www.montazer.ir
یک‌شنبه 2 فوریه 2025
شناسه مطلب: 826
زمان انتشار: 4 نوامبر 2014
خانواده آسمانی،جلسه 212 ، 92/05/03

خانواده آسمانی،جلسه 212 ، 92/05/03

از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی

پیرامون حمله سمت چپ شیطان (گناه)، حدیثی از علی «علیه السلام» به این مضمون نقل کردیم: «الذّنوبُ ثلاثه؛ فذنبٌ مغفورٌ، و ذَنبٌ غیر مغفور، و ذنبٌ نرجوا لصاحبهِ و نخافُ علیه...». گناهان سه دسته هستند: گناهانی که بخشیده می شوند. گناهانی که بخشیده نمی شوند و گناهانی که ما برای ارتکاب به آن امیدوار به آمرزش هستیم و از طرفی برای او ترس هم داریم: «امّا الذّنبُ المغفور فعبد عاقبه الله تعالی علی ذنبه فی الدنیا فالله احکَمُ و اکرمُ أن یُعاقبُ عَبدَهُ مرّتَینُ...» اما گناه مغفور؛ پس بنده ای که خداوند او را به سبب گناهش، در دنیا عقوبت می کند پس خداوند حکیم تر و کریم تر از آن است که بنده اش را دوبار عقوبت کند... وقتی بنده طلب عفو می کند یعنی اینکه از خداوند می خواهد که معاقبِ به سبب گناه نشود.

اگر واقعاً توبه بنده حقیقی بوده و شخص قصد بازگشت نداشته باشد واقعاً این گونه خواهد شد. در صورتی که توبه ای در کار نباشد و یا توبه حقیقی نبوده باشد شخص در همین دنیا گرفتار عقوبت گناهش می شود اعم از گرفتاری مالی، آسیبهای بدنی؛ بیماری های کوتاه مدت و بلند مدت و غمهای بدون علت و ... گاهی انسان منشأ غمی را که به آن دچار شده را تشخیص نمی دهد، این غم کفاره گناهان اوست. بعضی اوقات خداوند کسی را مأمور می کند که انسان را با حسادتها و تنگ نظری هایش و یا زخم زبان و زبان نفهمی ها و ... او را آزار دهد تا از گناه پاک شود. خدا آن روز را نیاورد که انسان به گونه ای عمل کند که باعث آمرزیدن گناه دیگران شود. اگر کسی مسئول و مدیر مجموعه ای باشد و از بدجنسی و نفاق و آزاردهندگی برخوردار باشد باعث عفونت و آلودگی مجموعه زیر نظرش می شود فلذا پیامبر «صلی الله علیه و آله» می فرمایند: هر کس عضو هر مجموعه ای که هست باید بهترین عضو آن باشد. به هر حال اگر احیاناً مرتکب گناهی هم می شویم باید طلب عفو نماییم و چه بسا گناهانی که بدون توبه ما از طرف خداوند آمرزیده می گردند؛ «... وَ یَعفوا عَن کثیرٍ...» ما باید اینگونه با خداوند به صلح برسیم که وقتی «سبحان الله» می گوییم واقعاً او را پاک و منزه بدانیم و هر کاری که خدا با ما انجام می دهد را بپذیریم هرچند خوشایندمان نباشد زیرا او نسبت به ما بی نهایت مهربانتر از خودمان به خود است و نیز به خدا قول دهیم هر کاری که صلاح دانست و با ما کرد ما از او راضی باشیم و از او طلب رضایت از خود را نماییم. اگر صلاح می داند گناهانی را ضمن عقوبت کردن بیامرزد، عقوبت در همین دنیا باشد زیرا عقوبت آخرت شدت و مدتش خیلی بیشتر است؛ (... تَطولُ مدّتُهُ و یَدوم بقائُه ...)

در ماه مبارک رمضان، دعای پنجم که بعد از دعای ابوحمزه ثمالی آمده، بسیار تأکید و توصیه می شود. (یا عدّتی فی شدّتی ...) در این دعا به خدا عرض می شود: خدایا تو حقوقی به گردن من داری که به فضل و رحمتت ببخش! اگر با شرایط توبه باشد خدا می پذیرد. و نیز گفته می شود بندگانت حقوقی به گردن من دارند که تو از طرف من تحمل کن. (البته این درباره مواردی است که انسان به آنها علم نداشته و نمی داند چه چیزهایی بر ذمّه اش آمده است.) یکی از دعاهای مهم در این زمینه که انسان را پاک می کند دعای مخصوص روز دوشنبه است. «... و ضاق وُسعی عن ردّها الیه و التّحلّل مِنه....» انسان اگر توجه داشته باشد که مصائب برای تطهیر انسان از گناهان هستند، دیگر شکوِه و شکایتی به درگاه حق نمی کند، چرا که فرموده اند خداوند حکیم تر و کریم تر از آن است که بنده را دوبار عقوبت کند و در واقع در مصائب دنیا در حال پاک شدن است.

در ادامه حدیث مذکور می فرمایند: «و امّا الذنبُ الذی لا یغفر فظلمُ العباد بعضُهُم لبعضٍ...» و اما گناهانی که آمرزیده نمی شوند ظلم بعضی ها به بعضی دیگر است. انسان اگر در دنیا افراد را راضی نکند به برزخ که انتقال یابد با عذاب مواجه می شود و از آنجا هم گرفتاری هایش تا قیامت ادامه می یابد. قیامت هم پنجاه سؤال و پنجاه موقف دارد؛ «کان مقدارهٌ خمسینَ الف سنه...» یکی از موقفها، موقف سؤال درباره حق الناس دارد که آن هم انشعابات متعدد تا حتی حقوق حیوانات را دارد و با دقت محاسبه می گردند. البته خداوند گاهی گروکشی هایی هم دارد به این نحو که از بنده گنهکارش می خواهد از حقی که بر گردن دیگران دارد بگذرد تا او هم از گناهانش درگذرد. اما متأسفانه بعضی ها آن قدر احمقند که حاضرند جهنم بروند ولی از گناه دیگران گذشت نکنند. بعضی جهنمی ها به حدی عنود هستند که حتی حاضر نیستند پیامبر «صلی الله علیه و اله» برای نجات ایشان اقدامی نمایند و به عذاب راضی تر هستند. کسی که به لجبازی بیفتد فقط درمانش سوختن در آتش جهنم است. کسی را می شناسم که ولیّ خدایی به او فرمود: من تو را به خاطر این گناهان در آتش جهنم دیدم، او هم گناهانش را تأیید کرد ولی حاضر به ترک آنها نگردید.

چه کسانی که در عالم خواب وجود مقدس معصومین «علیهم السلام» را دیده و این بزرگواران از ایشان خواستند که فلان کار را ترک و یا کاری را انجام دهند و آنها به قدری قساوت داشته اند که زیر بار نرفته اند. ادامه حدیث مذکور: «... وامّا الذنب الثالث فذنبٌ سَتَرهٌ الله علی عبدِه و رَزَقه التوبه فاصبح خاشعاً من ذنبه، راجیاً لربّه فنحنُ لَهُ کما هو لنفسِهِ» پس اما گناهان دسته سوم گناهی است که خداوند بر بنده اش پوشانده و خدا توبه را روزی او نموده و او را از گناهش خاشع، و امیدوار به پروردگارش کرده است پس ما هم نسبت به او همان طور می شویم که او نسبت به خودش شده است. انسان حق ندارد گناهش را برای دیگران افشاء نماید مگر به کسی که در برطرف کردن آن می تواند انسان را یاری کند. اگر انسان دست از گناه برندارد وقتی منتقل به برزخ می گردد از خدا می خواهد او را بازگرداند ولی با غضب خدا مواجه می گردد: «کلّا انّها کلِمهٌ هو قائلُها...» هرگز! این فقط حرفی است که او می گوید... بعد از انتقال به برزخ پشیمانی سودی ندارد. کسی که موفق به توبه می شود خشوع به درگاه حضرت حق در او ایجاد شده و به پروردگارش امیدوار می شود. «انّ الینا مَرجعُهُم و انّ علینا حسابهم» همانا بازگشتشان به سوی ما و حسابشان بر عهده ماست. علی «علیه السلام» می فرمایند: «انّ من عزائم الله فی الذّکر الحکیم،... أنّه لا یَنفع عبدا و إن اجهَدَ نفسَهُ و أخلَصَ فعلَهُ أن یخرُجَ من الدنیا لاقیاً ربّهُ بخصلهٍ من هذهِ الخصال لم یتُب منها...» تحقیقاً از عزائم پروردگار (امور تغییرناپذیر) در کتاب خداوند این است که هرگاه بنده ای با یکی از این خصلتها پروردگارش را ملاقات کند در حالی که توبه نکرده باشد هر چند که نفسش را به زحمت انداخته و کارش را هم خالص کرده باشد...

این امر حکایت از این دارد: کسانی که فکر می کنند با انجام کارهای خیر، پرداختن به گناهان اشکالی نداشته و به عبارتی کار خیر، کارهای بدشان را خنثی می کند در اشتباه هستند. مثل کسانی که نان می دزدیدند و به فقراء کمک می کردند و در پاسخ اعتراض معصوم «علیه السلام» می گفتند: در قرآن آمده که گناه یک جزا دارد و ثواب، اجر ده برابر، فلذا یکی از گناهان مقابل یکی از ده حسنه، و نتیجه اینکه نه برابر اجر برای من باقی می ماند. حضرت در پاسخ می فرمودند:«انّما یتقبل الله من المتقین» خداوند از شخص با تقوی، عمل او را می پذیرد. بعضی اوقات آسیبی می بیند که انسان تا مقصد می رساند و می توان در آنجا به تعمیر آن اقدام کرد ولی گاهی آسیب به گونه ای است که اتومبیل حرکت نمی¬کند و گناهان هم چنین حالتی دارند و در اینجا اشاره به وضعیت اخیر است: «... ان یُشرک بالله فیما افترض من عبادته...» شرک به خداوند در آنچه که واجب کرده خداوند درباره¬ی عبادتش ... مثل کسی که حاضر است پول قرض کند و مکه رود تا به او هم «حاج آقا» بگویند.

«... او یَشفی غیظَهٌ بهلاک نفس...» یشفّی: غیظ به کشتن کسی ...، بسیاری از ما اینگونه هستیم حالا ممکن است که نکشیم ولی تحقیر، دل شکستن و ضایع کردن دیگران از ما بر می آید که این عمل بسیار خطرناک است. «... بامرِ فَعَلَهُ غیرُهُ...» یا عملی که خودش انجام داده به دیگری نسبت دهد. بعضی ها فراموش می کنند وظیفه ای که به عهده دارند انجام دهند این کوتاهی را به کارمند زیردستشان نسبت می دهند. شخصی نقل می کرد: فرزندش با سنگ شیشه مغازه ای را شکست، مغازه دار بیرون آمده و بچه ای که در نزدیکی مغازه اش بوده را به باد کتک می گیرد و او هم از این فرصت استفاده کرده و با فرزندش آنجا را ترک می کند چون نمی توانسته خسارت بپردازد. این شخص حتماً گرفتار خواهد شد. هم حق مغازه دار و هم حق آن کودک به ذمّه اش آمده است.

«... اَو یَستَنجح حاجه الی النّاس بِاظهار بدعه فی دینِه...» یا رسیدن به خواسته ای از مردم با بدعت در دین... عرفانهای کاذب از جمله مواردی هستند که دروغ به معصومین «علیهم السلام» نسبت می دهند. معیار را امام صادق «علیه السلام» اینگونه برای ما روشن کرده اند: اگر حدیثی از ما به شما رسید به قرآن عرضه کنید اگر مطابقت نداشت به دیوار بزنید. چه بسا احادیثی که با قرآن تعارض دارند و جعلی هستند. از زمان ارتحال پیامبر «صلی الله علیه وآله» حکام برای رسیدن به اهدافشان شروع به جعل احادیث و نشر آنها نمودند. در معارف شیعه علم «درایه الحدیث» و «رجال» برای شناسایی احادیث معتبر، استفاده می شود. در علم رجال کارشناس حدیث را به لحاظ سلسله راویان بررسی کرده و اگر در میان آنها شخص فاسقی باشد حدیث از اعتبار ساقط است. فقیه حکم فقهی را براساس بررسی احادیث با این معیارها بیان می کند. در علم درایه هم، محتوای حدیث از حیث تطبیق با قرآن را بررسی می کند. کتاب «اَمالی» شیخ صدوق بسیار معتبر است و مؤلف محترم آن در ماه مبارک رمضان این کتاب را تدریس فرموده یعنی در غایت اطمینان بوده زیرا دروغ بستن به معصوم «علیه السلام» سبب بطلان روزه است. بنابراین بدعت در دین گناه بسیار بزرگی است. گناه دیگر را اینطور فرموده اند: «... ان یَلقَ النّاس بوجهینُ...» مردم را با دو وجه ملاقات نمودن، یعنی نفاق و دورویی با مردم. «اللهم طَهّر قلبی من النّفاق» خداوندا قلبم را از نفاق پاک کن. اگر چنین صفتی در کسی وجود دارد حتماً درمان کند. چه بسا شاگردانی که نسبت به استادشان نفاق دارند ظاهراً متواضع هستند ولی در پشت سر اظهار کینه کرده و دچار نفاق هستند. امام صادق «علیه السلام» چهارهزار شاگرد داشتند ولی می فرمودند: بیست نفرشان هم با من خلوص ندارند. بین آنها کسانی بودند که می رفتند تا بیاموزند و خلاف آن عمل کنند. دورویی به حدی بد است که خداوند فرموده: اگر پاکترین و زاهدترین افراد به این ویژگی دچار باشند با همین صفت به جهنم خواهند رفت. در یک مرکز علمی که تدریس می کردم استاد دیگری بود که سایر افراد به من اطلاع می دادند ایشان به شدت از من بدگویی می کند، اتفاقاً زمانی که با ایشان روبرو شدم برخورد خیلی گرمی داشت و به بنده گفت: آقا من هر شب در نماز شب شما را دعا می کنم! بندگان خدا خیلی اهمیت دارند تا آنجا که می فرمایند: «هُوَ اَنت» او، خود توست. وقتی با کسی دو رویی می کنیم در واقع با خودمان نفاق کرده ایم. و هنگامی که پشت سر او بدگویی می کنیم در حقیقت گناهان او را به دوش خودمان گرفته ایم. «... اَو یمشی فیهم بلسانین...» در میان آنها با دو زبان راه برود... . فرق دورویی با دو زبان بودن اینطور است که در دو رویی شخص با دو چهره با افراد برخورد می کند؛ در یک چهره به شخص احترام گذاشته و با چهره دیگر او را تخریب می کند و به او ضرر می زند. شخص حسود گاهی حسادت را بروز نداده و در دل نگاه میدارد ولی پشت سر ممکن است آن را ابراز کند.

 

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed