مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی
بحثمان در باره ی خنثی سازی حملات شیطان و چگونگی برطرف کردن و موانع وصولمان به خانواده ی آسمانی بود. در جلسه گذشته به حدیثی از وجود مقدس امام صادق «علیهالسلام» از قول شیطان پرداختیم، شیطان میگوید من در ۵ جا کاری از دستم بر نمیآید یعنی فردی که این ۵ صفت را داشته باشد از حملههای شیطان در امان میماند و در واقع او را خلع سلاح میکند و راه غم و غصه را به روی خود میبندد. در این جلسه به دو مورد از ۵ مورد اشاره میکنیم. 1- اعتصام و توکل به حق تعالی، 2- یاد خدا در شب و روز. «مَن اِعتصم بالله عن نعمه صادقه و اتّکل علیه فی جمیع امور» 2- «و من کَثُرَ تسبیحه فی لیله و نهار.»
انسان باید یک پناهندگی حقیقی به خداوند داشته باشد یعنی باید وجود شیطان را به عنوان دشمن حقیقی خود بپذیرد و او را بشناسد، سپس به شکایت و ترس از او بیفتد تا بتواند نسبت به الله پناهندگی داشته باشد. اما متأسفانه کمتر انسانی به بینش حضرت سجاد «علیهالسلام» در مناجات شاکین و شکایت از وسوسههای شیطان رسیده است و یا مبارزه با شیطان و پناهنده شدن به خدا را جزء دغدغههای زندگیاش قرار داده است. شیطان با آنکه نقش زیادی در ایجاد غم و غصه و افسردگی و نا امیدی در زندگی انسان دارد، اما انسان اصلاً از دست او ناراحت و عصبانی نیست و ترس نسبت به او ندارد، بنابراین نیازی هم به پناهنده شدن از شر او به خداوند در خودش احساس نمیکند. شیطان چون غالباً مخفی عمل میکند و بیشتر افکاری که تولید میکند از زبان دل ما بیان میکند، در نتیجه باعث میشود که ما این حالتها و افکار را به خودمان نسبت دهیم و حضور غریبهای را در درون مان احساس نکنیم و وجود خارجی شیطان را رد کنیم. انسان باید متوجه باشد که افکار منفی و شری که در ذهنش تولید میشود و از آنها بدش میآید متعلق به خودش نیست، بلکه شیطان با زمزمهها و وسوسههایش دائماً این افکار را به ذهن انسان تزریق میکند تا او را آزمایش و امتحان کند. هنر انسان این است که تشخیص دهد افکار منفی که به ذهنش میآید به شخصیت خارجی به نام ابلیس و یارانش تعلق دارد و اصلاً متعلق به خود او نیست و نباید آنها را جدی بگیرد اما او چون شیطان را نمیبیند و همهی وسوسهها و افکار را متعلق به خودش میداند، تنها از دست خودش ناراحت و ناامید میشود.
(در روایت داریم، شیطان خرطوم خود را در درون قلب انسان فرو میکند و در آنجا با انسان حرف میزند.)
انسان باید افکار منفی و ناراحت کننده را در هنگام خواب و بیداری و در صحنهها و پیشامدها و مسائل مختلف زندگی، شخصی و درونی نداند و آنها را متعلق به شیطان و زمزمههای او بر شمارد و از شر آنها به خدا پناه ببرد تا نشاط خود را در همهی شرایط حفظ کند. انسان در محضر خداوند و در مسائل طبیعی و دنیایی واقعاً دلیلی برای غصه خوردن، به اضطراب افتادن، حسادت و یا چشم و هم چشمی ندارد و اگر زمانی به چنین افکاری گرفتار شد، نشاندهندهی گنگی در معرفت اوست و در واقع همهی آن افکار چیزی جز توهم کاذب و غلط نیست و نباید به آنها اعتنا کرد.
قرآن خصوصیت مؤمن را نداشتن ترس و غصه میداند و میفرماید: «لا خوف علیهم و لا هم یحزنون».
پس بنابراین هرگاه ترس و غصه در وجود ما میآید، ایمان از وجودمان رخت بر میبندد. و این درست هنگامی است که شیطان، چیزهای قلابی و ناخالص را در ایمان مان تزریق میکند و در آن اختلال ایجاد میکند. البته زمینهی ایجاد این اختلال و دستکاری را خود فرد برای شیطان به وجود میآورد پس بنابراین انسان باید دائماً به خدا پناه ببرد و از او مدد بخواهد.
شیطان دارای شیوههای مختلف فریب است و میتواند انسان را از جلو (دلشورههای آینده)، عقب (دغدغههای گذشته)، راست (اعمال خوب، عبادات و کمالات)، چپ (گناهان) فریب بدهد و در زمینههای مختلف مانند انعقاد نطفه، خواب، بیداری، و ... مشارکت داشته باشد. بنابراین انسان باید از شر چنین موجود خطرناکی به خدا پناه ببرد و از او مدد بخواهد.
«قل اعوذ فاستعذ بالله من الشیطان» خداوند به ما خبر میدهد که باید از شر شیطان به خداوند پناه برد و استعاذه کرد.
اما متأسفانه ما اصلاً استعاذه عملی به خداوند نداریم و اگر هم استعاذه داشته باشیم تنها در حد لفظ است نه عمل. داشتن استعاذهی عملی یعنی اینکه انسان سبک زندگیاش را به گونهای طراحی کند که از حملات شیطان در امان باشد. مثلاً کسی که ماهواره و یا لقمهی حرام به خانه میآورد در واقع سبک زندگیاش غلط است و اگر هم استعاذهای به خدا داشته باشد تنها در حد لفظ است. شیطان در هر جا که انسان راه باز میکند نفوذ میکند و حملاتش را آغاز میکند، انسان ابتدا باید سبک زندگیاش را درست کند تا بتواند اوج بگیرد و پرواز کند و گر نه همیشه ضعیف و شکست خورده باقی میماند.
متأسفانه امروز زندگیهای ما متأثر از فرهنگ غرب است و دیدنیها و شنیدنیها و خوردنیهایمان کنترل نمیشود و هر طور که دلمان میخواهد رفتار میکنیم و بعد توقع داریم که درست شویم و بتوانیم بر شیطان غلبه کنیم و به خانوادهی آسمانیمان برسیم و پرواز کنیم. مثلاً تجارت ذاتاً خوب است و ۹ قسم برکت در آن وجود دارد، اما باید سبک خرید و فروش و تجارت را طوری تنظیم کرد که لقمه حرام از کار درنیاید. استفادهی عملی یعنی تنظیم کردن روابط و تا وقتی آن نیاید، استعاذه لفظی فایدهای نخواهد داشت. مثلاً انتخاب رشته و یا شغلی که درِ تسلط شیطان را به روی انسان باز میکند باید از آن پرهیز شود تا به استعاذهی عملی رسید و در واقع ضرورتی برای انتخاب آن وجود ندارد. نرفتن به جهنم باید بزرگترین مسئله زندگیمان باشد، وقتی چیزی قرار است انسان را جهنمی کند چه ضرورتی وجود دارد که انسان آن را انتخاب کند.
ما با سبک زندگی و با نوع اخلاق و روابط و دیدنیها و شنیدنیهایمان راه نفوذ شیطان را در قلبمان باز میکنیم و بعد از ضربه خوردن و شکست و مبتلا شدن به غم و اضطراب تازه میپرسیم چرا اینگونه شد؟
در اسلام اصل مهمی به نام هجرت وجود دارد، لذا اگر شرایط و سبکی انسان را جهنمی نگه دارد، انسان موظف است از آن سبک و شرایط هجرت کند تا خودش را نجات دهد.
فرشتهها در قیامت از جهنمیها میپرسند چرا جهنمی شدهاند و جهنمیها پاسخ میدهند: «قالوا کنّا مستضعفین فی الارض» ما آدمهای بیچارهای در دنیا بودیم (شرایط و محیطمان بد بود). فرشتهها میگویند: «قالوا ألم تکون الارض الله واسع و تهاجر» آیا مگر زمین خدا وسیع نبود که هجرت کنی؟
گاهی انسان باید از خیلی کمالات خود به خاطر خدا صرف نظر کند و از بسیاری از خودهایی که برای خود ساخته است هجرت کند، و یا به عبارتی دیگر، دست به دنیای خود ببرد و سبکهای زندگیاش را تغییر دهد. تا بتواند اوج بگیرد و به سمت خدا پرواز کند.
یک جاهایی انسان باید با تمام علاقههایش و حتی با خانوادهاش، به خاطر خدا هجرت کند، تا به رشد و تعالی حقیقی دست یابد. مثلاً کسانی که در اروپا و یا کشورهای غرب مسلمان میشوند با شجاعت از بسیاری از عزیزان و شهوتهای زندگی دنیا خداحافظی میکنند تا به عشق خدا دست یابند. اما برعکس در کشور ما هستند کسانی که میخواهند تمام شهوات دنیا و شرایط زندگیشان را حفظ کنند و از هیچ چیز نگذرند و در ضمن جزء اولیاء خدا هم باشند و استعاذه شان نیز درست از کار دربیاید اما چنین چیزی غیرممکن است.
اگر شغل و شرایط و سبک زندگی هر کس مانع رسیدن او به خانوادهی آسمانیاش شود باید آن را تغییر دهد تا به وصال برسد، مثلاً در زندگی طبیعی از نظر شعور عادی هیچ کس قبول نمیکند که یک مرد به خاطر شغلش سالها از زن و فرزندش دور باشد تا چه رسد به زندگی جاودانه و ارتباط با خانوادهی آسمانی.
زندگی کردن در خارج از کشور بد نیست اما باید سبک زندگی انسان تنظیم باشد. مثلاً بعضی از افراد در خارج از کشور زندگی میکنند اما ساختار وجودیشان آنچنان محکم است و سبک زندگیشان را طوری چیدهاند که به قول مقام معظم رهبری مانند انبیاء پا کند. حال برعکس بعضی افراد در شهرهای مقدس مانند قم، مشهد زندگی میکنند اما جهنمی هستند چون استعاذه ندارند و مراقب دیدنیها و شنیدنیها و شرایط زندگیشان نیستند.
کارشناسان تغذیه میگویند انسان هر چه بخورد، تأثیر آن به زودی ظهور خواهد کرد. مثلاً در کشور ما به دلیل تغذیهی نامناسب و پیشرفت علم، بالای ده هزار بیماری ارثی به وجود آمده و یا آمار بیماریهایی مانند سرطان، نازایی و یا سکته افزایش یافته است. بدن معصوم است و سریع اثر خود را نشان میدهد. مثلاً وقتی چشم ضعیف میشود آنقدر اذیت میکند که فرد مجبور به زدن عینک شود. ساختار روح هم مانند جسم یک ساختار معصوم است و نمیشود انسان هر دیدنی و شنیدنی و یا هر فکر و خیال و ارتباطی داشته باشد و در ضمن احساس خوشبختی در تمام جهات کند. این فکر خیلی اشتباه است که انسان هر سبک زندگی که دوست دارد داشته باشد اما نتیجهاش با خودش باشد. نظام خلقت و طبیعت نظام قضا و قدر است.
یعنی هر قدری، قضا و نتیجهی مخصوص به خود را دارد. در تمام علوم قانون عمل و عکسالعمل وجود دارد. عملهای بد، شنیدنیها، خوردنیها و دیدنیهای حرام و روابط و خیالات نامناسب به هیچ وجه نمیتواند عکسالعمل شادی و آرامش را برای انسان به ارمغان آورد.
استعاذه و اعتصام به الله کاری عملی است نه لفظی و انسان با تغییر سبک و شیوه زندگی و رعایت قوانین و اصول میتواند به آن دست یابد. امام رضا «علیهالسلام» میفرماید: «من استعوذ بالله من النار و لم یترک شهوات فقد استهزه با نفسک» کسی که از جهنم به خدا پناه میبرد اما حاضر نیست شهوات را ترک کند، در واقع خودش را مسخره کرده است.
(فاسئل الله توفیق و لم یجتهد فقد استهزه بانفسک) کسی که از خدا موفقیت در هر زمینه و کاری میخواهد اما حاضر نیست سخت کوشی کند، خودش را مسخره کرده است.
اعتصام به الله یعنی اینکه انسان در تمام سختیها و حوادث از خداوند مدد بگیرد، خدا به انسان کمک میکند اما به شرطی که اول انسان خودش به خودش کمک کند. (مثلاً کسی که خانهاش را روی خط زلزله میسازد سپس از خداوند میخواهد که زلزله نیاید کارش اشتباه است چون اول باید خودش به فکر خودش باشد. زلزله نعمت بزرگی است و در حیات و رویش و قدرت اکوسیستم طبیعت نقش بسیار مهمی دارد.)
انسان وقتی سبک زندگی خود را درست کرد تازه باید عاجزانه و با تضرع به در خانهی خدا برود و از شرِ حملات شیطان به او پناه ببرد و در واقع انسان بدون عنایت و توجه خداوند به هیچ ما نمیرسد، حتی معصوم هم به خداوند عرض میکند اگر تو کنارم نباشی من هیچ کاری نمیتوانم انجام دهم.
امام سجاد «علیهالسلام» در مناجات شاکین به خداوند میگوید: «الهی اشکوا الیک شیطاناً یغوینی قد ملأ بالوسواس صدری» خدایا من از شر شیطانی که اغواگر است و سینهام را پر از وسوسه میکند به تو شکایت میکنیم.
اما متأسفانه اصلاً با تضرع و التماس از خداوند استعانت نمیگیریم و کمک نمیخواهیم. «قوه لا حولی و لا قوه الا بعصمتک» در مناجات شعبانیه معصوم به خداوند عرض میکند. «فانتقل به عن معصیتک الا فی وقت ایقظنی لمحبتک» من توانی ندارم که در برابر معصیت مقاومت کنم، تو مرا با عشق خودت بیدار کن.»
و این یک دستورالعمل است و تا ما عشق به خداوند پیدا نکنیم دائماً از شیطان ضربه میخوریم، گاهی با گناهان و گاهی با کمالات و کارهای خیرمان.
در دعای عالیه المضامین میخوانیم خدایا به من عقل کامل بده اما برعلیه من نشود. «اللهم ارزقنی عقلاً کاملاً و لبّا راجعاً...» خرد برتر بده، اما این برتر بودن، مرا ضایع نکند. گاهی اوقات برتر بودن انسان در هر زمینهای، باعث بدبختیاش میشود. (پیغمبر «صلی الله علیه و آله» میفرماید: عالمی که دوست دارد دور و برش شلوغ باشد دارای شهوت مخفی است.)... ادباً بارعاً، یک ادب قوی و فرهنگ خوب به من بده اما در آخر میگوید همهی آنها را که دادی به ضررم تمام نشود و به نفعم باشد. یعنی گاهی کمالات، موقعیتها و داراییها به نفع انسان نیست، اما بعضی افراد با شهوت و تلاش بسیار و بدون داشتن ظرفیت لازم به دنبال کمالات میروند، اما به محض رسیدن به آنها زمین میخورند.
حضرت آدم و حوا وقتی مرتکب گناه میشوند خاضعانه به خداوند عرض میکنند «ربّنا اننّا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفرلنا و ترحمنا لنکوننّ من الخاسرین» خدایا ما به خودمان ظلم کردیم و اگر تو به ما رحم نکنی و نخواهی گذشتهمان را جبران کنی و اگر با ما قهر کنی ما دچار خسران هستیم. اما ما اصلاً حاضر نیستیم با خداوند اینگونه صحبت کنیم. در تعقیبات نماز عصر میخوانیم: «لا یملک لنفسه نفعا و لا ضراً و لا موتاً و لا حیوه و لا نشوراً» (من از خود دارای هیچ نفع و ضرری نیستم و مرگ، زندگی و حشر و نشرم در اختیار توست.) تا وقتی انسان شیفتهی کمالات و موقعیتهای خود باشد و دارای عجب و خودبرتربینی شود و خود را در برابر خداوند دست خالی نبیند، نمیتواند به تضرع و التماس بیفتد، در نهایت به وسیلهی کمالاتش جهنمی میشود و سقوط میکند.
عایشه میگوید من دیدم پیامبر با تضرع به سجده افتاده بود و به خداوند میگفت: خدایا من را لحظهای به خودم وامگذار. از او پرسیدم چرا شما این حرف را میزنید؟ فرمود مگر ندیدی برادرانم یک لحظه به خودشان واگذاشته شدند و کارشان به کجا کشیده شده مثلاً حضرت یونس سر از دل ماهی در آورد.
حضرت علی «علیهالسلام» میفرماید: «اکثر دعا تسلم من الصور شیطان». اگر انسان میخواهد از گزند و وسوسههای شیطان در امان باشد و حملات شیطان را خنثی کند باید ساختار وجودی را قوی و محکم کند. حملههای شیطان برای رشد و تعالی انسان ضروریاند و در واقع لازمهی حرکت انسان به سمت خداوند و جاودانگی محسوب میشوند و انسان باید از آنها برای اوج گرفتن و پرواز خود بهره بگیرد، نه آنکه دائماً از آنها ضربه بخورد و زمین گیر شود.
(مثلاً انسان نمیتواند بگوید زلزله، برف و باران و باد نباشد تا من خانهام را هر طور که دلم میخواهد بنا کنم. وجود آنها در نظام طبیعت لازم و ضروری است و انسان خودش باید خانهاش را محکم سازد.)
«الدعا سلاح المومن» دعا اسلحهی مؤمن است. در دعای کمیل میخوانیم: «ارحم من رأس ماله رجا و سلاحه البکاء» خدایا رحم کن به کسی که تمام سرمایهاش امید به توست و اصلاً به خودش هیچ امیدی ندارد و سلاحش گریه است. گریه اسلحهی مؤمن است، حضرت فرمود، فاصلهی بین انسان با خدا موقعی است که او به شک و تضرع میافتد و در واقع فاصلهی دل شکسته با الله، به اندازهی فاصلهی سفیدی چشم با سیاهی آن است.
امام باقر «علیهالسلام» فرمود: «تحرّزَ من ابلیس بالخوف صادق» با ترس حقیقی خود را از شیطان مصون بدار. ما از شیطان به معنای حقیقی نمیترسیم و فرار نمیکنیم. سبک ما در مقابله با شیطان یک سبک بیمارستانی و غربی است، یعنی آلودگیها را در وجودمان راه میدهیم و بعد تازه به فکر درمان میافتیم. مثلاً روابط دختر و پسر را آزاد میگذاریم و بعد از مبتلا شدن به بیماریهایی مانند سوزاک و سیفلیس و ایدز به دنبال واکسن برای درمان آنها میافتیم.
اما سیستم اسلام در مقابله با شیطان، سیستم پرهیز و بهداری است و از اول آلوده نشدن را توصیه میکند. اعتصام به الله، پناهنده شدن، دعا، ذکر و توسل، چیزهایی هستند که در زندگی ما کماند و ما برای آنها وقت و سرمایه گذاری جدی نمیگذاریم. ما نمیتوانیم تمام شهوات زندگی و دنیایمان را حفظ کنیم و همه چیز را بدون تغییر سر جایش نگه داریم و در عین حال مسیر ابدیت و جاودانگی را با موفقیت طی کنیم و به آرامش برسیم. وقتی ما در شیوه زندگی که داریم، ارتباطمان با خانوادهی آسمانی و امام زمان مان خوب نیست و دائماً باعث آزار و اذیتشان میشویم، حتماً باید سبک زندگیمان را عوض کنیم و انتخابها و ارتباطات و رفتار و افکارمان را تغییر دهیم تا به وصال خانوادهی آسمانیمان برسیم. اما اگر ما حاضر به تغییر سبک زندگیمان نیستیم و نمیتوانیم دست از دنیا و انواع و اقسام شهواتمان برداریم هرگز وصالی صورت نخواهد گرفت. شرط پرواز به آسمان این است که انسان بر روی زمین مشتری نداشته باشد و دل از همه چیز کنده باشد، البته این به این معنا نیست که انسان ارتباطش با همه قطع باشد بلکه باید تنها دل بریده باشد.
از جمله چیزهایی که باید بر روی آن تجدید نظر کنیم برنامهی اعتصام به الله داشتن، روی سجاده نشستن، حرم رفتن، مسجد رفتن، توجه و تمرکز و حضور قلب است. اگر انسان میخواهد به الله و خانوادهی آسمانیاش برسد و به یک نظام ابدی و جاودانه ملحق شود اول باید یک سلسله چیزها را در زندگیاش تغییر دهد. از مهمترین چیزهایی که باید تغییر کند همان مسئله خلوت و ذکر و توسل داشتن است.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
کلیدواژه ها:
آثار استاد