مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی
یکی دیگر از واژه هایی که درباره ی گناه است، «جرم» می باشد که در ادعیه، بسیار به کار رفته است. «جرم» انقطاع از مسیر طبیعی و حق (شایسته) است. اگر انسان هماهنگی با حق را از دست بدهد مرتکب جرم شده است. کسی که تخلف می کند از مسیر طبیعی در ارتباط با خود و دیگران خارج شده است. در واقع یکی از آثار جرم، بیماری در تولد است. شایعترین تولد در میان شیعیان تولد بیمار است که آن هم به نسبت شدت، نوع و تعداد بیماری نیاز به رنج درمان دارد، چنانچه جنین هم وقتی بیمار به دنیا می آید باید به تناسب سه عامل مذکور مورد مداوا واقع گردد. شایسته است انسان در دنیا اقدام به درمان بیماریهای روحش بنماید تا در مدت زمان کوتاهی به سلامت برسد تا اینکه صدها و هزاران سال در جهنم به سلامتی نایل آید. «جرم»؛ انقطاع عن الحق است. کسی که مرتکب جرم می شود باید به زندان رفته و حبس و جریمه را تحمل کند سپس به موقعیت عادی باز گردد. واژه دیگر گناه «خطا» است که از آن به خطیئه نیز یاد می شود. «... و اغفرلی خطیئتی» خطا به معنای نادرست است. گاهی انسان مرتکب گناهی می شود که اساساً نمیدانسته گناه است؛ فلذا لازم است انسان واجباتش را بیاموزد تا دچار خطا نشود که اگر کوتاهی کند مقصر است. خطاها در عبادت، اخلاق و معاملات و .... صورت پذیرفته و ایجاد اشکال میکند. مثلاً بعضیها شیربها گرفته و نمیدانستند حرام است. در بسیاری از آداب و رسوم خطاهای زیادی وجود دارند. اسلام آداب و رسوم و فرهنگها را تا جایی می پذیرد که با حق سازگارند. مثلاً «نوروز» جزء آداب اسلامی نیست ولی اسلام این فرهنگ و سنت را پذیرفته است. روز طبیعت که مردم از شهر خارج می شوند کار پسندیدهای است ولی گره زدن سبزه امری خرافی است.
بعضی آداب و رسوم در امور متداول زندگی، چیزهایی دارند که دین آنها را تأیید نمی کند. واژه هایی که تاکنون بیان کردیم شامل: اِثم، خطا، فساد، جرم، ذنب، وزر و ... می باشد که همه ی آنها در بدی و زشتی مشترک هستند.
«فساد» یعنی از دست دادن و اختلال در وضعیت عادی و طبیعی. ما باید فساد و صلاح را از هم تشخیص بدهیم. گاهی در فامیل و خانواده روابط خوبی حاکم است. کسی که این وضع را بر هم زند در واقع فساد ایجاد کرده است. هیچ کدام از ما از چنین امتحاناتی در امان نیستیم و همه دچار خواهیم شد. فرض کنید در خانواده ای شرایط ازدواج برای دختر و پسر کوچکتر فراهم می شود، خواهر و برادر بزرگتر آنقدر اختلاف انگیزی می کند تا قضیه به هم بخورد این از مصادیق فساد است. در بعضی جاها وحدت حاکم است و کسی حسادت کرده و اختلاف ایجاد می کند و اتحاد آنها را بر هم می زند. کسانی که با ترویج فیلمها و عکسهای آلوده و بی حجابی باعث بالارفتن سن ازدواج میشوند فساد را گسترش داده اند. لفظ دیگر «قبیح» است که به صورت جمع نیز (قبائح) استفاده می شود که مقابل تناسب و زیبایی است، که در چندجا اتفاق می افتد از جمله ظاهر که از قبیل نوع لباس و نحوه ی صحبت کردن با والدین و ... برخورد بیادبانه با استاد و دیگران هم از جمله مصادیق قبیح است. به هر حال گناه آثار تخریبی بیشماری به همراه دارد.
یکی از زیباترین حدیثها درباره ی آثار گناه، این حدیث است: «اذا اذنب الرّجل خرج فی قلبه نکته سوداء فان تاب انمحت، و ان زاد زادت حتّی تغلب علی قلبه فلا یفلح بعدها ابداً» کسی که گناه می کند لکه سیاهی بر قلبش می افتد که اگر توبه کند محو می شود و اگر زیاد شد (ادامه داد) لکه سیاه هم بیشتر می شود تا اینکه بر قلبش غالب می شود (قلبش را فرا می گیرد). و این شخص هرگز رستگار نمی شود. کسی که روی صراط قرار گرفته، زمین خورده یا از صراط آویزان می گردد، امکان بازگشت دارد ولی اگر کسی سقوط کند و ضمناً وزنه ی سنگین گناه هم روی دوش او باشد، توان بازگشت روی صراط را ندارد. دلیل اینکه حضرت فرموده اند: بداخلاقی گناهی است که آمرزیده نمی شود، این است که وزنه ی سنگین دائماً روی دوش او بوده و اجازه ی برخاستن و قرار گرفتن روی صراط برای او وجود ندارد. «خُلق بد» ملکه ی بداخلاق شده و بر او فرمانروایی و سلطنت می کند. خلق بد در هر زمینه ای اعم از خوردن و سخن گفتن و خیال و ... است. بعضیها به خدا و روزگار و دیگران بدبین هستند و ذهنشان آلوده و درگیر است و دائماً افکارشان منفی است. برخی بخیل هستند و هزینه کردن برای خود و خانواده برایشان سنگین است. خودشیفتگی هم از دیگر مصادیق خیال آلوده است. اینطور است که مؤمن هم آلوده به گناه می شود؛ قرآن این نکته را تأیید کرده است. به هر حال حدیث مذکور تدریجی بودن آلوده شدن به گناه را بیان می کند تا جایی که کار از کار می گذرد. خداوند در قرآن کریم سوره بقره آیه 81 می فرمایند: «... و من احاطت به خطیئتهُ فاولئک اصحاب النّار هم فیها خالدون» کسانیکه گناه کسب کنند و آثار گناه سراسر وجودشان را بپوشاند، آنها اهل آتشند و جاودانه در آن خواهند بود. امیرالمؤمنین «علیه السلام» می فرمایند: «ما جفّت الدّموع الا لقسوه القلوب و ما قست القلوب الا لکثره الذنوب» اشک خشک نمی شود مگر به سبب سختی قلبها و قلبها سخت نمی شود مگر به دلیل کثرت گناهان.
اساتید عرفان دربارهی دل به «لطیفه» یاد می کنند. باید لطافت دل را حفظ کرد به همین دلیل خواندن سوره ی یوسف «علیه السلام» برای خانمها کراهت داشته ولی قرائت سوره ی نور استحباب دارد. توصیه می شود معمولاً در نشریات صفحه ی حوادث خوانده نشود زیرا قساوت آور است. رفتن خانمها به تشییع و تدفین جنازه کراهت دارد زیرا با لطافت روحیه ی او سازگار نیست. بعضی شغلها هم قلب را قسی می کنند لذا مکروه محسوب می گردند. کسانی که ناگزیرند چنین مشاغلی داشته باشند باید سعی کنند ذکر و نماز بیشتری داشته و از چیزهایی مانند عطر بیشتر استفاده کنند تا مبادا دچار قساوت گردند. گاهی یک رشته ی تحصیلی با روحیهی انسان سازگاری نداشته و صرف اینکه در دانشگاه پذیرفته شده و قصد طی مدارج عالی دارند به آن می پردازند. بعضی اوقات اشتغال به امور نابجا قساوت آورده و گاهی هم گناه تولید قساوت می کند. «ما من شی اَفسَدُ للقلب من خطیئه» هیچ چیزی برای قلب فاسدکننده تر از گناه نیست. وقتی فساد متوجه قلب شود، قلب فعالیت طبیعی خودش را انجام نمی دهد. به طور طبیعی انسان باید عاشق بینهایت باشد و از خانواده آسمانی و ملکوت لذت ببرد و طبق «لا اله الا الله» از «الله» لذت ببرد اگر غیر از این باشد مثل این است که کسی میلیارد را بر میلیون یعنی بینهایت را به محدود ترجیح دهد و این عادی نیست. قلبی که نتواند خودش را وقف امام زمانش کند طبیعی عمل نمی کند. چنین قلبی برای جهاد نیاز به تحریک و هل دادن دارد و دچار فساد شده است. کسی که از مطالعه ی دینی و خانواده آسمانی و الله و اسمائش لذت نمی برد قلبش فاسد است و ممکن است ریشه ی علمی و عملی داشته باشد: «... و ما قست قلوب الا لکثره الذنوب» انسانی که از سلامت برخوردار است هر کاری که بچه اش انجام دهد اعم از گریه، سر و صدا، شیطنت و ... ناراحت نمی شود. بعضیها وقتی بچه شیطنت و شلوغ کاری می کند به او اعتراض می کنند که بنشیند ولی همین افراد اگر بچه شان فلج شود حاضرند برای سلامتی اش میلیاردها تومان خرج کنند. نفسی که سالم است باید از صدای آب و عطر گل لذت ببرد در غیر اینصورت قساوت آن را فرا گرفته است. در روایت آمده دورترین قلب، قلب قسی است. رنگها هم از جمله مصادیق زیبایی و لطافت است. باید از روابط زیبای بین همسران، فرزندان و والدین لذت ببریم حتی اگر خودمان محروم باشیم. قرآن دربارهی قلب قسی می فرماید: «... لهم قلوب لا یفقهون بها...» یعنی دل بیشعور عمل می کند جایی که باید غصه بخورد، شاد شده و آنجا که باید لذت ببرد برعکس عمل می کند. حضرت عیسی «علیه السلام» رفتارهایی را به نمایش گذاشته که حکایت از توجه به وجه زیبای امور دارد که ازجمله مواجه شدن با جسد سگی بوده که همه از تعفن او مشمئز بودند ولی ایشان از دندانهای سفید سگ به خوبی یاد می کردند. یا اینکه زمانی به منزل زنی بدنام رفته بودند وقتی که از آن جا خارج می شدند در پاسخ نگاه اعتراض آمیز دیگران فرمودند: گاهی لازم است طبیب به منزل بیمارش برود. بعضیها می توانند از هزاران نقطه ی قوت و زیبای زندگی خود لذت ببرند ولی دست روی ضعفها گذاشته و غصه می خورند. اینها ناشی از خشونت است. قساوت قلب اجازه نمی دهد والدین از فرزند، یا فرزند از والدین لذت ببرند. کسی که گناهان دیگران را دیده ولی گناهان خودش را نمی بیند خشن است، معمولاً اینها قدرت حسن همجواری و معاشرت ندارند. انسان باید بتواند با لبخند با دیگران برخورد کند. نباید دائماً در حال ایراد گرفتن از دیگران ولو شرعی باشیم. کسی که از قرآن، نماز، ذکر، حرم، خانواده آسمانی و به طور کلی از ملکوت لذت نمیبرد قسی القلب است. «عِقاب» معنایش این نیست که خداوند در صورتی که دستوراتش را عمل نکنیم ما را جهنمی می کند بلکه اثری که نفس می پذیرد نتیجه اش عذاب است. درباره ی قساوت قلب باید گفت: یک سلسله اعمال روی قلب اثری به جا می گذارند که قساوت محسوب می گردد. مانند اینکه یک گروه از خوراکیها باعث آسیب رساندن به معده می شوند بنابراین نباید از آنها استفاده کرد ولی بعضیها اثر مثبت دارند و لازم است از آنها استفاده کرد مانند عدس، علاوه بر آثار مثبت روی بدن، باعث نرم شدن دل و افزایش اشک می شود. اینها مکانیسمی در تأثیرگذاری دارند که در جلسه ی بعد بررسی میگردد.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
کلیدواژه ها:
آثار استاد