www.montazer.ir
جمعه 20 سپتامبر 2024
شناسه مطلب: 547
زمان انتشار: 19 اکتبر 2014
خانواده آسمانی ؛ جلسه 100 ؛ 90/12/18

خانواده آسمانی ؛ جلسه 100 ؛ 90/12/18

از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی

بحثمان درباره ی موانع وصولمان به خانواده ی آسمانی بود و به مسئله خلقت شیطان و فلسفه‌ی وجود او رسیدیم و گفتیم شیطان موجودی است که وجودش برای انسان لازم و ضروری است. اگر انسان خودش را بشناسد متوجه می‌شود که به وجود شیطان و هوای نفس و فضاهای تضاد نیاز دارد

تا عشقش را به خداوند تبارک و تعالی ثابت کند و بتواند در این فراز و نشیب‌های زندگی اسماء الهی را دریافت کند و به کمال برسد. هیچ کمالی بدون فضای تضاد به دست نمی‌آید و این تنها مربوط به جذب اسماء الهی نیست بلکه در هر کمالی انسان نیازمند به تضاد و تنش است تا بر آن‌ها غلبه کند و اوج بگیرد. تعداد زیادی آیات و روایات در مورد تمرین‌های شیطان وجود دارد و این نشان دهنده‌ی اهمیت شیطان در زندگی ماست. انسان باید وجود شیطان را در زندگی‌اش جدی بگیرد و بداند که او هیچ لحظه‌ای از انسان غافل نیست و برای او در تمام لحظات زندگی و حتی در خواب نیز تولید افکاری خلاف جهت کمال و مصالح انسان می‌کند و این انسان است که باید با غلبه بر این تضاد رشد کند و به قدرت برسد. سیر حرکت انسان مانند حرکت جنینی است.

جنین در رحم مادر از زمانی که در قرار مکین قرار می‌گیرد تا زمانی که تبدیل به یک نوزاد می‌شود با عوامل متضادی دست و پنجه نرم می‌کند تا بتواند اندام‌زایی کند و سالم متولد شود. انسان نیز در دنیا دقیقاً حکم این جنین را دارد و دائماً و بی‌وقفه مورد هجوم شیاطین و عوامل متضاد قرار دارد که می‌تواند با غلبه بر آن‌ها رشد کند و تولدی سالم داشته باشد.

چون هدف انسان رسیدن به عالی‌ترین درجات کمال و جاودانگی است پس باید دائماً مورد حمله و تمرینات شیطان قرار بگیرد تا بتواند با غلبه بر آن اوج بگیرد و کمالات بیشتری دریافت کند و در واقع انسان حتی اگر یک لحظه هم خالی از تمرینات شیطان باشد باخت کرده است.

پیشنهادات شیطان روشن، متنوع و متفاوت در تمام زمینه‌ها می‌باشد. یکی از پیشنهادات در آیات 118 و 119 سوره‌ی نساء آمده است. «وَ لاضِلَّنَّهُم وَ لاُ مَنِّیَنَّهُم وَ ...» یکی از حملات شیطان ایجاد گمراهی و اضلال در افراد است.

او با ایجاد شک و تردید و شبهه باعث گمراهی انسان‌ها می‌شود. آرزوها نیز یکی دیگر از حملات شیطان می‌باشد. شیطان می‌گوید من  حتماً مردم را به تمنای آرزوهایشان مشغول می‌کنم. آرزو از یک طرف موتور حرکت انسان است و از طرف دیگر دشمن خطرناک انسان محسوب می‌شود، که اگر خوب کنترل نشود ما را به شدت منحرف و نابود می‌کند.

آرزو در واقع مانند یک اتومبیل می‌ماند که اگر خوب هدایت شود ما را به مقصد می‌رساند اما اگر خوب کنترل نشود، فاجعه به بار می‌آورد. یکی از مصادیق حمله از جلو، دل نگرانی‌ها و اضطراب‌هایی است که شیطان نسبت به آینده در ما ایجاد می‌کند و یکی دیگر از مصادیق آرزوها می‌باشد که شیطان به شدت ما را درگیر رسیدن به آن‌ها می‌کند تا کاملاً از خود حقیقی‌مان غافل شویم و ماهیت جنینی‌مان را در رحم دنیا فراموش کنیم و از آمادگی برای تولد سالم باز بمانیم.

