www.montazer.ir
یک‌شنبه 1 دسامبر 2024
شناسه مطلب: 430
زمان انتشار: 6 می 2014
خانواده آسمانی جلسه 59

خانواده آسمانی جلسه 59

90/07/07

از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی

در جلسه­ ی گذشته به مبحث عملی خانواده­ی آسمانی پرداختیم که باید برای استمداد از ایشان اولاً معرفتمان را افزایش داده و ثانیاً مستقیماً رابطه برقرار کرده و طلب یاری کنیم. کسی که افسرده است به احساس حقیقی نسبت به معصوم نرسیده است. زیرا نفس رابطه­ی با ایشان انسان را به آرامش می­رساند یعنی آرامش اثر ذاتی این ارتباط است. مانند چراغ که ذاتاً روشن کننده و منیر است. اگر چراغ نور ندهد قطعاً در مجموعه­ی سیستم مشکل وجود دارد. معرفت حقیقی به اهل بیت «علیه‌السلام» ذاتاً تولید آرامش، انبساط، قدرت و امید و عزت و شرافت می­کند و اگر اینگونه نبود معلوم می­شود که حقیقی نبوده و صرفاً ذهنی می­باشد و ذهن روشن بوده و دچار ابهام و سوال نیست اما هنوز این روشنایی به دل منتقل نشده است. یا خیلی ضعیف است. نکته­ی بسیار مهم در استمداد از ایشان شناسایی ضعفها و نیازهایمان است در غیر این صورت بسیاری از دعاهایی که می­کنیم و اجابت می­شوند پس از مدتی به این نتیجه می­رسیم که مناسب ما و به مصلحتمان نبوده است.

ما باید علاوه بر اینکه در خصوص قالب و بخش حیوانی ا­مان دعا کنیم، برای بخش اعظم وجودمان که ابدی است باید بسیار بیشتر دعا نماییم. ما برای زندگی جاودانه­ امان باید موانعی را برطرف کنیم و ثروتها و قدرتهایی کسب کنیم. و از طرفی یک بهشت جاودانه و یک جهنم جاودانه در انتظار ماست که باید مراقب باشیم که دنیا را تا آخر به سلامت طی کنیم. چه بسا کسانی که سوابق درخشانی داشته و استاد بزرگی بودند و در نهایت همه اعتقادات شان را از دست دادند. کسانی بودند که در مدح ائمه «علیه‌السلام» شعر می­گفتند و در حال حاضر توهین و دشنام به حضرات می­نمایند. جهنم اصلاً شوخی بردار نیست.

در روایت داریم که در آن شدت عذاب کسی به انسان نگاه هم نمی­کند و صدای ناله­ اشان را کسی نمی­شنود زیرا در واقع خودش را در دنیا حبس و از برخورد با مظاهر بهشت محروم کرده­است: «ربّ لم حشرتنی اعمی و قد کنت بصیراً کذالک اتتک آیاتنا فنسیتها فکذالک الیوم تنسی.....» پروردگارا برای چه مرا کور محشور کردی در حالی که من بینا بودم؟ بله چنین است، آیات ما را دیدی و آنها را فراموش کردی پس امروز فراموش شده­ای. انسانی که در دنیا خودِ ابدی­اش را فراموش کند ظهورش در قیامت به این صورت است. زیرا فقط با یاد خود طبیعی زندگی کرده­است.

اینکه ائمه «علیه‌السلام» چند بار به قبر ما وارد شده و در چه کلاسهایی شرکت خواهیم کرد و در کدام طبقه­ی بهشت خواهیم بود و .... را خودمان در دنیا تعیین می­کنیم. پس ما باید گرفتاری های حقیقی­ امان را حتماً بشناسیم، گرفتاریهای دنیا و مصائب آن که عین رحمت است: «ربّ مرحوم من بلائه و هو دوائه» چه بسیار گرفتارهایی که گرفتاری اشان عین دارو و درمانش است. علی «علیه‌السلام»: همان فقر، مردن عزیزان، بدهکاریها و ... انسان را بهشت می­برد. و ما برای خروج از آنها دعا و تضرع می­کنیم ولی توجهی به گرفتاریهایی که ما را جهنمی می­کنند نداریم. ما باید به خدا اینگونه اظهار کنیم که می­دانم تو اله و معشوق من هستی و مرا برای خودت خلق کردی، من جز تو کسی را ندارم و فقط از تو کمک می­خواهم. ما باید با معصوم به گونه­ای باشیم که در دنیا و آخرت با ایشان باشیم. باید خود­مان را بشناسیم و دشمنانمان را که افکار ما را پریشان می­کنند را نیز شناسایی کنیم.

ما باید با کمک استاد بتوانیم و از مجموعه­ی چیزهایی که در اطرافمان هستند نور بگیریم و نار نگیریم. و این استاد و مربی باید معصوم باشد. ما سابقاً نزد خدا بوده و مراحل قوس نزول را طی کرده و در دنیا بدن گرفته­ایم و هیچ کدام از ما نمی­دانیم که چه زمانی عمر دنیایی ما به سر می­آید. علی «علیه‌السلام» می­فرمایند: «اقرب الشی الاجل» نزدیکترین چیز (به انسان) اجل است. نوع حرکت دنیایی ما هم به فرمایش حضرت اینگونه است: «انکم الی الاخره صائرون و علی الله معرضون» شما به سوی آخرت صائر (شونده) هستید و بر خداوند عرضه خواهید شد. «صیرورت» حرکت مکانی نیست بلکه مانند جنین که در رحم ثبات داشته و دائماً در حالت شدن یعنی تغییر و کسب توانایی، استعداد و ... است. انسان در حال حاضر رحم در دنیاست و یکسره تغییر و تحول دارد و اینکه در زمین جابجا هم می­شود چندان قابل توجه نیست. در نتیجه­ی این حرکت ممکن است انسان منطبق با بهشت باشد و خدا نکند که منطبق نباشد زیرا باید به بیمارستان بهشت یعنی جهنم منتقل شود تا آنچه که زائد است بسوزد و مطابق با شرایط بهشت شود.

همانطور که در دنیا اگر طفل از رحم چیزی اضافه آورده باشد از او جدا می­کنند ولی این عمل در جهنم بسیار طولانی و عذاب آور است. انسان در دنیا می­تواند در مدت زمان کوتاه رذائل را از خود جدا کند در غیر اینصورت باید عذاب های شدید جهنم را تحمل کند. حقیقت انسان باید برای آخرت دارایی (اسماءا...) کسب کند. فقیرهای آخرت هیچ اسمی را در دنیا جذب نکرده و فعال و شبیه نشده اند. کور آمده و کور رفته است. در این مسیر ما باید عاجزانه از خدا و معصومین «علیه‌السلام» یاری بگیریم. استاد ما می­فرمودند: شخصی که شب با کینه­ی کسی بخوابد صبح یک حیوان در روح خود متولد کرده­است. بعضیها از والدین کینه می­گیرند که این نهایت پستی است، چون میلیونها محبت و خوبی را نمی­بیند و کوچکترین بدی ها را عقده می­کند.

کینه­ی از والدین، استاد، اولیاء الهی، مؤمنین و ... خیلی خباثت است. بعضیها از خدا هم کینه دارند. سختیهای دنیا، قرضها، بدرفتاریهای دیگران، زبان نفهمی ها و .... در جهت تراش دادن و شبیه تر شدن ماست. تضادها برای این است که ما از دل آنها نور بدست آورده و پاک شویم. کسی که با همه مشکل داشته و از هیچ چیز و هیچ کس نور دریافت نمی­کند دلش جهنم است. زیرا قلب ما قبر ماست. اگر اینچنین هستیم باید دست به دامان معصومین «علیه‌السلام» شویم. و همینطور امام زادگان.

حضرت عبدالعظیم «علیه‌السلام» که زیارتش ثواب زیارت سیدالشهدا «علیه‌السلام» را دارد یا حضرت معصومه «علیه‌السلام» که در باره­ی شهر ایشان (قم) فرموده­اند که لانه­ی (عُشّ) اهل بیت «علیه‌السلام» است. ما اگر سراغ ایشان برویم امکان ندارد که توجه نکنند. ما باب الحوائجی به آن عظمت حضرت علی اصغر «علیه‌السلام» در اختیار داریم و اصلاً به او متوسل نمی­شویم. ما حتی از رفتن سر قبر پدر و مادر و شهدا و ... می­توانیم حاجت بگیریم، خدا که جای خود دارد. ما وقتی می­گوییم سبحان الله یعنی او هیچ نقصی نداشته و «الحمدلله» یعنی همه­ی خوبیها از خداست. کسی که با وجود این خدا افسرده است در واقع عرضه­ی استفاده از خدا نداشته است. ما باید همه­ی کارهایمان را با عملکردهای کاملترین جلوه­های خدا (معصومین ع) هماهنگ کنیم تا شبیه آنها شده و به خدا نزدیک شویم. وظیفه­استاد این است که دست ما را در دست معصوم قرار دهد و گر نه حتی نگاه به او حرام است. از آن جایی که حرکت ما صیرورت است دائماً با تضاد مواجه هستیم.

جنین با وجود تضاد است که اندام زایی می­کند. تضادها کمک می­کنند که شخصیتی به نام انسان به وجود آید. انسان هر چه به معصوم شبیه تر شود ثروتمندتر و خوشبخت تر است. در صیرورت اول باید حریفها و دشمنانمان را بشناسیم. بچه­ی انسان اصلاً خطرات را تشخیص نمی­دهد و فقط پدر و مادر هستند که خطرات را شناخته و از او محاظفت می­کنند. حتی افراد بزرگسال هم به دلیل نشناختن خطرات در سال تعداد زیادی از آنها دچار مرگ و میر می­شوند که در مورد خطرات جاده و پلیس به ما هشدارهای لازم را می­دهد. و در حرکت به سمت آخرت معصومین «علیه‌السلام» هستند که به ما هشدار داده و از ما مراقبت می­کنند. امام صادق «علیه‌السلام» می­فرمایند: «والله لیأتی علی الرجل خمسون سنه و لم یقبل منه صلاه واحد» به خدا قسم کسی پنجاه سال نماز می­خواند و یک رکعت آن قبول نمی­شود. (این حدیث به تأیید حمیده همسر حضرت در لحظات پایانی عمر ایشان بوده، یعنی از مهمترین سخنان ایشان است که ما کسی را که نماز را سبک بشمارد شفاعت نمی­کنیم). یکی از اولیاء می­فرمودند: که برای رسیدن به یک نماز حقیقی تقریباً ده سال وقت لازم است تا به محضر نماز رسیده و از نمازش نور بگیرد. بزرگترین دشمن انسان طبیعت انسان است: «اعداء عدوّک نفسک التی بین جنبیک» بزرگترین بدبختی انسان این است که فراموش کند آسمانی است.

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک                        چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم

از جمله مشکلات قالبی انسان این است که مثلاً کسی عاشق شخصی شده که به او نداده­اند و بیست سال است دچار افسردگی است. و معشوقهای جاودانه­اش را فدای جنس مخالف کرده­است. قحطی عشق معشوقهای آسمانی را از او گرفته است:

چنان خشکسالی شد اندر دمشق                 که یاران فراموش کردند عشق

مناجات خمس عشر را به این ترتیب بخوانید که از جمعه شروع کرده، تا مناجات هفتم بخوانید و مناجات هشتم را هم تا چهاردهم را هم به ترتیب از جمعه تا پنجشنبه بخوانید که روزی دو مناجات خوانده می­شود و مناجات پانزدهم هم به شب جمعه اختصاص دارد. در مناجات شاکّین (روز شنبه) ما از کسانی که ما را از اصل خودمان دور کرده به درگاه خدا شکایت می­کنیم.

(البته این برای کسانی نیست که نفس اماره و شیطان رفیق آنها بوده و سبز و آبی هستند) آیا ما واقعاً تا به حال از این همه گرفتاری های نفس به خدا شکایت کرده­ایم؟ و یا از ترس اینکه مبادا در حالی که حق الله و حق الناس به گردنمان باشد و بمیریم گریسته و به خدا پناهنده شده­ایم؟ انسان فقط در سایه­ی معرفت است که می­فهمد مشکل چیست و باید به خدا پناه ببرد. خدا به ما قدرتی داده که ما بدون اینکه با آنها بجنگیم بر آنها غلبه خواهیم کرد. و می­توانیم مانند شهدا ره صدساله را یک شبه طی کنیم. اولین چیزی که از آن شکایت می­کنیم «نفس خودمان» است. ما به حدی از خودمان متشکریم که بیان پیامبر «سلام‌الله علیها» خار را در چشم دیگران می­بینیم ولی شاخه را در چشم خودمان نمی­بینیم. هیچ دشمنی بدتر از خود شیفتگی و خودخواهی نیست.

در مناجات شاکین حضرت می­فرمایند: «الهی کیف اشکوا نفساً بالسّوء اماره...» خدایا چگونه شکایت کنم از نفسی که به شدت مرا به بدی امر می­کند؟ شدت به بدی کشاندن نفس به حدی است که می­تواند انسان را تا خدا، خدایی می­کند در جهنم نگاه دارد یعنی حجابی بین ما و خدا ایجاد می­کند که بعد از میلیاردها سال نمی­توان آن را پاره کرد. خلیفه­ی عباسی از شدت جنایت و گناه به جایی رسید که هنگام مرگ گفت که خدایا می­دانم که مرگم فرارسیده و به فکرم افتاده که توبه کنم ولی توبه نمی­کنم چون از تو بدم می­آید. خصوصیتهای دیگر نفس و ابعاد دیگر نفس و دشمنان را در جلسه­ی بعد توضیح می­دهیم. والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته .

صوت

1 - خانواده آسمانی جلسه 59

کلیدواژه ها: خانواده آسمانی ،

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed