www.montazer.ir
جمعه 29 نوامبر 2024
شناسه مطلب: 440
زمان انتشار: 6 می 2014
خانواده آسمانی جلسه 66

خانواده آسمانی جلسه 66

90/08/05

از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی

بعد از شناخت خانواده­ ی آسمانی وارد مباحث عملی شدیم که بالاخره انسان وقتی خانواده­اش را شناخت باید با ایشان ارتباط برقرار کرد. و مهمترین مسئله این است که این خانواده، خانواده­ی جاودانه­ی ما بوده و بینهایت قرار است با ایشان زندگی کنیم و دائماً کسب فیض و کمال نماییم. «... ان یجعلنی معکم فی الدنیا و آلاخره» در خانواده­های زمینی در کشور ما 70% آن رابطه­ای که لازم است را با هم ندارند. یا جدا شده­اند و یا اینکه ظاهراً در کنار هم بوده ولی دچار طلاق عاطفی شده­اند.

باید ببینیم که نوع رابطه­مان با خانواده­ی حقیقی­مان چگونه است. ما باید دشمنان این ارتباط را بشناسیم. ما در درون خود دشمنانی داریم که آنها را نمی­شناسیم لذا به آنها علاقمند هستیم و عاشقانه دوستشان داریم. و در مناجات شاکین تعدادی از این دشمنان باطنمان را بررسی کردیم که از آنها به خداوند شکایت کرده و پناه می­بریم. (هفت خوان مشکلات رسیدن مرغها به سیمرغ در افسانه­ها کنایه از همین مطلب است). خوانها را شمردیم و اولین خوان که در حکم اژدهای هفت سر است نفس ما می­باشد. «الهی الیک اشکو نفساً بالسّوء اماره...» یکی از سرهای خطرناک این اژدها «جزع» است. که اجازه نمی­دهد انسان به سمت خانواده­ی آسمانی­اش برود. قرآن می­فرماید: «انّ الانسان خُلقَ هلوعاً و اذا مسّه الشرّ جزوعاً و اذا مسّه الخیر منوعا» (س معارج آیه 21-19) در روانشناسی این آیات بی نظیر است. سه خصوصیت نفس بیان شده­است. «هلوع» کسی است که بسیار حریص است. و در تبیین آن می­فرماید: که هنگامی شری به او می­رسد جزع کرده و وقتی خیری به او می­رسد مانع دیگران است. انسان درباره­ی آنچه که خیر می­داند بسیار حرص دارد. «انّه لحبّ الخیر الشدید» و در تشخیص این خیر ملاک خودش است مانند کودکی که چیزی برایش ضر دارد ولی برای بدست آوردنش گریه می­کند. وقتی انسان اینقدر شدید به خیر تمایل دارد با همین شدت هم از شر بیزار است.

«اذا مسُه الشرّ جزوعاً» و وقتی به خیر می­رسد آن را فقط برای خودش می­خواهد. (منوعاً یعنی به شدت منع کننده) الان ما قصد شرح و تفسیر مناجات شاکین و این آیات شریف را نداریم، بلکه می­خواهیم از این ها در بحث رابطه با خانواده­ی آسمانی امان استفاده کنیم. در واقع انسان نسبت به آنچه که خیر می­داند به شدت حریص و از شر به شدت گریزان است. و خیر را برای خودش می­خواهد. «هلوع» صفت بدنی نیست بلکه همان بینهایت طلبی است که مربوط به فوق عقل یا فوق تجرد ماست که به شدت به کمال علاقمند است. قدرت، لذت، حیات و زیبایی و.... که اگر حقیقت خود و جایگاه بینهایت طلبی را نشناسد انسان بسیار خطرناک می­شود. وجه مطلوب آن مانند راننده­ای ماهر و قدرتمند با اتومبیلی بسیار قدرتمند در جاده­­ی مناسب باشد با اتومبیل قدرتمند و قصد سرعت زیاد هم مورد نظر باشد این فاجعه است. محصول آن فقط در کشور ما سالانه سی هزار کشته است.

بینهایت طلبی، ذات انسان است و مرکب قوی برای او می­باشد. «هلوع بودن انسان» باعث سبقت از فرشتگان که به بیان قرآن مقام معلوم دارند، می­شود. کسی که خودش را همین قالب معنا می­کند و تعلقی به خانواده­ی آسمانی ندارد دنیا را اصل قرار می­دهد و اگر هم آخرت را بپذیرد دوران نوجوانی و جوانی­اش را صرف سامان دادن به امور دنیایی کرده و پس از آن فکری برای آخرت می­نماید. در صورتی که آخرت باید از اول در نظر گرفته شود زیرا آخر ما همان اول ماست. «انّا لله و انّا الیه راجعون».

ما یک زمانی با خدا زندگی می­کردیم و در دنیا بدن به ما تعلق گرفت که یا قالب زنانه است یا مردانه که البته گاهی قالب، خنثی می­باشد. (قالب خنثی در فهم اینکه حقیقت ما نه زن است و نه مرد، کمک می­کند). در دنیا گرفتار اژدها هایی شدیم که یکی از آنها «نفس» است. «بالسّوء امّاره، بالخطیئته مبادره، تسلک بی سالک المهالک.... ان مسّه الشّر تجزع و ان مسّه الخیر تمنع....» اینکه به بیان قرآن انسان هلوع است بینهایت طلبی اوست و بسیار خوب است آنچه که اشکال دارد اینکه در طبیعت اعمال شود و در انواع مراتب و کمالات حیوانی، جمادی و گیاهی و حتی عقلی ظهور کند. (در کمالات عقلی هم زمانی به مقام فرشته دست می­یابد که فوق عقلش فعال شده باشد و الا عقل در استخدام کمالات پایین تر از خود قرار می­گیرد. مانند دانشمندانی که علم خود را به شیطان می­فروشند: «کم من عقل اسیر تحت هوی امیر» چه بسیار عقلهایی که اسیر هوای امیر هستند. (علی علیه السلام) هوای امیر یعنی هوای نفس که حاکم به عقل است. تمام اختراعات و اکتشافات مضرّ بشر از این دسته است).

تمام بدبختی انسان به کار گرفتن بینهایت طلبی اش در طبیعت است چنین شخصی اگر نیاز طبیعتش تأمین نشود جزع می­کند. بشر عاشق خیر و کمال است ولی حاضر به پرداختن بهای آن نیت نمونه­ی آن دانش آموزان و دانشجویان که حتی اگر ممتاز هم باشند از تعطیلی کلاس درس و غیبت استاد خوشحال می­شوند. انسانی موفق است که بتواند جزع های نفس خود را کم کند. انسان های بی­حوصله، تنبل، زودرنج، بیتاب، ... ته جهنم جای دارند. پیامبر «سلام‌الله علیها» فرمودند که بیشتر ناله­های اهل جهنم از تنبلی و بی حوصلگی است. ملاک پیشرفت معنوی انسان این است که روز به روز جزع انسان کمتر و آرامش او بیشتر می­شود. شرکت در کلاس استادی مفید است که راههای قدرت، نشاط، شجاعت و بزرگ شدن را به شاگرد بیاموزد. و البته گاهی اشکال از شاگرد است مانند معصومین «علیه‌السلام» که اکثر قریب به اتفاق مردم از آنها استفاده­ی لازم را نکردند. اگر تدریجاً جزع شاگرد کم نشود یا اشکال از استاد و درس اوست و یا اشکال از شاگرد است. قرآن نشانه­ی ایمان را شادی و آرامش می­داند. «انسان به میزانی می­تواند کمال جذب کند که از طرف دیگر تخلیه­ی جزع و بیتابی داشته باشد.» انسان با جزع دچار خسران می­شود. ما قصد رسیدن به خانواده­ی آسمانی­امان را داریم که ایشان «کامل شده­ی نفس ما» هستند و به عبارتی غایت نفس ما می­باشند.

پس برای نیل به این هدف باید بها بپردازیم. اولاً تحمل حرکت را داشته باشیم و لوازم آن را تهیه نماییم. ثانیاً در تمرین ها موفق باشیم. قرآن در سوره­ی معارج و معصوم «علیه‌السلام» در مناجات شاکین به همین نکته­ی کلیدی اشاره فرموده اند: هنگام رسیدن شر انسان بی­تاب شده و وقتی خیر به او می­رسد مانع می­گردد. در صورتی که هم نعمت و هم محرومیت امتحان است. «نبلوکم بالشّر و الخیر فتنه» شما را با شر و خیر آزمایش می­کنیم. از حضرت زمانی که بیمار بودند سوال شد که چگونه صبح کردی؟ فرمودند که به شرّ (بیماری) صبح کردم. خداوند انسان را با چیزهایی که بد هستند و بدش می­آید، بد هستند و خوشش می­آید، و خوب هستند و بدش می­آید امتحان می­کند. تمرینهای درس و ورزش و ... خوب هستند ولی انسان بدش می­آید چیزهایی که بد هستند ولی انسان خوشش می­آید خیلی خطرناک هستند مانند لذت گناه، عیاشی و کیافی، و... بعضی چیزها مثل بیماری هم بد هستند و هم انسان بدش می­آید اما گاهی باعث رشد و پیشرفت و رسیدن به خدا می­شوند.

به جزع در آموزه­های دین می­پردازیم. «جزع» یکی از سرهای بزرگ اژدهای نفس است که اگر بتوانیم این سر را بزنیم خیلی قدرتمند می­شویم. با از بین رفتن جزع تنبلی و بی حوصلگی که به تصریح حضرت منشأ همه­ی بدبختی های انسان است، از بین می­روند مانند اژدهای هفت سر که یک سر خاص دارد که در صورت از بین رفتن اژدها نابود می­شود. جزع نیز اینگونه است. و البته در مورد نفس ممکن است غیر از جزع یکی دو سر مهم دیگر نیز وجود داشته باشد. با از بین رفتن جزع سرعت انسان زیاد می­شود. جزع به حدی خطرناک است که در روایت آمده: «الجزع هلاک» جزع هلاکت است. برای حرکت به سمت خدا باید حوصله داشت و بها پرداخت. انسان برای جذب یک کمال دنیایی مثل آشپزی، نجاری، نقاشی و ... سالها وقت گذاشته و حوصله می­کند یک مهندس و پزشک چقدر تلاش و ممارست می­کند تا به این کمال برسند که البته یکی از کمالات معصومین «علیهم‌السلام» است که «علم» می­باشد. بنابراین کسی که می­خواهد به علم مطلق بلکه کمال مطلق برسد معلوم است که چقدر باید زحمت بکشد. باید خیلی حوصله داشت. در برزخ اگر جهنمی نباشیم، کلاس بندی خواهیم شد. در آنجا نیز بینهایت طلبی با ما هست و نسبت به علم، قدرت، زیبایی و لذت و ... اینگونه هستیم و کمالات هم انتها ندارند. کلاس آنجا هم بستگی به میزان کسبی که در دنیا داشته­ایم تعیین می­گردد. و علوم زاید که اصلاً به درد نمی­خورد و علوم مفید هم درجاتشان متفاوت است. از علوم حقیقی همه چیز در آموزشهای برزخ است اعم از شیمی، فیزیک، ریاضی و .... همه­ی رمز و رازهای خلقت را که خدا می­داند و ما هم دوست داریم بدانیم در آنجا وجود دارد. کسی که بگوید من نمی­خواهم مانند معصوم شوم یعنی نخواهد مطلق شود دروغ می­گوید و اگر هم واقعاً چنین چیزی باشد از جمله بهانه­گیری های نفس است. زیرا خلقت انسان «هلوع» است. مثل اینکه آب خیس نباشد. انسان بینهایت برای رسیدن به غایت باید «بها» بپردازد. جزع مانع پرداخت این بها شده فلذا هلاک کننده است. مانند جنین که اگر چند صدم ثانیه در رحم توقف کند «مُنگل» می­شود. اگر خداوند توبه و اسم مبدّل را قرار نداده بود روز اول همه­ی ما سقط شده بودیم. و خداوند توقفها و عقب­گردها را جبران می­کند. روایت دیگر: «الجزع عندالبلاء تمام المحنه» جزع کردن به هنگام بلا اوج رنج و محنت است. با بلا انسان می­تواند به جایی برسد که مانند حضرت زینب (سلام الله علیها) بگوید: «ما رأیت الا جمیلاً» و هم می­تواند جزع کرده و تا ته جهنم برود. امام کاظم «علیه‌السلام» می­فرمایند: مصیبت برای صابر یک برابر و برای جزع­کننده دو برابر است. کسی که با خورشید ببیند موفق به رؤیت می­شود ولی اگر کسی خورشید را ببیند کور می­شود. کسانی که جزع دارند هرگز به خانواده­ی آسمانی اشان ملحق نخواهند شد. البته افراد بی تاب هم گاهی به هدف می­رسند ولی صابران که جزع نمی­کنند عاشقانه به هدف نایل می­شوند. پزشکی که عاشقانه پزشک شده با کسانی که صرفاً رنج راه را تحمل کرده­اند خیلی فرق می­کند. پس در حرکت به سمت خانواده­ی آسمانی باید جزع را کنار بگذاریم.

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته .

صوت

1 - خانواده آسمانی جلسه 66

کلیدواژه ها: خانواده آسمانی ،

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed