www.montazer.ir
شنبه 28 سپتامبر 2024
شناسه مطلب: 452
زمان انتشار: 6 می 2014
خانواده آسمانی جلسه 74

خانواده آسمانی جلسه 74

90/09/03

از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی

خانواده ­ی آسمانی یعنی خانواده­ی ابدی و جاودانه ما. ما یک آسمان و یک زمین نداریم بلکه عوالم خلقت مقام هاهوت، لاهوت، جبروت و ملکوت و ناسوت داریم. و عوالم به طور کلی به سه دسته تقسیم می­شوند که شامل عالم جبروت و ملکوت و ناسوت یا طبیعت هستند. امام صادق (ع) می­فرمایند: «ان الله عز و جل خلق ملکه علی مثال ملکوته و اسّس ملکوته علی مثال جبروته» خداوند عزو جل عالم ملک (طبیعت) را براساس نظام ملکوتی خلق کرده است. «.... ان من شیء الا عندنا خزائنه و ما ننزّله الاّ بقدرٍ معلوم» هیچ چیز نیست که مگر آنکه خزائن آن در نزد ماست و ما آن را نازل نمی­کنیم مگر به اندازه­ی معین در واقع عالم ماده نزولات عالم ملکوت است. مثلاً در مورد گل چندین خزینه در ملکوت وجود دارد که با آمدن به طبیعت شکل مادی پیدا می کند و هر چه را که ما تصورش را بکنیم با اندازه­گیریهای ریاضی معین نزول پیدا می­کند. عالم ماده با میلیاردها سال نوری مسافت، یک جلوه­ی کوچک از عالم ملکوت که بسیار عظیمتر، زیباتر و پیچیده­تر از دنیاست می­باشد. ما در جهان کره­ای با ارزشتر از کره­ی زمین نداریم و کره­ی زمین است که به سایر کرات ارزش می­دهد و دست به آسمان بلند کردن منظور این آسمان مادی نیست بلکه منظور دست بلند کردن و استمداد از عالمی است علوّ و برتری نسبت به دنیا داشته و کاملتر از اینجاست.

و کاری با این آسمان نداریم چون زمین هم بخشی از همین عالم مادی است. در دنیا بالا و پایین بودن امری کاملاً نسبی است. اینکه می­فرمایند: «انا انزلناه....» یا «و ما ننزّله الاّ بقدرٍ معلوم» نزول یعنی جلوه و تجلی یک امر مهم و بزرگ به یک امر کوچک و اندازه دار. استاد وقتی صحبت می­کند تا مقام معنوی­اش را به صورت تبدیل کند در واقع نزول می­کند. استاد بدن نیست بلکه روح است با درجات خیالی، وهمی، عقلی، و فوق عقلی. اگر بخواهد هنر تدریس کند از خیال، برای بالاتر از هنر از وهمش، برای تدریس علم از عالم عقل و بیان از اله و اسماءالله باید از فوق عقلش نزول کند و به صورت صوت و در واحد فرکانس به گوش شاگرد می­رسد. در کلیه­ی موارد به صورت صوت که مادی است تجلی و نزول می­یابد. و شاگرد صعود کرده و مطالب به خیال و وهم و عقل اورسیده و در صورت طهارت عقلانی تبدیل به علم،و با طهارت روحی تبدیل به روح می­شود. اگر به روح تبدیل نگردد صرفاً اطلاعات است و در عمل او را یاری نمی­کند و به عبارتی دانایی است نه دارایی. مانند اینکه شخص مرده شور هم مثل ما درباره­ی اینکه مرده به ما کاری ندارد باور عقلی دارد ولی فرقش با ما در این است که این آگاهی از عقل به مقام دل او رسیده و ترس ندارد ولی ما باورمان صرفاً عقلی است لذا می­ترسیم.درک نزول استاد و صعود شاگرد به فهم نزول الهی کمک می­کند. به همین دلیل است که فرموده­اند: «من عرف نفسه فقد عرف ربه» پس منظور از خانواده­ی آسمانی نه خانواده­ای که در آسمانِ دنیا هستند. بلکه یعنی خانواده و اصلی که کمالاتشان فوق العاده بالاتر از کمالات طبیعی است که تمام اسماء الهی را به طور کامل در وجودشان دارند و ریشه­ی ما هستند. و ما با برداشتن موانع میان خودمان و ایشان تبدیل به شبیه­ترین موجودات به حق تعالی خواهیم شد. خداوند که محسوس و ملموس نیست و ما برای شبیه شدن به او الگوی محسوس می­خواهیم که اهل بیت (ع) می­باشند. یکی از راههای شباهت عبور دادن خیری که دریافت کردیم از خودمان است که اگر عبور ندهیم در ما توقف کرده می­گندد و مانع رشد می­شود. شیشه اگر کثیف باشد (مانع داشته باشد) نور را از خود عبور نمی­دهد. لذا جذبی هم ندارد به میزانی که نور وارد می­کند آن را جذب می­نماید. دلبستگی به طبیعت و کمالات طبیعی نقطه­ی مقابل حق و یا کمالات حد نازل کمالات بینهایت هستند ما را به بینهایت نمی­رساند. برای رسیدن به بینهایت باید از کمالات محدود عبور کنیم. چون وقتی وارد عالم پس از مرگ که بسیار عظمت دارد می­شویم خیلی باید روح ما وسعت پیدا کرده باشد و الاّ قدرت بهره­برداری از آنجا را نداشته و فقیر می­شویم. مانند جنینی که چشم، گوش، دست و پا .... به دنیا نیاورده باشد. انسان اگر صرفا به حیات دنیوی بپردازد و امکانات دنیایی را جذب و افزایش دهد و به فکر کسب کمالات آخرتی نباشد محدود ­شده و محکوم به مرداب و مردار شدن و گندیدن می­شود. «ان مسّه الخیر تمنع...» یعنی وقتی خیری به او می­رسد بخل می­ورزد و نگران خود و خانواده­اش است. ما در برقراری ارتباط با دیگران حداقل قاعده­ای را که نیاز داریم «هو اَنت» است.

