مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
90/08/12
از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی
در جلسات قبل از موانع نفس در ایجاد رابطه با خانواده ی آسمانی بحث کردیم که با وجود این موانع رابطهای شایسته با خداوند و خانوادهی آسمانی امان نداشته و دریافتهایمان از ایشان بسیار ناچیز خواهد بود. یعنی اکثر کمالاتی که کسب آنها، هدف از خلقت انسان بوده را دریافت نخواهیم کرد. وقتی که از دنیا میرویم میبینیم که 99% از کمالات را کسب نکردهایم زیرا دور از خانواده بوده و آن طور که شایسته است از ایشان استمداد نکردهایم لذا اجازهی اِعمال ولایت آنها را در جان خودمان به ایشان ندادهایم. بزرگترین بدبختی انسان وجود موانع درونی است. که هر قدر هم بگوییم «ایاک نعبد و ایاک نستعین» فایده ای ندارد. البته از آن طرف که عنایت و اعمال ولایت وجود دارد ولی در درون ما مانع وجود دارد لذا دریافتی صورت نمیپذیرد. در این صورت وقتی از دنیا منتقل میشویم متوجه میگردیم که آن چیزهایی که یک عمر برای آنها وقت گذاشته و آنها را عاشقانه دوست داشتیم، «هبائاً منثورا» شدهاست و انسان آمادگی بهرهبرداری فضایی میلیاردها برابر قدرتمند تر از اینجا را نخواهد داشت. برای درک بهتر این مطلب توجه به بحث نسبت که «رابطهی دنیا به آخرت مانند رابطهی رحم مادر است با دنیا» میباشد. بسیار مؤثر است. زندگی جنین در رحم مادر علیرغم پیچیدگی هایی که بشر هنوز قدرت کشف آنها را نداشته، اما به هر حال نسبت به دنیا خیلی ساده است. یک غذا که خون است را جذب کرده و به مرور زمان اندامزایی میکند. اما وقتی وارد دنیا میشود میبیند که شرایط زندگی میلیاردها برابر سختتر از رحم است. هر کدام از کمالات دنیا را که بخواهد استفاده کند نیاز به تجهیزات پیچیده دارد، برای فرکانس نیاز به گوش داشته، برای طول موج چشم، برای بوها بینی، و برای مزهها دهان و دندان و .... انسان هم در دنیا وقتی میخواهد به برزخ منتقل گردد اینگونه است. و در عین حال برزخ به ما خیلی نزدیک است. در برزخ ما وارد فضایی میلیاردها برابر بزرگتر، زیباتر و جذاب تر میشویم. و کسی که تجهیزات مناسب آنجا را با خودش نبرده باشد خیلی غصهدار میشود.
دلی که کوچک است و زود جزع و فزع میکند و بیتاب میشود در آن فضا قدرت پرواز ندارد. چنین دلی در دنیا کوچکترین مشکل میتوانست او را له کند، یک خانم خانهدار که قرار است چند نفر مهمان داشته باشد چنان هیجان دارد که دائماً بر سر اعضای خانه فریاد میزند. یا مثلاً یک آقا در مسافرت که امری است که استرس ایجاد میکند دائماً «به هم ریخته» است و دعوا میکند. اینها به دلیل کوچکی روح است و قطعاً چنین افرادی نمیتوانند از برزخ با آن عظمت بهره ببرند و فقط فشار قبر به درد شان میخورد. ما اگر نتوانیم با خانوادهی آسمانی امان پیوند خورده و بزرگ شویم و فرزندان ناخلف و کوچک بمانیم از زمان مردن تا ورود و زندگی در برزخ خیلی به ما بد خواهد گذشت. کسی حقیقتاً بزرگ شده است که با شنیدن نام مرگ قند در دلش آب شود. چنین شخصی برای ملحق شدن به خانواده اش خیلی بیتاب است و شتاب دارد زیرا که آماده است. نه اینکه مثلاً دچار سرطان بشود و از ترس بمیرد. کسی که آماده است مانند جنین هنگام تولد است که به مادر فشار آورده تا متولد شود. در ارتباط با موانع رشد قرآن میفرماید: «انّ من ازواجکم و اولادکم عدوّاً فاحذرواهم» بعضی همسران و فرزندان دشمنان شما هستند پس از ایشان بپرهیزید.
یعنی باید نحوهی پیوندتان با آنها به گونهای باشد که مانع پیوند با خانوادهی آسمانی نشود. نه اینکه آقایی همسرش را به این دلیل طلاق داده بود که به هیئت رفتن او اعتراض داشت. در صورتی که این کار مستحب ولی رسیدگی به خانواده واجب است و پرداختن آنها با رضایت خانواده و یا به همراه ایشان باشد. دختر و پسری که دارای سلامتی «روانی» هستند بعد از ازدواج همیشه به ارتباط با خانوادهاشان اشتیاق دارند یعنی تقیّد و وابستگی به خانواده دارند و اساساً یکی از ملاکهای همسر خوب همین حسن رابطه است. خیلی مراقب باشیم که علاقه به خانوادهی زمینی شوق هم آغوشی با خانوادهی آسمانی را از ما نگیرد. پس باید عواملی که مانع ارتباط میشوند را شناسایی کنیم. از جمله موانعی که بیان کردیم «جزع» بود که مانع رابطهی ما با خانوادهی آسمانی میشود. «جزع» در ما اجازهی رشد و چنین رابطهای را به ما نداده و نهایت تلاش ما را متوجه طبیعتمان میکند.
مثل دوستان حسود که به دوستی ما با دیگران حسادت میکنند. اساساً طبیعت بخیل است. و اینکه حضرت از نفس به خدا پناه میبرد که وقتی شر به او میرسد جزع و وقتی خیر به او میرسد منع از دیگران میکند به سبب بخل است. مانند زن و شوهری که هر کدام اعتراض دارند به این که چرا همسرش با اعضای خانوادهی خود صمیمی و مهربان است. طبیعت هم اینگونه است اگر نفس متوجه و مأنوس با خانواده اش شود طبیعت خودبخود محدود می شود
قرآن که میفرماید: انسان وقتی میخواهد در صراط مستقیم قرار بگیرد چهار حمله از جلو، عقب و راست و چپ به او میشود که از جانب شیطان بوده و در همهی آنها جزع میباشد. در روایت داریم: «اغلبوا الجزع بالصّبر فانّ الجزع یحبط الاجر و یعظم الفجیعه» به جزع و بی تابی با صبر کردن غلبه کنید. پس همانا جزع اجر را نابود و مصبت را بزرگ میکند.
یک مرد باید بداند که در سفر سختیهایش بیشتر است زیرا وظیفهی اوست که کارها را انجام دهد تا خانواده راحتتر باشند. باید بر جزع خودش با صبر غلبه کند. نفس در برابر روزهی واجب و مستحبی، حج رفتن، قرآن، نماز خواندن و ... جزع دارد. جزع اجازهی خواندن تفسیر دو آیه در روز هم به انسان نمیدهد. نمیگذارد که انسان برای نمازش سجاده پهن کند و به یک مهر اکتفا میکند. قنوت و رکوع و سجده و سلام و... را تحمل نکرده و چنان میکند که ما سریع از آن عبور کنیم.
اما خیلی با حوصله ضمن اینکه خوابمان هم میآمد مینشینیم فیلم تماشا میکنیم برای دیدن فوتبال و سریالهای مختلف و خواندن رمانها و داستانهای جنایی و صفحات حوادث روزنامه ها و ... بینهایت اشتیاق و وقت داریم. ولی هرگز حوصلهی خودمان یعنی فطرتمان را نداریم. پیامبر «سلامالله علیها» فرمودند که من از پدر و مادرهای آخرالزمان بیزارم و دوستشان ندارم و در پاسخ این سوال که پدر و مادرهای مسلمان یا کافر؟ فرمودند: که پدر و مادرهای مسلمان. زیرا وقتی فرزندان شان سراغ علوم دنیایی میروند آنها را تشویق میکنند. ولی وقتی میخواهند به سراغ علوم آخرتی بروند و به دینشان برسند نمیگذارند.
این پدر و مادر اصلاً غصه نمیخورد که چرا فرزندشان با خانوادهی آسمانی اش انس ندارد و اگر قرار شود که الان به برزخ منتقل شود چه اتفاقی برای او خواهد افتاد. این ها خودشان جزع داشته و حوصلهی آخرت را ندارند. توصیه کرده اند برای کاهش جزع، صبرمان را افزایش دهیم. به این صورت که نفسمان را فریب دهیم. مثلاً نیمه شب که بیدار میشویم به نفس بگوییم که من بیدار شدهام که چیزی بخورم و یا تشنه بوده و میخواهم آبی بخورم و به هنگام خوردن آب قدری هم بر صورتمان ریخته و ... تا بالاخره بهانهها کمرنگ تر شده و برای عبادت سر حال شویم. این تدریج اولاً باعث کم شدن جزع و فزع میشود و ثانیاً صبرمان افزایش مییابد. برای پرواز کردن باید آرام به سمت سجاده برویم. با عجله کردن موفق نمیشویم.
وقتی توفیق عبادت حقیقی نصیبمان شد و خدا و ملائکه و آسمان رادرک کردیم اگر ما را برای صرف غذا صدا کردند نماز بعدی را نخوانیم دعوت را اجابت کرده و مجدداً برای نماز برگردیم. باید تمرین کنیم جزع و فزع را ترک کنیم وصبرمان را افزایش دهیم و بدین ترتیب انسمان با خانوادهی آسمانی بیشتر میگردد و با ایشان آشتی میکنیم و تدریجاً مشاهده میکنیم که وقتی اراده میکنیم اهل بیت «علیهالسلام» و شهدا و ... و زیبا تر از همه خداوند در کنارمان هستند.
اما اگر جزع زیاد باشد آنها با ما هستند ولی کور، کر و تنها هستیم. میفرمایند که جزع اجر انسان را ضایع میکند. (در جایی فرمودهاند که اگر کسی به هنگام مصیبت دستش را به پایش بزند اجرش از بین میرود). و مصیبت و فاجعه را عظیم میکند.
وقتی به هر دلیلی دچار فزع میشویم با خود بیندیشیم که آیا قبلاً با مورد مشابه برخورد کردهایم و مشاهده مینماییم که بسیار موارد مانند آن را پشت سر گذاشتهایم. مثلاً میهمانی های بسیاری برگزار کردهایم اگر میهمان اضافه شد نگران کم آمدن غذا شدیم یا به نزدیکان میسپاریم که ملاحظه کنند یا از بیرون غذا تهیه میکنیم اصلاً هم بدشان نمیآید.اگر هنگام خروج از منزل مثلاً متوجه شدیم که لباسمان اتو ندارد اصلاً هیجان زده نشویم. خداوند مخصوصاً آنقدر صحنههای جزع دار ایجاد میکند تا ما مقاوم شده و جزع نکنیم. اگر زندگی کمبود، هیجان، تشنج و تضاد نداشته باشد ما چگونه به جزعهای خودمان غلبه کنیم؟ با این مقاومتهاست که ما بزرگ میشویم. ما به میزان غصه ها و جزعهایمان فشار قبر داریم و اضطراب نسبت به آینده هم همین طور است. اسم اعظم آیت ا... مجتهدی (رضوان الله) که به ما آموخته بودند این بود: «این نیز بگذرد» هر وقت غصه دار شدیم یک دور تسبیح این ذکر را بگوییم. هر چیزی که ما را به خانوادهی آسمانی امان نزدیک میکند ذکر است. برای همین است که توصیه میکنیم نقاط ضعف و مراکز اضطرارمان را بشناسیم. بعضیها به کوچکترین مشکل جسمشان به شدت حساس و مراقب هستند ولی از روح خود اصلاً آزمایش نمیگیرند. فهرست دلشوره هایمان را بنویسیم و تدریجاً با تمرین آنها را کاهش دهیم. در روایتی فرمودند: «مَن جزع فنفسه عذّبه و امرالله سبحانه اضاع و ثوابه باع» کسی که جزع میکند خودش را عذاب میدهد و امر خداوند را ضایع و ثوابش را میفروشد.
فرمان الهی به نفعفطرت ما صادر شدهاست نه قالب زنانه یا مردانه. انسانِ بی تاب نمیتواند رشد کند شاید نماز ش راحتی به جماعت بخواند ولی از بس سر نماز کار دارد پروازی صورت نگرفته و در واقع نمازی نخوانده است. کسی که از الله اکبرِ نماز منتظر سلام است در واقع همان اول سلام داده و نمازش فقط «اَدا درآوردن» بودهاست. همین شخص وقتی مشغول کارهای دنیایی است اصلاً متوجه گذشت زمان نمیشود. اگر هنگام کارهای دنیایی کسی او را تحت فشار بگذارد ناراحت میشود. در امور آخرتی به حدی فزع دارد که نماز، حج، زیارتها، قرائت قرآن را و ... را ضایع میکند. وقتی مصیبت میرسد با بی تابی، زودرنجی، عصبانیت، تمسخر و عصبانیت همهی اجرش را ضایع میکند.
در لحظات هیجانی اگر صبور باشیم پاداش را میدهند و اگر عصبانی باشیم فرشتگان بر میگردانند و به خدا میگویند که شخص نگرفت: «خسرالدنیا و الاخره» اگر هنگام مصیبت صبور باشیم اجرمان را نقداً از فرشتهها دریافت میکنیم. اما اگر جزع کنیم به ما نمیدهند. زمانی که جزع میکنیم خدا و فرشتگان ما را مینگرند و ما در واقع به خدا جزع میکنیم. بعضیها وقتی بچهی میهمان شیشهی خانه را میشکند خیلی تعارف کرده و از خود گذشت و صبوری نشان میدهند ولی وقتی فرزند یا همسر مرتکب میشوند کلی ناسزا گفته و اعتراض میکند. در مقابل میهمان جزع نمیکند زیرا پای آبروی دنیایی در میان است ولی در مورد نزدیکان نمیتواند زیرا مسئله آخرتی است. اگر با نزدیکان مدارا کنیم صبور هستیم و پاداش دریافت میکنیم. چنین شخصی از میهمان حیا میکند ولی از خدا و از فرشتگانی که «عبادُ مکرمون» هستند حیا نمیکند. در روایت دیگر از پیامبر «سلامالله علیها» نقل شدهاست که فرمودهاند. «صوتاً یبغضهما الله اعوال عند مصیبه و مزمار عند نعمه» دو صداست که مورد بغض خداست: جزع و بی قراری هنگام مصیبت و صدای آهنگ، زمان نعمت (و شادی). منظور آهنگ های مبتذلی است که در جشنهای تولد و عروسیها به کار برده میشود. خدا در بعضی از موارد از مسیحیها تعریف کردهاست یکی از کارهای خوبشان این است که عروسی هایشان را در کلیسا برگزار میکنند. با اینکه اهل کازینو هستند ولی ازدواج را به عنوان پیمان مقدس در مکان مقدس جشن میگیرند. الان به جوانان ما نمیتوان گفت که مراسمتان را در مسجد برگزار نمایید. در این هفتاد میلیون جمعیت به چند نفر میتوان گفت که مراسمتان را در مسجد جشن بگیرید و آنها خوشحال شوند؟ با ذکر و صلوات و حضور انبیاء و خانوادهی آسمانی و شهدا و .... پیوند شان را آغاز کنند. خوشحال شدن با شنگولی کردن و غفلت متفاوت است. خیلیها تا نعمت به آنها داده میشود به خدا میپرند. بعضیها با شنیدن این سخنان میگویند که اینها چقدر ساده هستند. عروسی باید در جهنم برگزار شده و عروس و داماد باید بسوزند. جزع اینگونه انسانها را وارونه میکند. تصمیم بگیریم که جزعهایمان را شناسایی و از خدا و خانوادهی آسمانیامان خجالت کشیده و تدریجاً آنهاراکنار بگذاریم.
سر کلاس بزرگان رفتن و کتابهای ایشان را خواندن زمانی به درد ما میخورد که بزرگ و قوی شویم. در غیر این صورت، (گیرم پدر تو بود فاضل از فضل پدر تو را چه حاصل؟) ما ادعای روضهی اهل بیت «علیهمالسلام» را داریم در حالی که ایشان صبور بوده و اهل جزع نبوده اند و ما سر سفره بر سر غذا با دیگران مشکل داریم. باید سعی کنیم به جای اینکه در کار دیگران دخالت کنیم به عیوب خودمان رسیدگی کرده و محاسبه کنیم، تا تدریجاً به آرامش برسیم. آیه ای هست که خداوند از اهل طبیعت آبرو برده که در جلسه ی بعد بیان خواهیم کرد.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته .
کلیدواژه ها:
آثار استاد