مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
90/08/12
از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی
در جلسات قبل از آفتهای نفس که مانع ارتباط با خانوادهی آسمانی میشوند سخن گفتیم که در مناجات شاکین به این فراز رسیدیم «ان مسه الشر تجزع...» یعنی تحمل سختی را نداشته و بی تابی های نفس اجازه ملحق شدنِ ما به خانوادهی آسمانی امان را نداده و اگر هم ملحق شویم نتوانیم بهرهبرداری لازم بنماییم. به دلیل لطمههای زیاد جزع به نفس باید سعی کنیم به شادی و آرامش که به نص صریح قرآن علامت مؤمن است، برسیم. و برای رسیدن به آن باید تمرین کنیم که اضطرابهایمان را کاهش دهیم تا امکان ارتباط داشته باشیم. بعضیها مطالبی را که غذای روحشان است در اتومبیل و یا در حین انجام کارهایشان گوش میکنند در صورتی که همین افراد حاضر نیستند که در هر وضعیتی غذا بخورند خودِ همین اقدام از مصادیق جزع در امور آخرتی است. باید با وضو، رو به قبله و با حفظ آرامش غذای روحمان را دریافت کنیم تا جذب خوبی داشته باشیم. اصل همین است که انسان با آرامش وقت گذاری کند و برنامه اش را به گونهای تنظیم کند که سرکلاس معنوی بدون دغدغههای دنیایی شرکت نماید. بعضی ها در کلاس هستند تا آخر بحث می نشینند ولی وقتی به میوهی آن که ختم (امن یجیب) برای رفع اضطرار از امام زمانشان است طاقت نیاورده و حاضر نیستند برای امام خود با حضور قلب دعا کنند. غذای جسم را اگر با عجله مصرف کنیم انواع بیماریها به سراغمان میآید غذای روح که به مراتب بیشتر مورد تهدید است. اذان، اقامه، رکوع، سجود، قنوت، ذکر، صلوات و ... نباید با عجله صورت بگیرند، شخص نقل میکرد که یک روز جمعه ای راهپیمایی بود و من به جای شرکت در آن مشغول انجام اضافه کار شدم که شب عمه ام را درخواب دیدم که گفت این کار من در آخرت خیلی گران تمام میشود. من هم دستمزد اضافه کارم را صدقه دادم چون به خدا و اهل بیت «علیهالسلام» دین و وطنم ظلم کرده بودم. همین شخص میگفت که عادت داشته نمازهایش را تند میخوانده و اتفاقاً شب در خواب میبیند که به بهشت رفته ولی در گروه بهشتیانی که نمازشان را سریع میخواندند. مسئولی داشتیم که قرار بود در بهشت، هر جا که سوت زد ما برگردیم به درختان بسیار زیبا و پر میوه رسیدیم که صاف هم بودند به سختی بالا رفتیم همین که دستمان داشت به میوهها میرسید سوت میزد و ما بر میگشتیم. در بهشت بعدی هم که انواع خوراکی ها بود همین اتفاق افتاد. در بهشت بعدی که وضع بدتر بود در آنجا حوریان بهشتی بودند همین که سلام و احوالپرسی کردیم سوت زد و ما برگشتیم. هول بودن در بهرهبرداری از خانواده ی آسمانی اینگونه انسان را محروم میکند.
ما هر وقت عجله میکنیم در واقع از سهمیهی ابدی امان محروم میشویم: «و من یبخل فانّما یبخل عن نفسه» هر وقت بخل میکنی در واقع به خود و آخرتت بخل کرده ای. در مسائل طبیعی خیلی حوصله داریم ولی در مسائل آخرتی عجله میکنیم. خداوند مشکلات را برای ما قرار داده که به ما به اندازهی ابدیتمان وسعت دهد. و آتش و مار و عقربهای ما را از ما جدا کند.
این کارها درد به همراه دارد و اگر جزع کنیم و اجازه ندهیم که اینها از ما جدا شوند هم بیشتر میشوند و هم شکل را زشت تر میکنند زیرا اساساً جزع از مقولهی دَرندگی و بی رحمی است و به فطرت رحم نمیکند. تا نماز شب و جبهه آن را میبریم ولی در انجام تنبلی میکنیم که کلید همهی بدبختیهای انسان تنبلی و بیحوصلگی است ما باید خیلی سعی کنیم که همانطور که برای جنین دنیا خیلی مهم است و رحم را جدی نمیگیرد. برای ما هم آخرت جدی باشد نه دنیا. جنین تمام تلاشش را صرف دنیا میکند. ما باید باور کنیم که فرصت زیادی نداریم و به زودی به ابدیت و خانوادهامان ملحق شده و تمام ماجرا های دنیا و تلاشهای مختلفی که کرده بودیم را فراموش کرده و آنچه که با ما میماند کارهایی است که ما به عشق آنها انجام دادهایم. آخرت اصلاً شوخی بردار نیست. «انّ زلزله الساعه شیء عظیم» خدا از عظمت قیامت سخن میگوید: «... و تری الناس سکاری و ما هم بسکاری و لکنّ عذاب الله شدید» و میبینی مردم را که مست هستند در حالی که مست نیستند ولی عذاب خداوند شدید است. یکی از مستی ها مستی عذاب است. همانطور که وقتی انسان خبر بدی به او میرسد متوجه نیست و حتی ممکن است از بی توجهی تصادف کند. تصور کنید که در خواب هستید و صیحهی آسمانی ظهور امام زمان «عجلالله تعالی فرجهالشریف» را میشنوید اگر آمادگی نداشته باشید چه حالی میشوید؟ مثل اینکه آفتاب زده و شما نماز نخوانده اید. قبل از آمدن حضرت باید در چادر میرفتید. همهی وقتمان را برای خانوادهی زمینی صرف کردیم و وقت نکردیم به امام مضطر و تنهایمان هم سر بزنیم. ما که کاری انجام نداده ایم حداقل همان گونه که برای عزیزترین کسانمان دعا میکنیم یک دعای حقیقی با گریه و تضرع هم برای حضرت نکردیم.هزار و صد و هشتاد سال است که اماممان آوارگی و تنهایی و ... را تحمل میکند و عجیب است که ما به حدی مشغول خودمان بودیم که اهمیتی ندادیم. گفتیم که به ما ربطی ندارد و خدا خواسته که او تنها باشد. نه خدا و نه حضرت این وضع را نمیخواهند. ما برای «هل من ناصر ینصرنی» امام حسین «علیهالسلام» تأسف میخوریم در صورتی که امام زمانمان میفرمایند که من هر بیست و چهار ساعت یکبار «هل من ناصر ینصرنی» میگویم. ما انسانهای مصرف گرایی هستیم که هر وقت دنیا را میخواهیم به سراغ ایشان میرویم.
و هیچ کمکی هم نمیکنیم. نه هزینه میکنیم و نه از قلبمان استفاده میکنیم. درباره ی این زندگی انگلی انسانها خداوند در سورهی حج آیه 11 میفرمایند: «و من الناس من یعبد الله علی حرفٍ فان اصابهم خیراً اطمأنّ بها...»
یعنی اینها خدا و امام زمان «عجلالله تعالی فرجهالشریف» را یک بُعدی دوست دارند یعنی تا وقتی که به دنیایشان آسیب نزند. «از جمله مردم کسانی هستند که خدا را در بعضی شرایط میپرستند که اگر نیکی و خیر به او برسد به آن آرام میگیرد...»
یعنی تا وقتی که نعمتی به آنها رو میکند خدا را شکر کرده و اظهار رضایت مینمایند: «... ان اصابته فتنه انقلب علی وجهه...» و هنگامی که فتنهای به او میرسد رویش را بر میگرداند.» و بهانهگیر میشود و زود دچار شک و تردید میشود.
این افراد برای امور دنیایی شان تمام عیار وارد میدان شده و حرام و حلال را رعایت نمیکنند تا جایی که آخرتشان را هم میفروشند. اگر کسی لحظه آخر جهنم را ببیند پشمان میشود ولی فایدهای ندارد. شخص برای شرکت در کنکور و گرفتن یک مدرک تحصیلی خودش را کاملاً وقف میکند. برای اینکه بورسیهی دانشگاههای خارج شدهاست حاضر است همه زندگی خود را بگذارد. همسرش و فرزندانش را ترک میکند و البته زن هم به خاطر افتخار مدرک تحصیلی رضایت میدهد. بچه اش هر کاری کند ظلم میکند و پول مردم را میخورد و ... تا آخر پای او میایستد و حمایت میکند. در باره ی شوهر هم همینطور. به هر حال برای دنیا همه کار میکند. ولی درباره ی آخرت همه چیز را قبول میکند ولی برنامه ریزی و طراحی هایش به گونهای است که هیچ لطمه ای به امور دنیایی او وارد نشود مثلاً یک زیارت رفتن را با دنیایش هماهنگ کند. مثل اینکه میخواهد به مشهد برود مردد است بین اینکه اول شمال برود و بعد مشهد یا برعکس. فکر میکند که بهتر است اول شمال رفته و هر کاری کند بعد به زیارت رفته و توبه کند یا اینکه نه اول زیارت را از سر خود باز کند بعد با خیال راحت شمال برود.
یا اینکه میخواهد حج برود میبیند که مجبور است خمس بدهد میگوید چارهای ندارم با اینکه قبول ندارم میپردازم این شخص نه خمسش قبول است نه حجش. عبدالملک مروان در مسجد قرآن میخواند که خبر آوردند که خلیفه شده قرآن را کنار گذاشته و میگوید راه من و تو جدات و جنایتها میکند حتی دستش به خون امام معصوم «علیهالسلام» آلوده میشود.
تا زمانی که در ایران هستند با حجاب مشکلی ندارند ولی وقتی پایشان به خارج از کشور حتی کیش باز میشود آن را کنار میگذارد، بعضیها زیارت میروند همین که پول یا کفششان را میدزدند دیگر حرم نمیروند. یعنی سبک زندگی اشان طوری است که عبادت آنها را رشد نداد و بالا نمیبرد. یعنی پنجاه سال به دروغ «لا اله الا الله» گفتهاند. زیرا لا اله الا الله یعنی خدا و کمال بینهایت تنها معشوق من است در حالی که یک عمر معشوقهای محدود را به آن ترجیح دادهاست. «... انقلب علی وجهه...» یعنی به حالت حیوانی و طبیعی خودش باز میگردد. بعضیها وقتی یک خواستگار برایشان میآید تمام معیارهایشان را فراموش میکنند و اینکه نماز نمیخواند و خمس را قبول ندارد و ... را اصلاً جدی نمیگیرند در صورتی که واقعاً یک ازدواج اینقدر ارزش ندارد. یا اینکه مراسم ازدواج را با فسق برگزار میکنند چنین ازدواجی اصلاً مبارک نیست. عبادتی که ما را به خانوادهی آسمانی امان نزدیک نکند حتماً مشکل دارد. اینکه انسان نتواند چند دقیقه با سیدالشهدا حرف بزند و یا تحمل یک ربع روضهی ایشان را نداشته باشد معلوم است که خودش را فرزند ایشان نمیداند. خداوند به ما میفرماید که وقتی تو را به زمین فرستادم هزار اسم با تو فرستادم الان که بازگشتی به سوی من چند اسم را با خودت آوردی؟ هیچکدام که فعال نشده است. تا میخواهیم کمی به خودمان بیاییم نفس جزوعمان به ما میگوید که تو لیسانس گرفتهای یا دکترا و ... گرفته و یا به درجهی اجتهاد رسیدهای، ثروت و مقام و شهرت داری و ... اما نمیگوید که اینها را به قیمت تعطیل کردن هزار اسم گرفتهای. ولی بعضیها در مقطع دکترا در خارج از کشور قبول میشود ولی حاضر نیست برود زیرا میترسد که نتواند دین خود را حفظ کند. البته بعضیها هم مانند دکتر چمران اقدام کرده و به آمریکا هم میروند ولی آنجا اسم دریافت کرده و باز میگردند. بعضی دیگر هم در حوزه، کربلا، مکه اسمهایشان را از دست میدهند. ما باید ببینیم اگر الان منتقل شویم خداوند پای چند اسم را در ما امضاء کردهاست؟ کریم، جواد، غفور، مرتاح و .... ؟ خداوند یک عمر در دنیا به ما فرصت دریافت اسم و شباهت به خودش دادهاست. نه اینکه صرفاً در زمین ازدواج کند و اگر ازدواج را قرار داد،برای رشد انسان بوده که اگر همسر او را اذیت کرد بتواند عفوّ و غفور و... شود.اینکه انسان ناراحت نشود و تنبیه نکند و کینه به دل نگیرد، «عفو» است. و اینکه اصلاً بدی های طرف مقابل را نبیند غفورشده است. در قرآن کریم آمده: «فالیعفوا و الیصفحوا الا تحبّون ان یغفرلکم...» ببخشید و نادیده بگیرد آیا دوست ندارید که خدا شما را بیامرزد؟ باید بتوانیم اگر به ما بدی کردند با آنها مهربان بوده و عشق به پایشان بریزیم.
خدا از ما خواسته که در ارتباطاتمان او را در نظر بگیریم نه مردم را. تمام خدمتهایی که در منزل انجام میدهیم حتی کوچکترین کارها را به عشق او انجام دهیم و بر سر دیگران منت نگذاریم زیرا طرف مان خداست. قرار بوده که وقتی به زمین آمدیم و کسی ما را اذیت کرد ما خوشحال شویم که با گذشتمان اسم در ما شکوفا شده و رشد کنیم و خدا را شکر کنیم که مرگِ سیاه را تحمل می کنیم. همانطور که خدا این همه ناسپاسی از بندگان میبیند ولی با آنها مهربان است: «تتحبّب الیّ و انا اتبغضّ منک» تو به من محبت میکنی و من به تو کینه میورزم. خدا برای ما نعمت میفرستد و ما آن را تبدیل به گناه میکنیم. «... فلم اری مولاً کریماً اصبر علی عبد لئیم منک علیّ» من هیچ مولای کریمی را مثل تو ندیدم که یک بندهی پستی مانند من را تحمل کند. خداوندا ما دوست داریم که همسر و فرزندمان ما را اذیت کرده و ما با آنها مهربانی کنیم تا شبیه تو شویم و وقتی که برگشتیم تو به ما لبخند بزنی و زیر نامهی عمل ما را امضاء کنی. امام حسین «علیهالسلام» ما را تأیید و بر دل ما امضاء بزند. همینطور مادرمان حضرت زهرا «سلامالله علیها». وقتی که من به خودم نگاه میکنم میبینم که مادرم حضرت فاطمه «سلامالله علیها» چقدر از دستم غصه خورده و گریه کرده چرا که میبیند فرزندش آدم به زمین رفته ولی یک اژدهای هفت سر و یا خوک بازگشته است یا یک آدم حسود و بدبین، خودخواه و حساس، پر توقع و فخر فروش و .. ما باید از نفسمان به خانوادهی آسمانی مان پناه ببریم.
خداوند به ما خواهد گفت که اگر همسر، فرزند، پدر و مادر، اطرافیان و جامعه تو را اذیت کردند در عوض من به تو هزار اسم داده بودم که در مقابل اینها شاد باشی. مگر حضرت زینب «سلامالله علیها» که میلیونها برابر تو آزار دید نگفت: «و ما رأیت الا جمیلاً» مگر علی اصغر شش ماهه وقتی تیر به گلویش خورد نخندید؟ و رباب هیچ گلهای نکرد. و در ادامهی آیه دربارهی افراد سست ایمان اینگونه میفرماید: «خسرالدنیا و الاخره ذلک هو خسران المبین» دچار خسران شده و این همان خسران آشکار است. در دعاها بخصوص توسل باید بخواهیم که از خسران نجات پیدا کنیم.
بعضیها میگویند که دعای توسل، نماز و قرآن مرا خسته کرده و اینها از شهوات دنیا و پول جمع کردن خسته نشدهاند خداوند در قرآن میفرماید: «یدعوا من دون الله ما لا یضرّوه و ما لا ینفعه...» (قبل از آن خداوند فرموده بود که «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون» و یا اینکه «و ما امرو الا لیعبدالله مخلصین» امر نشدند مگر اینکه خدا را با اخلاص عبادت کنند و عبادت یعنی گوش به فرمان بودن. مثل اینکه انسان آنقدر استاد زبانش را عبادت میکند تا زبانش لهجهی او را بگیرد و...) «.... ذالک هو الضلال البعید»: این همان گمراهی دور (شدید) است. یعنی وقتشان را صرف چیزهایی میکنند که نه برای آنها ضرر دارد و نه نفعی. کسی که موفق شده که مثلاً پنجاه اسم را در خود شکوفا کند گاهی هم به تفریح و استراحت و امور مباح بپردازد اشکالی ندارد. ولی بعضیها زندگی اشان اینگونه میگذرد و کار جدی برای اسم گرفتن نمیکنند. بچهای که هفت سالگی را گذرانده اگر به وظایفش که درس خواندن است عمل نکرده باشد مادر از او راضی نشده و قبولش نمیکند. در هر مقطعی ما باید مدرک و یا شغل و حرفهی مناسب داشته باشیم. تا مورد قبول واقع شویم. آیا ما برای بهشتی که بینهایت از اینجا بزرگتر است چشم، گوش و سایر لوازم را تهیه کردهایم؟یا فقط عمر و جوانی امان را تلف کردهایم؟ «وابلیتُ شبابی فی سکره التباعد منک» و در آیه 13سوره حج میفرمایند: «یدعوا لمن ضرّه اقرب من نفعه...» (این شخص خدا را رها کرده) کسی را میخواند که ضررش از نفعش بیشتر است. «... لبئس المولی و لبئس العشیر» چه مولا (صاحب) و دمساز بدی را انتخاب کردهاست. کسی را انتخاب کنید که اگر کمکتان نمیکند لااقل مزاحمتان نباشد. ما هم باید مزاحم کسی نباشیم. «... انقلب علی وجهه» یعنی با خانوادهی آسمانی اشان به گونهای ارتباط برقرار میکنند که یا روی طبیعتشان نگذارند. ما باید با طبیعتمان درگیر شویم تا به خانوادهی آسمانی امان برسیم. همانطور که برای رسیدن به خواسته های دنیایی تلاش، صبر و مقاومت میکنیم. هفته آینده به صفت دیگر نفس که فرمودند: « انّ مسّه الخیر تمنع» خواهیم پرداخت.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته .
کلیدواژه ها:
آثار استاد