواها= خدا به انسان الهام کرد که فسق و فجور و تقوا کدام است». یک نفر می‌خواهد زیبا باشد، لباس‌های زیبا را انتخاب کند و بپوشد. اصلاً چون می‌خواهد زیبایی در استخدام او باشد، به چیزهای قشنگ، لطیف و زیبا توجه می‌کند. فقط به لباس بودن توجه ندارد، بلکه به زیبایی و لطافت آن نیز توجه می‌کند. دیگری تلاش می‌کند به رشد بدنی خوبی برسد، مثلاً ورزشکار و قدرتمند بشود و بتواند 200 کیلو وزن را بلند کند؛ یا بتواند سه متر بپرد؛ برای همین می‌رود و ورزش می‌کند. زیبایی اندام کار می‌کند، یک عمر می‌گذارد که دور بازوهایش 50 سانتیمتر بشود؛ یا در فلان رشته ورزشی قهرمان بشود تا به او بگویند تو قویترین مرد دنیا هستی؛ تو سریعترین مرد دنیا هستی؛ یا چند مدال طلا به او بدهند، این ها جزء کمالات نباتی و گیاهی است.

نظر استاد شجاعی در مورد برخی مسابقات ورزشی و کمالات گیاهی و حیوانی

وقتی می‌خواهیم ارزش گذاری کنیم، کسی که می‌خواهد برای عمرو جوانی‌اش برنامه‌ریزی کند و ارزش خود را فقط به این بداند که 20 سال بعد در یک رشته­‌ی ورزشی قهرمان دنیا بشود؛ این درست نیست. اما فردی قهرمان شدن را در کنار یک سلسله از کمالات دیگر انسانی و مسیری که با هدف خلقت او منطبق است ‌ببیند، هر ورزشی هم که بکند، ارزشمند خواهد بود. زیرا ورزش برایش هدف نیست، بلکه وسیله‌ای است برای سرعت گرفتن در مسیر هدف غایی خلقت.

چنین کسی که هدف غایی خلقت را دنبال می‌کند، در حالی که رشد طبیعی خود به سمت هدف خلقت را طی می‌کند، در یک رشته‌ی ورزشی نیز فعالیت می‌کند. این کار هیچ مانعی ندارد و از ارزش او کم نمی‌کند. این شخص اخلاق، دین، عقاید، ابدیت و انسانیت و ارزش‌های انسانی‌اش را به خاطر رسیدن به قهرمانی در یک رشته ورزشی، زیر پا نمی‌گذارد.

اما کسی که تمام عمرش را در ورزش می‌گذارد تا فقط خودش را به قهرمانی برساند، اگر در آخر کار به او بگویید تو مثل یک آدم زندگی کردی یا نه؟ چه می‌تواند بگوید؟

چه بسیار ورزشکارهای موفقی بوده‌اند که خودکشی کرده‌اند؛ چرا؟ چون احساس آرامش نداشتند. منظور ما این نیست که ورزش خوب نیست، پس ورزش نکنیم؛ نه. ورزش مثل نماز واجب است. اما باید دقت کنیم که غایت ما ورزش نیست. حواسمان باشد که اگر کسی تمام عمرش را روی ورزش گذاشت و از کمالات انسانی باز ماند، حماقت بزرگ کرده‌است که خودش را به یک کمال گیاهی فروخته است.

وقتی که هدف غایی زندگی کسی ورزش شد، در ورزش خودفروخته می‌شود. یعنی «خود» و شخصیت اصلی وجودش را می‌فروشد. به همین علت است که دست به هر عمل خلاف اخلاق هم می‌زند. دوپینگ هم می‌کند تا به امتیاز بیشتری دست یابد. در حالی که هیچ وقت یک انسان حقیقی در ورزش دوپینگ نمی‌کند. چون ورزش برایش وسیله است، هدف نیست. مثل پوریای ولی. پوریای ولی یک انسان درست، خوب و قدرتمند است. کشتی می‌گیرد و پهلوان حقیقی است. وقتی بین مقام پهلوانی و حفظ ارزش انسانی­‌اش مخیر می‌شود؛ انسانیت را به قهرمانی ترجیح می‌دهد.

اخیرا شاهد حرکت زیبای یک ورزشکار حقیقی بودیم که می‌رود و به فینال می‌رسد و در فینال به ورزشکار اسرائیلی برخورد می‌کند. میگوید: «پیروزی در فینال را نمی‌خواهم. شخصیتم خیلی مهمتر است تا این که با یک ورزشکار قاصری که نماد رژیمی است که دارد هزاران انسان را از بین می‌برد، روبرو شوم. مواجهه ورزشی من با او، یعنی به رسمیت شناختن یک رژیم جنایتکار. من نمی‌خواهم اینطوری قهرمان بشوم».

این ورزشکار پیش خدا قهرمان است. پیش خدا خیلی بزرگ است. رشد انسانی دارد و ورزشکاری است که ورزش برای او وسیله­ است نه هدف. قدرت بدنی در ورزش، جزو کمال گیاهی است و بحث قهرمانی و شهرت در ورزش، جزو کمالات حیوانی است.

استفاده از «کمالات طبیعی» برای رسیدن به «کمال انسانی» عبادت است

اگر ۴ دسته کمالات (جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی) در راستای رسیدن به کمال (فوق عقلانی) به کار گرفته شود، عبادت است. یعنی اگر یک نفر تلاش کرد و ورزش را برای قدرت بدنی خواست و قدرت بدنی را در جهت اهداف انسانی استفاده کرد، ورزش این شخص عبادت است. پس در حالی که دارد ورزش می‌کند، عابد خداست و ثواب هم به او می‌دهند. قیمت این آدم این طور تعیین می‌شود.

اما قیمت فرد دیگری که هدفش این است که همیشه غذاهای خوب و خوشمزه در بهترین رستوران‌ها بخورد و تلاش می‌کند که در خانه‌اش بهترین خوراکی‌ها و غذاها وجود داشته‌باشد و هدفش فقط همین است، چیست؟ امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) در مورد این فرد می‌فرماید: کسی که همتش فقط خوردن است، قیمتش هم چیزی است که از او خارج می‌شود.

گاهی در مسابقات ورزشی که جزو کمالات گیاهی هستند عده‌ای همدیگر را می‌کشند. جوانی که خدا او را آفریده تا مثل خدا بشود و به بینهایت برسد و تمام اسماء و صفات خدا را بتواند ظهور بدهد در مسابقات فوتبال بر اثر فشار عصبی سکته می‌کند و می‌میرد. چقدر ما دروازه‌­بان داشته‌ایم که موقع گُل خوردن کشته شده‌اند. در مسابقات مثلا فوتبال، آنها دارند بازی می‌کنند، اما طرفداران نادان اینجا همدیگر را می‌زنند و می‌کشند یا به بیت المال خسارت می‌زنند.

گاهی بچه­‌ها برای دیدن این مسابقات پای تلویزیون می‌نشینند و حواسشان نیست، نیم کیلو تخمه خورده‌اند و چربی زیادی وارد بدنشان شده‌است. بعد هم به تیم خودشان که گُل خورده فحش می‌دهند. بددهانی، بی‌­عفتی می‌کنند و هزار و یکجور آلودگی اعصابشان را خرد می‌کند، سردرد و دردهای دیگر می‌گیرند. ببینید آدم به چه ابتذالی کشیده می‌شود. آیا این ورزشی است که قرار است انسان در آن ساخته بشود؟

شیطان برای ما ورزش را خوب طراحی کرده. وقتی شیطان می‌گوییم، آنهایی هم که تحت ولایت شیطان هستند جزء حزب او به حساب می‌آیند. بی‌خود جام­‌جهانی و المپیک برای ما طراحی نمی‌کنند؛ بی‌خود لیگ نمی‌گذارند؛ بی‌خود سوپرجام برای ما نمی‌گذارند و مسابقات باشگاهی، کشوری، استانی، قاره‌­ای، جهانی برگزار نمی‌کنند. نگاه کنید چطور ده‌ها میلیون انسان را سر کار می‌گذارند و وقت و عمر و استعدادها هدر می‌رود؛ این در حالی است که قرار است این انسان خلیفۀ الله بشود.

مرحوم تختی این گونه نبود. او در مسابقه‌ها حتی در مسابقه جهانی، وقت نماز که می‌شد، مسابقه را متوقف می‌کرد. اگر در تمرین بود متوقف می‌کرد و نماز اول وقتش را می‌خواند. او هدفش را شناخته بود، پهلوان و جوانمرد بود و برای همین هم ماندگار شد. چون با حق تعالی و با کسی که باقیست، پیوند داشت. خدا و دین همه چیزش بود، نه ورزش. از پول و شهرت برای بالارفتن توسط مردم و پز دادن و فخرفروشی استفاده نمی‌کرد. وقتی زلزله می‌آمد، یک گونی دستش می‌گرفت و در این خیابانها می‌گشت و برای زلزله­‌زده‌ها پول جمع می‌کرد. این انسان است. قدرت بدنی، زیبایی، لطافت، تغذیه خوب، قهرمانی کلاً کمالات گیاهی و حیوانی بد نیستند، به شرط این که آنها را غایت‌مان قرار ندهیم. وقتی که اینها هدف و غایت قرار نگیرند، هر چه بیشتر به سمت شان برویم آرام‌تر می‌شویم.

زیاده روی در کمالات طبیعیِ غیر انسانی، دنیای امروز را به حماقت کشانده است

امروز دنیا در استفاده از کمالات طبیعی (جمادی، گیاهی، حیوانی، عقلی) چنان زیاده‌روی کرده که برای انسان جز حماقت ثمری نداشته است.

در دنیای امروز آنقدر حماقت بالا رفته که در تلویزیون نشان می‌دهند که عده‌ای مسابقه می‌گذارند که چه کسی می‌تواند بیشتر بخورد و بنوشد. این چه کمالی است که آدم برایش سرمایه‌­گذاری کند؟ واقعاً یک عده سرمایه­‌گذاری می‌کنند و دغدغه­‌شان این است که در سال آینده در فلان جا در مسابقه خوردن برنده شوند و معده‌شان را در طول سال بزرگ می‌کنند که در مسابقه مثلاً بتوانند 24 بطری نوشابه را به طور کامل سر بکشند. اینها مسابقه در شأن حیوانی است.

کمالات گیاهی هم در دنیا داریم که برایش مسابقه برگزار می‌کنند. مثل مسابقه بزرگترین ناخن، بزرگترین سِبیل. سالانه مسابقه دارند و یک روز مشخصی در سال جمع می‌شوند، سبیل شان را به رخ هم می‌کشند و مدل و مقدار سبیل و ریش را اندازه می‌گیرند. آدم به کجا می‌رسد که تمام دغدغه‌­اش این است که سال بعد در مسابقه سبیل، من اول بشوم.

دنیا را نگاه کنید به کدام سمت دارد می‌رود که گوجه پرت کردن به سمت همدیگر، رنگ پاشیدن به سمت همدیگر، مسابقه در گِل پریدن ارزش می‌شود. یک مشت آدم جمع می‌شوند و در گِل می‌پرند که چه کسی می‌تواند از گِل در بیاید و بدود و به کجا برسد.

شیطان/ آرزوها/

 

[1] - معارج/4.

 

[2] - نور/39.

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed