مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی
بحثمان درباره ی موانع وصولمان به خانواده ی آسمانی بود که متن شمارش این موانع مناجات شاکین امام سجاد «علیه السلام» بود و به یکی از بیماریهای حاد و قدرتمند نفس یعنی غفلت رسیدیم.
غفلت یعنی حقیقتی وجود دارد که انسان آن را فراموش کرده و نمی بیند و حواسش فقط به چیز دیگری غیر از آن حقیقت شده است. انسان برای مبارزه با غفلت باید توجه اش را از چیزی که حواسش را پرت کرده بگیرد و به چیزی که باید متوجه آن باشد بپردازد.
اولین قدم در اخلاق، خودسازی و عرفان این است که انسان به مختصات خودش توجه کند. یعنی متوجه باشد که از کجا آمده، در کجا هست و به کجا خواهد رفت.
وقتی دانش آموزی با وجود امکانات تحصیلی کافی درس نمیخواند و زحمات بی دریغ والدینش را نادیده میگیرد، والدین او را متوجه شرایط و موقعیت طبیعی و مادی اش میکنند و به روی بخش حیوانی یعنی ملموسترین چیزی که بچه به آن انس دارد دست می گذارند و او را متوجه موانع و محدودیت هایی که به خاطر درس نخواندن ممکن است در آینده گریبان گیرش شود میکنند. گاهی این موعظه ها، مؤثر واقع میشود و منجر به حرکت و بیداری او میگردد ولی گاهی هم بر روی او اثری نمیگذارد و گذشت زمان و تلخی روزگار او را متوجه اشتباهش میکند.
«پند خردمندان اگر به شیرینی نیاموزی فلک آن پند با تلخی بیاموزد تو را روزی»
مثلاً ممکن است 15 سال بگذرد و بعد از خواب غفلت بیدار شود و به حالت «یقظه» یعنی بیداری برسد و به بصیرتی برسد که اصلاً قبلاً آن را به دلائل مختلف نمیدید و نمی فهمید و تازه با گذر زمان متوجه مسیر اشتباهش شده و در پی جبران بر میآید. و این حالت در بسیاری از زندگی ها در موارد مختلف اتفاق میافتد و اکثر افراد از انتخابها و ارتباطات و رفتار و افکار گذشته شان پشیمان میشوند و به بیداری میرسند.
«یقظه» به معنای حقیقی زمانی اتفاق میافتد که انسان میفهمد از کجا آمده، در کجا هست و به کجا خواهد رفت و حیثیت جاودانه ی خود را بعنوان فرزند حقیقی محمد و ال محمد صلی الله علیه و آله» میفهمد. انسان تا وقتی حقیقت وجودی خود را نیابد، هیچ کلاس و هیچ استادی نمیتواند او را تکان دهد و حتی ممکن است موجب بدتر شدن حالش هم بشود.
چرا که نتوانسته است با حیثیت وجودی خود ارتباط برقرار کند. (اکثرهم غافلون) کسی در یک کلاس، سود میبرد که از اول میداند میخواهد چه کار کند و غافل نباشد.
غفلت یعنی این که انسان آن چیزی را که مهم نیست و حقیقت ندارد، حقیقت میداند و آن چیزی را که مهم است و حقیقت دارد، مجاز میپندارد.
حضرت علی «علیه السلام» میفرماید: « چه شده است که شما را همچون بدنهای بیجان و جانهای بی بدن و عابدان ناپرهیزگار و بازرگانان بی سود و بیداران خفته و حاضران غایب و چشم داران نابینا میبینم.»
انسان تا به این باور نرسد که پدر و مادر حقیقی اش، پدر و مادر مادی و زمینی اش نیستند، در خواب است و تا زمانی که نتوانسته است از خواب معروفیت، مشهوریت، جنسیت و حیوانیت بیدار شود، نمیتواند با خانواده ی آسمانی اش ارتباط برقرار کند.
«الناس نیامٌ فاذا ماتو انتبهوا» مردم در خوابند وقتی مردند، بیدار میشوند. زمانی که انسان در فضای برزخ از خواب بیدار میشود تازه میفهمد یکسری چیزهایی را جدی گرفته و ارزش دانسته که اصلاً جدی نبوده و ارزش نداشته اند و در این فضای بیداری چیزهایی را از انسان میخواهند که اصلاً به آن اهمیتی نداده و وقتی برای آنها نگذاشته است.
بیدار شدن در دنیا نعمت بسیار عظیمی است که نصیب هر کس نخواهد شد. انسانی که در دنیا بیدار میشود تازه میفهمد که نه زن است و نه مرد و نه جنسیت، و میفهمد که تنها و تنها مال خداست. «انا لله و انا الیه راجعون».
در روایت داریم هر کس فهمیده مال خداست، خدا مال او میشود. «من کان لِلّه کان الله له» هر کس مال خدا شود، خدا مال او میشود. این ملکیت از ملکیت یک فرزند برای پدر و مادرش بالاتر است.
ملکیت یعنی اینکه انسان دیگر خیلی چیزها دست خودش نیست و باید از مالکش اجازه بگیرد. و «انا لله» یعنی نسبت من به خدا، یک نسبت حقیقی است، ولی ما اینطور نیستیم و هر کاری دلمان میخواهد بدون اجازه مالک مان انجام میدهیم و تمام ارتباطات، انتخابات و رفتار و افکارمان را بدون توجه به ملکیتمان نسبت به خدا صورت میدهیم. عبودیت یعنی بندگی خدا و اینکه انسان مال خداست و هر تصمیمی را نمیتواند بگیرد و غایت آن هم این است که مثل خدا شود. انسان دوست دارد مثل خدا باشد و برای همین خدا او را خلق کرد که مانند خودش جاودانه و بینهایت باشد و برای ایجاد مثلیت باید خوب شنید و خوب اطاعت کرد تا جاودانه شد.
حافظ میفرماید: «خدایا من هوس خواجگی داشتم بندگی تو پیشه کردم.» یعنی اطاعت کردم تا مثل تو جاودانه و بی نهایت شوم و انسان به هیچ وجه به کمتر از خدا شدن قانع نمیشود. لذا خداوند میفرماید: «اطعنی حتی اجعلک مثلی» اطاعت کن تا مثل من شوی! و تمام استادان و صاحبان حِرَف به شاگردان میگویند اطاعت کن تا مثل من شوی.
خداوند زوج و همسر و اله ماست و اله همان معشوق است که ما را واله و شیدای خود میکند. اگر ما در دنیا نسبت به چیزی و یا کسی عشق می ورزیم تنها به خاطر این است که عصاره هایی از آن کمال مطلق در وجود آن شیء یا شخص ریخته شده، اما انسان تنها با زوج خود یعنی الله که کمال مطلق است سیراب میشود و نه با عصاره ی آن.
لذا هر کس با غیر خدا آشتی کرد و پیوند برقرار کرد به قول فرمایش پیامبر «صلی الله علیه و آله» هنگام مرگ ناکام و تشنه از دنیا میرود. در قرآن و روایات دائماً شعار «لا اله الا الله» تکرار شده تا ما بفهمیم که عاشق خدا هستیم و قیمت دستمان بیاید. و «الله اکبر» یعنی کمال مطلق بزرگتر و زیباتر از هر کس و هر چیز در زندگی ماست. و در روایت داریم وقتی که کسی «الله اکبر» میگوید این ذکر بین زمین و آسمان را پر میکند.
بزرگان و اهل ذکر به برخی افراد که بصیرت دارند و میفهمند میگویند که لفظ «یا» را از ذکر «الله» بیندازید چرا که «یا» موجب دوری میشود. البته این برای هر کسی نیست و نمیشود فیلم بازی کرد. کسی تا «یا» را طی نکند، نمیتواند آن را بیندازد.
هر کسی در الله و قیامت و نبوت و امامت شک کرد معنایش این است که به شهود نرسیده است. اما وقتی به شهود رسید در هیچ کدام از این مراحل تردیدی ندارد و همه چیز را میبیند. و میبیند که با هیچ کس و هیچ چیز جز خانواده آسمانی نمیتواند تا آخر ادامه بدهد و حتی با عزیزترین کس هم روزی خداحافظی خواهد کرد و تنها سلامی که تا آخر سلام میماند، بودن با خانوادهی آسمانی است. با این شهود است که انسان محکم و استوار میماند و هیچ وقت تنها و غمزده نمیشود و هیچ چیز نمیتواند او را تحقیر کند. مثلاً مالک اشتر که شخصیت بسیار قدرتمند و بزرگ اسلام است وقتی در خیابان توسط فردی نادان مورد تمسخر قرار گرفت، اصلاً ناراحت و عصبانی نشد و تنها کاری که کرد این بود که به مسجد رفت و برای بخشش گناهان آن شخص استغفار کرد و این ثروت و دارایی مالک اشتر را نشان میدهد. و یا وقتی در جنگ فرد پستی آب دهانش را به صورت مبارک حضرت امیر میاندازد حضرت دست از شمشیر زدن میکشد و میفرماید من برای خدا شمشیر میزنم و نه به خاطر خودم.
اما کسی که زود عصبانی میشود و دیگران را تحقیر میکند و یا دست بلند میکند، این انسان، فردی گدا و ندار است و بی وزن است و زود به جهنم میافتد. اگر کسی الله اکبر را شهود کرده باشد، سنگین و وزین میشود و حتی اگر کسی پشت سرش حرف بزند و یا توطئه کند، اصلاً عصبانی نمیشود و بهم نمیریزد، چرا که چنین کسی اصلاً محتاج محبت کسی نیست.
بعضی از افراد یا بیدارند و یا زود بیدار میشوند اما بعضیها خیلی سال طول میکشد که بیدار شوند و هر چه به آنها متذکر میشویم که تو جاودانه ای و نقش های دنیایی هیچکدام برایت نمیماند و چیزهای مهم دیگری باید با خودت ببری و قلب تو تمام هستی توست نه میبیند و نه میشنود، و با کارهای معنوی و عبادت تنها حیوانیت شان فربه میشود و هیچ تأثیری بر روی آدمیتش نمیگذارد و کاملاً خواب است و اینها همان کسانی هستند که 50 سال نماز میخوانند اما به قول حضرت حتی یک رکعتش هم قبول نمیشود، چرا که جذبی صورت نمیگیرد.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته .
کلیدواژه ها:
آثار استاد