یعنی اگر به دیگران ببخشیم یا بخل بورزیم در واقع به خودمان بخشیده و از خودمان بخل ورزیده­ایم. فقط معصوم می­تواند اینگونه سخن بگوید و کلام معصوم معجزه است. عالم فیزیک نمی­تواند بفهمد که: «من یبخل فانّما یبخل عن نفسه» بلکه می­گوید که وقتی به کسی ندادم به خودم اضافه شد ولی نگاه ابدی است که در می­یابد انسان به محض دریغ از مال، عاطفه، لبخند و ... در واقع از خودش دریغ کرده­است. چنین شخصی خوار و ذلیل و افسرده خواهد شد. منعِ خیر خود انسان را محدود می­کند.

یک سری قوانین ثابت در عالم هستند که تخلف پذیر نمی­باشند. مانند اینکه «کل همیشه از جزء بزرگتر است» قاعده­ای درباره­ی شیردادن مادر به طفل است که مادر مادامی که به فرزند شیر می­دهد شیر تولید می­شود حتی اگر بعد از پایان دو سالگی فرزندش به طفل دیگری شیر دهد. و یا چشمه تا زمانی که از آن آب برداشت می­شود فرصت جوشش بیشتر می­یابد. در قوانین خلقت هم این قاعده به طور کلی جریان دارد که هر کس بیشتر از خودش خیر را رد کند قدرت جذب و رشد بیشتری خواهد داشت. رزق همان است که انسان برای خود و خانواده­اش مصرف می­کند و آنچه که صرفاً کنار گذاشته شده و خیرش به کسی نمی­رسد رزق نیست لذا تبدیل به عفونت می­شود. قرآن درباره­ی چنین مالی می­فرماید که این سکه­ها را داغ کرده و به پهلو و پیشانی اشان می­چسبانند و می­گویند اینها آن چیزهایی است که شما ذخیره می­کردید. حضرت صادق (ع) به شخص ثروتمندی که از بی نیازی تجارت را ترک کرده بود توصیه­ی ادامه­ی تجارت و به جریان انداختن اموالش را می­دهد. پیامبر (ص) می­فرمایند که برکت ده قسم است و نه قسم آن در تجارت است. چرخش مال در جامعه برای همه خیرات دارد تولید ثروت،افزایش آرامش و امنیت، شغل، سلامتی و آسایش و ترویج دین را در پی دارد. اگر کسی ثروت را به جریان نیانداخت رزق نبوده و وزر و وبالی است که با آن عذاب می­شود. اگر برادر مومن به شما مراجعه کرد و کاری از دست شما بر می­آمد و برای او انجام ندادید حضرت می­فرمایند که اگر هم به بهشت بروید هر روز ماری در آنجا شما را نیش می­زند. بی­توجهی به دیگران، بی­توجهی به خود انسان است. (رمز و راز این حقیقت را در شرح جامعه­ی کبیره خواهیم گفت) یکی از رمزهای «هو انت» این است که اگر کسی اوج بگیرد ما بالا رفته­ایم و اگر بالا نرفت روی دیگران هم اثر می­گذارد مانند مسابقه­ی «دوی» مخصوصی است که نفر اول می­دود و وقتی به نفر دوم می­رسد پرچم را به او داده و او می­دود و اگر نفر دوم به بعد برنده شوند به نفع نفرات قبل از آنها هم است. مثل بازی­ای که چند نفر این طرف و آن طرف طناب را می­کشند، قدرت بیشتر یک نفر در موفقیت دیگران مؤثر است. وقتی می­فرماید: «کان ابراهیم امه واحده» یعنی ما هم می­توانیم روز قیامت یک نفر نبوده و میلیونها نفر جزء شئون ما باشند. برای همین است که بهشت ما به اندازه­ی همه­ی آسمانها و زمین است. اگر «هو انت» در جامعه­ی ما اجرا شود ریشه­ی همه­ی حسادتها، بداخلاقیها، دزدیها، کلاهبرداریها و تجاوزها و ... از بین می­رود. «بیا تا مونس هم یار هم غمخوار هم باشیم / انیس جان غم فرسوده­ی بیمار هم باشیم» مرحوم فیض می­فرمودند: «بیایید با دوستی دوست باشیم.»

اگر انسان با قدرت جاودانه وارد برزخ شود و خودش را با چنین نگاهی بزرگ نکرده باشد مانند عقابی می­ماند که در قفس قرار گرفته­باشد. متأسفانه ما خیلی ضعیف عمل می­کنیم. وقتی کسی «طیّ الارض» می­کند ما فکر می­کنیم کار خیلی بزرگی است در صورتی که ما اصلاً به گونه­ای آفریده شدیم که طی الارض، طی السماء و رفتن به برزخ از توانایی­های ماست. ولی چون استثمار، ما را کوچک معنا کرده­ ما رشد نکرده­ایم واین امور به نظرمان بزرگ و عجیب می­آید. یادمان رفته که چه قدرتی داریم باور هم نمی­کنیم. بعضی از اولیاء الله قادر به تولید بدن هستند و من هم کسی را می­شناختم که بدنهای زیادی تولید می­کرد. سید هاشم به شاگردش می­گفت که چه چیز را از من پنهان می­کنی؟ می­خواهی از آسمان چهارم خبر دهم؟ از آنجا که ما را ضعیف نگاه داشته­اند در نهایت تلاش می­توانیم نیازهای روزمره امان را برطرف کنیم و با اتومبیل و هواپیما مسافتهایی را طی کنیم. ما در قفسیم و به این قفس عادت کرده­ایم. کسی که خودش را باور نکند هرگز پرواز نخواهد کرد. و برای رسیدن از دانایی به دارایی اول باید توانِ خود را باور کنیم. ما باید بدانیم که قدرت اینها را داریم: «اَن یجعلنی معکم فی الدنیا و الاخره»، «اَن یبلغنی المقام المحمود» نهایتاً می­خواهیم یک هنرمند موفق، ورزشکار، هنرپیشه و .... شویم. کسی که بنای پرواز ندارد نماز معراجش نیست. طلبه­ای با اضطراب تعریف می­کرد که در حال نماز بوده که دیده از مهر و سجاده و ... خبری نیست و اصلاً جای دیگر است. قیمت و موقعیت ما از دغدغه­ها و معشوقهایمان معلوم می­شود.

از خیالی جنگشان و صلحشان                 وز خیالی نامشان و ننگشان

با توجه به بحث منوع و بخیل بودن انسان، اگر کمالی به او رسید و او از خودش عبور داده و به دیگران رساند باز از منبع خیر به او می­رسد و اگر نگاه داشت کمال بر می­گردد. موسی (ع) می­فرماید: «ان معی ربی سهیدین» اگر ما این معیت پروردگار با خودمان را حس کنیم هرگز نگران، نا امید و کوچک نمی­مانیم. وقتی خدا را باور نمی­کنیم خدا هم ما را رها می­کند. در روایت داریم که قیمت خدا در نزد ما نشان دهنده­ی قیمت ما در نزد اوست. چند جلسه­ی دیگر تمرینهای ورود به غیب را خواهیم داشت و اینکه چگونه می­توانیم با خدا و اهل بیت (ع) در همین دنیا رابطه برقرار کنیم. اول باید باور کنیم.

زمانی که به ما تمرین می­دادند می­گفتند که یک شب به اندازه­ی یک قرن رشد دارد مولانا: «یک شبی بیدار بمان دولت بگیر» یا حافظ که می­گوید:

چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی        آن شب قدر که آن تازه براتم دادند

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند              وندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

شرافت به قول پیامبر (ص) با «اصحاب الیل» است خداوند به حضرت می­فرمایند که روز مشغله داری شب را برای پرواز بگذار: «قم الیل الا قلیلا» ما باید حداقل در طول هفته یک شب را بیدار بمانیم. متأسفانه ما وقتمان برای خدا و معصومین (ع) خیلی محدود است. ولی با معشوقهای زمینی اعم از خیالی و وهمی که خلوت می­کنیم متوجه گذر زمان نمی­شویم. وقت نماز حوصله­ی اذان و اقامه نداریم و از تکبیره الاحرام به فکر این هستیم که کی سلام می­دهیم. امام صادق (ع): «ان کان الخلف من الله عزو جل حقا فالبخل لماذا؟» اگر جایگزین (آنچه که رد می­کنیم تا هفتصد برابر) از طرف خدا حق است پس بخل برای چیست؟ کسی که عاطفه­اش را از دیگران دریغ می­کند چون به او محبت نشده تابع روانشناسی کور امروز است. در صورتی که اگر به انسان نگاه درست داشته باشیم می­گوییم که در هر موردی دچار کمبود شد باید ببخشد و اِعطاء کند. امام صادق (ع) هر وقت به مشکل اقتصادی بر می­خوردند صدقه می­دادند. ما به سود بانک اطمینان داریم ولی به خدا همین اندازه اطمینان نداریم: «له مقالید السموات والارض» «هوالغنی». این که خداوند خیلی قوی است و همه­ی کارها به دست اوست خیلی مهم است. خداوند وجود عشق و عاطفه ثروت و ... را به ما داده و خواسته که برای خودش هزینه کنیم. ما به حدی بدبختیم که جستجو می­کنیم که کدام مرجع خمس را آسانتر گرفته و درباره­ی موسیقی، حجاب و ریش تراشیدن و ... احکامش راحت تر است. در صورتی که ملاک انتخاب مرجع اینها نیست.

حضرت در حدیث مذکور منظورشان هر جایگزینی از طرف خدا اعم از ثروت، شادی، عاطفه، آبرو و ... می­باشد. اگر کسی این موضوع را حقاً بداند واقعاً از هیچ چیزی بخل نمی­کند. هر خیری از طرف خداوند است: «الحمدلله» و این اسم اعظم است. هر زیبایی و کمالی برای خداست، با این نگاه بخل و حسادت معنا ندارد. حضرت علی (ع) برای سائلی پنج بارِ خرما فرستاد شخصی اعتراض کرد که او اینقدر نخواست یک بار خرما برایش کافی است. علی (ع) پاسخ می­دهد که خداوند مثل تو را در بین مومنین زیاد نکند من عطا می­کنم تو بخل می­ورزی؟ بعضیها اینگونه درباره­ی جیب دیگران بخیل هستند. کسی که به دیگران عطا کند و اطمینان به بازگشت بیشتر آن به خودش داشته باشد می­تواند اسم دریافت کرده و آدم شود. اما حتی اگر از یک لبخند، نوازش، بوسه، عفو و گذشت از دیگران بخل کردیم وقتی وارد برزخ شدیم فرشتگان بداخلاق به سراغمان می­آیند :«علیها ملائکه غِلاظٍ و شِدادٍ» اجازه­ی یک «ببخشید» هم به ما نمی­دهند.

اما انسانِ با گذشت با فرشتگانِ مهربان و کریم مواجه شده که اگر شرم از گناهانش هم داشته باشد آن فرشتگان او را دعا می­کنند. تا دیگران را خودمان ندانیم به خانواده­ی آسمانی راه نمی­یابیم. امام کاظم (ع) می­فرمایند: «البخیل من بخل ما فرض الله علیه» بخیل کسی است که از واجبات بخل بورزد. مثلاً در نماز از رکوع و قنوت و اذان و اقامه و ... می­دزد. بعضیها هستند که وقتی خمس به مالشان تعلق می­گیرد دو برابر می­دهند چون معتقدند به خدا و خانواده­ی آسمانی هدیه می­دهند ولی بعضی دیگر به دنبال راهی برای نپرداختن آن هستند مثل اینکه دو روز قبل از سال خمسی مالشان را به همسر یا فرزند هدیه می­دهند. خمس نصفش برای سادات فقیر و نصف دیگرش فی سبیل الله هزینه می­شود و ثوابش هم برای خمس دهنده است. پیامبر (ص) می­فرمایند: «ابخل الناس من بخل ما فرض الله علیه» بعضیها با روزه گرفتن قبل از ماه مبارک رمضان و چند روز بعد از عید فطر کریمانه این ماه را استقبال و بدرقه می­کنند.

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته .

صوت

1 - خانواده آسمانی جلسه 74

کلیدواژه ها: وظایف منتظران ،

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed