مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
90/10/15
از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی
بحثمان درباره ی موانع رسیدن به خانوادهی آسمانی بود و از مناجات شاکین امام سجاد (ع) به عنوان متن آفت شناسی استفاده کردیم و به این فقره از دعا رسیدیم: «مملوه بالغفله و سهو» که یکی از خصوصیاتی که حضرت برای نفس انسان برشمرده پر غفلت و سهو بودن نفس است. این که می فرماید: «مملوه» فوق العاده در انسانشناسی و روانشناسی و تعیین سبک زندگی انسان مهم است. اگر کسی میخواهد کار تربیتی و پرورشی انجام دهد و یا سبک زندگی اش را تغییر دهد باید بداند اصل بر مملویت نفس از غفلت و سهو است.
بعضی از افراد می توانند خودشان را از این غفلت نجات دهند اما به تعبیر قرآن «اکثرهم» و بنا به فرمایش امام کاظم (ع) اکثراً مورد مذمت قرار می گیرند چون حاضر نیستند دست از غفلت بردارند و نسبت به آن شهوت دارند و از آن لذت می برند و آگاهانه آن را انتخاب می کنند و از عوامل غفلت زا می گریزند و گاهی هم حالت تهاجمی به خود میگیرند و از هر چیزی که آنها را یاد خدا و آخرت و ابدیت می اندازد فاصله می گیرند.
در مناجات شعبانیه داریم «ابلیت شبابی فی سکره تباعد» جوانیم را در مستی دوری از تو گذراندم و انواع و اقسام مستی ها سر راه زندگی انسان قرار میگیرد و باعث میشود انسان خود حقیقیاش را فراموش کند و کودک عزیز روانش را سقط کند. یکی از این مستیها، مستی جوانی است. در روایت داریم خداوند جوانی را که جوانی نمیکند دوست دارد. یعنی جوانی که جوانی خود را صرف عشق به حق تعالی و حقیقت خود میکند و دیگر جوانی کردنهای موسم طبیعی ارضایش نمیکند و روی او اثر نمیگذارد. یکی دیگر از این مستیها، مستی مال است که فرد را تا آخر عمر درگیر کمالات جمادی، مال، تجملات، خانه، ماشین، لباس و ... میکند و نمیگذارد انسان به خود حقیقی اش فکر کند.
بعضی از افراد نیز با هنر و موسیقی و این جور چیزها دچار خود فراموش و مستی میشوند. یکی دیگر از مستیها که خطرناکتر و شدیدتر است و صورتی کاملاً مقدس و نورانی دارد و جزء حجابهای ظلمانی و تاریک محسوب نمیشود. مستی علم است. علم زیباست و مطلوب انسان است اما اگر قرار باشد انسان تمام عمر خویش را صرف یک رشتهی علمی کند و حقیقت انسانی خویش را فراموش کند، دچار مستی خطرناکی شده است. گاهی یک دانشمند ممکن است کار تحقیقاتی و عملی خود را که سالها بر روی آن زحمت کشیده است و ظاهراً امر مقدس بوده، به استعمارگران بفروشد و از علمش برای چپاول و غارت ملتها استفاده شود.
به هر حال انواع و اقسام شرابها و مستیها بر سر راه انسان قرار دارد و باعث میشود انسان از کمال مطلق، آخرت و نظام ابدی خود غافل شود، و برای شیطان فرقی نمیکند که آن عامل مقدس و یا غیر مقدس باشد. (در مورد شیطان و صور مقدس در معرفت نفس توضیح داده شده است). شیطان از چهار طریق به انسان حمله میکند و در او غفلت ایجاد میکند. یکی از این حمله ها، حمله از جلو است که دائماً آینده را برای فرد تاریک جلوه میدهد و در او اضطراب و نگرانی ایجاد میکند و این دلشورهها باعث میشود فرد از خود حقیقی اش فاصله بگیرد. مثلاً درسم چه شد، ازدواجم چه شد ،شغلم، دانشگاهم و از این قبیل نگرانی ها.
شهید مطهری میفرمود بعضیها از ترس اینکه مبادا فقیر شوند و مجبور شوند یک شب نان و پنیر بخورند، یک عمر نان و پنیر میخوردند. یکی دیگر از این حمله ها، حمله از عقب است که شیطان دائماً کدورتها، شکستها و گناهان گذشته را به رخ فرد میآورد و او را دچار ناامیدی و یا انتقامجویی میکند. اگر کسی نتواند فکر خود را از گذشته و یا آینده نجات دهد قطعاً به جهنم میافتد.
اولین چیزی که سالک در سیر و سلوک و حرکت به سمت آخرت و ابدیت باید داشته باشد تا بتواند از شراب طهور بنوشد و به میکده الهی راه یابد این است که خود را از شر دو حجاب گذشته و آینده خلاص کند. یکی دیگر از حملهها، حمله از چپ است که همان گرفتار کردن انسان در دام معصیت و گناه است.
اما اگر کسی انسان متوکلی بود و توانست خود را از نگرانیهای آینده نجات دهد و بگوید «الخیر فی ما وقع» هر چه خدا میخواهد خیر و خوبی است (حمله از جلو) و همچنین خدا را بسیار آمرزنده و مهربان و بهترین موانع خود یافت و توانست از افکار تاریک گذشته رها شود (حمله از عقب) و بخاطر تقوای خود از گناه و معصیت پرهیز کند (حمله از چپ) باید منتظر حملهی قوی تری از جانب شیطان باشد که آن همان حمله از سمت راست است. شیطان در حمله از سمت راست انسان را سر کارهای خوب و مثبت میگذارد مثل کار در هیأت، تهیهی جهیزیه، خدمت به مردم، بسیجی شدن و ... و انسان حس خوبی از خودش پیدا میکند. اما این قبیل کارها برای کسی که ظرفیت ندارد از هر سمی خطرناکتر است و باعث میشود انسان، دچار خود فراموش شود و انس روزانه اش را با خدا، قرآن و خانواده ی آسمانی اش از دست بدهد و این خیلی خطرناک است. پس دامهای شیطان از تاریک تاریک به سمت روشن روشن گسترده شده است. یعنی از حجابهای ظلمانی مثل حمله از سمت چپ شروع میشود و میآید تا خاکستری که همان حملهی جلو و عقب است و سپس به روشن روشن یعنی حمله از سمت راست میرسد. در حمله از سمت راست فرد اصلاً فکر نمیکند، که کارهایش حجاب باشد و باعث خود فراموشی اش و از دست دادن انسش با حق تعالی شده باشد، «گر نه با خود مرده داری ای پسر / پس چرا گندیدهای از پا تا به سر» برای شیطان اصلاً فرقی نمیکند که فرد کار خوب انجام دهد و یا گناه کند مهمترین چیز برای او این است که فرد به سمت خدا نرود و تخلق به اخلاق الهی پیدا نکند و از صفات خدا چیزی جذب نکند. و تنها براساس لیاقت و شخصیت فرد او را به دام میکشاند.
یکی از علامتهای رشد فرد این است که انسانی که خودش را میشناسد و غفلت ندارد، میتواند از خودش لذت ببرد، یعنی تنهایی را دوست دارد و از تنها بودنش خوشش میآید. البته این موضوع را با افرادی که مشکل روحی، روانی، دارند و گوشهگیر هستند و الفتگیری ندارند نباید اشتباه گرفت. حضرت نبی اکرم (ص) میفرماید: «لا خیر من لا یألف و لا یولف» در کسی که اهل الفت گرفتن نیست خیری نیست. انسانی که رشد کرده در عین حال که میتواند با همهی افراد دور و برش ارتباط خوب برقرار کند، در عین حال از تنهایی هم لذت میبرد و طاقت تنهایی و ساعت خلوت هم زیاد دارد. اما چون پیغمبر سفارش کردهاند همیشه هر چقدر تعداد بیشتر باشد بهتر است، دیگران را هم دعوت میکند اما اینطور نیست که اگر در یک کار معنوی، تنها باشد و کسی با او نیاید جا بزند و آن کار را رها کند. او یک تنه عشق بازی میکند و اهل میکده است. خدا فقط عشق و حالهای ویژه را به کسانی میدهد که بتوانند تنهایی وارد کار شوند و تنهایی عشق بازی کنند. مثلاً کسی که تنهایی به نماز جمعه میرود، یا تنهایی به جمکران میرود اما بعضی افراد هستند تا کسی با آنها نیاید نمیتواند حرکت کنند. آنها انسانهای ضعیفی هستند و اهل تنها به میکده رفتن نیستند. هدف خلقت رسیدن به الله است و خدا برای رسیدن به این هدف فقط یک موعظه دارد.
«قل انما اعظکم بواحد اَن تقوم الله مثنی و فردا» خداوند به پیغمبرش میفرماید من فقط یک موعظه دارم برای شما و آن این است که برای خدا قیام کنید (برای رسیدن به الله) دو نفری و یا یک نفری. برای مثال بعضی از افراد هستند که میگویند از وقتی توبه کردیم، خیلی تنها شدیم و دائماً مسخره میشویم و دیگر محبوبیت قبل را نداریم. اصلاً داستان عشق این است. انسان باید امتحان پس بدهد اگر رسیدی به جایی که به خاطر دینت مسخره شدی بدان تازه برد کردی و تازه انتخاب شدی، اما اگر همرنگ جماعت شدی بدان اصلاً حرکت نکردهای.
اگر میخواهی با غیب ارتباط برقرار کنی، با ائمه رابطهی خصوصی داشته باشی باید تنهایی وارد عمل شوی و گر نه در غیب به رویت باز نمیشود. برای مثال اگر به واقعهی کربلا نگاه کنی میبینی اکثر یاران امام حسین (ع) تنها آمدند و خودشان را به امام رساندند. حرّ تنها آمد، زهیر تنها آمد، وهاب نصرانی تنها آمد و ... و این در جایی بود که دهها هزار نفر امام را تنها گذاشته بودند. امام حسین (ع) در مورد یارانش فرمود: «انی لا اعلم اصحاب اوفی و لا خیراً من اصحابی» اصحابی با وفاتر و بهتر از اصحاب خودم سراغ ندارم. در زندگی، هزاران چیز حواس پرت کنی و چشمک زن وجود دارد و ما «مملوه بالغفله» هستیم. خداوند در سورهی کهف میفرماید: «انا جعلنا علی الارض زینتاً لها لنبلوکم ایهم احسن عملاً» ما هر چه روی زمین است چشمک زن آفریدیم تا ببینیم هر کدام از شما چطور عمل میکنید.
و اگر ما به دنبال این چشمک زن ها برویم و از اصل خودمان غافل شویم بیچاره میشویم ولی اگر نسبت به آنها کور بودیم پس خوشا به حالمان. برای مثال یک سلطان را در نظر بگیرید که در مملکت خود همه چیز دارد، اعم از کنیز و همسر و خادم و مال و ثروت و اعتبار و شهرت و ... و همه هم به او وابسته اند، و این سلطان برای انجام کاری از کاخش خارج میشود و بر اثر یک جادثه حافظهاش را از دست میدهد و همه چیز را فراموش میکند و در راه کسی او را میبیند و برای اینکه به او کمک کند تا زنده بماند، به او شغلی پایین و جایی پست و غذایی ناچیز میدهد و سلطان هم به این چیزها راضی میشود چون دچار خودفراموشی شده است و نمیداند چه کسی است.
قصه ما هم اینگونه است ما هم قبل از اینکه روی زمین بیاییم پیش خدا بودیم بالاتر از ملائکه، بالاتر از بهشت، و از آنجا به ناسوت آمدیم و در ناسوت همه چیز را فراموش کردیم و چیزهای پستی گرفتیم و به آنها راضی شدیم. (داستان شاه و طوطی) قرآن و انبیاء آمدند تا به ما بگویند تو زن نیستی، مرد نیستی، این خودِ قلابی نیستی، ابدیت داری، جاودانگی داری، نباید خودت را با غصههای زمین و طبیعت مشغول کنی، نباید خودت را با حملههای شیطان سرگرم کنی. لذا امیرالمومنین (ع) فرمودند: «خداوند رحمت کند کسی را که بداند از کجا آمده در کجا هست و به کجا میرود.»
«لا تجهل نفسک فان الجاهل معرفه نفسه جاهل بکل شیء» جاهل و نادان به خودت نباش زیرا کسی که خودش را نمیشناسد هیچ چیز را نمیشناسد. لذا شناخت همهی دنیا بدون شناخت خودت هیچ فایدهای ندارد. پیامبر (ص) میفرماید: « ان الله تبارک و تعالی یبغض کل عالم بالدنیا و جاهل بالاخره» خداوند تبارک و تعالی دشمن میدارد هر عالم به دنیایی که جاهل به آخرت است. یعنی کسی که خود حقیقیاش را فراموش کرده و با خود قلابیاش مشغول است و اصلاً به فکر آخرت و ابدیت و چیزهایی که قرار است با خود ببرد نیست و تمام غصهها و غمهایش و شادیها و خوشیهایش مربوط به بدن و طبیعت و کمالات جمادی و نباتی و حیوانی و نهایتاً کمالات علمی است و شیطان تمام سعیاش بر این است که انسان خود حقیقیاش را نشناسد و به اصل و ریشهاش که امام زمان (ع) و خانوادهی آسمانیاش است فکر نکند و همه را فراموش کند و چقدر خطرناک است که انسان قبل و بعدش را از یاد برده باشد و اصطلاحاً به مسافر وسط راه تبدیل شده باشد. «الغفله اضرّ الاعدا» پر ضررترین دشمن ها این است که آدم یادش برود چه کسی بوده است. «الغفله شیت نکاح» غفلت خصلت احمقان است. خیلی از افراد خودشان آگاهانه غفلت را انتخاب میکنند واز هر چیزی که آنها را به یاد خود حقیقی و خانوادهی آسمانی شان میاندازد فرار میکنند. که این همان شیوهی احمقانه است که فرد آگاهانه با مشغولیت های دنیا، کودک عزیز روانش را سقط میکند. امیرالمومنین (ع) فرمودند: «الغفله ضلال نفوس و عنوان نحوس» غفلت گمراهی جانها و سر لوحه ی انواع نحسی هاست. یعنی انسان اصلاً نمیداند در دنیا چه کاره است. نه آرمانی دارد و نه جهان بینیای، اصلاً نمیداند میخواهد به کجا برود.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته .
کلیدواژه ها:
آثار استاد