www.montazer.ir
سه‌شنبه 14 می 2024
شناسه مطلب: 535
زمان انتشار: 7 می 2014
خانواده آسمانی،جلسه 94 ، 90/11/27

خانواده آسمانی،جلسه 94 ، 90/11/27

از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی

بحثمان درباره­ ی موانع وصولمان به خانواده­ ی آسمانی و موانع رسیدن به هدف خلقتمان بود و توضیح دادیم که وجود موانع لازم و ضروری است و هیچ انسانی بدون آن به رشد و قدرت نخواهد رسید و موانع لازمه­ ی نظام مادی محسوب می­شوند. در تمام رشته­ های علمی، فنی حرفه­ای و هنری بدون مانع و تضاد هیچ قدرت و توانایی حاصل نخواهد شد. خداوند در قرآن می­فرماید: «انی جاعل فی الارض خلیفه» من می­خواهم بر روی زمین یک جانشین قرار دهم، بین زمین و جانشینی خداوند یک رابطه وجود دارد و رمز آن در این است که اگر موجود مختاری مثل انسان به زمین نیاید، هیچ شباهتی به حق تعالی پیدا نخواهد کرد.

دنیا باشگاهی است که انسان می­تواند در آن با پشت سر گذاشتن موانع به مقام خلیفه اللهی و ولی اللهی برسد و بدون آمدن به دنیا اساساً هیچ شباهت و رشدی صورت نخواهد گرفت.

دنیا تنها جایی است که اطلاعات و معلومات می­تواند در آن به دارایی و قدرت تبدیل شود. انسان در دنیا با تمرین­های لازم می­تواند به معشوق خود برسد و شبیه حق تعالی شود و این هدف خلقت انسان محسوب می­شود.

خداوند اصل اساسی در نظام خلقت را «لا اله الا الله» معرفی می­کند یعنی اینکه اله و معشوق انسان تنها الله است. و در واقع خواسته حقیقی انسان این است که شبیه خدا شود و تا انسان متخلق به اخلاق الهی نشود و به جاودانگی نرسد، به آرامش و سعادت نخواهد رسید. خداوند انسان را از روح خود آفرید. همان روحی که حقیقت محمدیه «صلی الله علیه و آله» و کاملترین و شبیه­ترین و نزدیکترین مخلوق به خداوند است و هیچ فرقی با او ندارد مگر در جنبه مخلوقیت و این یعنی اینکه خداوند، ذات بینهایت است و ائمه اطهار «علیهم السلام» و انسانهای دیگر ظهور هستند و ذاتی از خود ندارند. و تنها خداوند است که حضرت وجود است و بقیه ظهورات او هستند که می­توانند تا بینهایت پیش بروند (مانند اهل بیت علیهم السلام).

میان عشق زمینی و عشق حقیقی تفاوت وجود دارد و آن این است که در عشق­های زمینی بین دو نفر خیال شبیه شدن وجود ندارد و تنها از بودن در کنار هم لذت می­برند. اما در عشق حقیقی انسان می­خواهد شبیه خدا شود و تا به این شباهت نرسد، جان بینهایت طلب او آرام و قرار ندارد.

اینکه در بهشت نامه­ ی خداوند اینگونه است «من الحی القیوم الذی لا یموت الی الحی القیوم الذی لا یموت» از زنده­ ی پایداری که هرگز نمی­ میرد، به زنده­ ی پایداری که هرگز نمی ­میرد یعنی انسان در آنجا کاملاً تشبه به حق تعالی پیدا می­ کند و مانند خداوند بر بهشتی که به اندازه­ ی همه­ ی آسمانها و زمین است سلطنت می­کند. انسان تا به چنین مقامی نرسد جانش آرام نمی­گیرد و این یعنی قدرت و همان چیزی که حضرت ابراهیم در قرآن از خداوند می­خواهد «رب ارنی کیف تحمل موتا» نشانم بده چطور مرده را زنده می­کنی؟ «اَرنی» یعنی اینکه می­خواهم خودم «محیی» شوم. لذا خداوند خودش پرندگان را زنده نکرد و به حضرت ابراهیم فرمود: سُمّت اُهنّ» یعنی صدایشان کن تا زنده شوند و اینگونه خداوند اسم «محیی» را به حضرت ابراهیم می­دهد و او از آن به بعد می­تواند به قدرت حیات بخشیدن برسد. انسان تا در بهشت نتواند همه ­ی کارهای خلقتش را انجام دهد به آرامش نمی­رسد، لذا قرآن می­فرماید: «عَین یشربُ بها عبادُالله یُفجرونها تفجیرا» چشمه ­ای که در بهشت عباد خدا از آن می­خوردند، خودِ آنها آن چشمه را می­جوشانند. مؤمن هر چیز در بهشت اراده کند همان­گونه خلق می­کند «فیها ما تشتهل انفس و تلذذ اعیون» هر چه هوس کند و اشتها داشته باشد و هر چه که از آن لذت ببرد در آن هست و اینها همه خالقیت انسان را می­رساند.

یعنی انسان خودش خلق می­کند و به اذن خداوند خودش به وجود می­آورد. «قربه الی الله» یعنی قدرت و نزدیکی و شباهت پیدا کردن به حق تعالی. اینکه انسان نماز می­خواند اما هیچ شباهت و نزدیکی به حق تعالی پیدا نمی­کند، نشان­دهنده­ی این است که نمازش اثر­گذار نبوده است.

قدرت انسانی یعنی تجلی و ظهور اسماء الهی در وجود انسان. برای مثال در جبهه ­های جنگ عده ­ای از بچه بسیجی­ های کم سن و سال به چنین قدرت ­هایی رسیده بودند شانه به شانه­ ی دشمن در سنگر می­خوابیدند اما دشمن قادر به دیدن آنها نبود و یا عده ­ای از مراجع و یا اولیای خدا، چنین قدرت­هایی داشتند مثلاً حضرت امام (ره) قدرت این را داشتند که بیماران را شفا دهند و دارای اسم شافی بودند.

تا انسان خودش را از جهنم­ ها رها نکند و اخلاقش را درست نکند و متخلق به اخلاق الهی نشود، به قدرت نخواهد رسید. مثلاً تا انسان از جهنم حسادت، زودرنجی، عصبانیت و ... رها نشود و یک اخلاق بهشتی برای خودش نسازد نمی­تواند شبیه خدا شود. یک سوال: «چرا امام سجاد «علیه السلام» از این موانعی که در سر راه انسان وجود دارد شکایت می­کند؟»

انسان بدون مانع اصلاً به هیچ جا نخواهد رسید و نمی­تواند اسمی دریافت کند. و البته در مورد کسب مهارت­ های دنیا هم اینگونه است و انسان باید آنقدر تمرین کند تا به قدرت و توانایی برسد. برای شبیه خدا شدن و رسیدن به کمالات انسانی، ما باید هزار اسم خداوند را که در واقع جزء اسماء خودمان محسوب می­شود در وجودمان پرورش دهیم و فعال کنیم. انسانها به تعداد اسمی که در خود فعال می­کنند آدم هستند و به حق تعالی نزدیک می­شوند و چه بد است انسان در هنگام مرگ ببیند هیچ اسمی از حق تعالی دریافت نکرده است و یا بدتر اینکه ببیند اسم­ هایی مقابل اسماء الهی در خود پرورش داده و در این هنگام چه غم و حسرتی او را خواهد گرفت.

موانع مانند وسوسه­ های شیاطین جنی و انسی و هواهای نفس، برای تمرین دادن انسان لازم و ضروری هستند و تا این موانع نباشد کسی شبیه خدا نمی­شود و به قرب الهی نمی­رسد و این اصل در مورد تمام مهارت­های دنیایی صادق است و در واقع هیچ رشته ­ای وجود ندارد که در آن باید­ها و نبایدها و یا مستحب و مکروه و حرام و حلال و مباح نداشته باشد. انسان در تقرب به حق تعالی پیدا کردن و در حرکت به سمت بهشت و یا بالاتر از آن با یک سلسله نیروهای کمکی و متضاد رو به رو است که باید با تلاش و مبارزه و جهاد به مقصود برسد.

خداوند در طول مسیر زندگی انسانها، موانعی را قرار می­دهد تا انسان با غلبه بر آنها بتواند اسم­گیری کند و به قدرت برسد. مثلاً اگر فقر در جامعه نباشد، هیچ کس نمی­تواند اسم کریم و جواد را دریافت کند، و یا هیچ فقیری نمی­تواند اسم شاکر، صبور و تسلیم را دریافت کند. اگر کسی دنیا را بدون مانع بخواهد، با هدف خلقت خود آشنا نیست و خود و خدای خود را نمی­شناسد. دنیا بهترین جای خلقت است و قشنگ­تر از آن وجود ندارد، چرا که انسان در آن می­تواند شبیه خدا شود و اسم­گیری کند. حتی بهشتی­ها نیز حسرت برگشت به دنیا را دارند تا دوباره فرصت شدن دریافت کنند. البته در بهشت هم سیر تکاملی وجود دارد اما هیچ وقت قدرت دنیا را ندارد. «وَ نبلونکم بشیء من الخوف و الجوع و نقصٍ من الاموال و الانفس و ثمرات و بشر الصابرین» با چند لحظه­ ی دنیا، آخرت و بهشت زیادی را می­توان خرید. طراحی زندگی دنیا هر گونه که باشد تنها بهانه­ ای است برای عشق بازی کردن و شبیه خدا شدن، اما ما متأسفانه درگیر خود و مشکلات می­شویم و اسم­گیری را فراموش می­کنیم و یادمان می­رود که این مشکل برای اوج دادن ما آمده است و به جای قدرت گرفتن از آنها روز به روز ضعیف­تر می­شویم. (این مسئله مثل اضطراب امتحان می­ماند یعنی کسی که دچار اضطراب است به امتحان نمی­رسد) انسان تا خودش را نشناسد، هدف خلقت را نمی­ فهمد و نمی­ داند امتحانات الهی برای چیست و دائماً خدا را زیر سوال می­برد. بنابراین هرگز نمی­تواند «لا اله الا الله» بگوید و با او عشق بازی کند و چه بسیار استمدادهای بی نهایتی که اینگونه تلف می­شود و از دست می­رود. هر انسانی می­تواند به جایی برسد که خداوند به او بگوید «عبدی علیک من السلام أنا أقول لشیء کن فیکون و جعلتک الیوم تقول لشیء کن فیکون» من خدایی هستم که به هر چه بگویم بشود می­شود و تو هم امروز مثل من خواهی بود و به هر چه بگویی بشود می­شود.»

انسانی که خودش را نمی­شناسد فلسفه نماز، روزه، جهاد و .... را نمی ­فهمد و ممکن است تعبدی اعمالی را انجام دهد اما همین اجبار باعث می­شود نتواند از آن اعمال قدرت بگیرد و رشد کند مثلاً نمازی که معراج مؤمن است، در فردی که فلسفه خلقت خود را نمی­داند هیچ رشد و قدرتی ایجاد نمی­کند. مانند فردی که 30 سال کنار راننده­اش می­نشیند اما چون خیال یاد گرفتن و راننده شدن ندارد هرگز راننده نمی­شود. انسان دارای نفسی است که وجودش «مملوه بالغفله و السهو» است یعنی پر از غفلت و اشتباه است. نفس اماره که شامل میل­ها و کشش ­هاست انسان را به سرعت آلوده می­کند و به گناه می­اندازد.« تسرع بی الی التوبه و تسوفنی بالتوبه...» و توبه را به عقب می­اندازد. یکی از حیله ­های شیطان و نفس این است که در انسان تسویف ایجاد می­کند. پیغمبر «صلی الله علیه و آله» می­فرماید: «انّ اکثر صیاح اهل النار من التسویف» بیشترین صیحه و ناله­ی جهنمی ­ها برای امروز و فردا کردن هایشان است یعنی آنها واقعاً انسانهای بدی نبودند اما به خاطر تنبلی و بی­حوصلگی در شدن و حرکت به سمت آخرت جهنمی شدند. کسی که در حرکت­های انسانی­ اش جدی نیست عاشق نمی­شود. عاشقی یاد دادنی نیست و کار یک معلم عاشق کردن نیست و او تنها تغذیه می­دهد تا فرد بالغ شود و اگر شاگرد خوب بخورد و دستورالعمل­ها را خوب اجرا کند کم کم رشد می­کند و به بلوغ می­رسد و آن وقت است که عاشق می­شود و می­تواند حقیقتاً «لا اله الا الله» بگوید و انسان شود. «یار دل آرام دل برده از ما آرام آرام الحمدلله»

در این هنگام آشتی صورت می­گیرد و امکان ندارد کسی با خدا آشتی کند مگر اینکه اول با خودش آشتی باشد و خودش را به رسمیت بشناسد و بفهمد عبدالله و لله است و عضو حقیقی خانواده­ی محمد و آل محمد «صلی الله علیه و آله» است، کسی که اینها را باور ندارد و با خدا آشتی نباشد عبادتهایش تقلیدی و اجباری است. و به خاطر شوق به بهشت و یا ترس از جهنم اعمالی را انجام می­دهد اما قدرتی در او ایجاد نمی­کند و کسی که قدرتمند نشود نمی­تواند در زندگی دنیا به شادی و آرامش برسد.

هیچ کاری مهمتر از این نیست که انسان اول خودش را بشناسد و با خودش آشتی کند. حضرت علی «علیه السلام» می­فرماید: «لا تجهل نفسک فان الجاهل معرفه نفسه جاهل بکل شی» نسبت به خودت جاهل نباش چون کسی که خودش را نمی­شناسد، هیچ چیز را نشناخته است. «من عرف نفسه فقد عرف ربه» انسان تا خودش را نشناسد الله را نمی­شناسد و تا الله شناخته نشود، عبادت حقیقی محال است.

قرآن به ما می­آموزد «ایاک نعبد» یعنی تا خدا را نبینی نمی­توانی عبادت کنی و نیز می­فرماید: «ایاک نستعین» یعنی تا خدا را نبینی به قدرت نمی­رسی و خدا را نمی­بینی مگر اینکه اول خودت را ببینی و بشناسی.

حضرت علی «علیه السلام» می­فرماید: «لم اَعبدُ ربّ لَم اَری» من اصلاً تا به حال خدایی را که ندیده­ام عبادت نکرده­ام.

منظور از خودشناسی شناخت خود حیوانی و طبیعی و یا علمی و عقلانی نیست بلکه منظور شناخت خود حقیقی و الهی و جاودانه است و انسان تا به این شناخت نرسد نمی­تواند به معنای حقیقی با خانواده­ی آسمانی­اش ارتباط پیدا کند. شاید او برای حل مشکلات زندگی از آنها کمک بگیرد اما هیچ وقت دلش برای خود آنها تنگ نمی­شود و یا دلش برای اضطرار و مظلومیت امام زمان «علیه السلام» نمی­سوزد چون نسبتی با آنها در خودش پیدا نمی­کند.

زیباترین لحظه برای یک انسان وقتی است که به خانواده­ی آسمانی­اش معرفی می­شود «عرفنا بیننا و بینکم فی الجنه» و به سعادت جاودانه می­رسد. اشاره به داستان طلبه­ی جوانی که از علامه طباطبائی سوال کرد چرا من تا قبل از اینکه وارد حوزه شوم حس و حال قشنگی داشتم و بیشتر از خدا می­ترسیدم اما به محض ورود کم کم حس و حالم رنگ باخت مگر خداوند نفرموده که «انّما یخش الله من عباده العلماء فقط علما از خدا می­ترسند پس چرا من اینگونه نیستم؟ علامه فرمود: آنهایی که شما یاد گرفته­اید تنها یک مشت اصطلاحات است و علم نیست. علم چیزی است که اگر وارد شود همه­ ی قشنگی­ ها را با خودش می­آورد. حفظ کردن اصطلاحات علم نیست و کاری از دستش بر نمی­آید.

علم یعنی چیزی که تمام دانسته­ها با آن تبدیل به قدرت می­شود و تولید شادی و آرامش می­کند.

انسانها موجوداتی مختار هستند و گروهی از آنها ایمان و فطرت و نور را انتخاب می­کنند و گروه دیگر کفر و طبیعت و ظلمت را بر می­گزینند و در این هنگام تحمل جبهه مقابل برایشان امکان پذیر نیست. یعنی جبهه کفر و باطل نمی­تواند جبهه مؤمنین را تحمل کند و دائماً تلاش می­کند که آنها را گمراه کند «و لن ترضی عنک الیهود و النصاری حتی تتبع ملتهم» هرگز از شما راضی نمی­شوند مگر آنکه تابع آنها شوید. کافر، مشرک و منافق در ذاتش دشمنی با اهل حق دارد. دشمن یک مانع است و وجودش برای انسان لازم و ضروری است و اگر نباشد کسی به آن طرف بهشت راه پیدا نمی­کند و تا جهاد و شهادت نباشد هیچ کس به قرب الهی نمی­رسد. «جهاد بابٌ من ابواب الجنه فتح الی الله لخاصه الاولیاء» جهاد دری از درهای بهشت است که خداوند فقط بر روی دوستان مخصوص خود بازی کند.

شهید دارای مقامی بسیار بلند است و از بین میلیاردها انسان انتخاب می­شود تا قربانی الله شود. شهدا عند ربهم یرزقون هستند و هیچ کس نمی­تواند به مقام آنها برسد.

دشمن شناسی مسئله بسیار مهمی است و جامعه­ ای که دشمنان خود را نمی­شناسد به هلاکت می­رسد. مثل بعضی از کشورهای اسلامی که دارای بیشترین ثروت و بدترین زندگی هستند.

امام باقر «علیه السلام» می­فرماید: یک چهارم آیات در قرآن در مورد دشمنان آمده است. و خداوند می­فرماید: به بندگانم بگو به هیچ وجه خودشان را شبیه دشمنان من در نیاورند چون از آنها محسوب می­شوند. «من تشبه بقوم فهو منهم» هر کس خودش را شبیه هر گروهی در بیاورد از آنها محسوب می­شود.

دشمن به هیچ وجه طاقت پیشرفت مسلمانان را ندارد و به هر قیمتی که شده می­خواهد جلوی پیشرفت آنها را بگیرد. (مثلاً دانشمندان هسته­ای کشور ما را می­کشند تا مبادا جلوتر از آنها بیفتیم.)

«حسد من عند انفسهم» از شدت حسادت می­خواهند بمیرند.

دشمنان با تهاجم فرهنگی و جنگ نرم و با تبلیغ سبک­های زندگی صرفاً حیوانی، از طریق ماهواره و اینترنت، نظام خانواده را هدف قرار داده­اند تا جلوی پیشرفت ایران را بگیرند. (حضرت علی «علیه السلام» می­فرماید: خاک بر سر ملتی که دشمن در خانه­اش به او حمله می­کند) او با در اختیار گذاشتن راحت و ارزان مواد مخدر، فیلم­های مبتذل، اینترنت و ماهواره، قصد غارت ما را دارد. اما ما باید دشمن را به رسمیت بشناسیم و موضع­گیری مشخصی نسبت به او داشته باشیم تا به عنوان سنگر فتح شده او محسوب نشویم و از او برای رشد و پیشرفتمان بهره بگیریم. انسانی که در سبک زندگی­اش جایی برای مبارزه با دشمن ندارد، امکان ندارد سالم به برزخ متولد شود.

لذا پیامبر می­فرماید کسی که در عمرش جهاد نکرده باشد و یا آرزوی جهاد نداشته باشد در شعبه­ای از نفاق می­میرد.

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته .

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed