www.montazer.ir
جمعه 22 نوامبر 2024
شناسه مطلب: 529
زمان انتشار: 6 می 2014
خانواده آسمانی،جلسه 90 ، 90/10/29

خانواده آسمانی،جلسه 90 ، 90/10/29

از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی

بحثمان درباره­­ ی موانع وصولمان به خانواده­ ی آسمانی بود که متن شمارش این موانع مناجات شاکین امام سجاد «علیه السلام» بود و به یکی از بیماری­های حاد و قدرتمند نفس یعنی غفلت رسیدیم.

غفلت یعنی حقیقتی وجود دارد که انسان آن را فراموش کرده و نمی ­بیند و حواسش فقط به چیز دیگری غیر از آن حقیقت شده ­است. انسان برای مبارزه با غفلت باید توجه ­اش را از چیزی که حواسش را پرت کرده بگیرد و به چیزی که باید متوجه آن باشد بپردازد.

اولین قدم در اخلاق، خودسازی و عرفان این است که انسان به مختصات خودش توجه کند. یعنی متوجه باشد که از کجا آمده، در کجا هست و به کجا خواهد رفت.

وقتی دانش آموزی با وجود امکانات تحصیلی کافی درس نمی­خواند و زحمات بی­ دریغ والدینش را نادیده می­گیرد، والدین او را متوجه شرایط و موقعیت طبیعی و مادی اش می­کنند و به روی بخش حیوانی یعنی ملموس­ترین چیزی که بچه به آن انس دارد دست می­ گذارند و او را متوجه موانع و محدودیت ­هایی که به خاطر درس نخواندن ممکن است در آینده گریبان گیرش شود می­کنند. گاهی این موعظه­ ها، مؤثر واقع می­شود و منجر به حرکت و بیداری او می­گردد ولی گاهی هم بر روی او اثری نمی­گذارد و گذشت زمان و تلخی روزگار او را متوجه اشتباهش می­کند.

«پند خردمندان اگر به شیرینی نیاموزی              فلک آن پند با تلخی بیاموزد تو را روزی»

مثلاً ممکن است 15 سال بگذرد و بعد از خواب غفلت بیدار شود و به حالت «یقظه» یعنی بیداری برسد و به بصیرتی برسد که اصلاً قبلاً آن را به دلائل مختلف نمی­دید و نمی­ فهمید و تازه با گذر زمان متوجه مسیر اشتباهش شده و در پی جبران بر می­آید. و این حالت در بسیاری از زندگی­ ها در موارد مختلف اتفاق می­افتد و اکثر افراد از انتخاب­ها و ارتباطات و رفتار و افکار گذشته ­شان پشیمان می­شوند و به بیداری می­رسند.

«یقظه» به معنای حقیقی زمانی اتفاق می­افتد که انسان می­فهمد از کجا آمده، در کجا هست و به کجا خواهد رفت و حیثیت جاودانه­ ی خود را بعنوان فرزند حقیقی محمد و ال محمد صلی الله علیه و آله» می­فهمد. انسان تا وقتی حقیقت وجودی خود را نیابد، هیچ کلاس و هیچ استادی نمی­تواند او را تکان دهد و حتی ممکن است موجب بدتر شدن حالش هم بشود.

چرا که نتوانسته است با حیثیت وجودی خود ارتباط برقرار کند. (اکثرهم غافلون) کسی در یک کلاس، سود می­برد که از اول می­داند می­خواهد چه کار کند و غافل نباشد.

غفلت یعنی این که انسان آن چیزی را که مهم نیست و حقیقت ندارد، حقیقت می­داند و آن چیزی را که مهم است و حقیقت دارد، مجاز می­پندارد.

حضرت علی «علیه السلام» می­فرماید: « چه شده است که شما را همچون بدنهای بی­جان و جانهای بی ­بدن و عابدان ناپرهیزگار و بازرگانان بی ­سود و بیداران خفته و حاضران غایب و چشم داران نابینا می­بینم.»

انسان تا به این باور نرسد که پدر و مادر حقیقی ­اش، پدر و مادر مادی و زمینی ­اش نیستند، در خواب است و تا زمانی که نتوانسته است از خواب معروفیت، مشهوریت، جنسیت و حیوانیت بیدار شود، نمی­تواند با خانواده­ ی آسمانی­ اش ارتباط برقرار کند.

«الناس نیامٌ فاذا ماتو انتبهوا» مردم در خوابند وقتی مردند، بیدار می­شوند. زمانی که انسان در فضای برزخ از خواب بیدار می­شود تازه می­فهمد یکسری چیزهایی را جدی گرفته و ارزش دانسته که اصلاً جدی نبوده و ارزش نداشته­ اند و در این فضای بیداری چیزهایی را از انسان می­خواهند که اصلاً به آن اهمیتی نداده و وقتی برای آنها نگذاشته است.

بیدار شدن در دنیا نعمت بسیار عظیمی است که نصیب هر کس نخواهد شد. انسانی که در دنیا بیدار می­شود تازه می­فهمد که نه زن است و نه مرد و نه جنسیت، و می­فهمد که تنها و تنها مال خداست. «انا لله و انا الیه راجعون».

در روایت داریم هر کس فهمیده مال خداست، خدا مال او می­شود. «من کان لِلّه کان الله له» هر کس مال خدا شود، خدا مال او می­شود. این ملکیت از ملکیت یک فرزند برای پدر و مادرش بالاتر است.

ملکیت یعنی اینکه انسان دیگر خیلی چیزها دست خودش نیست و باید از مالکش اجازه بگیرد. و «انا لله» یعنی نسبت من به خدا، یک نسبت حقیقی است، ولی ما اینطور نیستیم و هر کاری دلمان می­خواهد بدون اجازه مالک مان انجام می­دهیم و تمام ارتباطات، انتخابات و رفتار و افکارمان را بدون توجه به ملکیتمان نسبت به خدا صورت می­دهیم. عبودیت یعنی بندگی خدا و اینکه انسان مال خداست و هر تصمیمی را نمی­تواند بگیرد و غایت آن هم این است که مثل خدا شود. انسان دوست دارد مثل خدا باشد و برای همین خدا  او را خلق کرد که مانند خودش جاودانه و بینهایت باشد و برای ایجاد مثلیت باید خوب شنید و خوب اطاعت کرد تا جاودانه شد.

حافظ می­فرماید: «خدایا من هوس خواجگی داشتم بندگی تو پیشه کردم.» یعنی اطاعت کردم تا مثل تو جاودانه و بی نهایت شوم و انسان به هیچ وجه به کمتر از خدا شدن قانع نمی­شود. لذا خداوند می­فرماید: «اطعنی حتی اجعلک مثلی» اطاعت کن تا مثل من شوی! و تمام استادان و صاحبان حِرَف به شاگردان می­گویند اطاعت کن تا مثل من شوی.

خداوند زوج و همسر و اله ماست و اله همان معشوق است که ما را واله و شیدای خود می­کند. اگر ما در دنیا نسبت به چیزی و یا کسی عشق می ­ورزیم تنها به خاطر این است که عصاره ه­ایی از آن کمال مطلق در وجود آن شیء یا شخص ریخته شده، اما انسان تنها با زوج خود یعنی الله که کمال مطلق است سیراب می­شود و نه با عصاره­ ی آن.

لذا هر کس با غیر خدا آشتی کرد و پیوند برقرار کرد به قول فرمایش پیامبر «صلی الله علیه و آله» هنگام مرگ ناکام و تشنه از دنیا می­رود. در قرآن و روایات دائماً شعار «لا اله الا الله» تکرار شده تا ما بفهمیم که عاشق خدا هستیم و قیمت دستمان بیاید. و «الله اکبر» یعنی کمال مطلق بزرگتر و زیباتر از هر کس و هر چیز در زندگی ماست. و در روایت داریم وقتی که کسی «الله اکبر» می­گوید این ذکر بین زمین و آسمان را پر می­کند.

بزرگان و اهل ذکر به برخی افراد که بصیرت دارند و می­فهمند می­گویند که لفظ «یا» را از ذکر «الله» بیندازید چرا که «یا» موجب دوری می­شود. البته این برای هر کسی نیست و نمی­شود فیلم بازی کرد. کسی تا «یا» را طی نکند، نمی­تواند آن را بیندازد.

هر کسی در الله و قیامت و نبوت و امامت شک کرد معنایش این است که به شهود نرسیده است. اما وقتی به شهود رسید در هیچ کدام از این مراحل تردیدی ندارد و همه چیز را می­بیند. و می­بیند که با هیچ کس و هیچ چیز جز خانواده آسمانی نمی­تواند تا آخر ادامه بدهد و حتی با عزیزترین کس هم روزی خداحافظی خواهد کرد و تنها سلامی که تا آخر سلام می­ماند، بودن با خانواده­ی آسمانی است. با این شهود است که انسان محکم و استوار می­ماند و هیچ وقت تنها و غم­زده نمی­شود و هیچ چیز نمی­تواند او را تحقیر کند. مثلاً مالک اشتر که شخصیت بسیار قدرتمند و بزرگ اسلام است وقتی در خیابان توسط فردی نادان مورد تمسخر قرار گرفت، اصلاً ناراحت و عصبانی نشد و تنها کاری که کرد این بود که به مسجد رفت و برای بخشش گناهان آن شخص استغفار کرد و این ثروت و دارایی مالک اشتر را نشان می­دهد. و یا وقتی در جنگ فرد پستی آب دهانش را به صورت مبارک حضرت امیر می­اندازد حضرت دست از شمشیر زدن می­کشد و می­فرماید من برای خدا شمشیر می­زنم و نه به خاطر خودم.

اما کسی که زود عصبانی می­شود و دیگران را تحقیر می­کند و یا دست بلند می­کند، این انسان، فردی گدا و ندار است و بی وزن است و زود به جهنم می­افتد. اگر کسی الله اکبر را شهود کرده باشد، سنگین و وزین می­شود و حتی اگر کسی پشت سرش حرف بزند و یا توطئه کند، اصلاً عصبانی نمی­شود و بهم نمی­ریزد، چرا که چنین کسی اصلاً محتاج محبت کسی نیست.

بعضی از افراد یا بیدارند و یا زود بیدار می­شوند اما بعضی­ها خیلی سال طول می­کشد که بیدار شوند و هر چه به آنها متذکر می­شویم که تو جاودانه­ ای و نقش­ های دنیایی هیچ­کدام برایت نمی­ماند و چیزهای مهم دیگری باید با خودت ببری و قلب تو تمام هستی توست نه می­بیند و نه می­شنود، و با کارهای معنوی و عبادت تنها حیوانیت شان فربه می­شود و هیچ تأثیری بر روی آدمیتش نمی­گذارد و کاملاً خواب است و اینها همان کسانی هستند که 50 سال نماز می­خوانند اما به قول حضرت حتی یک رکعتش هم قبول نمی­شود، چرا که جذبی صورت نمی­گیرد.

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته .

میانگین (2 رای)

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed