www.montazer.ir
جمعه 22 نوامبر 2024
شناسه مطلب: 397
زمان انتشار: 23 آوریل 2014
(جلسه 33) رسیدن به کمالِ‌ انسانی جز از طریق مظاهر کاملِ خداوند امکان پذیر نیست

خانواده آسمانی(جلسه 33) 90/2/8

(جلسه 33) رسیدن به کمالِ‌ انسانی جز از طریق مظاهر کاملِ خداوند امکان پذیر نیست

بحث ما به اینجا رسید که ما باید همه‌ی عشق و دلمان را به اهل بیت (انسان کامل) بدهیم و اگر دل ما به عشقی کم‌تر از آنها برسد حتما در دنیا و آخرت ناکام خواهد بود. اگر اهل بیت «علیهم‌السلام» به عنوان واسطه‌ی عشق ما به اهل بیت نبودند هیچ کس به معنای حقیقی نمی‌توانست خدا را دوست داشته باشد. چون وقتی می‌گوئیم «الله» یعنی کمال مطلق، ذاتی که مستجمع جمیع کمالات است. اینکه کسی خداوند را اثبات کند، بحثی جداگانه است مثلاً در خیلی از ادیان و مکاتب خداوند اثبات شده است. با استدلال خداوند را اثبات می‌کنند. اثبات و قبول داشتن خداوند یک بحثی است و دوست داشتن و عشق ورزیدن به خدا و زندگی عاشقانه داشتن با خدا و خدا را به عنوان «اله» پذیرفتن مسئله‌ای دیگر است. اگر معصومین نبودند حرکت حبی و ذاتی و حقیقی به سمت «الله» امکان‌پذیر نبودچون «الله» کمال مطلق است و ائمه «علیهم‌السلام» مصداق آن کمال مطلق هستند.

شما زمانی «الله» و خدائی را تصور و اثبات می‌کنید بعد چطور می‌توانید به سمت این «الله» حرکت کرد؟ نهایتا می‌گوییم آدم خوب، مهربان، خدمتگزار به خلق و... باشیم (هر چند اینها جزء کمالات انسانی نیست، حیوانات هم این نوع خدمات را دارند) در برخی موارد عواطف حیوانات از ما شدید‌تر هم هست. آن کمالاتی که ویژه انسان است و انسان برای آن خلق شده مقام بسیار برجسته ووالایی است. فوق کمالات فرشتگان!

انسان بدون مظهر «الله» (کمال مطلق) که یک انسان حقیقی و خارجی در مقابلش باشد که مظهر همه‌ی اسماء خدا باشد و بدون عشق‌ورزی به چنین کسی، نمی‌تواند در واقع به خدا عشق‌ورزی کند. امکان عشق‌ورزی به خدا وجود ندارد(بدون عشق به اهل بیت و عشق به خلیفه الله) پس دوست داشتن حقیقی نسبت به خدا زمانی تحقق می‌یابد که ما خلیفه الله یعنی مظهر تام خداوند را دوست داشته باشیم و تبعیت کنیم. خدا هم ما را بدون اهل بیت راه نمی‌دهد. نمی‌توانیم ائمه را کنار گذاشته و به خدا بگوئیم ما با ائمه کاری نداریم. فقط خود تو برای ما عزیز هستی!

هیچ وقت خداوند نزدیک شدن به خودش را جز از طریق مظاهر خودش از کسی نمی‌پذیرد. کما اینکه مادر کمالات دیگر نیز جز مظاهر همان کمال نمی‌توانیم وارد شویم. مثلابرای تخصص یافتن در فلان رشته نمی‌توان به استاد دیگری جز آن رشته مراجعه کرد. کسی که می‌خواهد رزمی کار شود نمی‌تواند به استاد فیزیک و شیمی متوسل شود. یا اینکه بگویی من خودم می‌خواهم به مقامات برسم و از طریق استاد عمل نمی‌کنم. این نیز باطل است. باید در هر کمالی از مظهر همان کمال و استاد و متخصص همان کمال برویم جلو.

در رفتن و رسیدن به کمال انسانی نیز باید از طریق مظاهر کمال الهی حرکت کنیم. بنابراین بدون عشق به اهل بیت عشق به خداوند تحقق نخواهد یافت! آن الهی که خیلی‌ها بدون معصوم دوستش دارند، آن الله مظهری ندارد. آن الله نمونه ندارد. و ماتنها خدایی را که خالق آسمان‌ها و زمین است را دوست داریم. اما حرکت حقیقی نفس به سمت آن «الله»، تخلق به شکل آن «الله» شدن(تخلق به اخلاق الهی) بدون ظهورات اخلاقی خداوند در عالم امکان ندارد. لذا ما به این عشق واسطه نیاز و احتیاج داریم. روایتی است که شیعه و سنی آن را نقل کرده است.

پیامبر اکرم «صلی‌الله علیه و آله و سلم» عرض می‌کند به خداوند (اللهم ارزقنی حبک و حب من یحبک و حب من یقربنی الی حبک واجعل حبک الی من الماء البارد) خدایا روزی من کن محبت خودت وحبّ کسی که تو را دوست دارد و حبّ کسی که من را به محبت تو نزدیک می‌کند این محبت خودت را در نزد من از آب خنک محبوب‌تر بدار. این یعنی خواستن واسطه! محبت کسی که مرا محبوب تو می‌کند، مرا به تو نزدیک می‌کند. خوب! تشنه‌ای که به یک آب خنک می‌رسد چه احساسی دارد؟ کسی که از تشنگی در حال مرگ است با دیدن آب به نجات دهنده‌ی خودش رسیده است واین مطلب پیش پا افتاده‌ای نیست! چرا پیامبر حبّ خداوند را به آب سرد تشبیه کرده است؟ خوب این یک ملاک است. دیدن بعضی از اشخاص برای انسان خنکی دل می‌آورد ندیدن آنها حرارت دل می‌آورد یعنی وقتی آنها را نمی‌بینید غمگین می‌شوید وحرارت دل پیدا می‌کنید و وقتی آنها را می‌بینید و یا صدایشان را می‌شنوید شاد می‌شوید دلتان خنک می‌شود و به آرامش می‌رسید.

انسان در برخورد با عزیزانش(پدر و مادروهمسر) چه‌طور این حس را دارد؟ به خصوص وقتی چند روزی آنها را نبینیم چگونه به دلتنگی و غم می‌افتیم؟ و از دیدن آنها چه‌قدر شاد می‌شویم! خداوند باید برای انسان همین‌طور باشد. البته دقت کنید که انسان را عرض می‌کنم. انسان یعنی آن چیزی که فوق فرشته است! فرشته‌ها این حالت شیفتگی نسبت به «الله» را در عالی‌ترین وجه دارند. در دعای سوم صحیفه می خوانیم که فرشتگان بسیار مشعوف و شیفته «الله» هستند اصلاً خوراک و غذای آنها (مایه‌ی حیاتشان) اسم الله است تسبیح و تحمید و تکبیر خداوند است. حالا فکر کنید که یک انسان باید چگونه باشد؟ وقتی اسم الله، اسم نماز، حرم، زیارت، قرآن و مسجد... می‌آید احساس می‌کند در لذیذترین و شادترین ضیافت‌ها و میهمانی‌ها است. (مؤمن در مسجد مثل ماهی در آب است) احساس دلتنگی می‌کند زمانی که از این‌ها دور است وقتی می‌آید احساس آرامش دارد! همه‌ی این‌ها دل داغدار و غم زده‌ی او را شاد و خنک می‌کند. اگر ما با موسیقی‌های الهی این گونه نیستیم(قرآن، مداحی، اذان و...) کلاً نشانه‌ها‌ی خداوند دل ما را خنک نمی‌کند باید فکری برای دل خود بکنیم. اگر کسی با یاد و نامه معشوق و آثارش به شادی و لذت نمی‌رسد باید فکری برای خودش کند. حتماً مشکلی دارد و طبیعی نیست. مگر می‌شود آدم سالم از دیدن گل و بوئیدنش لذت نبرد و یا از غذای خوشمزه لذت نبرد؟ مگر می‌شود چشم وگوشی سالم باشد و از شنیدنی‌ها و دیدنی‌ها لذت نبرد؟ مگر می‌شود بخش انسانی سالم و فعال باشد و از معشوق خویش لذت نبرد؟ اگر اسم «الله» برای ما شیرین نیست اگر خواندن قرآن و شنیدن دعا و... برای انسان دوست داشتنی و با عظمت نیست این نشان‌دهنده‌ی آلودگی دل است.

قرآن می فرماید:هرکس نشانه‌ها و شعائر خدا برایش اهمیت دارد آن را بزرگ می‌شمارد(در دلش مهم و عظیم است) این آدم تقوا و پاکی دل دارد. اما کسی که علامت‌ها و نشانه‌ها‌ی آسمانی و خداوندی برایش بزرگ و با اهمیت نیست، حتما آلودگی دل دارد. کسی که کراهت دارد اسم فرزندش را از اسماء خانواده آسمانی خویش بگذارد(اسم‌های خدا و اهل بیت) این فرد، قطعاً دور و مریض است. از این همه اسم و القابی که پدران ما دارند نخواهد و نتواند انتخاب کند و خجالت بکشد این حتما باید دل خودش را معالجه کند. این فرد حقیقت خودش را گم کرده و قیمت اصلی خودش دستش نیست. پیامبر «صلی‌الله علیه و آله و سلم» آینه‌ای قرار داده که ما می‌توانیم تا قیامت دل خودمان را در آن نگاه کنیم. مثل دستگاه‌هایی که الان هست با گذاشتن دستمان در آن‌جا فشار خون، ضربان قلب و... ما را اندازه‌گیری می‌کند.

حالا می‌خواهی شرافت و قیمت انسانی خود را بدانی؟ چه‌قدر پیش خدا و ائمه و فرشته‌ها عزیز و بزرگ شدی؟ حرمت خودت در ملکوت را بدانی(اللهم اجعلنی محبوبه فی ارضک و سمائک) خدایا مرا درزمین و آسمانت محبوب کن. محبوب خودت، فرشته‌ها، انبیاء... قرار بده هنگامی که رو به قبله می‌ایستی همه‌ی انبیاء نگاهت کنند.

وقتی سلام می‌دهی به حضرت آدم «علیه‌السلام» حضرت صدایت را بشناسد و بگوید صدای آشنا می‌آید. مثلاً هنگامی که در بزنند و تو صدای عزیزترین کس‌ات را بشنوی چه حسی خواهی داشت؟ و حالا اگر آن فردیک غریبه باشد هرچند محترم باشد ولی به هرحال غریبه است. یا کسی باشد که غریبه نباشد ولی شما رابطه صمیمی دوستانه، عاشقانه با او نداری این حس‌ها چه‌قدر با هم متفاوت است؟ انسان وقتی وارد حرم امام رضا «علیه‌السلام» می‌شود حضرت بگوید یک آشنا آمد نه یک غریبه؟ امام از آمدنت خوشحال شود، نه آن خوشحالی عمومی که اگر فردی هم قهر کند وبیاید با گناهان بسیار، حضرت خوشحال می‌شود، نه! منظورم محبت رحمانیه‌ی حضرت نیست!‍ بلکه رحمت و محبت رحیمیه حضرت را می‌گویم! دو نفر که علاقه‌ی زیادی به هم دارند و صدای هم را می‌شناسند وقتی هنگام سلام به انبیاء دلت را بدهی تو را خواهند شناخت که این صدای فلانی است. وقتی سلام به پیامبر «صلی‌الله علیه و آله و سلم» می‌دهی حضرت می‌گوید این مثلاً عزیز من است گل من است علی است حسن است. آنها ما را به اسم کوچک می‌شناسند. چون این آدم آشنای این درگاه است و هر روز به خانواده‌ی آسمانی خویش سر می‌زده و رفت و آمد داشته و بزرگی وافتخار خود را در این رفت و آمد می‌دانسته! آیه‌ای که گفتیم این بود:‌ای استاد،‌ای آقا،‌ای دکتر،‌ ... هر گاه اسم خدا و اهل بیت می‌آید دلت شاد و خنک می‌شود یا خیر؟ این حرف خیلی بزرگ است که خدایا محبت خودت را در نزد من از آب خنک محبوب‌تر قرار بده! باور می‌کنید لذتی را که بعضی‌ها از خوردن چلوکباب، چای، سیگار... بارها برده‌اند تا آخر عمر از یک نماز نبرده‌اند! از یک حرم رفتن از یک قرائت قرآن! این فرد با چه سرمایه و دلی می‌خواهد وارد قبر شود؟ آدم باید در این میدان بدود و دنبال ارزش و قیمت باشد. وقتی معصومین آغوشی به بلندای ابدیت برای ما باز کرده‌اند باید خیلی بیچاره باشیم که خودمان را از این آغوش محروم کنیم. این چه‌طور زندگی است؟ بدون رفاقت، بدون صمیمیت، در رفت و آمدی! هیچ بزم و شادی با خدا واهل بیت ندارد.پس پیامبر «صلی‌الله علیه و آله و سلم» از یک حبّ و عشق واسطه صحبت می‌کند چه می‌گوید؟ می‌فرمایند: انسانهایی هستند که عشق به آنها عشق به خداوند است و هرچه دوستشان داشته باشی گویی خدا را دوست داری! این توهمات که شیطان القاء می‌کند را کنار بگذاریم که خدا مهم‌تر است اهل بیت «علیهم‌السلام» را کنار بگذار و مستقیم برو به سمت خداوند!

خداوند می‌فرماید: من بدون پیامبر «صلی‌الله علیه و آله و سلم» و آلش اصلا تو را راه نمی‌دهم. خداوند در قرآن امر کرده و دستور داده اگر می‌خواهید به من نزدیک شوید از مسیرش بیایید (وابتغوا الیه الوسیله) یعنی وسیله را جستجو کنید. بدون وسیله نمی‌توانید و اگر بدون وسیله بروید خداوند گم می‌شود می‌گوئید «الله» اما هیچ مصداق ومظهری برایش ندارید در نتیجه یک خدای توهمی می‌شود.

نه مظهر جود، کرم، غفران، عفو، شقاوت و... چیزی نداری پس چگونه می‌توانی به او نزدیک شوی؟ خیلی تلاش کند می‌شود یک حیوان خوب! مثل حیوانات که خدمت به همنوع و غیرهم‌نوع دارند اما تخلق به اخلاق الهی چیز دیگری است. مسئله ما قرب و کمال انسان است! برای همین خدا می‌فرماید بدون اینان نمی‌توانی به سراغ من بیایی! اینجاست که باید دست بالابرد(دعای حضرت) را از خدا خواست. دوست داشتن کسی که مرا به تو نزدیک می‌کند را روزی من کن! کسی که خودشناس است این‌گونه دعا می‌کند. قیمت آدم‌ها از نوع دعاها، هوس‌ها، آرزوها و دغدغه‌هایشان مشخص می‌شود!

20تا از دعاهای خود را فهرست کنید قیمت شما مشخص می‌شود! آدم اشرافی و کسی که بخش انسانیش فعال است یکی از مهم‌ترین خواسته و دعایش عشق به حق تعالی است. از آنچه که پیامبر خواسته و دعا کرده چه‌قدرش در دنیا نصیب ما شده؟ تا حالا چند بار در طول عمر شنیدن این صدا ما را شاد می‌کند؟ تا حالا چند بار از نماز و سجده لذت بردیم و ذوق زده شدیم؟ از رکوع و حمد و تعقیبات؟ سهم ما در زندگی واقعا چقدر است؟ با این همه ثروت(انبیاء و ائمه «علیهم‌السلام»، شهداء،... ) بعد از 40یا 50 سال سهم کمی داشته باشیم. مثل کسی که بهترین استاد را داشته اما بدترین نمره را گرفته! او خیلی منگل و بی‌استعداد است! چنین کسی خیلی بی‌محصول و ضعیف است با یک طلاق و بی‌مهری و مرگ یک عزیز یا بیماری و فقر می‌افتد و می‌میرد چرا که او قائم به معصوم نیست قائم به شوهر و مال و فرزند است. و اگر اینها را از دست بدهد، احساس بدبختی می‌کند. با خدا و اهل بیت درگیر می‌شود. این نمی‌تواند بگوید: از مهرت‌ای خورشید جان/چون ذره‌ام هر سو روان/ مجذوب حسن دیگران / ای ماه خوبان نیستم

پس ما این عشق مهم را داریم. رسیدن به این عشق و آدم‌ها باید جزء دعاهای ما باشد. احترام وشناخت چیزی دیگری است رابطه خصوصی و عشق‌ورزی ماجرای دیگری دارد. خیال‌پردازی، و عشق‌بازی خیالی داشته باشد دست‌بوسی و پابوسی داشته باشید! در خیال خود باحضرات حرف بزنید این دیگر خیال نیست. والله، تالله، بالله می‌شنوند و جواب می‌دهند. نه این‌که فقط در حرم، بلکه همه جا در خانه در هر جا و هر کشوری که هستی تو را می‌بیند و می‌شنود و جواب می‌دهد. این‌قدر به ما نزدیک هستند و زندگی با اینان آسان است ما خودمان حاضر نیستیم درب آسمان را به روی خود باز کنیم و درب غیب راچگونه باید زد تا بازشود؟

این سفارش مهم مهم مهم من یادتان نرود اینکه تمرینات خود را در خانه و در خلوت خود شروع کنید. این ارتباط‌گیری‌ها، این حرف زدن‌ها و عشق‌بازی را شروع کنید. مثل فردی که با عکس پدرش حرف می‌زند کسی او را تقبیح نمی‌کند و نمی‌گوید این کار بد است. پس ما با پدری که زنده است و تمام قدرت در دست اوست حرف می‌زنیم. بعضی از حرف زدن‌ها رسمی است و بعضی کاملا شخصی و خصوصی است. این هم خیلی قدرت می‌دهد! شروع کنیم به زدن این حرف‌ها این همه دعا، ذکر و مناجات برای راه افتادن دل است حالا که راه افتاد شروع کن به حرف زدن!

صوت

1 - (جلسه 33) رسیدن به کمالِ‌ انسانی جز از طریق مظاهر کاملِ خداوند امکان پذیر نیست

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed