www.montazer.ir
جمعه 4 اکتبر 2024
شناسه مطلب: 884
زمان انتشار: 4 نوامبر 2014
خانواده آسمانی،جلسه 235 ، 92/08/16

خانواده آسمانی،جلسه 235 ، 92/08/16

از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی

«صدق» رمز صعود و قدرت، و از طرفی رمز سقوط و نکبت امتها در طول تاریخ است. «صدق» یا «صداقت» چیزی است که نیاز به میزان دارد. در واقع یک مصداق باید با قاعده و میزانش تطبیق داشته باشد تا صدق تحقق یابد. صدق باید هم در گفتار باشد و هم در اعمال. در بحث نسبت عرض کردیم: نسبت دنیا به آخرت مانند رحم مادر است به دنیا. ما به لحاظ شرایط زیستی ثابت دنیا شش نوع تولد به دنیا داریم. طفلی که به دنیا می آید به میزانی صدقی که با آن دارد از سلامت برخوردار است و هرچه در حد بالاتری باشد تولدش قوی تر است. تولد معلول، ضعیف و بیمار یعنی عدم صدق یک جنین با دنیا. وقتی می گوییم: فلان حرف دروغ است یعنی ما میزان و حقیقتی داریم که آن کلام با این حقیقت سازگاری ندارد. در صدق عمل هم همینطور است. یعنی باید عمل با کلام و عقاید منطبق باشد. عمل ما در دنیا باید متناسب با شرایط زیستی آخرت باشد تا از صدق برخوردار شود. جنین داخل رحم وقتی از طریق سونوگرافی مورد بررسی قرار می گیرد صدقش با شرایط زندگی در دنیا سنجیده می شود. انسان در دنیا هم میزان صدقش با آخرت سنجیده می گردد که اگر از صدق برخوردار باشد بهشتی است. هر چند که غایت ما بهشت نبوده بلکه فقط منزل ماست و ما لایق بالاتر از بهشت هستیم و به قول حضرت آیت الله جوادی آملی (حفظه الله) بهشت جایی است که حیوانات و دیوانگان هم به آن می روند. ما باید دائماً ملاکها را تکرار کنیم تا از دستمان خارج نشوند و دچار اشتباه نشویم، مانند نگاه کردن مداوم خودمان در آینه. نمازهای یومیه و نمازهای مستحبی تکرارهایی هستند که ما را به کمال می رسانند. قرآن و احادیث هم سرشار از تکرار و تذکر هستند. باید دائماً در عقاید، اخلاق و رفتار تکرار داشته باشیم و هیچ کس بدون تکرار به کمال نمی رسد. نماز دائماً تکرار می شود تا شاکله ما را شکل بدهد. ما باید همواره خودمان را در آینه ببینیم یعنی با میزان ها و ملاک ها بسنجیم تا معلوم شود که تطبیق داریم یا نه. مرتبه دیگر صدق در عقاید است یعنی ما باید مسیر را بشناسیم و طبق آن حرکت کنیم. اگر با بی معرفتی و عدم شناخت حرکت بنماییم و نتیجه نامطلوب بگیریم نباید شکایت کنیم. اگر «الله» که در ذهن و شناخت ماست با «الله» حقیقی صدق نداشته باشد رابطه با او ما را به رشد و کمال و عشق نمی رساند و فقط باعث دلخوشی است. بنابراین صدق در عقیده یعنی شناخت دقیق و درستِ واقعیت خارجی.

زمانی که ما تصمیم می گیریم به شمال کشور برویم اگر مسیر انتخابی درست باشد از دهها کیلومتر مانده به دریا از رطوبت هوا و سرسبزی مسیر علائم درست بودنِ مسیر را دریافت و درک می کنیم و وقتی کنار دریا قرار می گیریم در واقع به مقصد رسیده ایم و هر قدر وارد دریا شویم از آثار آن بیشتر برخوردار می شویم. انسان باید مطمئن شود که اگر به سمت الله و نمایندگان معصومش یعنی اهل بیت «علیهم اسلام» می رود راهش درست است. اگر عرفا و علماء هم به کار می آیند از حیث پیوندشان با الله است اما اگر مُهر الله با خانواده آسمانی برآنها نخورد قابل اعتماد نیستند. هر دستورالعملی که با عقل خودمان و دیگران بگیریم خطاست و نمی توان نه در حیطه دنیا و نه در حیطه ابدیت به آن اعتماد کرد. عقل انسان خودش به ما می گوید من برای حرکتهای جزئی کافی نیستم و برای حرکت به سمت الله باید از خودش کمک بگیری من فقط می توانم به تو بگویم به تنهایی نمی توانم تو را رهبری کنم. باید دستت را در دست الله بگذاری (اصل اصالت تخصص). عقل حکم می کند به تنهایی نمی تواند مشکلات دنیایی را حل کند چه برسد به آخرت! در حال حاضر علم و تکنولوژی با تکیه بر عقل بشری افزایش داشته است اما آیا بشر موفق به آبادانی دنیا شده است؟ بدون دخالت دادن الله و معصوم «علیهم السلام» وضع دنیا بهتر شده است؟ آسایش بشر در سایه پیشرفت علم افزایش یافته ولی حقیقتاً بشر به آرامش و خوشبختی نرسیده است.

امروزه آمار قتل، غارت، خودکشی، سکته و انواع بیماری ها و ظلم و جنایت به شدت افزایش پیدا کرده و عقل به تنهایی نمی تواند دنیا را رهبری کند و خودِ عقل حکم می کند که ما نیاز به متخصص معصوم داریم، چنانچه در رشته های علمی مختلف حرف آخر را متخصص همان رشته علمی می زند. ما زمانی چشم خود را در اختیار پزشک قرار می دهیم که او صدق داشته باشد یعنی پزشک ماهر و متخصص چشم باشد. چه بسا کسانی که ادعای تخصص داشته ولی در آن صدق نداشتند و به مردم آسیب رسانده اند.

کسی که در این حد هم نداند سفیه است. عقل ما حجت خداست و به ما می گوید به تنهایی نمی توانیم مسیر به سوی بی نهایت را طی کنیم و نیز نیاز به الگوی بی نهایت داریم که شخصیتش با الله یکی باشد. پس مسئله صدق بسیار مهم است. انسان اول باید ملاکهای صدق یک دین را به دست بیاورد و در غیر اینصورت منجر به گمراهی می شود. چه شیعیانی که ملاک تشیع را ندانسته فلذا همواره دچار تزلزل هستند و در برخورد با مذاهب و مکاتب دیگر این سؤال برایشان پیش می آید که نکند اینها درست بگویند؟!

انسان اول باید مشخص کند که آیا واقعاً به سمت الله می رود؟ ثانیاً الگوی او مورد تأیید الله است؟ صدق در عقاید، یقین و آرامش به همراه دارد و اگر احیاناً انسان اشتباه هم داشته باشد چون در مسیر است آسیب چندانی نمی بیند. امام صادق «علیه السلام» می فرمایند: الله بسیاری خودساخته (توهمی) است؛ «مخلوق لکم، مردود الیکم» مخلوق خودتان بوده و به خودتان هم باز می گردد. در قدیم خدایشان را از خرما می ساختند و هر وقت گرسنه می شدند آن را می خوردند. خدایی که هر وقت می خواهیم حذفش می کنیم و نمی تواند ما را شاد و آرام کند و در زمان حسادت، تکبر و سوءظن ما را یاری نمی کند صادق نیست. هر جا که ناامید شده و سقوط می کنیم الله را گم کرده ایم. مهم این است که انسان در هر مرحله ای صدق را تشخیص دهد هر چه می گذرد مانند جنینی که تولد سالم و قوی در انتظارش است برای تولد لحظه شماری کند. به همین دلیل معصوم «علیه السلام» توصیه کرده: وقتی مردم را در عبادت می بینید اول تعقل و تفکر کنید که مسیر درست است یا نه؟ در غیر این صورت انسان برای خودش یک مسیر توهمی، الله و امام حسین «علیه السلام» و دین توهمی درست کرده و سعی می کند به همان نزدیک شود. لذا در دین مسئله صدق و کذب خیلی مطرح شده است و دین به ما ملاکها و آینه هایی داده که ما دائماً می توانیم خودمان را در آن ها بنگریم. کسانی که صرفاً به کارهای مقدس ظاهری می پردازند به جای اینکه هر روز شبیه تر شوند، دورتر شده و می پندارند در حال نزدیک شدن هستند.

طبق سلیقه خودشان دینداری کرده و به درست و غلط بودن آن هم کار ندارند. ورودی هایشان به نفس را هم کنترل نمی کنند و توقع دارند به هدف هم برسند. در هر سیستمی باید خودمان را با آن تنظیم کنیم. در حدیث امام رضا «علیه السلام» که به بخشی ازآن پرداختیم حضرت در ادامه می فرمایند: «ومُرهُم بالصّدق فی الحدیث...». صدق در گفتار شاکله انسان را شکل می دهد پس باید ملاکهای آن را شناخته و نیز تشخیص دهیم که در چه جاهایی صدق داشته باشیم و چه جاهایی آن را پنهان و چه جاهایی نباید صدق داشته باشیم. در مورد اخیر مثل اینکه جان مسلمانی در خطر است البته به ظلم نه به عمل، باید برای نجات او دروغ بگوییم یا اگر در جایی فتنه ای در کار است که «اشدّ من القتل» است باید راست را کتمان کرد و یا اصلاً دروغ گفت. صرف نظر از این استثنائات باید حتماً صداقت را رعایت کنیم. امام صادق «علیه السلام» می فرمایند: «إنّ الله عزوجلّ لَم یبعث نبیّاً إلاّ بصدق الحدیث و أداء الأمانه إلی البرّ و الفاجر» خداوند پیامبری را مبعوث نکرد مگر به راستی در سخن و ادای امانت به خوب و بد. امام سجاد «علیه السلام» فرمودند: اگر شمشیری که پدرم را با آن کشتند را به من امانت دهند من آن را به صاحبش بر می گردانم. در چند مورد است که کافر و مسلمان در آنها فرقی ندارند؛ یکی نیکی به پدر و مادر است و دیگری ادای امانت و یکی دیگر صله ارحام است. درباره دروغ فرموده اند: اگر همه بدی ها را در صندوقی قرار دهند کلید آن دروغ است. بعضی ها عادت به دروغ دارند و طوری برایشان عادی شده که حتی اگر جایی لازم هم نمی بینند ولی باز دروغ می گویند و به جایی می رسند که از لحاظ روانی دروغهای خودشان را باور می کنند و اصلاً فکر نمی کنند که دروغگو هستند. گاهی دروغی بافته و به قدری روی آن پافشاری می کنند که خودشان هم می پندارند صادق است. در روایت داریم: کار افراد دروغگو به جایی می رسد که در قیامت به خدا دروغ می گویند و خدا نامه عملشان را به آنها می دهند و انکار می نمایند. لذا فرموده اند: «قل الحقّ و لو کان علیک» حق را بگو حتی اگر علیه خودت است. برای نجات دیگران، نه برای نجات خود گاهی دروغ لازم است. این خیلی پسندیده است که انسان به اشتباه خودش اعتراف کند. اگر قصد توجیه داشته باشد مجبور است کلی دروغ سر هم کند تا به نتیجه مورد نظرش برسد.

پایه نبوت را صدق بیان می کنند یعنی شبیه شدن به ایشان مستلزم صداقت است. غیر از مسئله نبوت انبیاء «علیهم السلام» که به پایان رسیده است، رسیدن به مقام نبی و حتی وحی هم داریم، ممکن است با غیب ارتباط داشته و خدا مستقیماً به او امر کند. در قرآن آمده: به مادر موسی «علیه السلام» وحی کردیم. راستگویی و امانتداری، در دین ملاک ایمان و تقوی ذکر شده است؛ «فریب عبادت و حالات معنوی افراد را نخورید زیرا چه بسا انسانی که به نماز و روزه شیفته گردد تا جایی که اگر آن را ترک کند به وحشت بیفتد...» یعنی اعتیاد به صورتهای عبادی و مقدس پیدا کند. البته به وحشت افتادن در اثر نخواندن نماز هم خوب است ولی ملاک نیست. «... و لکن آنها را به راستگویی و ادای امانت بیازمایید.» اگر مال و ثروت و ناموس مردم در دست کسی باشد و به آن خیانت نکند خیلی مهم است. در مورد ضایع کردن خانواده پیامبر «صلی الله علیه و آله» فرموده اند: «ملعونٌ ملعونٌ مِن ضیّع من یعولُ» ملعون و دور از رحمت الهی است کسی که خانواده اش را ضایع می کند. زن و بچه امانت الهی هستند و باید انسان از تضییع آنها خودداری کند. راستگویی از آن نظر ملاک است که تناسب قول، رفتار و عمل با نظام خلقت دارد. «الصّدق مطابقه المنطق للوضع الالهی، و الکذب زوال المنطق عن الوضع الالهی» صدق مطابقت منطق با وضع الهی است کذب هم عدم مطابقت با وضع خداوند است. بزرگترین امانت در نهاد انسان، فطرت و فوق عقل است که انسان را شبیه الله و عاشق او می کند و قابلیت تربیت نامحدود در انسان ایجاد می کند. اگر انسان صدق در گفتارش را مراعات نکند قطعاً در ادای امانت الهی صادق نیست. «لا اله الا الله» یعنی حرکت ما به سمت بی نهایت است. آیا در حال حاضر سبک زندگی ما چنین مطابقتی دارد؟ صورتهای مذهبی ملاک نیست. چه بسا کسانی که مشغول امور مذهبی هستند ولی سبک زندگی شان غربی است. نتیجه این سبک همان بیست معضلی است که مقام معظم رهبری برشمرده اند و ما بعد از گذشت سی و اندی سال از انقلاب دچار آنها هستیم؛ طلاقها، رشوه و ... کسی که لا اله الا الله می گوید باید سبک زندگی اش با آخرت تناسب داشته باشد.

کسی که به مردم دروغ می گوید نمی تواند با خدا صادق باشد؛ کذب در حدیث (سخن) به کذب در عقاید و اخلاق منجر می شود. شخص صادق و راستگو به عقاید و اخلاقش هم می رسد ولی عاقبت دروغگو به اینجا می انجامد. «ثُمّ کان عاقبه الذین أساءوا السّوءی أن کذّبوا بآیات الله» سپس عاقبت بدکاران به تکذیب آیات ما انجامید. بعد از انقلاب ما چنین کسانی را داشتیم که از پایین شروع کردند و بعد عقاید را انکار کردند مثل اینکه گفتند اصلاً ما، در اسلام حجاب نداریم و این دروغ است.

 

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed