مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی
بحث ما پیرامون حمله از سمت چپ توسط شیطان بود. عرض کردیم در این حمله شیطان، شخص دعوت به گناه می شود. «گناه» یعنی کاری که نباید انجام شود و ارتکاب آن خطاست و البته تعبیر دیگر آن «حرام» است. با توجه به بحث نسبت، حرکت ما در دنیا مانند حرکت جنین در رحم است. جنین در تولد به دنیا شش حالت ممکن است داشته باشد. 1- تولد سالم، 2- تولد سالم قوی، 3- تولد ناقص، 4- تولد معلول، 5- تولد ضعیف، 6- تولد بیمار.
فقط دو تولد اول موفق و بدون درد و اذیت هستند. ما هم در تولدمان به برزخ با یکی از این شش وضعیت متولد خواهیم شد. همان طور که مشاهده می کنیم در دنیا نوابغ، هم پیشرفت بیشتری دارند و هم از امکانات دنیا بیشتر از سایرین بهره برداری می کنند. «گناه» امر اعتباری نیست بلکه امری کاملاً حقیقی است. گناه یا همان خطای در حرکت انسان را در آخرت، و جنین را در دنیا دچار دردسر می کند. امام صادق «علیه السلام» فرمودند: حرام یعنی مضرّ، و واجب یعنی مفید. گناه باعث می شود که تنظیم و تطبیق روح انسان با بهشت به هم بخورد و قدرت بهره برداری نداشته باشد. چنانچه خطاهای جنین در رحم مانع از بهره برداری او از نعمتهای دنیا می گردد. قرآن در حرکت انسان از دنیا به آخرت اصالت را با تهیه قلب سلیم می داند؛ «یَومَ لا ینفعُ مالٌ و لا بَنٌون إلا مَن اَتی الله بقلب سلیم» اگر جنین را بررسی کنیم در می یابیم که او هیچ کاری واجب تر از تهیه لوازم و تجهیزات دنیا ندارد، و بقیه فعالیتها در حاشیه قرار دارد. ما برعکس عمل می کنیم، بیشترین دغدغه هایمان کمالات دنیایی است، اعم از حسی، خیالی، وهمی، و فعالیتهای عقلی هم در استخدام سه مرتبه پایینی است. بخش اصلی وجود مافوق عقل است که ما با پرداختن به امور طبیعی سهم این بخش را کم کرده فلذا توانایی بهره برداری از شرایط زیستی آخرت را کاهش می دهیم.
البته شیعیان از تولد ناقص به برکت وجود امیرالمومنین «علیه السلام» در امان هستند ولی دردسر تولد بیمار، معلول و ضعیف هم بسیار است. امام «رضوان الله» فرمودند: انسان برای یک اخلاق بد معلوم نیست باید چند قرن آخرتی در جهنم بسوزد تا نجات یابد، و در عین حال متأسفانه تمام دغدغه های ما براساس کیفیت شرایط و روابط دنیایی است، در صورتی که هیچ کدام در آخرت ارزش و اعتباری ندارد. در اینجاست که ما حساسیت فرمایش نبی اکرم «صلی الله علیه و آله» را در می یابیم که فرموده اند: «مَن بَکی علی الدّنیا دَخَلَ النّار و مَن بَکی علی الاخره دَخَل الجنّه» ما با شناسایی نوع نگرانی ها و دغدغه هایمان قادر به تشخیص بهشتی یا جهنمی بودنمان می باشیم؛ به این ترتیب که اگر مشغله هایمان مربوط به حس، خیال و وهم و عقل در استخدام دنیا باشد جهنمی هستیم و هیچ گناهی بالاتر از غصه خوردن (برای دنیا) نیست. اما اگر دغدغه ها و غصه ها برای امور فوق عقلانی باشد خوش به سعادتش زیرا بهشتی است و با غصه های اینچنینی قلب، به شادی، سلامتی و آرامش می رسد. کسی که با فرا رسیدن ایام میلاد معصومین «علیهم السلام» و امامزادگان شاد می گردد، نشانه سلامتی قلبش است حتی این شادی از بین برنده گناهانی است که مرتکب آن شده است. غمهای فوق عقلانی هم اینگونه هستند.
قرآن فقط به دل انسان اصالت داده و قیمت آن را با توجه به محبوبهایش معین می کند. مفهوم دقیق گناه یعنی، دریافتهایی که ناشی از واردات و صادراتی است که به سلامت قلب ما آسیب می زنند؛ که در دنیا شادی و آرامش مان را بر هم زده و در آخرت مانع تطبیق ما با بهشت می گردند. انسان باید مراقب باشد که با گناه از حدود الهی خارج نگردد. تمام عوالم دارای روابط ریاضی هستند، که اگر کسی با ریاضیات هر عالمی از جمله دنیا تطبیق نداشته باشد محکوم به زجر و عذاب است. خداوند معصومین «علیهم السلام» را به عنوان الگوی ما معرفی کرده است. «و لَکُم فی رسول الله اُسوه حَسنه...». خطاب به امیرالمومنین «علیه السلام» عرض می نماییم: «السلام علیک یا میزان الاعمال...» ما در روز حداقل ده بار (در نماز، اهدناالصراط المستقیم) از خداوند می خواهیم که با ایشان تنظیم شویم. این کار مانند این است که ما دائماً وضع ظاهری مان را در آینه دیده و آن را مرتب می کنیم. آینه ای که ما باطنمان را باید با ایشان تنظیم کنیم عبارت است از: «انبیاء، صدیقین، شهدا و صالحین» اینها الگو های بهشتی و ملاکهای تولد سالم هستند و دو دسته تولدِ سالم و سالم قوی با این الگوها تنظیم هستند.
الگوی انسان است که سبک زندگی او را تعیین می کند. اگر سبک زندگی ما با چهار گروه فوق تنظیم بود که اهل بهشت و در غیر اینصورت جهنمی می باشیم و لو اینکه در مقدس ترین صورتها زندگی کنیم. با این توضیح ها، گناه یعنی آنچه ما را از این الگوها جدا می کند. گناهان بدنی و قلبی، هر کدام عذابها و درمان های مخصوص به خودشان را دارند. کسانی که سعی می کنند گناهان باطنی مرتکب نشوند به طریق اولی سعی در عدم ارتکاب گناهان ظاهری هم می نمایند، اما برخی از کسانی که از گناهان ظاهری پرهیز می کنند قبلاً به انواع گناهان باطنی مانند حساسیت و زودرنجی، تکبر، حسادت، رقابت، انواع خودشیفتگی و ... می باشند. گناهکاری که انکسار قلب و توبه دارد از خودشیفته وضعش بهتر است زیرا شخص خودشیفته مملوّ از عفونتهای باطن است. علی «علیه السلام» می فرمایند: «ما ظَفَر مَن ظفر بالاثم و الغالبُ بالشرّ مغلوب» کسی که با گناه پیروز شده (در واقع) پیروز نشده است و غلبه کننده، با شر مغلوب است.
«قیل و قال» گناه بزرگی است و کسانی که از این طریق ظاهراً پیروز می شوند در بدترین شرایط جهنم است. چنین شخصی عذرخواهی، تغافل و تجاهل ندارد. کسی که در هر شرایطی حرف خودش را به کرسی می نشاند آدم احمقی است.
لذا حضرت رسول «صلی الله علیه و آله» فرمودند: من شفاعتم را برای مرتکبین گناهان کبیره گذاشته ام ولی اهل مراء را شفاعت نمی کنم. مردهایی هستند که قصد طلاق همسرشان را دارند ولی به قدری او را در فشار قرار می دهند که او مهریه اش را ببخشد؛ این کار به فرمایش حضرت رسول «صلی الله علیه و اله» از کثیف ترین گناهان است. بنابراین نباید برای رسیدن به اهدافمان از هر راهی استفاده کنیم. اگر کسی برای حل مشکلاتش از پول نزولی استفاده کند در زندگی او فساد ایجاد می شود. ازدواجی که با معصیت صورت بگیرد طرف مقابل، دشمن او می شود. گاهی انسان مدارک و شواهد جعلی و دروغین به دادگاه ارائه می دهد و قاضی هم طبق آن حکم می کند ولی شخص به ناحق به خواسته اش رسیده است. کسانی که می پندارند خیلی زرنگ هستند اتفاقاً از احمق ترین افراد هستند. مؤمن باید نرم باشد که اگر تیزی و تندی داشته باشد حماقت کرده است.
کسانی که فکر می کنند باهوش و موفق هستند اتفاقاً روسیاه ترین افراد نزد خداوند می باشند. مرحوم علامه «رضوان الله» با ذکر مثالی می فرمایند: زندگی به باطن انسان گند می زند و به عبارتی باطن را آلوده می کند. گاهی پیش می آید راننده ای کرایه مسیر را نمی داند مسافر باید واقعیت را بگوید و با اندکی کمتر گفتن و زرنگی کردن به جایی نمی رسد. رشوه، گروکشی، و دروغ گفتن عاقبت خوبی ندارند. روز قیامت همه درجات شخص غالب به سبب شر را به مغلوب می دهند. تمام مقامات غیبت کننده را به غیبت شونده می دهند و درکات جهنمی غیبت شونده را به غیبت کننده می دهند، و این در حالی است که شخص جهنمی مقامات از دست رفته اش را مشاهده می کند. زمانی که مسلم بن عقیل «سلام الله علیه» در منزل هانی پنهان شده بود، هانی، ابن زیاد را به خانه اش دعوت کرده بود، بعد از رفتن ابن زیاد هانی به مسلم گفت: باید از پشت پرده به ابن زیاد حمله می کرد و کار را تمام می کرد ولی مسلم اظهار می دارد نمی خواسته با واسطه شر پیروز شود. علی «علیه السلام» اگر می پذیرفت که در حکومت، به «کتاب الله» و سیره شیخین عمل کند آنها به او رأی می دادند ولی حضرت حاضر نشدند از راه خلاف به حکومت برسند. اینکه انسان برای رسیدن به حقش حاضر نشود هر راهی را برگزیند بسیار مهم است، مانند اینکه شخص متوسل به رشوه گردد. بعضی ها معتقدند در هر شرایطی باید حق به جانب رفتار کنند حتی اگر حق با آنها نباشد و از این راه میدان در دست ایشان باشد. توبه به درگاه حق تعالی و عذرخواهی از مردم، نیاز به شجاعت دارد. بعضی ها به حدی تواضع دارند که حتی گاهی کوتاهی و اشتباه از ایشان نیست ولی عذرخواهی می کنند. انسان نباید همیشه سعی کند که ثابت کند حق با اوست.
حضرت یوسف «علیه السلام» چه زیبا می فرمایند: «وَ ما اُبَرِّیءُ نَفسی إنّ النّفسَ لأمّارهٌ بالسّوء إلا ما رحمَ ربِّیَ إنَّ ربّی غفورٌ رَّحیمٌ» من خودم را تبرئه نمی کنم همانا نفس انسان را به بدی فرمان می دهد مگر اینکه پروردگارم رحم کند. همیشه پیروز شدن از آن کسانی است که نظام درونی شان خیلی حقیر است و برای نگه داشتن ظاهر شخصیتشان مجبورند دست به بی ادبی و رفتارهای خشن بزنند. انسان با شخصیت، کوتاه آمدن برایش از عسل شیرین تر است. بچه از سه سالگی خلاف خواسته والدین رفتار می کند زیرا شروع به ساختن شخصیتش که تا به حال وابسته به والدین بوده، نموده است. فلذا کارشناسان تأکید می نمایند به اطفال تا هفت سالگی اجازه داده شود که کارهایشان را خودشان انجام داده و رأی ایشان غلبه کند در غیر اینصورت در بزرگسالی با نظر دیگران با دلیل و بدون دلیل دائماً مخالفت کرده و سعی در مغلوب کردن دیگران دارد چنین شخصی حقیر و بی شخصیت است و با رفتار آمرانه و رسیدن به اهدافش تلاش می کند که برای خودش شخصیت سازی کند. کسی که دائماً در حال تجسس درباره زندگی دیگران است بسیار حقیر است. کسی که از راه بد به هدفش می رسد، قیمتش را با نگاه و اذهان مردم ارزیابی می کند نه خانواده آسمانی اش.
انسان با هر کس که معاشر و همنشین باشد معیارها و الگوهایش، آنها می شوند. اگر این معاشرین غیر از اهل بیت «علیهم السلام» باشند، شخص یا شخصیت نداشته و قصد ساختن شخصیتش با آن الگوها را دارد یا به تعبیر قرآن اراده عُلوّ دارد. حضرت می فرمایند: اگر این حس خودبرتربینی حتی در بند کفش باشد شخص به بهشت راه نمی یابد. کسی که شیفته خانواده آسمانی اش است نظر مردم و قضاوت ایشان برایش اهمیتی ندارد، و زندگی اش را متناسب با سبک زندگی ایشان می سازد. تا انسان طمعش را از نگاه دیگران نسبت به خودش برندارد امکان ندارد که راه به خانواده آسمانی پیدا کند. کسی که به مرحله بالا راه یافته با خدا و اهل بیت «علیهم السلام» شاد است و با آنها خلوت کرده و سخن بسیار دارد. انسان تا زمانی که در امور دنیایی در حال رقابت با دیگران است از خانواده آسمانی اش دور افتاده است. به ما آموخته اند که اینگونه دعا کنیم: «ان یبلّغنی المقام المحمود...»، «ان یجعلنی معکم فی الدنیا و الاخره» ولی ما دائماً دنیا را می خواهیم و باید بدانیم که هر خواسته ای و لو حلال، اگر ما را از خانواده آسمانی مان جدا کند شرّ است. «انّ من ازواجکم و اولادکم عدوّاً لکم»، «اموالکم و اولادکم فتنه...» کسی که دغدغه های حسی، خیالی، وهمی و عقلی، مشغله های او شده باشند فوق عقلش ضعیف می شود و علیرغم اینکه موفقیتهای دنیایی فراوانی هم دارد ولی مغلوب است زیرا مصداق «غالب بالشّر» است. هر موفقیتی باید با اذن خداوند باشد و الا منجر به شکست می شود. بعضی ها حاضرند برای دنیای بهتر دینشان را بفروشند مثلاً کسانی که برای گرفتن اقامت از کشورهای اروپایی مسیحی می شوند. بنابراین گناه یک ساختار ریاضی دارد که به حرکت صحیح ما از دنیا به برزخ، و از برزخ به قیامت و از آنجا به بعد لطمه می زند فلذا باید اول از گناه متنفر شویم. موضع ما نسبت به گناه هر چه باشد تعیین کننده قیمت ما و چگونگی آینده و آخرتمان می باشد.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
کلیدواژه ها:
آثار استاد