مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی
بحثمان درباره ی موانع وصولمان به خانواده ی آسمانی و موانع رسیدن به هدف خلقتمان بود و توضیح دادیم که وجود موانع لازم و ضروری است و هیچ انسانی بدون آن به رشد و قدرت نخواهد رسید و موانع لازمه ی نظام مادی محسوب میشوند. در تمام رشته های علمی، فنی حرفهای و هنری بدون مانع و تضاد هیچ قدرت و توانایی حاصل نخواهد شد. خداوند در قرآن میفرماید: «انی جاعل فی الارض خلیفه» من میخواهم بر روی زمین یک جانشین قرار دهم، بین زمین و جانشینی خداوند یک رابطه وجود دارد و رمز آن در این است که اگر موجود مختاری مثل انسان به زمین نیاید، هیچ شباهتی به حق تعالی پیدا نخواهد کرد.
دنیا باشگاهی است که انسان میتواند در آن با پشت سر گذاشتن موانع به مقام خلیفه اللهی و ولی اللهی برسد و بدون آمدن به دنیا اساساً هیچ شباهت و رشدی صورت نخواهد گرفت.
دنیا تنها جایی است که اطلاعات و معلومات میتواند در آن به دارایی و قدرت تبدیل شود. انسان در دنیا با تمرینهای لازم میتواند به معشوق خود برسد و شبیه حق تعالی شود و این هدف خلقت انسان محسوب میشود.
خداوند اصل اساسی در نظام خلقت را «لا اله الا الله» معرفی میکند یعنی اینکه اله و معشوق انسان تنها الله است. و در واقع خواسته حقیقی انسان این است که شبیه خدا شود و تا انسان متخلق به اخلاق الهی نشود و به جاودانگی نرسد، به آرامش و سعادت نخواهد رسید. خداوند انسان را از روح خود آفرید. همان روحی که حقیقت محمدیه «صلی الله علیه و آله» و کاملترین و شبیهترین و نزدیکترین مخلوق به خداوند است و هیچ فرقی با او ندارد مگر در جنبه مخلوقیت و این یعنی اینکه خداوند، ذات بینهایت است و ائمه اطهار «علیهم السلام» و انسانهای دیگر ظهور هستند و ذاتی از خود ندارند. و تنها خداوند است که حضرت وجود است و بقیه ظهورات او هستند که میتوانند تا بینهایت پیش بروند (مانند اهل بیت علیهم السلام).
میان عشق زمینی و عشق حقیقی تفاوت وجود دارد و آن این است که در عشقهای زمینی بین دو نفر خیال شبیه شدن وجود ندارد و تنها از بودن در کنار هم لذت میبرند. اما در عشق حقیقی انسان میخواهد شبیه خدا شود و تا به این شباهت نرسد، جان بینهایت طلب او آرام و قرار ندارد.
اینکه در بهشت نامه ی خداوند اینگونه است «من الحی القیوم الذی لا یموت الی الحی القیوم الذی لا یموت» از زنده ی پایداری که هرگز نمی میرد، به زنده ی پایداری که هرگز نمی میرد یعنی انسان در آنجا کاملاً تشبه به حق تعالی پیدا می کند و مانند خداوند بر بهشتی که به اندازه ی همه ی آسمانها و زمین است سلطنت میکند. انسان تا به چنین مقامی نرسد جانش آرام نمیگیرد و این یعنی قدرت و همان چیزی که حضرت ابراهیم در قرآن از خداوند میخواهد «رب ارنی کیف تحمل موتا» نشانم بده چطور مرده را زنده میکنی؟ «اَرنی» یعنی اینکه میخواهم خودم «محیی» شوم. لذا خداوند خودش پرندگان را زنده نکرد و به حضرت ابراهیم فرمود: سُمّت اُهنّ» یعنی صدایشان کن تا زنده شوند و اینگونه خداوند اسم «محیی» را به حضرت ابراهیم میدهد و او از آن به بعد میتواند به قدرت حیات بخشیدن برسد. انسان تا در بهشت نتواند همه ی کارهای خلقتش را انجام دهد به آرامش نمیرسد، لذا قرآن میفرماید: «عَین یشربُ بها عبادُالله یُفجرونها تفجیرا» چشمه ای که در بهشت عباد خدا از آن میخوردند، خودِ آنها آن چشمه را میجوشانند. مؤمن هر چیز در بهشت اراده کند همانگونه خلق میکند «فیها ما تشتهل انفس و تلذذ اعیون» هر چه هوس کند و اشتها داشته باشد و هر چه که از آن لذت ببرد در آن هست و اینها همه خالقیت انسان را میرساند.
یعنی انسان خودش خلق میکند و به اذن خداوند خودش به وجود میآورد. «قربه الی الله» یعنی قدرت و نزدیکی و شباهت پیدا کردن به حق تعالی. اینکه انسان نماز میخواند اما هیچ شباهت و نزدیکی به حق تعالی پیدا نمیکند، نشاندهندهی این است که نمازش اثرگذار نبوده است.
قدرت انسانی یعنی تجلی و ظهور اسماء الهی در وجود انسان. برای مثال در جبهه های جنگ عده ای از بچه بسیجی های کم سن و سال به چنین قدرت هایی رسیده بودند شانه به شانه ی دشمن در سنگر میخوابیدند اما دشمن قادر به دیدن آنها نبود و یا عده ای از مراجع و یا اولیای خدا، چنین قدرتهایی داشتند مثلاً حضرت امام (ره) قدرت این را داشتند که بیماران را شفا دهند و دارای اسم شافی بودند.
تا انسان خودش را از جهنم ها رها نکند و اخلاقش را درست نکند و متخلق به اخلاق الهی نشود، به قدرت نخواهد رسید. مثلاً تا انسان از جهنم حسادت، زودرنجی، عصبانیت و ... رها نشود و یک اخلاق بهشتی برای خودش نسازد نمیتواند شبیه خدا شود. یک سوال: «چرا امام سجاد «علیه السلام» از این موانعی که در سر راه انسان وجود دارد شکایت میکند؟»
انسان بدون مانع اصلاً به هیچ جا نخواهد رسید و نمیتواند اسمی دریافت کند. و البته در مورد کسب مهارت های دنیا هم اینگونه است و انسان باید آنقدر تمرین کند تا به قدرت و توانایی برسد. برای شبیه خدا شدن و رسیدن به کمالات انسانی، ما باید هزار اسم خداوند را که در واقع جزء اسماء خودمان محسوب میشود در وجودمان پرورش دهیم و فعال کنیم. انسانها به تعداد اسمی که در خود فعال میکنند آدم هستند و به حق تعالی نزدیک میشوند و چه بد است انسان در هنگام مرگ ببیند هیچ اسمی از حق تعالی دریافت نکرده است و یا بدتر اینکه ببیند اسم هایی مقابل اسماء الهی در خود پرورش داده و در این هنگام چه غم و حسرتی او را خواهد گرفت.
موانع مانند وسوسه های شیاطین جنی و انسی و هواهای نفس، برای تمرین دادن انسان لازم و ضروری هستند و تا این موانع نباشد کسی شبیه خدا نمیشود و به قرب الهی نمیرسد و این اصل در مورد تمام مهارتهای دنیایی صادق است و در واقع هیچ رشته ای وجود ندارد که در آن بایدها و نبایدها و یا مستحب و مکروه و حرام و حلال و مباح نداشته باشد. انسان در تقرب به حق تعالی پیدا کردن و در حرکت به سمت بهشت و یا بالاتر از آن با یک سلسله نیروهای کمکی و متضاد رو به رو است که باید با تلاش و مبارزه و جهاد به مقصود برسد.
خداوند در طول مسیر زندگی انسانها، موانعی را قرار میدهد تا انسان با غلبه بر آنها بتواند اسمگیری کند و به قدرت برسد. مثلاً اگر فقر در جامعه نباشد، هیچ کس نمیتواند اسم کریم و جواد را دریافت کند، و یا هیچ فقیری نمیتواند اسم شاکر، صبور و تسلیم را دریافت کند. اگر کسی دنیا را بدون مانع بخواهد، با هدف خلقت خود آشنا نیست و خود و خدای خود را نمیشناسد. دنیا بهترین جای خلقت است و قشنگتر از آن وجود ندارد، چرا که انسان در آن میتواند شبیه خدا شود و اسمگیری کند. حتی بهشتیها نیز حسرت برگشت به دنیا را دارند تا دوباره فرصت شدن دریافت کنند. البته در بهشت هم سیر تکاملی وجود دارد اما هیچ وقت قدرت دنیا را ندارد. «وَ نبلونکم بشیء من الخوف و الجوع و نقصٍ من الاموال و الانفس و ثمرات و بشر الصابرین» با چند لحظه ی دنیا، آخرت و بهشت زیادی را میتوان خرید. طراحی زندگی دنیا هر گونه که باشد تنها بهانه ای است برای عشق بازی کردن و شبیه خدا شدن، اما ما متأسفانه درگیر خود و مشکلات میشویم و اسمگیری را فراموش میکنیم و یادمان میرود که این مشکل برای اوج دادن ما آمده است و به جای قدرت گرفتن از آنها روز به روز ضعیفتر میشویم. (این مسئله مثل اضطراب امتحان میماند یعنی کسی که دچار اضطراب است به امتحان نمیرسد) انسان تا خودش را نشناسد، هدف خلقت را نمی فهمد و نمی داند امتحانات الهی برای چیست و دائماً خدا را زیر سوال میبرد. بنابراین هرگز نمیتواند «لا اله الا الله» بگوید و با او عشق بازی کند و چه بسیار استمدادهای بی نهایتی که اینگونه تلف میشود و از دست میرود. هر انسانی میتواند به جایی برسد که خداوند به او بگوید «عبدی علیک من السلام أنا أقول لشیء کن فیکون و جعلتک الیوم تقول لشیء کن فیکون» من خدایی هستم که به هر چه بگویم بشود میشود و تو هم امروز مثل من خواهی بود و به هر چه بگویی بشود میشود.»
انسانی که خودش را نمیشناسد فلسفه نماز، روزه، جهاد و .... را نمی فهمد و ممکن است تعبدی اعمالی را انجام دهد اما همین اجبار باعث میشود نتواند از آن اعمال قدرت بگیرد و رشد کند مثلاً نمازی که معراج مؤمن است، در فردی که فلسفه خلقت خود را نمیداند هیچ رشد و قدرتی ایجاد نمیکند. مانند فردی که 30 سال کنار رانندهاش مینشیند اما چون خیال یاد گرفتن و راننده شدن ندارد هرگز راننده نمیشود. انسان دارای نفسی است که وجودش «مملوه بالغفله و السهو» است یعنی پر از غفلت و اشتباه است. نفس اماره که شامل میلها و کشش هاست انسان را به سرعت آلوده میکند و به گناه میاندازد.« تسرع بی الی التوبه و تسوفنی بالتوبه...» و توبه را به عقب میاندازد. یکی از حیله های شیطان و نفس این است که در انسان تسویف ایجاد میکند. پیغمبر «صلی الله علیه و آله» میفرماید: «انّ اکثر صیاح اهل النار من التسویف» بیشترین صیحه و نالهی جهنمی ها برای امروز و فردا کردن هایشان است یعنی آنها واقعاً انسانهای بدی نبودند اما به خاطر تنبلی و بیحوصلگی در شدن و حرکت به سمت آخرت جهنمی شدند. کسی که در حرکتهای انسانی اش جدی نیست عاشق نمیشود. عاشقی یاد دادنی نیست و کار یک معلم عاشق کردن نیست و او تنها تغذیه میدهد تا فرد بالغ شود و اگر شاگرد خوب بخورد و دستورالعملها را خوب اجرا کند کم کم رشد میکند و به بلوغ میرسد و آن وقت است که عاشق میشود و میتواند حقیقتاً «لا اله الا الله» بگوید و انسان شود. «یار دل آرام دل برده از ما آرام آرام الحمدلله»
در این هنگام آشتی صورت میگیرد و امکان ندارد کسی با خدا آشتی کند مگر اینکه اول با خودش آشتی باشد و خودش را به رسمیت بشناسد و بفهمد عبدالله و لله است و عضو حقیقی خانوادهی محمد و آل محمد «صلی الله علیه و آله» است، کسی که اینها را باور ندارد و با خدا آشتی نباشد عبادتهایش تقلیدی و اجباری است. و به خاطر شوق به بهشت و یا ترس از جهنم اعمالی را انجام میدهد اما قدرتی در او ایجاد نمیکند و کسی که قدرتمند نشود نمیتواند در زندگی دنیا به شادی و آرامش برسد.
هیچ کاری مهمتر از این نیست که انسان اول خودش را بشناسد و با خودش آشتی کند. حضرت علی «علیه السلام» میفرماید: «لا تجهل نفسک فان الجاهل معرفه نفسه جاهل بکل شی» نسبت به خودت جاهل نباش چون کسی که خودش را نمیشناسد، هیچ چیز را نشناخته است. «من عرف نفسه فقد عرف ربه» انسان تا خودش را نشناسد الله را نمیشناسد و تا الله شناخته نشود، عبادت حقیقی محال است.
قرآن به ما میآموزد «ایاک نعبد» یعنی تا خدا را نبینی نمیتوانی عبادت کنی و نیز میفرماید: «ایاک نستعین» یعنی تا خدا را نبینی به قدرت نمیرسی و خدا را نمیبینی مگر اینکه اول خودت را ببینی و بشناسی.
حضرت علی «علیه السلام» میفرماید: «لم اَعبدُ ربّ لَم اَری» من اصلاً تا به حال خدایی را که ندیدهام عبادت نکردهام.
منظور از خودشناسی شناخت خود حیوانی و طبیعی و یا علمی و عقلانی نیست بلکه منظور شناخت خود حقیقی و الهی و جاودانه است و انسان تا به این شناخت نرسد نمیتواند به معنای حقیقی با خانوادهی آسمانیاش ارتباط پیدا کند. شاید او برای حل مشکلات زندگی از آنها کمک بگیرد اما هیچ وقت دلش برای خود آنها تنگ نمیشود و یا دلش برای اضطرار و مظلومیت امام زمان «علیه السلام» نمیسوزد چون نسبتی با آنها در خودش پیدا نمیکند.
زیباترین لحظه برای یک انسان وقتی است که به خانوادهی آسمانیاش معرفی میشود «عرفنا بیننا و بینکم فی الجنه» و به سعادت جاودانه میرسد. اشاره به داستان طلبهی جوانی که از علامه طباطبائی سوال کرد چرا من تا قبل از اینکه وارد حوزه شوم حس و حال قشنگی داشتم و بیشتر از خدا میترسیدم اما به محض ورود کم کم حس و حالم رنگ باخت مگر خداوند نفرموده که «انّما یخش الله من عباده العلماء فقط علما از خدا میترسند پس چرا من اینگونه نیستم؟ علامه فرمود: آنهایی که شما یاد گرفتهاید تنها یک مشت اصطلاحات است و علم نیست. علم چیزی است که اگر وارد شود همه ی قشنگی ها را با خودش میآورد. حفظ کردن اصطلاحات علم نیست و کاری از دستش بر نمیآید.
علم یعنی چیزی که تمام دانستهها با آن تبدیل به قدرت میشود و تولید شادی و آرامش میکند.
انسانها موجوداتی مختار هستند و گروهی از آنها ایمان و فطرت و نور را انتخاب میکنند و گروه دیگر کفر و طبیعت و ظلمت را بر میگزینند و در این هنگام تحمل جبهه مقابل برایشان امکان پذیر نیست. یعنی جبهه کفر و باطل نمیتواند جبهه مؤمنین را تحمل کند و دائماً تلاش میکند که آنها را گمراه کند «و لن ترضی عنک الیهود و النصاری حتی تتبع ملتهم» هرگز از شما راضی نمیشوند مگر آنکه تابع آنها شوید. کافر، مشرک و منافق در ذاتش دشمنی با اهل حق دارد. دشمن یک مانع است و وجودش برای انسان لازم و ضروری است و اگر نباشد کسی به آن طرف بهشت راه پیدا نمیکند و تا جهاد و شهادت نباشد هیچ کس به قرب الهی نمیرسد. «جهاد بابٌ من ابواب الجنه فتح الی الله لخاصه الاولیاء» جهاد دری از درهای بهشت است که خداوند فقط بر روی دوستان مخصوص خود بازی کند.
شهید دارای مقامی بسیار بلند است و از بین میلیاردها انسان انتخاب میشود تا قربانی الله شود. شهدا عند ربهم یرزقون هستند و هیچ کس نمیتواند به مقام آنها برسد.
دشمن شناسی مسئله بسیار مهمی است و جامعه ای که دشمنان خود را نمیشناسد به هلاکت میرسد. مثل بعضی از کشورهای اسلامی که دارای بیشترین ثروت و بدترین زندگی هستند.
امام باقر «علیه السلام» میفرماید: یک چهارم آیات در قرآن در مورد دشمنان آمده است. و خداوند میفرماید: به بندگانم بگو به هیچ وجه خودشان را شبیه دشمنان من در نیاورند چون از آنها محسوب میشوند. «من تشبه بقوم فهو منهم» هر کس خودش را شبیه هر گروهی در بیاورد از آنها محسوب میشود.
دشمن به هیچ وجه طاقت پیشرفت مسلمانان را ندارد و به هر قیمتی که شده میخواهد جلوی پیشرفت آنها را بگیرد. (مثلاً دانشمندان هستهای کشور ما را میکشند تا مبادا جلوتر از آنها بیفتیم.)
«حسد من عند انفسهم» از شدت حسادت میخواهند بمیرند.
دشمنان با تهاجم فرهنگی و جنگ نرم و با تبلیغ سبکهای زندگی صرفاً حیوانی، از طریق ماهواره و اینترنت، نظام خانواده را هدف قرار دادهاند تا جلوی پیشرفت ایران را بگیرند. (حضرت علی «علیه السلام» میفرماید: خاک بر سر ملتی که دشمن در خانهاش به او حمله میکند) او با در اختیار گذاشتن راحت و ارزان مواد مخدر، فیلمهای مبتذل، اینترنت و ماهواره، قصد غارت ما را دارد. اما ما باید دشمن را به رسمیت بشناسیم و موضعگیری مشخصی نسبت به او داشته باشیم تا به عنوان سنگر فتح شده او محسوب نشویم و از او برای رشد و پیشرفتمان بهره بگیریم. انسانی که در سبک زندگیاش جایی برای مبارزه با دشمن ندارد، امکان ندارد سالم به برزخ متولد شود.
لذا پیامبر میفرماید کسی که در عمرش جهاد نکرده باشد و یا آرزوی جهاد نداشته باشد در شعبهای از نفاق میمیرد.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته .
کلیدواژه ها:
آثار استاد