مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
به نصّ قرآن و فرمایش معصومین ما یك پیشینه دنیایی داریم و یك حیات دنیایی و دوره سوم حیات ما، حیات بعد از دنیاست كه از آن تعبیر به آخرت كردهاند. ما دارای یك ریشه آسمانی هستیم كه قبل از دنیاست. درواقع دارای یك خانواده آسمانی هستیم و زمانی قبل از اینكه به دنیا بیاییم و به این قالبهای محدود طبیعی و جنسی تعلق بگیریم، با خانواده خودمان زندگی میكردیم و در وطن خودمان بودیم و وقتی كه به عالم نسیان «ناسوت» یعنی طبیعت آمدیم فراموش كردیم كه قبلاً كجا بودیم و چه منزلت و اصل و ریشهای داشتیم؟ طبق اصل معاد ما بازمیگردیم به جایگاهی كه قبلاً بودیم. اما برخلاف قبل كه در وطن و در كنار خانواده آسمانیمان بودیم، انتخاب كیفیت حیات ما با خودمان است كه سعادت را برگزینیم یا شقاوت را؟ بنابراین باید با توجه به ریشه و اصل و نسب خودمان زندگی كنیم. باید خودمان را درهر سه مرحله بشناسیم تا به تعبیر امیرالمؤمنین علیه السلام مشمول رحمت خدا شویم. تا این شناخت حاصل نشود و باور نشود، ما نمیتوانیم واقعاً خودمان را به شادی و آرامش برسانیم. باور شدن یعنی این که بینش و نگاه در انتخابها، ارتباطات، رفتار و افكار ما تأثیر بگذارد. یعنی ما با شناختهایی كه از خودمان داریم دست به انتخاب، ارتباط، رفتار و افكار میزنیم لذا به نتیجهای كه میخواهیم نمیرسیم. نه در دنیا و نه در آخرت آدم خوشبختی نخواهیم بود. خداوند شاخص میزان انسانیت و پیشرفت ما را میزان شادی و آرامش ما قرار داده است. اصل این است كه من خودم را پیدا كنم. آن خودی كه قرار است به حیات ابدی برود. خودم را با اصل و نسبم بشناسم. باید با خود حقیقیام انس بگیرم و برای این خود انتخاب كنم، ارتباط برقرار كنم، رفتار كنم و فكر كنم حتی اگر نماز هم بخوانم، این بخش طبیعی من است كه سوار نماز میشود.
مهمتر از اینكه دست به هر كاری بزنم و عمل كنم این است كه بدانم كیستم و از كجا آمدم؟ كجا هستم و كجا میروم؟ من كیستم كه خداوند میفرماید؛ همه آسمان و زمین را برای من آفریده؟ فرشتهها بر من سجده كردند؟ و خداوند برای كوچكترین كارهایم هزاران فرشته در استخدام من درآورده است؟ من كیستم كه بهشتم به اندازه همه آسمانها و زمین است؟ خداوند برای من وحی فرستاده و 13 معصوم و میلیونها انسان شهید شدند تا من خودم را پیدا كنم؟
قرآن در مورد «اولوالالباب» میفرماید: اینها دائماً كارشان تفكر در خلقت آسمانها و زمین است. به هیچ چیز عادی نگاه نمیكنند. «ربنا ما خلقت هذا باطلا ربّنا فقنا عذاب النار»؛ خدایا تو اینها را باطل و عبث خلق نكردی.خدایا ما را از عذاب جهنم نجات بده. صاحبان خرد با تفكر (بدون آیه و روایت) مسیر هدف خلقت را طی میكنند از دنیا خارجش میكند و بهشت و جهنم را میبیند و وقتی دید از جهنمش میترسد و به خدا پناه میبرد. مهمترین كار من این است كه خودم را پیدا كنم. من اول باید با خودم آشتی كنم وگرنه همه تصمیمهایم اشتباه از كار درمیآید. باید در خودم دنبال خودم بگردم. تا وقتی كه فكر میكنم چیزی خارج از خودم هست كه من با آن خوشبخت هستم (كمالات جمادی، نباتی و حیوانی) اصلاً خودم را گم كردم. بهجای اینكه برای رسیدن به خوشبختی و آرامش دنبال هزار چیز در خارج از خودمان بگردیم، باید دنبال یك چیز بگردیم و درصورتی كه آن را پیدا كنیم واقعاً شاهد خوشبختی و سعادت خواهیم بود. وگرنه تا آخر عمرمان در سراب هستیم. آن چیز بیرون از خودم نیست. باید با خودم رفیق شوم و انس بگیرم. ما تا وقتی كه از خودمان فراری هستیم هرگز به آرامش و خوشبختی نمیرسیم. تا وقتی دستت به دعا بلند است كه به كمالات دنیایی برسی و خوشبختی چیزی غیر از خودت و خارج از خودت هست، اصلاً خودت را نشناختی و هنوز در خیالات و توهم هستی. انسان باید بگردد خودش را پیدا كند. اگر خودت را پیدا كردی هیچ چیز خارج از خودت نمیتواند به تو صدمه بزند. علت اینكه ما دائماً لگدكوب میشویم، برای این است كه ما همه شخصیتمان را خارج از خودمان میبینیم. ما اصلاً خودمان را پیدا نكردیم. ما داریم با بخشی زندگی میكنیم كه همه كمالات آن بخش، خارج از خودمان است.
آدم فقط ترانه عاشقانه را برای معشوق خودش میتواند بخواند. عشق به معنای حقیقی فقط یك جا مصداق حقیقی دارد و آن هم در مورد معشوق انسانی.
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: «عجبتُ لمن ینشد ضالته و قد اضلّ نفسه فلا یطلب»؛ من تعجب میكنم از اینكه دنبال گمشدههایش میگردد در حالیكه خودش را گم كرده و طالب خودش نیست.
در قیامت و معاد سؤالات، تكوینی است. از نفست میپرسند. اگر با ساختار آنجا متناسب نباشد، اصلاً به درد نمیخورد. آدم باید از یك جنین سالم درس یاد بگیرد. جنین تمام وقتش را برای دنیا صرف میكند. اگر از اول فرمولها را بشناسیم جوانی و عمر را تلف نمیكنیم. به فرمایش پیامبرصلی الله عله وآله وسلم؛ كسی قدم از قدم برنمیدارد مگر از این دو چیز از او میپرسند.
تا وقتی انسان خودش را نشناسد، همه كارهایش جاهلانه است. باید بدانیم از كجا آمدیم؟ در وطن اصلی كه بودیم چه چیز داشتیم كه خوشبخت بودیم؟ در كجا هستیم و به كجا خواهیم رفت؟
علوم انسانی تعاریف كاملاً غلطی از انسان دارد. نفس ساختار ریاضی دارد. خداوند هر چیزی را ریاضی خلق كرده است. نفس من فقط با یك سلسله چیزها شاد و آرام و خوشبخت است. خیلی مهم است انسان باورش شود و هویت خودش را بشناسد و از خانواده آسمانی خودش فراری نباشد. چرا من دنبال خودم نمیگردم؟ چرا ما حوصله پی بردن به رمز و راز خودمان را نداریم؟ با وجود اینكه میدانم هیچیك ازاموال دنیا برایم ماندگار نیست چرا رغبت ندارم بدانم كجایی هستم و اصلم از كجاست؟
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
کلیدواژه ها:
آثار استاد