آرزو وسیله‌ای است که انسان می‌تواند به کمک آن به قدرت و کمال برسد و اوج بگیرد و اسمای الهی دریافت کند. رسیدن به آرزو یا نرسیدن به آن هر دو وسیله‌ای برای امتحان و اوج‌گیری انسان هستند تنها کافی است آرزوها مهندسی و کنترل شود تا انسان به وسیله‌ی آن‌ها بتواند به عالی‌ترین درجات دنیایی و آخرتی برسد.

اما اگر انسان از مهندسی آرزوها غافل شود، ممکن است تمام عمر و استعدادش را صرف یک آرزوی سطح پایین شخصیت (یعنی آرزوهای جمادی، نباتی و یا حیوانی در نهایت عقلانی کند) و از آرزوها و هوس‌های انسانی باز بماند و در نتیجه در هنگام انتقال به برزخ کم بیاورد و سقوط کند.

اگر در هنگام خواندن فرازهای زیارت عاشورا شوق و تمنایی ندارید بدانید حتماً آرزوهای پستی وجود دارد که شما را از آرزوهای انسانی‌تان غافل کرده است.

وقتی به امام حسین «علیه السلام» عرض می­کنیم «ان یجعلنی معکم فی الدنیا و الاخره» من می­خواهم در دنیا و آخرت با شما باشم و یا می‌گوییم «ان یبلغنی المقام المحمود لکم عندالله...» من می‌خواهم به آن مقامی که شما نزد خدا دارید برسم.»

یعنی خداوند راه را تا آنجا برای ما باز گذشته است و انسان می‌تواند تا مقام امام «علیه‌السلام» بالا برود و اوج بگیرد اما وقتی چنین دغدغه و تمنایی در ما نیست حتماً در دام شیطان اسیریم و آرزوها و کمالات پایین ما را به خودش مشغول کرده است و نمی‌گذارد به کمال بالاتر فکر کنیم و آرزوهای انسانی داشته باشیم و در نتیجه با گذر عمر و تحلیل قوا، حس و حال انسان از دست می‌رود و انسان دچار حسرت و سقوط می‌شود.

در داستان شاه و طوطی عرض کردیم، طوطی یک زمانی با شاه زندگی می‌کرد اما وقتی به جزیره «یعنی زمین» آمد و دیگر سر و کارش با حیوانات وحشی افتاد، شاه و موقعیتی را که نزد او داشت را از یاد برد و به بدبختی افتاد.

داستان طوطی همان داستان ماست. وقتی انسان بزرگی و شرافت و اصل و ریشه و خانواده‌ی آسمانی‌اش را فراموش کند و از آن کرامت و بزرگواری فاصله بگیرد گرفتار هوس‌ها و تمناهای کوچک انسان‌های ضعیف می‌شود و اساساً میدان مسابقه و دیدگاهش محدود و کوچک می‌شود و دیگر آرزوهای بزرگ انسانی و تمناهای شدن را از دست می‌دهد. ده مرو، ده مرد را احمق کند / مرد حق را کافر مطلق کند.

در عرفان ده به جای گفته می‌شود که مردمش محدود و کوچک فکر کنند لذا در بسیاری از شهرنشینی‌ها، مردم این‌گونه فکر می‌کنند و غایتشان تنها در محدوده کمالات جمادی و نباتی و حیوانی خلاصه شده است.

بزرگان بسیار سفارش کرده‌اند که اگر می‌خواهید رشد کنید و دلتان زنده بماند و از حیات و نشاط انسانی نیفتید، با آدم‌های بزرگ معاشرت کنید و دوستان بزرگ انتخاب کنید.

«مصاحبه ذوالفضائل حیات القلوب» مصاحبت با صاحبان فضیلت دل انسان را زنده نگه می‌دارد. آدم‌هایی که کوچک و ریزند و مشکلات و دغدغه‌ها و آرزوهایشان تنها در محدوده‌ی کمالات پایین است انسان را کوچک و محدود می‌کند.

یکی از کارهای واجبی که توصیه می‌کنیم این است که انسان حتماً فهرستی از آرزوها و دغدغه‌ها و شادی‌ها و غم‌هایش تهیه کند و ببیند چه چیزی باعث نشاط و حرکت و یا توقفش می‌شود و بعد آن‌ها را در قالب کمالات نباتی، جمادی، حیوانی، فرشته‌ای و انسانی ببرد و با این کار قیمت دستش می‌آید و متوجه می‌شود به عنوان جنین در رحم دنیا در کجای کار قرار دارد و چقدر رشد انسانی داشته است. آرزوها می‌توانند انسان را پرواز دهند و تا خدا ببرند و برعکس می‌توانند انسان را سقوط دهند و به پایین‌ترین درجات جهنم برسانند. آرزو به انسان مسلط است و هر جا بخواهد انسان را با خودش می‌برد لذا انسان باید آرزوها را انتخاب و مهندسی کند و به عبارت دیگر انتخاب آرزو در دست خود انسان است اما مسیر دیگر در دست او نیست. و این در اصطلاح فلسفی قدر و قضا نام دارد.

قدر همان اندازه‌هاست و انسان هر قدری دلش بخواهد می‌تواند انتخاب کند اما هر قدری، قضا و نتیجه، مخصوص به خودش را دارد. کنترل و مهندس و انتخاب آرزوها جزء قدرها محسوب می‌شوند اما وقتی انتخاب انجام شد دیگر باید منتظر نتیجه و قضای مخصوص آن بود که از طرف خداست.

انسان‌ها بنابر شخصیت و قدرت و قیمتشان، آرزوهایشان را انتخاب می‌کنند و به خاطر این انتخاب ممکن است به بالاتر از بهشت برسند و یا به ته جهنم سقوط کنند. انتخاب قدرها از انسان است و نتیجه و قضای آن از خداست.

خداوند انسان‌ها را آزاد آفریده و قدرها و اندازه‌ها را از طریق قرآن و ائمه به ما معرفی کرده است و کار شناسایی قدرهای خوب و بد را در اختیار ما قرار داده و فرموده است هر قدری که انتخاب کنید حتماً قضا و نتیجه‌ی آن را خواهید دید و ما باید قدرهای خوب را شناسایی کنیم و با آن‌ها ارتباط برقرار کنیم تا به قضای خوب برسیم.

در هیچ دینی به اندازه‌ی اسلام و مکتب اهل‌بیت این‌همه آرزو برای انسان وجود ندارد و انسان سوار هر کدام آن‌ها شود می‌تواند تا بهشت و حتی بالاتر از آن پیش برود و بعضی از آن‌ها آن‌قدر قدرت دارند که می‌توانند گناهان گذشته و حال و آینده انسان را جبران کند «اللهم أدخل علی اهل القبور السرور اللهم اغن کل فقیر اللهم...».

انسان اگر به دلش چنین آرزوهایی نمی‌نشیند باید فکری به حال خودش کند و نوع آرزوهایش را عوض کند تا مشکلش حل شود. یکی دیگر از حملات شیطان در سوره‌ی بقره آیه 268 ذکر شده است:

«الشیطانُ یَعِدُکُمُ الفَقرَ و یَأمُرُکُم بِالفحشاء و الله یَعِدُکُم مغفره منهُ و فَضلاً و اللهُ واسعٌ علیم» «شیطان شما را از تهی دستی می‌ترساند و به تنگ نظری و زشتی وا می‌دارد و خدا به شما آمرزش و بخشش خود را وعده می‌دهد و او وسعت بخش داناست.»

شیطان با حمله از سمت جلو دائماً انسان را از فقر اقتصادی می‌ترساند. خداوند یکسری قدرهایی برای انسان قرار داده که با انتخاب آن‌ها به یکسری قضاهایی می‌رسد که نتیجه‌اش برکت اقتصادی و گاهی همراه با آن برکت معنوی نیز می‌آید.

گاهی با انتخاب یک قدر برکت اقتصادی از یک تا هفتصد برابر اتفاق می‌افتد و گاهی برکت بی‌اندازه و غیر قابل حساب می‌شود «انّ الله یرزق من یشاء به غیر حساب».

و اتفاق قشنگ‌تر این است که گاهی از طریق اقتصاد و ماده، برکت معنوی اتفاق می‌افتد و انسان به رشد و قدرت و آرامش می‌رسد.

جامعه­ای که در آن مشکل اقتصادی وجود داشته باشد هر چقدر هم در آن حرف‌های معنوی زده شود مؤثر نخواهد بود. در مسائل خانواده اولین مسئله تأمین اقتصاد خانواده است و کسی که اقتصاد را خوب طراحی و مهندسی نکرده باشد یقیناً در بخش‌های عاطفی و معنوی به مشکل بر می‌خورد.

شیطان در بخش اقتصادی خیلی کار می‌کند و حملات زیادی دارد، یکی از این حملات «یعدُکُمُ الفقر» یعنی ترساندن از فقر در آینده است. و یکی دیگر تغییر اندازه‌ها در مسائل اقتصادی است (ما تا حدودی برای جا به جا کردن عدد و ارقام اجازه داریم اما از یک حدی که بگذرد اتفاقات وحشتناکی می‌افتد.)

از دیگر حملات شیطان این است که انسان را دائماً به آرزوهای اقتصادی مشغول می‌کند تا از آرزوهای انسانی باز دارد.

برکت ده قسم دارد که ۹ قسم آن در تجارت است. پس تجارت چیز بدی نیست اما دل‌بستگی به پول انسان را از خود حقیقی‌اش غافل می‌کند. انسان می‌تواند با پول به عالی‌ترین درجات بهشت برود و پول را برای مسائل انسانی و جذب اسماء الهی مانند کریم، جواد، وهاب و ... هزینه کند. اما مسئله اینجاست که انسان باید مانند آرزوها، بر روی اقتصاد نیز مدیریت و مهندسی مناسبی داشته باشد تا به نتیجه مطلوب برسد.

اگر اقتصاد خوب مدیریت نشود انسان به سمت بخل و تنگ نظری می‌رود. «جامع لمساول العیوب» «بخل همه‌ی بدبختی‌ها و بداخلاقی‌ها را در خود دارد.» انسان بخیل و تنگ نظر و انسانی که شجاعت خوب مصرف کردن را ندارد تمام عیب‌ها و ترس‌های دیگر را خود به خود جذب می‌کند و شیطان اگر بتواند کسی را بخیل کند کافی است چرا که بقیه‌ی صفات بد را به راحتی می‌پذیرد.

یکسری قدرها در مسائل اقتصادی وجود دارد که اگر انسان آن‌ها را انتخاب کند نه تنها مالش کم نمی‌شود (حتی پیامبر «صلی الله علیه و آله» آن را تضمین کرده است) بلکه برکت هم پیدا می‌کند و بالاتر از همه‌ی این‌ها، انسان به عشق خدا می‌رسد. یعنی انسان می‌تواند عشق خدا را در درست مصرف کردن پول به دست آورد.

یکی از مسائل خیلی مهم در اقتصاد اسلامی این است که در اسلام اصلاً چیزی به اسم مال من وجود ندارد. اسلام مالکیت خصوصی را این‌گونه قبول می‌کند که اگر پول یا ثروتی مال توست، خودت و مالت برای خدا هستید و هر طوری نمی‌توانید آن را مصرف کنید و باید در چهارچوب قوانین الهی صرف شود. (لله ما فی السموات و ما فی الارض) «برای خداست هر آنچه در آسمان و زمین است.»

«الذین یکنزون ذَهب والفضه...» کسانی که طلا و نقره را ذخیره می‌کنند....

پول و سرمایه باید حتماً در جریان باشد و ما حق نداریم آن‌ها را در خانه‌هایمان ذخیره کنیم. (تراکم و تورم فاجعه به بار می‌آورد) با پول باید یا تجارت کرد و سازندگی و رشد در کشور ایجاد کرد و یا انفاق کرد که خودش نوعی تجارت است. احمقانه‌ترین کار این است که انسان پول را از خدا بگیرد و به خدا هم ندهد. «من ذالذی یُقرضُ الله قرضاً حسناً» آیا کسی هست به خدا قرض نیکو دهد؟

ما صدها روایت در بحث اقتصاد داریم که به حضور و دخالت شیطان در آن اشاره می‌کند. جامعه ما نسبت به اسلام یک جامعه بدوی و ابتدایی است و ما هنوز نتوانسته‌ایم از این احادیث در اداره مصالح کشورمان بهره‌ی کافی ببریم و به قول فرمایش امام «ره» ما در جمهوری اسلامی فقط با الفبای اسلام آشنا شده‌ایم.

شیطان تنها پیشنهاد مصرف نکردن را نمی‌دهد، بلکه گاهی نحوه‌ی مصرف کردن را طراحی می‌کند و عدد و ارقام الهی را تغییر می‌دهد تا در جامعه فاجعه به بار آورد. (مثلاً نظام ربوی را پایه‌گذاری می­کند.)

امام صادق «علیه‌السلام» می‌فرماید: «علیکم بالصدقه فبَّکرُ بها فانّها تُسّود وَجهَ ابلیس» «بر شما باد صدقه صبح زود که این کار صورت ابلیس را سیاه می‌کند.» با صدقه دادن تمام مشکلات جسمی و روحی و انواع و اقسام دلشوره هاست و اضطراب‌ها را می‌توان برطرف کرد. به شرط اینکه صدقه واقعاً صدقه باشد. وقتی می‌خواهید برای خدا و امام زمان «عجل الله تعالی فرجه» خرج کنید، دنبال بهترین‌ها باشید چرا که اگر دنبال چیزهای کوچک باشید خیلی عقب می‌مانید و نمی‌توانید عاشقانه انفاق کنید. در صدقه باید صداقت و شعور وجود داشته باشد و بهترین‌ها را در راه معشوق داد و باید دانست که ابتدا معشوق نظر کرده که تو توانسته‌ای انفاق کنی. «من که باشم که به آن خاطر عاطر گذرم / لطف‌ها می‌کنی ای خاک درت تاج سرم»

در بحث اقتصاد، شیطان حضور پررنگ دارد. طوری که وقتی مؤمن دستش را برای صدقه دادن در جیبش می‌کند هفتاد شیطان به دستش می‌چسبند تا مانع این کار شوند. اما حضرت می‌فرماید وقتی صدقه را صبح زود پرداخت کنی روی ابلیس را سیاه کرده‌ای، یعنی رئیس شیاطین را زمین می‌زنی.

متأسفانه ما اصلاً شیوه‌ی درست مصرف کردن و خرج کردن را بلد نیستیم و مقدار زیادی از ثروت‌هایمان را ضایع می‌کنیم. در حالی که با مقدار کمی از آن می‌توانیم به بسیاری از قدرت‌ها و اسمای الهی برسیم و دنیای شیرین و شاد و آخرت پر اوجی داشته باشیم. اما ما بلد نیستیم از صدقه و انفاق درست بهره ببریم.

ابلیس به موسی نصیحت می‌کند: «اذا همّمتَ بالصدقه فمضبها و فإذا حَمَّل عبد بالصدقه کنت صاحبه دون اصحابی حتی أحولُ بینه و بین‌ها» موسی هر وقت خواستی صدقه بدهی زود انجام بده، وقتی بنده‌ای می‌خواهد صدقه بدهد من همراه او هستم و دیگر اصحابم همراه او نمی‌آیند، تا اینکه حائل شوم بین او و کاری که می‌خواهد انجام دهد.

صدقه نوعی سرمایه‌گذاری کردن است و تنها دادن پول نیست بلکه ممکن است غیر اقتصادی نیز باشد. انسان می‌تواند با پول عشق خدا را بخرد، چون با انفاق نه تنها چیزی از اصل سرمایه‌اش کم نمی‌شود بلکه شبیه خدا هم می‌شود و می‌تواند اسماء الهی دریافت کند. خانواده‌ی آسمانی‌مان نیز هزینه نمی‌کردند مگر اینکه عشق از خدا می‌خواستند. «و یُطعِمُون الطعام علی حُبّه مسکینا و یتیما و اسیرا» «به خاطر محبت خدا یتیم و مسکین و فقیر را انفاق می‌کنند.»

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته.

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed