www.montazer.ir
یک‌شنبه 19 می 2024
شناسه مطلب: 811
زمان انتشار: 4 نوامبر 2014
خانواده آسمانی،جلسه 203 ، 92/03/16

خانواده آسمانی،جلسه 203 ، 92/03/16

از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی

با توجه به بررسی حمله های چهارگانه شیطان به این نتیجه رسیدیم که شیطان وجود پربرکتی داشته و بدون او در باشگاه دنیا به جایی نمی رسیم و زمین، بدون تضاد فلسفه خلقتش را از دست می دهد. دنیا از اسماء الهی بوده و پر خیر و برکت این مخلوقات الهی است. اهل بهشت حاضرند که تمام آنچه که دارند بدهند تا به زمین بازگردند، زیرا با توجه به زندگی دنیایی است که انسان می تواند عالی ترین درجات معنوی را طی کرده و تخلق به اخلاق الهی پیدا کند. البته اهل جهنم هم حسرت دنیا را می خورند. اما نوع حسرت بهشتیان متفاوت است. آنها در آنجا می فهمند که بلاهایی که نصیب شان شده، سختی ها و دعاهای برآورده نشده و ... چه قدر در ابعاد مختلف به نفع ایشان بوده است. در روایت آمده شخص بهشتی وقتی مقامات ناشی از دعاهای برآورده نشده اش را می بیند آرزو می کند که ای کاش خداوند هیچ خواسته ای را در دنیا به او نمی داد. درجاتی در بهشت وجود دارند که فقط با بیماری، سختی، محرومیت و مصیبت می توان به آنها رسید.

«ربّنا! اخواننا کنّا معهم فی الدنیا فبم فضّلتهم علینا» پروردگارا! ما با برادرانمان بودیم چرا آنها را بر ما فضیلت دادی؟ خداوند می فرمایند: شما برخوردار بودید و آنها در محرومیت بودند. تضادها و مشکلات دنیا باشگاه خلیفه الله شدن است. ذوق زدگی از نعمتهای دنیا خیلی بچه گانه است. بعضی ها با نعمتی از نعمتهای دنیا تا عرش می روند و با از دست آن تا قعر جهنم پیش می روند. ذوق زدگی از نعمت، و غصه خوردن از محرومیت هر دو بی فکری و بچه گانه است. اگر خدا نعمتی به انسان بدهد که نتواند از آن بهره برداری کند خیلی به ضررش تمام می شود.

خداوند نعمت پیامبر را به انسانها ارزانی داشت ولی از او بهره نبردند و خسران کردند. قران هم همینطور، «... یهدی به کثیراً و ما یُضِلُّ به إلا الفاسقین» چه بسا کسانی که قرآن یعنی نامه خداوند به بندگانش را در منزل داشته و نه می خوانند و نه از آن بهره ای می برند، در حالی که چه وقتهایی را برای کارهای بیهوده صرف می نمایند. چقدر بزرگان تلاش کرده اند و چه شهدایی در این راه تقدیم شده تا امروز قرآن به دست ما رسیده است. در این صورت است که قرآن ما را لعنت می کند. چه بسا کسانی که با همین نعمت قرآن، یا همسر خوب و سایر نعمتها جهنمی می شوند که در واقع مورد حمله راست شیطان واقع شده اند. گاهی شیطان توانایی ها و موفقیت های شخص را عامل انحراف او قرار می دهد.

کسی را که روی صراط است شیطان نمی تواند مورد حمله چپ (گناه کردن) قرار دهد فلذا از کمالات وی استفاده کرده و از سمت راست حمله می کند. بعضی ها را هوش، برخی را زیبایی و بعضی دیگر را تحصیلات و ... بیچاره می کند. متأسفانه بعضی ها را طلبگی و لباس روحانیت بیچاره شان می کند. در مسائل مالی خداوند می فرماید: کسانی که پول ذخیره می کنند خداوند آنها را به پیشانی و پهلویشان می چسباند. پول باید در جامعه به صورت قرض و انفاق در گردش باشد و الا ایجاد عفونت می کند. باید به وضع ایتام رسیدگی کرد. ایتام صرفاً کسانی نیستند که به لحاظ مالی فقیرند بلکه اینهمه یتیمهایی در دنیا هستند که از خانواده آسمانی شان دور افتاد اند باید هزینه کرد و دست ایشان را به دست خانواده شان رساند. هر کمالی ولو مثبت باشد اگر انسان را از انس با الله بازدارد خطرناک است. یکی از اساتید می فرمودند: اگر حتی قرآن خواندن حواستان را از خدا پرت می کند، نخوانید. هر کاری که انجام می دهیم باید منجر به پرواز شود و انس ما با غیب و آسمان را افزایش دهد. حضرت می فرمایند: کسی که هر روز انسش با آسمان بیشتر نمی شود بهتر است بمیرد. فرموند: کسی که دو روزش یکی است ضرر کرده و کسی که دیروزش بهتر از امروز است ملعون است. امام رضا «علیه السلام» می فرمایند: پستی یعنی که شخص دلخوشی ای داشته باشد که او را از الله غافل کند. عوامل غفلت ممکن است حسی، خیالی، وهمی و عقلی و حتی فوق عقلی باشد. گاهی کارهای خیر است که انسان را دچار غفلت از حقتعالی می کنند. از رفاقت فقط عشقش به درد می خورد اگر طمع به آن راه یابد ضایع شده است. میرزا می گفت: به خدا هم طمع نداشته باشیم یعنی عاشقانه دوستش داشته باشیم. در جوشن کبیر اسمائی از قبیل: «انیس»، «مونس»، «محبوب»، «طبیب»، «رفیق» و «شفیق» و ... آمده است.

در حمله سمت راست، کمالاتمان ما را بدبخت می کنند و شخص به گناه نکردن مغرور می شود. مشکل شیطان فحشای باطنی بود نه ظاهری، تکبر، حسادت و غرور، که اینها ناشی از مغرور شدن به عباداتش بود. به لحاظ عبادت به جایی رسیده بود که در زمره فرشتگان آورده شده: «... و اذ قلنا للملائکه...» در زیارت بعد از غسل زیارت، و ذکر استغفار و لا اله الا الله تا رسیدن به حرم و خواندن اذن دخول، بهترین زیارت، جامعه کبیره است و بعد از آن مقام دوم؛ «اللهمّ ان کانت ذنوبی قد اخلقت وجهی...» خدایا اگر گناهان من، رویم را زشت گردانیده تو روی زیبایت را از من برمگردان. پس از همه اینها «عالیه المضامین» را بخوانیم. (دعای بسیار مهمی است که پس از هر زیارتی اکیداً توصیه می گردد.) در انتهای دعای شریفه آمده: «اللهم ارزقنی عقلاً کاملاً و لُبّاً راجحاً...» (لُبّ) بالاتر از عقل است عقل ممکن است کاملاً ایمن نبوده و گرفتاری هایی هم داشته باشد. لُب خیلی از عقل قدرتمندتر است. فلذا قرآن هم درباره افراد خاص و بسیار قوی لقب «اولوالالباب» می دهد. «... و عزّاً باقیاً...» عزت پایدار مهم است. افرادی که خیلی محبوب می شوند این محبوبیت برای آنها خیلی خطرناک است. کسی که خیلی عزیز می شود باید تواضع بیشتری داشته باشد چون خیلی در معرض عُجب و سقوط است. اگر فرزندان استعداد ویژه دارند و در مراکز مخصوص به نخبگان و تیزهوشان تحصیل می کنند باید والدین در تربیت ویژه ایشان دقت کنند تا دچار عُجب و تکبر نگردند. دو دانشمند جوان هسته ای که زن و شوهر هم بودند علیرغم خدمت بزرگی که کرده بودند مورد بی مهری قرار گرفته و حتی حقوق دریافت نمی کردند ولی اصلاً ناراحت نشده و زحماتشان را وظیفه می دانستند. کسانی که خودشیفته می شوند نمی توانند نقش خود را به درستی ایفا کنند حتی در میان خانواده و به عنوان پدر یا مادر. مرحوم میرداماد که استاد صدرالمتألهین بودند، قائل به این بودند که کسی حکیم می باشد که خلع بدن برای او عادت شده باشد. (خلع بدن: قدرت طیّ الارض و تولید بدنهای متعدد) شاه عباس شنیده بود ایشان با مردم عادی حتی اراذل و اوباش معاشرت دارد به کنایه می گوید: شنیده ام بعضی بزرگان با اراذل و اوباش می گردند و او در پاسخ می گوید: من در میان ایشان هستم ولی بزرگی نمی بینیم! «... و قلباً زکیّاً...» (ادامه دعالی عالیه المضامین) قلب پاک، «... ادباً بارئاً...» ادب بالا. ادب یعنی نحوه رفتار با هر کس را دانستن. در ادامه می فرمایند: «واجعل ذالک کلّهُ لی و لا تجعلهُ علیّ» و همه اینها را به نفع من قرار بده نه به ضررم. در واقع حضرت، ظرفیت هر کدام از این تقاضاها را نیز از خدا طلب نموده اند. ممکن است انسان از ادب برخوردار باشد ولی به آن مغرور گردد. کسانی که در لشکر امیرالمومنین «علیه السلام» بودند از حضرت به خاطر خدماتشان چیزی طلب می کردند. کسی مانند مالک به درد حضرت می خورد که اگر امر می کردند بجنگ، می جنگید و اگر دستور عقب نشینی می دادند اطاعت می کرد. هوش، زیبایی، ثروت، تحصیلات، مقام، شهرت و عزت و ... اگر کنترل نشوند مانند قند، نمک و چربی اضافه است چنانچه کنترل شده آنها مفید و افزایشش درد سر است، موارد مذکور حتی اگر معنویت باشد در صورتی که کنترل نشوند خطرناک می باشد. به همین دلیل پیامبر «صلی الله علیه و آله» فرموند: اگر گناه نکنید من از بدتر از گناه درباره شما می ترسم. علامت شخص خودشیفته، ندیدن گناهان و اشتباهات گذشته اش است و انکسار و شکستگی ندارد.

در کوی ما شکسته دلی می خرند و بس                       بازار خودفروشان زان سوی دیگر است

استاد کاراته  ما می گفتند: از شاگردانم راضی نیستم اگر در خارج از باشگاه با کسی درگیر شوند. باید تواضع داشته باشند. بعضی شهداء پستهای بالایی داشتند ولی تا بعد از شهادتشان پدر و مادر، و همسرشان هم نمی دانستند که چه کاره هستند.

کسی که خودشیفته است نمی تواند با خدا و خانواده آسمانی اش انس بگیرد، زیرا آنها چنین شخصی را نمی پذیرند. اهل بیت «علیهم السلام» کسی را می پذیرند که مانند خودشان مهربان، بی توقع و دستگیر دیگران باشد. از مصادیق تواضع این است که مثلاً اگر اتومبیل خریدید و خواهرتان وسیله ندارد اورا هم همراه خود به سفر و زیارت و ... ببرید.

در حمله از عقب موارد گناهان و کدورتهای گذشته را توضیح دادیم. درباره شکستهای گذشته هم باید گفت: گاهی همین شکستها به نفع انسان است و باید عُرضه داشته باشیم که از آنها به نفع آینده استفاده کنیم. طلاق منطقی که اتفاق افتاده نباید چنان انسان را به هم بریزد که نتواند آینده اش را بسازد. البته باید توجه داشته باشیم که فقط 5% از طلاقها بجا هستند و 95% آنها ناشی از توهم می باشند. پیامبر «صلی الله علیه و آله» هم همسرشان را طلاق دادند گاهی ضرورت اقتضاء می کند. شیطان این امر را چنان برای شخص بزرگ می کند که او به شدت تضعیف می شود. گاهی دختر یا پسری دوران نامزدی، یا عقدی در گذشته داشته اند که مناسب نبوده و بهم خورده است و اتفاقاً کمالات لازم برای زندگی هم دارند همین شکست در گذشته باعث می شود که دیگران از ازدواج با آنها امتناع کنند که عمل بسیار ناپسندی است زیرا آنها گذشته ننگ آوری نداشتند. گاهی پدری معتاد بوده ولی دختر شایسته ای دارد اگر به عنوان اینکه پدرش مشکل داشته او را نپذیرند قطعاً با مورد اینچنینی در خانواده اش مواجه می گردد.

من کسی را می شناختم که پسرش را از ازدواج با دختری که اشکالش معتاد بودن پدرش بود، منصرف کرد ولی خودش در دام اعتیاد افتاد. شکستهای خودمان ودیگران نباید مانع از پیشرفتهای آینده و تصمیم گیری های درست گردد. هرگز گذشته کسی را به رخ او نکشید زیرا مبتلا خواهید شد. تا شاهد نقطه ضعفی در کسی شدیم یاد قاعده «هو انت» بیفتیم. هرطور که دوست داریم دیگران با ما رفتار کنند ما هم همانطور با دیگران رفتار کنیم. اگر دوست داریم دامادمان با دخترمان خوش رفتاری کند خودمان هم همانطور باشیم و همسرمان را نیازاریم و از طرفی پسرمان را هم همان گونه تربیت کنیم تا عروسمان هم در آسایش باشد. باید انصاف داشته باشیم و همیشه خودمان را جای طرف مقابل بگذاریم. ما برای امام زمانمان باید عاشقانه رفتار کنیم نه اینکه وقتی نوبت حضرت شد در حد کمک به یک فقیر پول بپردازیم. اگر قاعده «هُوَ انت» را رعایت کنیم از حمله های چهارگانه شیطان مصون خواهیم ماند. درباره خوردن مال یتیم قرآن می فرماید: خوردن آتش است. اگر این قاعده را رعایت نکنیم وقتی کلاهبرداری می کنیم خودمان را خیلی زرنگ می پنداریم غافل از اینکه باخته ایم و خیلی احمق و بیچاره ایم.

 

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed