www.montazer.ir
دوشنبه 25 نوامبر 2024
شناسه مطلب: 524
زمان انتشار: 6 می 2014
خانواده آسمانی،جلسه 87 ، 90/10/15

خانواده آسمانی،جلسه 87 ، 90/10/15

از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی

بحث ما درباره­ ی موانع وصولمان به خانواده ی آسمانی امان بود و به یکی از خطرناکترین موانع که غفلت بود رسیدیم، که حضرت فرمود: «مملوه بالغفله و سهو» انسان پر از غفلت است. این پُری به این معناست که شیطان انواع و اقسام مشغله­ ها، بازیها و سرگرمی ­ها از گناه آلوده ­ترین صورت ها تا مقدسترین آنها را به استخدام می­گیرد تا شخص را از خود حقیقی و خانواده­ ی آسمانی اش دور کند. برای مثال عرفان های کاذب و انواع و اقسام کارهای معنوی، حجابهای نورانی هستند که شخص احساس خوبی از خودش پیدا می­کند اما در نهایت دست خالی وارد نظام ابدی می­شود. لذا این خیلی مهم است که انسان روی شناخت حقیقت خود و خانواده­ ی آسمانی ­اش سرمایه­ گذاری کند.

حضرت امیرالمومنین (ع) می­فرماید: «ویل لمن غلبت علیه الغفله فنسی رحلته و لم یستعد» غفلت زمانی معنا پیدا می­کند که انسان چیزی را می­بیند و باور دارد و می­شناسد و بعد تحت تأثیر شهوت های گوناگون و سرگرمی­های حسی، جمادی، نباتی و حیوانی یا عقلانی، آن چیز را فراموش و رها می­کند.

در روایت داریم شش گروه از انسانها بدون حساب وارد جهنم می­شوند. یک گروه از آنها جاهلان مقصر هستند، همان کسانی که خودشان را عمداً در جهالت نگه می­دارند تا نخواهند عمل کنند و تحت تأثیر عوامل تنبلی و بی­حوصلگی به اینجا کشیده شده­اند. پیامبر (ص) می­فرماید: «جاهل را در روز قیامت دو برابر عالم عذاب می­کنند یکبار به خاطر اینکه عمل نکرده، و یکبار هم به خاطر اینکه یاد نگرفته است.» تنها جاهلانی ممکن است نجات پیدا کنند که واقعاً کوتاهی نکرده باشند و اطلاعات به آنها نرسیده باشد که در این زمان با توجه به پیشرفت علم، چنین جاهلانی اقلیت محدودی هستند. وقتی بخش انسانی تغذیه کند  کم کم فعال می­شود و به بلوغ می­رسد و عاشق می­شود و در آن زمان است که انسان تازه می­تواند بگوید اشهد ان لا اله الا الله یعنی من دلبری جز الله ندارم و تولد انسان در رحم دوم اتفاق می­افتد. گزاره­ی لا اله الا الله مخصوص بخش فطری و فوق عقلانی انسان است، کسی که من حقیقی خود را کشف کرده باشد و به بلوغ فوق عقلی رسیده باشد، الهش الله است و در نهاد خود کششی طبیعی به سمت آسمان و خانواده­ ی آسمانی­اش و انبیاء و فرشته ­ها و بالاتر از آنها پیدا می­کند. بعضی از افراد تا آخر عمر هم به بلوغ فطری نمی­ رسند و به دلیل مشغله­ های زیاد من حقیقی ­اشان فرصت تولد دوباره پیدا نمی­کند. و کودک عزیز روانشان نارس وارد برزخ می­شود.

ترسم که این تن که حائل است به جانم           سقط کند کودک عزیز روانم

و این تازه اول بدبختی­ های انسان است چرا که ابزار لازم برای زندگی در آن فضا را با خود نیاورده و دچار خسران ابدی می­شود. هرگاه بلوغ در کسی ایجاد شود کشش طبیعی حاصل می­شود و نیاز به اجبار کردن ندارد. مثلاً کسی که به بلوغ جنسی رسیده، خود به خود به جنس مخالف علاقمند می­شود و یا کسی که به بلوغ عقلی رسیده خود به خود به آموزش علم علاقمند می­شود و نیاز به اجبار کردن ندارد در مراتب بالاتر هم، کسی که به بلوغ انسانی رسیده است به طور طبیعی به سمت معنویت و الله و خانواده­ ی آسمانی اش کشش و جاذبه پیدا می­کند و نیازی نیست که او را مجبور به انجام کارهای معنوی مثل نماز خواندن، هیأت رفتن و کلاس آمدن و ... کنیم. اینکه حضرت می­فرماید بعضی افراد 50 سال نماز می­خوانند اما یک رکعتش هم قبول نمی­شود به خاطر این است که دریافت و جذبی از نماز خواندن و کارهای عبادی دیگر نصیب بخش فوق عقلانی اشان نمی­شود و بلوغ انسانی در آنها صورت نمی­گیرد. پیدا کردن بلوغ انسانی به سن و سال نیست، در جبهه­ های جنگ بچه ­های 13 ساله­ای بودند که به قول حضرت امام یک شبه ره صد ساله را پیمودند و به بلوغ انسانی رسیدند و در عوض هستند 80 ساله­ هایی که هیچ بلوغی در آنها صورت نگرفته و هنوز هم برای مسائل دنیا می­گریند. حضرت می­فرماید: «مَن بکی علی الدنیا فهو فی النار» هر کس برای دنیا گریه کند جهنمی است. بلوغ به طور طبیعی اتفاق می­افتد و بالاجبار نمی­شود کسی را بالغ کرد.

عشق خودش باید بیاید و عاشقی یاد دادنی نیست. انسانی که عاشق است خواب ندارد و دائماً روز را به سمت شب هًل می­دهد تا بتواند با معشوق خود خلوت کند و به آرامش برسد. اما اگر ما تلاش برای این کار نداریم یعنی طبیعی عمل نمی­کنیم. برای مثال کسی که دارای معشوق وهمی مثل فوتبال است بدون پلک زدن تا نیمه های شب فوتبال می­بیند و یا کسی که معشوق عقلی مثل علم دارد تا پاسی از شب مطالعه می­کند. مرحوم مطهری می­فرمود من هرگاه چرتم می­گیرد همین که کتاب را باز می­کنم خوابم می­پرد. حالا ما برعکس هستیم هرگاه کتاب را باز می­کنیم خوابمان می­گیرد.

اینکه چه چیزی باعث حرکت انسان می­شود و او را سر ذوق می­آورد و خواب را از او می­گیرد و تمام فکرش را مشغول خود می­کند، یک آیین ه­ی تمام نمایی است که انسان می­تواند خود و گذشته ­اش را در آن ببیند و ببیند در چه مرحله­ای از بلوغ قرار گرفته است جمادی، نباتی، عقلانی و یا فوق عقلانی و اینکه آیا سوء تغذیه دارد یا نه.

ما وقتی از اینجا وارد فضای برزخ که میلیاردها برابر زیباتر و جذابتر از اینجاست می­شویم می ­بینیم که چطور استعدادها و جوانی­ امان را بیهوده تلف کردیم. می ­بینیم که نمی­توانیم حرکت کنیم. می­فهمیم که چقدر فقیر هستیم. و در اینجاست که حضرت می­فرماید: «ویل (وای)» و این به اندازه میلیاردها برابر عمر دنیا طول می­کشد. حضرت می­فرماید: «ویل لمن غلبه علیه الغفله» وای به کسی که غفلت به او غلبه کند. یعنی خود فراموشی استمرار پیدا کند.

عوامل غفلت در زندگی انسان بسیار است «مملوّه بالغفله» مثلاً گاهی اوقات یک نگاه، یک دوست، یک غذای آلوده یک موسیقی، یک عطر، انسان را سه، چهار روز و گاهی بیشتر دچار کسالت می­کند و ارتباط انسان را با معنویت و خانواده آسمانی­اش، قطع می­کند. چون خوراکی که خورده مسموم بوده، البته برعکسش هم صادق است. ممکن است یک بوی عطر یا یک نوازش، یک نگاه مهربانانه به والدین، نگاه کردن به چهره­ی عالم (النظر الی باب العالم عباده» نگاه کردن به در خانه­ی عالم عبادت است). محبت کردن به یک حیوان دل انسان را، راه می­اندازد و انسان را از غفلت نجات دهد و دوباره آشتی با خانواده­ی آسمانی صورت میگیرد. شکر ایزد که میان من و او صلح افتاد این غفلتها موضعی و موقت است، می­آید و می­رود. و انسان حواسش به حمله ­های شیطان و بالا و پایین شدن­ هایش هست. اما گاهی اوقات نوع ارتباطات و تغذیه­ ی انسان به گونه ­ای می­شود که شخصیت انسان زیرش دفن می­­شود و به بخش فوق عقل هیچ اکسیژنی نمی­رسد و یک دفعه وارد کُما می­شود و این کما رفتن گاهی دو سال، سه سال، و یا حتی، ده سال، بیست سال، ادامه می­یابد و گاهی هم اصلاً برگشتی وجود ندارد. حضرت می­فرماید وای بر کسی که غفلتش طولانی شود. «فنسی الرحله» این «فا» فای نتیجه است که حضرت می­فرماید سفر آخرت یادش می­رود. اصلاً یادش می­رود که در رحم دومش است و ماهیت جنینی دارد و یادش می­رود که قرار است برای بهشت و جاودانگی آماده شود.

در داستان شاه و طوطی در مثنوی طاقدیس ذکر شد، طوطی وقتی از پیش پادشاه می ­آید، پادشاه به او می­گوید مواظب باش و هر لحظه با من در تماس باش و هرگز مرا و موقعیتی که پیش من داشتی را فراموش نکن، اما طوطی همه چیز را فراموش کرد و بلاهای بسیاری بر سرش آمد. خداوند آنقدر مهربان است که نمی­گذارد انسان غذا کم بیاورد و در طول شبانه­ روز برایش یک سیستم خوراکی 5 وعده­ای قرار داده­است. انسان در بین نمازهایش ممکن است دچار غفلت و فراموشی و زخم های بدی شود و هنگامی که می­خواهد دوباره به نماز بایستد خجالت بکشد و در این هنگام است که به خدا عرض می­کند ای نیکو کار یک بدکاره به نزدت آمده و تو محسنی و من بدم اما خودت گفتی که خوبها از بدها بگذرند. تو هم از من بگذر!

«یا محسن قد اتاک المسیء انت المحسن و انا المسیء فقد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیء» و خداوند نماز را کفاره­ ی بین دو نماز قرار داده است. «الصلاه کفاره عما قبلها» نماز با زیباترین کلمه یعنی الله اکبر شروع می­شود. خدایا خودت از همه بزرگتری و من خودم را ارزان فروختم و این کلمه چقدر نجات بخش است. «الله خیر وابقی» خدا بهتر و ماندنی تر است. و ذکر «الحمدلله» نفس را از آلودگی ها، امنیتها و خودخواهی و کمالات قلابی تخلیه می­کند و ذکر «سبحان الله» انسان را پر از خدا می­کند، خدایی بی عیب و نقص و پاک. چه خوب است انسان بعد از نماز بنشیند و این اذکار را بگوید اما زمانی که بخش فوق عقل انسان بالغ نشده باشد به نماز به چشم خوراک معنوی نگاه نمی­کند. مثلاً وقتی در مسافرت، نماز چهار رکعتی اش دو رکعت می­شود کلی ذوق می­کند. حالا برعکس به خوراک جسمی ­اش خیلی اهمیت می­دهد و اگر به او بگویند کبابت را با مادر یا پدرت نصف کن، انگار بزرگترین توهین را به او کرده­اند.

با وقتی سر سفره نشسته است نان تازه را خودش می­خورد و نان بیات را به دیگری می­دهد. در این صورت ممکن است غذایش حلال باشد اما دیگر طبیب نیست و امتحانهای انسان از همین چیزهای ساده سر سفره شروع می­شود. خیلی بد است یکبار به آدم بگویند تو نیا! راهت ندهند، بزرگان در مقام استغفار قرار دارند.

دوست دارند کمکت کنند اما وقتی بگویی می­خواهم بروم می­گویند برو!

یار بس نازک مزاج است و غیور             غیر او از محفل خودساز دور

تا به خدا می­گویی گرفتارم، کار دارم، می­گوید برو برو. به امام حسین (ع) در روز عاشورا نگاه کنید، چقدر از این خواص به تور حضرت خوردند و حضرت با آنها اتمام حجت کرد. اما آنها بهانه آوردند و گفتند گرفتاریم، کار داریم. و حضرت فرمود من بیعتم را برداشتم و هر کس می­خواهد برود، برود. اما آنهایی که بخش فوق عقل شان فعال بود و از امام حسین فقط خودش را می­خواستند، هرگز او را تنها نگذاشتند.

هیچ دعا و زیارتی به اندازه­ی زیارت عاشورا، انسانیت در آن جلوه ندارد. حتی یک خواسته­ی مادی هم نمی­توانید در آن پیدا کنید. «و ثبت لی قدم صدق عندک مع الحسین و اصحاب الحسین الذین بذلوا مهجم دون الحسین» فقط می­خواهم با حسین (ع) باشم.

« ولیّ خدایی که در دعای جسمانی­اش را تحمل می­کند و به دنبال درمان نمی­رفت تا مبادا مادر پیرش که دچار حواس پرتی بود اذیت شود.»

ما باید نسبت به امام زمانمان وفادار باشیم و مودت داشته باشیم و مثل کسی که پدر و مادرش را در خانه­ ی سالمندان گذاشته و سالی یکبار به آنها سر می­زند نباشیم. ما چه مودتی نسبت به آقا داریم؟ همه مشغول کارهای خودمان هستیم و حضرت هیچ دخالت و حضوری در زندگیمان ندارد. این طوری می­شود که آدم دچار خود فراموشی می­شود و سبک زندگی­اش، سبک حسی، طبیعی و وهمی و خیالی می­شود. و در مراتب بالاتر سبک عقلی می­شود و اینها برای انسان تبعات می­آورد. «فنسی الرحله و لم یستعد» وای به حال کسی که یادش برود آخرت و ابدیت در پیش دارد و خودش را آماده نکند.

یکی از علامت هایی که انسان بفهمد در رحم دنیا حرکت سالم دارد یا نه، این است که هر روز که از عمرش می­گذرد، نسبت به تولدش شوق و اشتیاق نشان دهد و وقتی اسم مرگ می ­آید قند در دلش آب شود. چرا که استعدادهای زیادی تهیه کرده و دوست دارد از این استعدادها استفاده کند. مثل کسی که زبان یاد گرفته و دوست دارد به کشوری برود که بتواند استعدادهایش را بیرون بریزد.

انسان باید مقیاس داشته باشد و ببیند در طول روز چند بار یاد اله خودش الله و خانواده آسمانی­اش می­افتد. آیا همه ­ی مشغله ­هایی که ما در شبانه روز داریم ما را برای آخرت آماده می­کند یا نه؟ آیا ما مشغول اسم گیری و نزدیکی به خدا هستیم یا نه شیطان ما را سر کار گذاشته است.

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته .

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed