مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی
در مناجات شاکین امام سجاد «علیه السلام» به مسئله شیطان و شکایت از او رسیدیم. تا انسان نسبت به دشمن خود (یعنی شیطان) به شکایت نرسد و از حملههای او متنفر نشود نمیتواند موضعگیری درستی نسبت به او داشته باشد.
شیطان مانند یک مربّی ماهر دائماً انسان را تمرین میدهد تا ضریب هوشیاری فرد را بسنجد. او دشمن انسان است و ما بنا به فرمایش قرآن باید متقابلاً او را دشمن بگیریم و فریب او را نخوریم «فتّخذُوها عَدوّا» یکی از حملات شیطان، حمله از راست است که در واقع بدترین نوع حمله است چرا که تشخیص آن مقداری سخت تر از حملههای دیگر است.
اما حمله از جلو که مربوط به آینده است و شامل انواع اضطرابها و آرزوهاست و یا حمله از عقب که مربوط به گذشته است و انواع گناهان، کدورتها و شکستها را در بر میگیرد، کاملاً قابل تشخیص است. برگشتن به گذشته و یا توجه به گناهان گذشته تنها زمانی میتواند مفید و کارساز واقع شود که فقط برای عبرت گرفتن و بازسازی و آشتی باشد، در غیر این صورت جز توقف و سقوط حاصلی نخواهد داشت.
در درمان بیماریهای سخت مانند سرطان و یا بیماریهای روحی و روانی، حفظ آرامش و شادی و شکر فوق العاده مؤثر است. اما اگر کسی به خاطر بیماریاش دائماً غصه بخورد و یا از آن بترسد، بهبودی حاصل نخواهد شد.
شیطان از قوهی واهمهی فرد استفاده میکند و دائماً یک چیزی کوچک را در ذهن انسان بزرگ جلوه میدهد تا جلوی شادی و آرامش او را بگیرد و او را غمگین کند. «انّما النجوی من الشیطان لَیحزون الذین آمنوا».
مثلاً شیطان مشکلات و سختیها و کدورتها و یا شکست و گناهان را آنقدر بزرگ جلوه میدهد تا مؤمن را غمگین کند.
به محض اینکه انسان دچار غصه شد باید بداند تلقین آن غم از ناحیهی شیطان بوده است. چرا که خداوند هیچ مشکلی را برای مؤمن نمیفرستد مگر اینکه آن را به او هدیه داده باشد. حتی اگر انسان به خاطر کوتاهیهای خود مبتلا به مشکلی هم شده باشد، خداوند سختیهای او را کفارهی گناهانش قرار میدهد.
پس بنابراین هیچ نوع سختی در زندگی ما وجود ندارد (چه مقصر باشیم، چه نباشیم) مگر اینکه خداوند هزینهی آن را پرداخت کند و در نهایت به نفع ما تمام شود و یا کفارهی گناهانمان محسوب شود و در واقع خداوند در هیچ حادثهای بندهی خود را تنها نمیگذارد حتی اگر آن بنده مقصر باشد و یا کوتاهی کرده باشد.
و ما خدایی این چنین رحمان و رحیم داریم، خدایی که کوچکترین تلخیها را در زندگی به حساب میآورد و کفارهی گناهان قرار میدهد. پس چرا ما دائماً دچار غم و غصه میشویم و به گذشته بر میگردیم؟
برگشتن به گذشته و غصه خوردن برای انسان توقف میآورد و جلوی شدن او را بگیرد. انسان فرصتی ندارد و باید دائماً در حرکت باشد تا به لحظهی تولد سالم برسد اما اگر بخواهد مدام به جهنم برگردد و درگیر گذشته شود، از صراط سقوط خواهد کرد.
اگر گناهان و شکستها و کدورتهای گذشته مانع آشتی انسان با خدا و خانوادهی آسمانیاش شود و او را از آیندهی ابدیش غافل کند. قطعاً حملهی شیطان است و توقف در آن حماقت محض است. اما اگر انسان از آنها عبرت بگیرد و سعی کند به وسیلهی آنها ضریب اشتباهاتش را پایین بیاورد و حال و آیندهاش را بسازد و به حرکتش در صراط سرعت ببخشد بسیار مفید و سازنده است.
تمام افکاری که در غم سراغ انسان میآید اصلاً مال او نیست، شیطان نیتش را در قلب انسان فرو میکند تا افکارش را بی سر و صدا به او منتقل کند و او را دچار غم و اضطراب کند.
عمر معادل ابدیت و جاودانگی است و چند لحظه از عمر دنیا در مقیاس ابدی معادل چندین هزار سال میشود پس چرا باید غصه خورد و عمر ارزشمند را اینگونه در خیال تلف کرد.
حضرت علی «علیهالسلام» میفرماید: «بقیّه العمر لا قیمت لها قد یدرک بها مافات و یحیی بها ما مات» «برای بقیهی عمر اصلاً نمیشود قیمتی گذاشت چون با آن هم میتوان هر چیزی را که از دست دادهای به دست آوری و هم میتوانی همهی چیزهایی را که مرده است زنده کنی.»
خداوند در دنیا به اصطلاح وسایل نقلیه زیادی گذاشته که سرعتهایشان متفاوت است و با انتخاب پر سرعتترین آنها میتوان عمر تلف شده را جبران کرد. به شرط آنکه خوب سوارش شویم و سرعتش را تحمل کنیم. پس در دنیا راه جبران کردن عمر گذشته اصلاً بسته نیست. اما ما چون خودمان را نمیشناسیم در نتیجه خدا و خانوادهی آسمانیمان را هم نمیشناسیم و دائماً احساس بدبختی و تنهایی و تاریکی و ناامنی میکنیم.
اگر کسی میخواهد معیت خدا و خانوادهی آسمانیاش را با خود ببیند و حضور فرشتهها را درک کند ابتدا باید خودش را بشناسد و با خودش آشتی کند در غیر این صورت هرگز حضور آنها را درک نخواهد کرد. ابتدا باید آینهی وجود خود را پاک و صاف کرد تا بتوان آنها را دید. لذا فرمود: «النظافه نصف الایمان» نظافت نیمی از ایمان است.
نظافت از بدن شروع میشود و تا خیال و عقل ادامه مییابد. اول باید نظافت کرد و بعد همه چیز را دید. در وجود گل آلود نمیتوان الله و خانوادهی آسمانی را دید. فقط کافی است کمی آرام و ساکت شوی و از عهدهی حملههای شیطان بربیایی تا گلها بخوابد و بتوانی دیدنیها را ببینی. با شلوغ کردن و تاریک کردن نمیتوان چیزی را دید. در حمله جلو و عقب و چپ و همه چیز خیلی شفاف و روشن و قابل تشخیص است اما در حمله از سمت راست شیطان از حجابهای نورانی و لباسهای مقدس استفاده میکند و یا دست به روی کمالات و نقاط مثبت شخص میگذارد.
هیچ انسانی از کمال بدش نمیآید اما گاهی ممکن است فرد به کمالی برسد که ظرفیت آن کمال را نداشته بشد و همان کمال بیموقع باعث خود فراموشی و سقوطش شود.
در دعای عالیه المضامین آمده: «اللهم ارزقنی عقلاً کاملاً و لُبّاً راجحاً و ... و ادباً بارعاً و اجعل ذالک کلّه لی ...» پروردگارا مرا عقل کامل و خرد افزون.... و ادب عالی عطا فرما و تمام این نعمتها را به نفع من قرار بده...» «و لا تجعله علیّ» اینها یک دفعه به ضرر من تمام نشود.
بعضیها با گناه نکردن به جهنم میروند و برعکس بعضیها با گناه به بهشت میرسند. بعضی افراد اگر گناه نکنند از خدا طلبکار میشوند و آنقدر متکبر میشوند که به خدا میگویند خدایا با عدالت با من رفتار کن من اصلاً نیازی به فضل تو ندارم.
اما خداوند در قرآن میفرماید اگر من بخواهم با عدلم با شما رفتار کنم حتی یک نفر از شما هم به بهشت نمیرود. بعضی افراد گناهکار چون دچار سرشکستگی و حیا و خجالت هستند خیلی قشنگ با خدا رفتار میکنند اما برعکس بعضی افرد که گناه نمیکنند طلبکار و متکبر از خدا و بندگان او میشوند و خیلی راحت دیگران را کوچک میشمارند و سرزنش میکنند. و این خیلی خطرناک است.
«یا داود أنذرِ صدیقین و بشِّرِ المذنبین» ای داود صدیقین را بترسان و به گناهکاران مژده بده». ما نمیخواهیم خدای نکرده کسی را تشویق به گناه کنیم. حضرت علی «علیهالسلام» میفرماید: «اگر حتی یک گناه با تو بماند (آنهم گناه بدنی) صدسال به خاطر آن گناه در جهنم میمانی».
گناه کردن شوخی نیست و انسان را بیچاره میکند، اما بعضی افراد بیظرفیت که گناه نمیکنند برایشان سقوطی بدتر از گناه به همراه میآید. پیامبر «صلی الله علیه و آله» میفرماید: «من اگر شما گناه نکنید و بدتر از گناه برای شما میترسم.» (عجب و خودبرتربینی).
امام صادق «علیهالسلام» میفرماید: کسی که خودش را بهتر از بقیه میبیند او مستکبر است. «فهو مستکبر» (درصد بالایی از طلاقها و مشکلات زناشویی به خاطر این است که طرف خودش را بهتر از همسرش میبیند.) انسان زمانی حق دارد که به سمت یک کمال حرکت کند که ظرفیت آن کمال را داشته باشد، در غیر این صورت سقوط خواهد کرد. مثلاً وقتی به بعضی از مراجع گفته میشد که شما مرجع کل شیعیان جهان شدهاید، قبول نمیکردند و هرگز اصرار برای به دست آوردن ریاست و مقام نداشتند اما برعکس کسانی هستند که برای رسیدن به مقام و شهرت از بیتالمال دزدی میکنند و یا دروغ میگویند تا به هدفشان برسند.
امام سجاد «علیهالسلام» میفرماید: «لا تُحدِثنی عزًّ ظاهراً الا احدَثتنی ذلتاً باطنتاً عند نفسی و قدرها» «خدایا در نزد مردم برای من هیچ عزتی ایجاد مکن مگر آنکه به همان اندازه نزد خودم کوچک و ذلیل شوم.» خدا نکند انسان در نظر مردم بزرگ شود و به همان اندازه در نظر خودش بالا برود. و حتی برخی افراد هستند که در نگاه مردم بزرگ نیستند اما تلاش میکنند خودشان را بزرگتر جلوه دهند، اما هیچ وقت بزرگی اینگونه حاصل نمیشود.
بزرگی و عزت دست خداست و فقط از خزانهی غیب الهی میرسد. «فَلله العزت و لرسول و لِلمومنین» حضرت علی «علیهالسلام» میفرماید: «یا کمیل! انّ ابلیس لا یعَدُ ان نفس و انّما ان ربّه لیَحملهم الا معصیه و فَیورّثهم» شیطان هیچ وقت از طرف خودش وعده نمیدهد (گناه هیچ کس گردن کسی نیست) فقط از طرف خدا وعده میدهد و شخص اینگونه با تکیه بر مغفرت خدا معصیت میکند. (این حدیث مربوط به زمانی میشود که انسان با فریب مغفرت خدا دست به گناه میزند) شیطان گناهان را در چشم شخص کوچک جلوه میدهد تا صبح گناه بریزد و شخص جرأت گناه کردن پیدا کند.
امام صادق «علیهالسلام» میفرماید: «لمّا نزّلت هذه الایه والذین اذا فعلوا فاحشه او ظلموا انفسهم...» آیه در سورهی آل عمران آمده است و قرآن میفرماید متقین کسانی هستند که اگر دچار یک فحشا و لغزش شدند زود توبه میکنند و خدا هم آنها را میبخشد. پس انسان میتواند مؤمن باشد در ضمن گاهی هم دچار فحشا شود و پایش بلغزد. اما خداوند مهر ایمان و تقوایش را قبول دارد. پس نباید یکدفعه او را ساقط کرد.
وقتی این آیه نازل شد ابلیس خیلی ناراحت شد، چون ابلیس به خدا گفته بود من مؤمن را آلوده میکنم و خدا هم فرمود او توبه میکند و من هم او را میبخشم.
«صَعِدَ ابلیسُ جَبلاً بمکّه یقال له سورُ فَصَرخَ به اعلی صوتِه بافاریطهِ فَجتمعُ علیه فقالُ یا سیدنا لمدا أوطنا قال نزلت هذه الایه فقام افریط من الشیاطین فقال ان لها بکذا و بکذا قال لست لها» پس ابلیس به کوه در مکه رفت و فریاد زد و همه شیاطین را به دور خود جمع کرد. شیاطین گفتند: سرور ما برای چه ما را به اینجا دعوت کردهاید. گفت: این آیه نازل شده (نقشههایمان برباد رفت) پس یکی از شیاطین بلند شد و گفت من خودم میدانم باید چه کار کنم (یک طرحی داد) اما ابلیس گفت: طرح تو به درد این آیه نمیخورد.
یعنی شیاطین برای گمراه کردن انسانها طرح و نقشه میدهند و هر شیطانی به تناسب شخصیت و رشد فرد بزرگ میشود و نوع شیاطین بسته به تخصصها و اطلاعات و کمال خود انسانها تعیین میشوند. مثلاً شیطان یک دکتر، دکتر است و یا شیطان یک مجتهد، اطلاعات و قوانین اجتهاد را میداند و شیطان از کمالات فرد برای گمراه کردن او استفاده میکند.
«فقام آخرُ فقال مثل ذالک، فقال لست لها» پس دوباره یکی دیگر از شیاطین طرح داد و گفت: طرح تو به درد این آیه نمیخورد. «أنالها فقال به ماذا؟» بعد شیطانی بلند شد و گفت من به درد این آیه میخورم. ابلیس گفت چطور: «قال أعِدُهم و اُمَنیهم حتیّ یواقع الخطیعه فإذا واقعٌ الخطیعته ان سیتُهُم الاستغفار...» گفت من به آنها وعده و امید میدهم و اصل گناه را از یادشان میبرم و وقتی گناه کردند، استغفار را از یادشان میبریم. (یکی از بیماریهایی که شیطان به انسان تحمیل میکند فراموشی است. رد مظالم دادن برای بخشش گناهانی که انسان یادش رفته است خیلی مؤثر است.)
فقال أنت لها فوّکلّهُ بها الی یوم القیامه» ابلیس به او گفت تو به درد این آیه میخوری و مأموریت تو تا روز قیامت. فقط همین کار است. (و آن شیطان کسی جز وسواس خناس نبود.)
خنسه یعنی یک جوری پیام میدهد که اصلاً انسان نمیفهمد که این پیام مال شیطان است. از قشنگیهای خلقت این است که شیطان خودش را مخفی نگه میدارد و حرفها را از زبان خدا و یا کسان دیگر به انسان میزند اما یک سالک موفق این پیامها را شناسایی میکند و خلاف آنها عمل میکند.
«جیفه و طالبها کلب» «دنیا جیفه است و طالب آن سگ است.» کسی که به خاطر جیفهی دنیا دچار حسرت و یا آبروریزی میشود و یا به راحتی عصبانی و رنجیده میشود در دام شیطان اسیر است. (حسادت گناهی است که ابلیس شخصاً در ایجاد آن شرکت میکند.)
انسان هوشیار اگر جایی از شیطان ضربه خورد با چندین ضربه محکم به جنگ با شیطان میرود و گناهش را جبران میکند. مثلاً وقتی نمازش قضا شد علاوه بر خواندن قضای نمازش، نافله هم میخواند و صدقه هم میدهد و اینگونه از شیطان انتقام میگیرد.
«قل اعوذ به رب الناس، ملک الناس، اله الناس» بعد از قل قانون خداوند بیان میشود. خداوند سه اسم شریف خود را در این آیات بیان میکند. «رب، ملک و اله» و ما برای ارتباط برقرار کردن با این اسماء باید آنها را بشناسیم.
« و من شر الوسواس الخناس» یعنی خناس پیشنهاد میدهد و زود پنهان میشود، اگر انسان پیشنهاد او را قبول کرد، دوباره ادامه میدهد تا کاملاً انسان را درگیر دام خود کند.
انسان در تمام لحظات زندگی مورد حملات شیاطین قرار میگیرد بنابراین باید دائماً حواسش به حملات او باشد و خود را مسلح به دعا و ذکر و علم و معرفت کند تا در مقابله با او کم نیاورد و پیروز شود.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
کلیدواژه ها:
آثار استاد