www.montazer.ir
شنبه 23 نوامبر 2024
شناسه مطلب: 583
زمان انتشار: 21 اکتبر 2014
خانواده آسمانی ؛ جلسه 104 ؛ 91/01/17

خانواده آسمانی ؛ جلسه 104 ؛ 91/01/17

از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی

بحثمان درباره ی یکی از بزرگ‌ترین دشمنان ما در برقراری ارتباط با خانواده ی آسمانی و هدف خلقت مان یعنی شیطان بود، در جلسات گذشته در مورد گستره‌ی فعالیت‌های شیطان توضیح دادیم و گفتیم هیچ صحنه ای از صحنه‌های زندگی انسان خالی از حضور شیطان نیست و او با تولید افکار و وسوسه‌هایی که دارد باعث آزار و اذیت انسان‌ها می‌شود.

از این جلسه راه‌های مقابله با کیدها، وسوسه‌ها و خطوات شیطان را بیان می‌کنیم و از چند منبع، فرمول‌ها و راهکارهای مقابله با وسوسه‌های شیطان را در می‌یابیم.

اولین منبع خداوند تبارک و تعالی است که بنابر حکمت خود و برای رشد انسان‌ها شیطان را خلق کرد.

دومین منبع معصومین «علیهم‌السلام» هستند که متخصصین الهی به شمار می‌روند.

سومین منبع شیطان است که به دفعات متعدد راهکارهای گوناگونی را برای مقابله با خود خدمت انبیاء و اولیاء الهی بیان داشته است.

شیطان نقش بسیار بزرگی در غصه‌دار کردن انسان‌ها دارد و اساساً نجواهای شیطان برای غمگین کردن انسان‌ها تولید می‌شود. قرآن در این باره می‌فرماید: «انّما النجوی من الشیطان لیحزن الذین آمنوا» با این حساب اگر کسی بتواند حمله‌های شیطان را خوب بشناسد و با وسوسه‌ها و کیدهایش مقابله کند، برای خود سهم زیادی از شادی و آرامش می‌خرد.

شیطان هر روز، در صحنه‌های زندگی ما تولید افکار ناراحت کننده و منفی می‌کند اما موفق‌ترین انسان‌ها در حرکت به سمت هدف خلقت و خانواده‌ی آسمانی کسانی هستند که بر این افکار غلبه کنند و روز به روز بر حجم شادی و آرامششان بی افزایند و مسیر را با قدرت و نشاط و یقین و باور طی کنند.

سوره‌ی مجادله آیه‌ی 19: «و لا تکونوا کالذین نسوالله فانساهم انفسهم اولئک هم الفاسقون؛ و شما (مؤمنان) مانند آنان نباشید که خدا را فراموش کردند، خدا هم نفوس آن‌ها را از یادشان برد، آنان به حقیقت بدکاران عالم‌اند.»

نکته بسیار مهم این است که انسان الله را به چه عنوان نگاه کند و به چه عنوان یاد کند و هنگام پناهنده شدن به خدا به چه عنوان به او پناهنده شود و یا شیطان به چه عنوان الله را از یاد انسان ببرد که همه‌ی این‌ها بستگی به نوع معرفت انسان دارد.

زمانی که انسان الله را به عنوان آفریننده و خالق جهان یاد می‌کند بسیار متفاوت با زمانی است که او را به عنوان اله خود می‌بیند و یاد می‌کند. بیشترین ضعف انسان‌ها در ارتباط با خدا با وجود انجام کارهای معنوی برای این است که آن‌ها به این نکته توجه نمی‌کنند که به الله به چه عنوان نگاه کنند و به چه عنوان با او تنظیم رابطه نمایند. متأسفانه عموماً نگاه انسان‌ها به خداوند این‌گونه است که الله را به عنوان خالق جهان و کسی که حسابگر است و خوبی‌ها را پاداش می‌دهد و بدی‌ها را کیفر می‌دهد می‌نگرند و اصلاً او را به عنوان اله و محبوب و معشوق خود یاد نمی‌کنند. اما افراد زیرک و با معرفت، الله را به همان عنوانی که او خودش را معرفی کرده یعنی اله می‌نگرند و یاد می‌کنند. خداوند شعار اسلام را «لا اله الا الله قرار داده و محور را بر روی دل و محبت گذاشته است. «لا اله الا الله» یعنی هیچ محبوب و معشوقی جز الله نیست، نمی‌فرماید هیچ خدایی جز الله نیست، درست است که هیچ خدایی جز الله نیست اما اسلام تمرکز خود را روی رابطه‌ی عاشقانه انسان با خداوند به عنوان معشوق و مقصود خود قرار داده است.

«اللهم انت کما اُحب فجعلنی کما تحب» خدایا تو آن‌طور که من دوست دارم هستی، من را آن‌طور که تو دوست داری قرار بده. اگر ما الله را به عنوان مقصد و غایت خودمان در نظر بگیریم و او را معشوقی بدانیم که قرار است به وصال او برسیم یک دیدگاه است و اثر مخصوص به خود را دارد و با دیدگاه کسی که الله را به عنوان خالق و حسابگر و قرار دهنده‌ی دین و قیامت و جزا دهنده و پاداش نگاه می‌کند بسیار متفاوت است. لذا در قاعده‌ی پناهندگی به خداوند وقتی انسان می‌خواهد از تمام وسوسه‌ها و افکار منفی نجات پیدا کند. قرآن اشاره به سه اسم رب، ملک و اله دارد که البته اله کمال آن دو اسم دیگر است. قل اعوذ به رب الناس، ملک الناس، اله الناس، رب و ملک بودن خداوند درست است اما کمال آن در اله بودن اوست. اگر انسان می‌خواهد در برابر وسوسه‌های شیاطین جنی و انسی به قدرت برسد و نجات یابد باید به سه اسم رب، ملک و اله توجه نماید که اوج و کمال آن در اله بودن خداوند خلاصه می‌شود. اما اگر انسان الله را به عنوان معشوق و اله خود قبول نداشته باشد و هر چقدر هم کارهای معنوی انجام دهد در تمام صحنه‌های زندگی دچار ضعف و شکست می‌شود و رشد و قدرتی پیدا نخواهد کرد.

تا انسان به خداوند به چشم اله و معشوق خود نگاه نکند با او غریبه و نامحرم است و هیچ هم آغوشی و محرمیت و رفاقتی حاصل نخواهد شد و در این صورت دیگر نمی‌تواند خداوند را با اسماء رفیق، حبیب، طبیب، و یا انیس بخواند و تنها به خداوند با دیدگاه اسماء جلالی مانند الله، رب، ملک (پادشاه) نگاه می‌کند، اما غافل است از اینکه ملک و پادشاه او همان معشوق و الهش است. و الله کسی است که خودش را محب ما و ما را محبوب خود قرار داده است. «یُحبُّهم و یحبّون» و این رابطه دو طرفه است اما اگر انسان به این رابطه توجه نکند حتی اگر استاد هم باشد به هیچ وجه نمی‌تواند در برابر شیطان مقابله کند و به پیروزی برسد.

عشق و محبت به انسان قدرت می‌دهد تا در برابر تمام وسوسه‌های شیاطین و غم‌ها بایستد و مسیر خود را با موفقیت ادامه دهد. کسی که نمی‌تواند با خداوند رابطه‌ی عاشقانه برقرار کند و با او رفاقت و صمیمیت داشته باشد و تنها به او به چشم خالق و رب و ملک نگاه می‌کند اصلاً قدرت و نیروی لازم برای مقاومت در برابر وسوسه‌های شیطان را نخواهد داشت.

یک سؤال: انسان چگونه می‌تواند به الله به عنوان اله خود نگاه کند و با او رابطه‌ی عاشقانه برقرار کند؟ جواب: انسان تنها با خودشناسی می‌تواند به چنین دیدگاهی دست یابد، تا انسان خود حقیقی‌اش را نشناسد و آن را از خود طبیعی و جنسی‌اش تفکیک نکند نمی‌تواند عاشق خدا شود و به آرامش و قدرت و شادی برسد.

انسان دارای 5 بعد شخصیتی است که عبارت‌اند از حس، خیال، وهم، عقل، و فوق عقل. و تا زمانی که انسان دغدغه‌هایش در بعدهای پایین شخصیت خلاصه شده باشد و به فوق عقل نرسیده باشد نمی‌تواند اوج بگیرد و پرواز کند. و در واقع فوق عقل تنها با الله اشباع و راضی می‌شود و تا وقتی که انسان این بعد بالای شخصیت یا خود حقیقی‌اش را نشناسد و با آن انس نگیرد نمی‌تواند به الله به عنوان اله خود نگاه کند. چرا که خود حقیقی به شدت با خدا سنخیت دارد و شناخت او مساوی با شناخت خدا و یاد او مساوی با یاد خدا و فراموش کردن او برابر با فراموش کردن خداست. «من عرف نفسه فقد عرف ربّه» و یا «و لا تکونوا کالذین نسوالله فانساهم أنفسهم....»

اما خودهای دیگر این‌گونه نیستند و درست برعکس خود حقیقی عمل می‌کنند یعنی وقتی آن‌ها را یاد می‌کنیم از خدا غافل می‌شویم و وقتی آن‌ها را فراموش می‌کنیم یاد خدا می‌افتیم.

از پیامبر (صلی الله علیه و آله) پرسیدند یا رسول الله ما می‌خواهیم یاد خدا کنیم چگونه باید این کار را کرد؟ حضرت فرمود: «نسیان نفس» خودتان را فراموش کنید. انسان تا زمانی که خود طبیعی‌اش را فراموش نکند نمی‌تواند یاد خدا کند. گاهی حتی خود عقلانی نیز باید کنار گذاشته شود تا انسان بتواند به خود حقیقی‌اش برسد.

برای مثال: عده‌ای از کسانی که امام حسین «علیه‌السلام» را در کربلا همراهی نکردند افرادی جاه طلب و شهوت‌رانی نبودند، اما فوق‌العاده حسابگر بودند و تنها به شأن عقلانی خود اهمیت می‌دادند و همین باعث سقوطشان شد، در حالی که امام حسین «علیه‌السلام» با من حقیقی‌اش تصمیم گرفته بود.

و یا حضرت زهرا «سلام الله علیها» در هنگام وفات پیامبر «صلی الله علیه و آله» او را دلداری دادند و فرمودند بعد از من تو اولین نفری هستی که به من ملحق می‌شوی و حضرت با شنیدن این خبر بسیار خوشحال شد و با این که می‌دانست بعد از شهادتش باید علی و فرزندانش را تنها بگذارد اما وقتی صحبت از ملاقات خدا به میان آمد همه چیز را فراموش کرد و خندید.

و یا عایشه می‌گفت: حضرت رسول «صلی الله علیه و آله» با همه رفتاری گرم و صمیمی داشت اما وقتی هنگام اذان و نماز می‌شد با همه غریبه می‌شد و هیچ کس را نمی‌شناخت. «استحوذ علیهم شیطان و انساهم ذکرالله؛ .... شیطان خدا را از یاد آن‌ها می‌برد.» وقتی خدا از یاد انسان برود، انسان دچار خود فراموشی می‌شود.

انسان آن‌قدر بزرگ و محترم است که فراموش کردن خود حقیقی‌اش مساوی با فراموش کردن خداست بنابراین انسان باید همیشه به خود حقیقی‌اش احترام بگذارد و آن را بزرگ بداند و تا جایی که ممکن است به فکر تغذیه و قدرتمند کردن آن باشد. خود حقیقی در واقع همان خود الهی است، خودی که از خداست. «انا لله» و چقدر زیبا و قشنگ است که انسان احساس کند مال خداست و به خدا تعلق دارد. این احساس تعلق، انسان را مست می‌کند و حس غریبه‌گی از خدا را از انسان می‌گیرد و احساس قرابت و نزدیکی در او به وجود می‌آورد.

انسان به محض اینکه خدا را یاد کند، در واقع به خودش خیر می‌رساند و خود حقیقی‌اش را زنده می‌کند. اما انسانی که یاد خدا را فراموش می‌کند دیگر مال خدا نیست و در حزب شیطان قرار می‌گیرد. اگر انسان بخواهد در جنبه‌های پایین شخصیت (حس، خیال و وهم و عقل) رشد کند و بزرگ شود، شیطان استقبال می‌کند چرا که او بیشترین ضربه‌های خود را از طریق دانشمندان و علما به انسان‌ها وارد می‌کند مثلاً فساد و جنایت‌هایی که در دنیا اتفاق می‌افتد توسط آن‌ها پایه‌گذاری می‌شود. شیطان تمام تلاش خود را به کار می‌برد تا انسان را از خود حقیقی‌اش غافل کند و بخش فوق عقل او را که الهش الله است، از یادش ببرد.

وقتی خود حقیقی فعال و زنده شود و به یاد اله و معشوقش بیفتد، دیگر شیطان هیچ کاری از دستش بر نمی‌آید. مثلاً در دوران دفاع مقدس عاشق‌ها بودند که معجزه‌ی تاریخ را ایجاد کردند و روی دنیا را کم کردند، عاشقی‌هایی که با عشق به سمت خدا می‌رفتند و نه با غلبه بر نفس چرا که آن‌ها دیگر هیچ چیز دنیا را نمی‌دیدند و سبک‌بال به سوی معشوقشان می‌پریدند.

شیطان در چهارچوب‌ها، اوهام و اطلاعات می‌تواند خیلی کارها کند اما وقتی فوق عقل فعال می‌شود و انسان عاشق می‌شود و کادرها و چهارچوب‌ها شکسته می‌شود، دیگر کاری از دست شیطان بر نمی‌آید. (برای همین به بسیجی‌های زمان جنگ بی‌ترمز می‌گفتند.) وقتی پای عشق به میان می‌آید، تمام قواعد و محاسبات به هم می‌ریزد. در عشق‌های زمینی انسان با بیرون آمدن از محاسبات، شکست می‌خورد اما در عشق‌های حقیقی و آسمانی با بیرون از چهارچوب‌ها روز به روز قدرت می‌گیرد و پیروز می‌شود.

سوره‌ی زخرف آیه 36: «و من یعشُ عن ذکر الرحمن نقَیّض له شیطاناً فهو له قرین؛ و هر که از یاد اله رحمان رخ بتابد شیطان را برانگیزیم تا یار و هم‌نشین دائمی وی باشد.»

زمانی که انسان، الله و معیارهای الهی و جاودانه را فراموش می‌کند به یاد معیارها و ملاک‌های طبیعی و جنسی و حیوانی می‌افتد. جنس انگیزه‌های الهی شادی و آرامش و قدرت است اما جنس انگیزه‌های شیطانی، دل‌شوره و غم و تردید و بدبینی و حسادت و ... است. اگر انسان به نوع افکار خود در طول روز نگاه کند می‌بیند که بعضی از افکار در وجود او، قدرت و امید و شادی و آرامش به وجود می‌آورد  و بعضی افکار باعث اضطراب و بدبینی و ترس و ناامنی و احساس پوچی در او می‌شود.

در جاهایی که دسته اول افکار است انسان با خدا و خانواده‌ی آسمانی‌اش هم نشین است اما در دسته دوم افکار، خدا را فراموش کرده و قرین شیطان شده است. انسان با نوع تفکر و انگیزه و دغدغه‌هایش می‌تواند بفهمد که با چه کسی قرین و هم نشین است. آیا با الله هم نشین است یا با شیطان؟

امام صادق «علیه‌السلام» می‌فرماید: «قال ابلیس: خمسه لیس لی فیهنه حیله و سائر ناس فی غبضتی؛ 5 چیز است که من (شیطان) زورم به آن‌ها نمی‌رسد (و دیگر نمی‌توانم کاری انجام دهم).

1- من اعتصم بالله عن نیته صادقه... 1- صادقانه پناه بردن به خدا و یا اعتصام صادقانه به خداوند داشتن. یکی از اولیاء خدا می‌فرمود شیطان سگ خداست، هر که با خدا آشنا باشد شیطان کاری به او ندارد. شیطان فقط کسانی را می‌گزد که با خداوند غریبه هستند.

.... واتّکل علیه فی جمیع الامور. و در تمام کارهایش، خدا را ببیند و به او تکیه کند.

2- و کن کثُر تسبیحه فی لیله و نهار. 2- کسی که شب و روز یاد خدا می‌کند.

(انسانی که دائماً یاد اله و معشوق خود و خانواده‌ی آسمانی‌اش است. شیطان بر او تسلطی ندارد.) و در واقع انجام مستحبات، دعا و ذکر دائمی باعث می‌شود انسان صدمه نبیند و به غم و اضطراب و پوچی نیفتد.

3- و من رضی لأخیه المومن به ما یرضاه لنفسه. 3- مساوات داشتن، یعنی انسان هر چه برای خود می‌پسندد، برای دیگران هم بپسندد و هر چه برای خود دوست دارد برای دیگران هم دوست داشته باشد.

4- و لم من یجزع علی المصیبه حین تصیبه. 4- کسی که وقتی به او مصیبتی می‌رسد به جزع و داد و فریاد نیفتد.

اگر مصیبت و سختی در دنیا به انسان برسد چه خودش عامل آن باشد و چه دیگران، خداوند به واسطه‌ی آن سختی‌ها گناهانش را می‌بخشد و درجات آخرتی‌اش را بالا می‌برد. شهید چمران (ره) می‌فرمود: ارزش هر انسان به میزان سختی است که در راه خدا تحمل کرده است. در هنگام مرگ انسان نمی‌تواند دلش را به نمازهای پر عیب و نقص و بدون حضور قلبش خوش کند، اما چیزی که می‌تواند مایه‌ی دلخوشی‌اش باشد، اذیت‌هایی است که انسان در دنیا به خاطر خدا تحمل کرده است. «اوذوا فی سبیلی» مثلاً مریض شدن، زخم زبان شنیدن، آسیب‌های مالی و جانی و یا محروم بودن از هر نعمتی در دنیا، می‌تواند اجر و پاداش و ذخیره‌ی آخرتی برای انسان به ارمغان آورد و کفاره‌ی گناهان او محسوب شود (خداوند به هیچ کس ظلم نمی‌کند.)

در روز قیامت ثروتمندترین افراد کسانی هستند که بیشترین آزار و اذیت را در راه خدا تحمل کرده باشند. (مثلاً در روایت داریم فرد نابینا بی‌حساب وارد بهشت می‌شود.)

حضرت علی «علیه‌السلام» می‌فرماید: «ربّ مرحوم من بلاء هو دواء» چه بسیار آدم‌هایی که ما دلمان برای آن‌ها می‌سوزد، در حالی که همان بلا برای او دارو به حساب می‌آید.

ساده لوح ترین آدم‌ها کسانی هستند که بسیار خوشحال‌اند از اینکه در دنیا غرق در نعمت‌اند و زیاد سختی نمی‌کشند اما آن‌ها غافل‌اند از اینکه در واقع مصرف کننده‌ی سهم آخرتی‌شان در دنیا هستند و خداوند به همه سهم یکسان داده است.

انسان مصیبت زده‌ای که بی قراری و جزع و فزع می‌کند، در دست شیطان اسیر می‌شود و به جایی کشیده می‌شود که ذخائر آخرتی‌اش را از دست می‌دهد. لذا می‌فرماید به هنگام مصیبت آرامش خود را حفظ کنید.

«الذین إذا اصابتهم مصیبه قالوا انا لله و انا الیه راجعون؛ و هنگامی که مصیبتی به آن‌ها می‌رسد می‌گویند من مال خدا هستم و پیش خدا می‌روم.

در روز قیامت خداوند از فقرا معذرت خواهی می‌کند و می‌فرماید شما در مملکت من خیلی سختی کشیده‌اید و حال من هم می‌خواهم برایتان جبران کنم، و یا دعاهایی را که در دنیا برای مؤمن به اجابت نرسیده خداوند در آخرت به بهترین وجه جبران می‌کند، طوری که مؤمن می‌گوید ای کاش هیچ کدام از دعاهایم در دنیا به اجابت نمی‌رسید و یا به قول فرمایش امام صادق «علیه‌السلام»: زمانی که وقت جبران محرومیت‌ها در دنیا می‌رسد. مؤمن می‌گوید ای کاش در دنیا با قیچی تکه تکه می‌شدم. چرا که پای حیات جاودانه در میان است. قرآن می‌فرماید: «هم فی مااشتهت انفسهم خالدون» در آن چیزی که خوششان می‌آید جاودانه‌اند.

5- ومن رضی به ما قسم الله له و لم یحتمل رزق. کسی که به هر چه خدا نصیبش کرده راضی است و غصه روزی نمی‌خورد، او هر چند برای به دست آوردن روزی تلاش خود را می‌کند اما اصلاً به خاطر آن به چون و چرا و شکایت و مقایسه و یا حسادت و چشم و هم‌چشمی نمی‌افتد، چون می‌داند اگر بیشتر از آن چیزی که لازم است نصیبش شود، از سهم جاودانه‌اش کم می‌شود.

پیغمبر «صلی الله علیه و آله» و حضرت علی «علیه‌السلام» می‌فرمایند: «قراره دنیا حلاوه الاخره» هر چه تلخی در دنیا است. در آخرت تبدیل به شیرینی می­شود. پس خوشا به حال کسی که در دنیا تلخی بیشتری ذخیره می‌کند.

در روایت داریم که از قسمت خودش در دنیا راضی نباشد، در واقع از خدا خشمگین است. بنابراین انسان در سایه‌ی 5 چیز که عبارت‌اند از: 1- اعتصام و توکل به الله 2- یاد الله در شب و روز، 3- مساوات، 4- صبر در مصائب و عدم جزع، 6- راضی بودن به قسمت الهی، به رشد و سازندگی و لذت و شادی می‌رسد و از وسوسه‌های شیطان در امان می‌ماند.

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed