مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی
بحثمان دربارهی قدرتها و تواناییهایی بود که ما را در مقابل حملات شیطان مصون و ایمن میکند. یکی از مهمترین این قدرتها یاد «الله» یعنی یاد کمال و هستی مطلق است. عالم محضر خداست و خداوند در همه جا یکسان حضور دارد و هیچ جا خالی از وجود او نیست. «لا یخفی علیه شیء فی الارض و لا فی السماء» هیچ چیز از او نه در آسمان و نه در زمین مخفی نیست. «أینما تولوا فثّموا وجه الله» به هر کجا رو کنید آنجا جلوه و حضور خداست.
در دعای کمیل میخوانیم: «و بأسمائک آلتی ملأت ارکان کلّ شیء» و به نامهای مبارکت که در همهی ارکان تجلی کرده است.» خانوادهی آسمانی هم مانند «الله» در همه جا حضور دارند چون آنها خلیفه الله و خزائن و معادن علم الهی هستند و هیچ جای عالم خالی از حضور آنها نیست و اینطور نیست که آنها فقط در حرمهای شریفشان حضور داشته باشند پس هر کجا آنها را بخوانیم، ما را میبینند و صدایمان را میشنوند.
حضرت علی «علیهالسلام» میفرماید: «ذاکر الله مجالس» کسی که یاد خدا میکند، هم نشین خداست. این یک امر اعتباری نیست بلکه یک امر حقیقی است. در یاد، انسان با معشوقش «الله» است و این حضور آنقدر قدرتمند است که خداوند میفرماید: «من از رگ گردن به شما نزدیکترم و در جای دیگر میفرماید: «ان الله یحول بین المرء و قلبه» خداوند بین انسان و قلبش حائل میشود.» لذا وقتی انسان یاد الله میکند، از چیزی یاد میکند که از خودش به خودش نزدیکتر است و این در واقع همان اوج مجالست است.
پس کسی که در حال ذکر است در ذات بهشت و حتی بالاتر از آن یعنی در هم نشینی خداوند قرار دارد و آنچنان قدرت میگیرد و ضعفهایش برطرف میگردد که دیگر شیطان نمیتواند به او آسیبی برساند.
پس اگر انسان در طول مسیر حرکتش به سمت آخرت، همیشه به یاد معشوقش باشد، و هدف خلقت و ماهیت جنینی و رحمی دنیا را از یاد نبرد، خیلی راحت میتواند مسیر را طی کند و به مقصد برسد و شیطان قادر نیست به او صدمهای برساند.
«انّ کید شیطان کان ضعیفا» کید شیطان ضعیف است.
اما در جایی که انسان آدرس را از یاد ببرد و از معشوقش غافل شود و فراموش کند از کجا آمده، در کجا هست و به کجا میرود، در سرعت حرکتش اختلال و در نهایت توقف ایجاد میشود.
اینکه قرآن دستور به سراع و سابق داده است مختص کسانی است که مسیر را میشناسند و غایت را میدانند و میتوانند با سرعت و در نهایت با سبقت مسیر را طی کنند.
همهی بدبختیهایی که بر سر انسان در طول تاریخ آمده است برای این است که «لا اله الا الله» را از یاد بردهاند و فراموش کردهاند که (الله) دلبر و معشوق و لذت نهاییشان است. دل، هیچگاه بدون معشوق نمیتواند باشد، لذا انسان به محض اینکه معشوق حقیقیاش را از یاد برد، گدای عاطفی معشوقهای زمینی میگردد و خوار میشود. طوری که با یک به هم خوردن رابطه، افسرده و مچاله میشود و همه چیزش را از دست میدهد و آسیب میبیند. اما اگر کسی به معنای حقیقی (لا اله الا الله) میگوید و خودش و معشوقش را میشناسد، اصلاً نیازی به محبت دیگران پیدا نمیکند.
گزارهی «لااله الا الله» مختص به بخش انسانی و فوق عقلانی است و مربوط به بخشهای پایین شخصیت یعنی حس، خیال، وهم و عقل نمیشود. پس اگر انسان خودش را به معنای واقعی انسان بداند و جنسیت و زنی و مردی معنا نکند، دیگر نیازی به عواطف دیگران ندارد و با الله یعنی کمال مطلق سیراب است و خلائی در خود حس نمیکند که بخواهد برای پر کردن آن به دنبال چیزی پایین تر باشد. «مجذوب حسن دیگران ای ماه خوبان نیستم.»
«لا اله الا الله» تنها گزارهی مناسب انسان است و هیچ ذکر و عبادتی و هیچ دعا و توسلی به پای آن نمیرسد و آن افضل اعمال محسوب میشود اگر انسان بخواهد در مسیر حرکتش به سمت ابدیت به قدرت، سرعت و سبقت برسد باید به معنای حقیقی «لا اله الا الله» بگوید. اما اگر کسی مسیر را اشتباه رفت و دچار آسیب شد باید جبران کند. و سرعتش را بیشتر کند و برای بیشتر کردن سرعت لازم است الهش را شفاف تر ببیند و به جای «الله» را «انت» یعنی تو خطاب کند، یعنی به جای ذکر «لا اله الا الله» متوسل به ذکر «لا اله الا الله سبحانک انی کنت من الظالمین» شود.
انسان با الله شاد و آرام و خوش و سرمست است و اصلاً نیازی به هیچ کس ندارد اما وقتی لا اله الا الله را فراموش میکند شیطان هزاران بلا بر سرش میآورد و او را گرفتار سراب و بدبختی و خواری و ذلت میکند.
لذا برای شروع ذکر یونسیه بسیار مهم است «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین»
خدایا من یک عمر مسیر را اشتباه رفتم و فکر میکردم تو فقط برای برآوردن حاجات دنیاییام هستی و هزاران معشوق را از تو خواستم در حالی که فراموش کرده بودم تو خودت معشوق حقیقیام هستی و من هرگز خودت را از تو نخواستم. و معشوقهای زمینی هر کدام به نوبهی خود مرا تحقیر کردند و به خواری و ذلت کشاندند. خدایا من به خودم ظلم کردم و بیهوده خودم را خوار و ذلیل نمودم و دچار خود فراموشی شدم. «دل به این و آن نده ای بوالهوس / دل به آن ده کان دلت دادست و بس»
تمام غصهها، عطشهای کاذب و له و تحقیر شدنها و التماسها برای این است که انسان الله وخانوادهی آسمانی خود را فراموش کرده است و نمیتواند از کانون عاطفی آنها جذب و دریافتی داشته باشد و یا با آنها رفیق شود.
«یا من یکفی من کلّ شی و لا یکفی منه شی اکفنی ما اهمّنی» «ای کسی که از هر چیز، انسان را بینیاز میکنی و هیچ چیز نمیتواند من را از تو بی نیاز کند، تو خودت هر چیزی که برایم مهم است به من برسان.»
پس هر وقت انسان دچار سرخوردگی و تحقیر و یا زمین خوردن شد و یا احساس نیاز به محبت دیگران را در خود دید باید بگوید «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین» و این «انت» باید تقویت شود و راه تقویت آن چیزی جز خودشناسی نیست. انسان زمانی میتواند کسی را «انت» تو خطاب کند که شفاف جلوی چشمانش حضور داشته باشد و بتواند او را ببیند. انسانی که «الله» را گم کرده و نمیبیند، در واقع اول خودش را گم کرده است و اگر کسی خود حقیقیاش را از یاد برده باشد نمیتواند معشوق و الهش را به خاطر آورد.
«و لا تکونوا کالذین نسوالله و انساهم انفسهم» مثل کسی نباشید که وقتی خدا را فراموش میکند، در واقع خودش را فراموش کرده است. «من عرف نفسه فقد عرفه ربه».
اگر کسی خود حقیقیاش را به رسمیت نشناخته باشد و به بلوغ نرسیده باشد نمیتواند معشوق و الهش را به یاد آورد و یا نیاز به الله و خانوادهی آسمانی را در خود حس کند، و این دقیقاً مانند کودک کم سن و سالی میماند که معنای عشق و جنس مخالف را نمیفهمد و هر چه از او دربارهی آنها صحبت کنیم تأثیری بر روی او نمیگذارد چون به بلوغ جنسی نرسیده و چنین شخصیتی را در خودش کشف نکرده است. انسانی که شخصیت فوق عقلانی را در خودش نیافته است نمیتواند از نماز و روزه و عبادت و... لذت ببرد و یا خدا و خانوادهی آسمانی برایش جذابیتی داشته باشد. چنین انسانی نمیتواند از خود حقیقیاش در مقابل شیطان دفاع کند چون اصلاً او و نیازهایش را به رسمیت نشناخته است. اما برعکس او چون خود حیوانی و نیازهای مربوط به آن مانند غذا، لباس، ازدواج و ... را قبول دارد و آنها را برای خودش ضروری میداند در این زمینه معصومانه عمل میکند و شیطان نمیتواند برای او مانعی ایجاد کند.
«خداوند میفرماید: بندهی من، من با تو، طوری رفتار میکنم که گویی فقط همین یک بنده را دارم، اما تو با من طوری رفتار میکنی، که گویی اصلاً من را نداری.»
خداوند در قرآن با زبان عشق با ما صحبت میکند و وقتی میخواهد ما را از کاری منع کند و یا به کاری امر نماید از واژه «ان الله لا یحب...» و «ان الله یحب و ...» استفاده میکند.
حتی وقتی پیام تبعیت از خود میفرماید، وعده بهشت و جهنم را مطرح نمیکند: «قل ان کنتم تحبّون الله فاتبعونی یحببکم الله؛ به همه بگو اگر من را دوست دارید از من تبعیت کنید، تا محبوب خدا شوید.»
انسان وقتی تسبیح دست میگیرد و یا مشغول ذکر و نماز و توسل میشود و یا به زیارت و حرم میرود، ابتدا خدا و خانوادهی آسمانیاش او را یاد کردهاند و سپس او به یاد آنها افتاده است. (لیلی از مجنون بسی مجنون تر است.)
اول سلوک، ذکر با «یا» شروع میشود مثلاً «یا الله» و «یا» برای این است که انسان راه را بشکافد و پیدا کند، اما وقتی خودش را شناخت و معشوق را در آغوش کشید، دیگر گفتن «یا» معنایی ندارد و در اینجا دیگر شیطان نمیتواند دخالتی داشته باشد و خلوت بین آن عاشق و معشوق را به هم بزند، حتی دوست هم دیگر در حریم آن دو جایی ندارد تا چه رسد به دشمن بدخواهی چون شیطان.
رسیدن به این خلوت و ذکر، مختص اولیاء خدا و حوزه رفتهها نیست، برای مثال شهدای 13، 14 ساله هشت سال دفاع مقدس هم به این مقامات رسیده بودند، راستی آنها کجا درس خوانده بودند، کلاس رفته بودن، و یا استاد دیده بودند؟ معجزهی جمهوری اسلامی که در طول تاریخ بشر سابقه نداشته است تربیت شهدایی است که ذخایر عالم بقا هستند و یک نفر آنها میتواند میلیونها انسان را نجات دهد.
«ذکر الله رأس مال کلّ مؤمن و ربحهو السلامه من شیطان» حضرت علی «علیهالسلام» فرمودند: یاد خدا سرمایه است و سود آن سلامت ماندن از دست شیطان است.
انسان وقتی با الله و لا اله الا الله همراه باشد به او هیچ آسیبی نخواهد رسید. «کلمه لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی» (لا اله الا الله) قلعه و دژی است که هر کس در آن وارد شد، از عذاب در امان است.»
امکان ندارد کسی با لا اله الا الله، کوچک و تحقیر شود و یا دچار رذایل اخلاقی چون عجب و تکبر و حسادت و زودرنجی و عصبانیت و .... شود. با لا اله الا الله انسان هر چقدر هم کمال داشته باشد، خودش را دست خالی میبیند و همیشه متواضع است و داشتن یا نداشتن کمال برایش یکسان است، چرا که او تنها خدا را میبیند و با او خوش است.
انسان اگر با دست پر و با تکیه بر کمالاتش بخواهد به سراغ خدا و خانوادهی آسمانیاش برود، اصلاً به حریم آنها راه پیدا نمیکند.
شیطان هم اینگونه عمل کرد و با تکیه بر 6 هزار سال عبادتش دچار عجب و تکبر شد و اینگونه سقوط کرد. «فاخرج آنک رجیم».
یک رمز: اگر کسی میخواهد ذکر، عبادت، کلاس، کار فرهنگیاش اثر بخش باشد، باید بی کمال این کار را انجام دهد یعنی باید عوام باشد، انسان تا عامی نشود، رشدی پیدا نخواهد کرد. اگر کسی هم زمان با اینکه رشد میکند، کمالات خود را باور کند و روحیهی عوامیت را نگه ندارد، بدبخت میشود.
برای مثال: حاج ملا هادی سبزواری با اینکه فیلسوف و عارف بزرگی بود اما اصلاً برای خود کمالی قائل نبود و به جای اینکه برای خود مقام آیت اللهی اعلام کند، به یک حوزهی علمیه در کرمان رفت و خادم شد. و حال برعکس کسی که 4 سال دانشگاه درس خوانده و کمال خود را باور کرده، دیگر هر چیز و هر کس را لایق خود نمیداند و شیطان اینگونه او را به جهنم میکشاند.
انسان فقط زمانی میتواند مستقیم و با سرعت به سمت خدا و خانواده آسمانیاش حرکت کند، که دائماً به یاد خود حقیقی و الهیاش باشد، اما به محض اینکه انسان به یکی از شئون پایین شخصیت یعنی حس، خیال، وهم و عقل توجه کرد و اهمیت داد، دیگر فوق عقل مخفی میشود و با مخفی شدن آن الهش هم فراموش میگردد و در اینجاست که سقوط اتفاق میافتد.
و این دقیقاً مانند رانندگی در جاده میماند که به محض غفلت، سقوط در دره اتفاق میافتد و همه چیز نابود میشود.
انسان به محض اینکه دچار خود گم گشتگی شد، خدا و خانوادهی آسمانیاش را فراموش میکند و در زیر بار حملات شیطان له میشود. خوب است انسان هر روز با دعا و زیارت روز خودش را به خدا و خانوادهی آسمانیاش بسپارد، اهل بیت «علیهمالسلام» هیچگاه انسان را رها نمیکنند، اما از آنجایی که دنیا دار اختیار است و انسان موجودی مختار است، اگر او خودش بخواهد رها شود، آنها به زور او را نگه نمیدارند.
انسان هر جا از شیطان ضربهای میخورد و یا سقوط میکند برای این است که دستش را از ریسمان اللهی رها کرده است و او برای رسیدن به خدا نیاز به وسیله دارد. «وابتغوا علیه الوسیله» و حضرت زهرا «سلام الله علیها» میفرماید: «نحن الوسیله» ما وسیله هستیم.
یاد «الله» یاد خود حقیقی است و یاد خود حقیقی همان یاد الله است. خود حقیقی از جنس خدا و اهل بیت «علیهمالسلام» است و مربوط به شئونات پایین شخصیت (مثل جنس و مقام و شهرت و ...) نمیشود. «نفخه فیه من روحی» من از روح خودم در تو دمیدم. و انسان باید به جای سرمایهگذاری کردن روی یاد الله، روی یاد خود حقیقیاش سرمایهگذاری کند. چون خدا و خانوادهی آسمانی از انسان دور نیستند و با خودشناسی میتواند آنها را که در آغوشش هستند ببیند.
«سالها دل طلب جام جم از ما میکرد/ آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد»
امیرالمؤمنین «علیهالسلام» میفرماید: «ذکر الله دعافته الایمان و عصمه من الشیطان» یاد خدا، ستون ایمان است و عصمت از شیطان است. وقتی یاد خدا میرود، تمام عبادتها، صورت میشود و هیچ محتوایی ندارد و اینگونه انسان دائماً زمین میخورد.
خدا و خانواده آسمانی از انسان جدا نیستند و انسان با شناخت خود میتواند آنها را ببیند. «انّ راحل الیک قریب المسافه» کسی که میخواهد به خدا برسد به خدا نزدیک است. و خداوند میفرماید: «إذا سألک عبادیانی فانی قریب» هر وقت بندگان من از من سؤال کردند، بگو من در نزد آنها هستم.
«من کیم؟ لیلی / لیلی کیست؟ من هر دو یک روحیم اندر دو بدن»
کسی که خودش را میشناسد، قاعدهی «هو انت» را خوب میفهمد، و دیگر نسبت به کسی عصبانی، حسود، بدبین و .... نمیشود. چون او را خودش میداند و میداند هر کاری کند اول به خودش بر میگردد.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
کلیدواژه ها:
آثار استاد