مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی
گاهی نگاه ما به اهل بیت «علیهم السلام» به عنوان رهبران دین و وجودهای مقدس است که متناسب با رابطه با ایشان فعالیتهایی انجام میدهیم اعم از امور مادی، هنری، اجتماعی و ... ولی آنچه که مهمتر است شناخت جایگاه ایشان و نسبت فرزندی ما به آنها میباشد، و مهم هم همین است که بدانیم ما به دنیا متولد نشدهایم بلکه ما قبلاً وجود داشتیم و در دنیا به بدن تعلق گرفتیم و سابقاً در نزدیکترین و شبیهترین حالت به خدا بودیم و نزد او زندگی میکردیم و بعد از این هم به جایگاه سابق باز میگردیم؛
«أن یجعلنی معکم فی الدنیا و الأخره» ما نباید اهل بیت «علیهم السلام» را در حاشیه زندگی و گوشه ذهنمان جای دهیم زیرا در این صورت روزه ضیافت الهی نیست و در آن ملاقاتی صورت نمیگیرد و فقط دهان را از خوردن و آشامیدن باز میداریم.
زیارت خانه خدا هم تماس با خانه کعبه است نه با خدا؛
«... و مِن الناس مَن یعبد الله علی حرفٍ...» (حج/11) بعضی از انسانها خدا را در گوشهای قرار دادهاند.... خدا باید در متن زندگی ما حضور داشتهباشد. هنرمندی که خداوند در متن زندگی او حضور دارد به هیچ وجه هنرش را آلوده نمیکند. بعضی از بزرگان در قدیم بدون وضو به ساز دست نمیزدند. الان هم برخی فیلمبرداران، با وضو شروع به کار میکنند و این کار را عبادت میدانند و به عشق خدا این کار هنری را انجام میدهند.
اینکه یک خانم و یا آقا برای یکدیگر هدیه تهیه کنند یک امر است ولی اینکه به عشق یکدیگر کار هنری مانند بافتن یک شال و یا ترسیم یک تابلو را انجام میدهند امر دیگری است.
حضور «الله» در زندگی، یعنی حضور او در همه انتخابها، ارتباطات، افکار و رفتار. اما متأسفانه سبک زندگی غالب افراد براساس آداب و رسوم و تقلید است و در گوشه زندگیشان هم خدا و پیامبری است که باید بعضی کارهایشان، مربوط به ایشان شود. در صورتی که آنها اصل و ریشه ما بوده و باید در متن زندگیمان حضور داشتهباشند؛ «بابی انتم و امی و اهلی و مالی و اسرتی» پدر و مادر، اهل و دارایی و خانوادهام به فدای شما باد.
وقتی همه فعالیتهای ما در جهت حضور در میان خانواده اصلیمان صورت بگیرد. نتیجهاش منزلت حقیقی در نزد پروردگار است.
امام حسین «علیه السلام» میفرمایند: «مَن أحبّ أن یعلم ماله عندالله فلیعلم مالله عنده» گاهی سبک زندگی ما به گونهای است که الله را وارد زندگی خود میکنیم ولی گاهی دنیا را به زندگیمان وارد میکنیم. «قل إنّ صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین» بگو نماز و عبادت و حیات و مماتم مال خداست. ماهیت ما «عبد بودن» است. عبودیت ما را به کمال میرساند. اینکه میفرمایند: «ما خلقت الجنّ و الإنس إلا لیعبدون» عبادت یعنی تربیت شدن زیر نظر مربی، که ما میتوانیم در اثر تربیت کمالات مربی را تحصیل کنیم و این در سایه معرفت و عمل است.
در بین شاگردان کسی به استاد شبیهتر میشود که بیشتر حرف شنوی و اطاعت داشتهباشد. عبودیت با عبادت فرق دارد و چه بسا افرادی که صورت را انجام داده و عبادت میکنند ولی پیروی ندارند و چه بسا افرادی که عبودیت را فدای عبادت میکنند. همینها هستند که از دستورات مراجع خود سرپیچی میکنند و کار خودشان را انجام میدهند.
رسیدن به کمال مطلق، به سبک نیاز دارد. چه بسا کسانی که مایلند به موقعیتها و عناوینی دست یابند که سبک آنها را رعایت نمیکنند. بعضی زن و شوهرها دوست دارند که زندگی خوب و شیرینی داشتهباشند ولی وقتی به آنها برنامه میدهیم در انجام آن سهلانگاری میکنند. «عاشق الله شدن» سبک ویژه میطلبد.
باید همه رفتارها و انتخابها و افکار و ... براساس دستورالعمل ویژه باشد. مشکل جامعه جهانی این است که متخصص معصوم و الله در متن زندگی انسان حضور ندارد. کسی که اعتقاد به حیات جاودانه دارد و اینکه نحوه زندگی دنیایی، آن را میسازد؛ علمیترین روش را بر میگزیند و علم را از خدا دریافت میکند: «قل إنّما العلمُ عندالله...» (ملک/26) نه از فلان نویسنده و دکتر و پروفسور و ... . سبک زندگی را باید از متخصص دریافت نماییم.
رساله باید در متن زندگی ما باشد اگر ما رساله را بعنوان فقه اصغر، اخلاق یا فقه اوسط و عقاید یا فقه اکبر را کنار بگذاریم حیوانی بیش نیستیم. ازدواج، کار و تلاش و زندگی اجتماعی، مقام و قدرت و ... همهاش حیوانی است. حیات انسانی یا فوق عقلانی فقط در سایه اطاعت از خدا و خانواده آسمانی ماست: «یا ایها الذین آمنوا استجیبوالله و للرسول إذا دعاکم لما یحییکم...» (انفال/24) ای کسانی که ایمان آوردهاید خدا و رسول را اجابت کنید در آنچه که شما را دعوت میکنند به آنچه که شما را زنده میکند.
ما باید پیام خدا را برای رسیدن به حیات طیبه دریافت و به آن عمل نماییم. فقط در سایه حیات انسانی شخص به شادی و آرامش میرسد. قیمت انسان به زندگی انسانیاش است.
استفاده از بهشت، توانایی ویژه میطلبد. مرحوم میرزا که برزخ را مشاهده کردهبودند میفرمودند: دنیا یک ده میلیاردم برزخ است. برای مثال برای دیدن و بوییدن گلی که ده میلیارد برابر گل دنیاست حتماً باید توانایی ویژه کسب کرد. «رب» یعنی «مالک مدبر» یعنی کسی که ما خودمان را در اختیارش قرار میدهیم تا ما را تربیت کند؛ لذا باید تسلیم محض شویم و اجازه بدهیم هر رنگی خواست به ما بزند که رنگ خدا بهترین رنگهاست «... و مَن أحسن مِن الله صبغه...» (بقره/138) چه کسی رنگش از خدا بهتر است؟
کسی که در مقابل مربی مقاومت کند روز به روز محرومتر و بیکمالتر میشود.
انسان باید خودش را وقف دین خدا کند یعنی همه شرایط زندگیاش را با رضای خدا منطبق کند. دین، طبیعت را حذف نمیکند بلکه آن را به رنگ فطرت در میآورد و از دل طبیعت، انسانهای کامل بیرون میآیند. باید خدا و رسول را در زندگی حیوانی اطاعت کنیم تا به حیات طیبه برسیم. خدا افرادی را پیرامون ما قرار داده که هر کاری دلشان میخواهند انجام میدهند ولی ما باید مطابق آنچه خدا و معصوم فرمودهاند رفتار کرده و مقابله نکنیم. همه گرفتاریهای ما امتحان هستند تا ما رشد کنیم؛ «و لنبلونّکم بشیءٍ مِّن الخَوف و الجوع ونقص مِّن الأموال والأنفس و الثمرات و بشّر الصابرین».(بقره/155)
هرقدر تمرینها مشکلتر شود قدرت شاگرد بیشتر میشود. هرقدر هم شاگرد قویتر باشد امتحانات و تمرینها سختتر میگردد. ما از خدا میخواهیم در هیچ زمینهای به ما سختی ندهد ولی خدا ما را در زمینه همین چیزهایی که دوست داریم امتحان میکند. «لن تنالوا البرّ حتّی تنفقوا مما تحبّون» (آل عمران/92)
هابیل بهترین چیزی که داشت به خدا هدیه کرد و برعکس قابیل، بدترین چیزش را در راه خدا داد. خداوند درباره عزیزترین کسش به موسی «علیه السلام» فرمود: کسی که هر وقت چیزی را که دوست دارد از او گرفتم با من درگیر نشود.
خداوند نیازی به ما ندارد ولی میخواهد ما خرج کردن برای او را یاد بگیریم. خیلیها حاضر نیستند خدا در سبک زندگی آنها دخالت داشتهباشد و فقط در حاشیه بماند و یک سلسله عبادات را هم حاضرند انجام دهند. در حین انجام عبادت هم ناراحتند و مایلند که نماز زودتر تمام شود، حج زود به پایان رسیده و هنگام روزه خشمگین هستند. ما آن اندازه که دغدغههای بخش حیوانی را داریم در مورد بخش انسانی نگران نیستیم. اگر خدا نماز را واجب نکردهبود واقعاً چند نفر میخواندند؟ درباره نماز شب فرمودهاند: همه خیرات دنیایی و آخرتی در آن نهفته است در حالی که واجب نیست، در حال حاضر چند نفر میخوانند؟
در زیارت حضرت معصومه «سلام الله علیها» عرض میکنیم: «عرّف الله بیننا و بینکم فی الجنّه...» خدا در بهشت ما را به یکدیگر معرفی کند... «و لا تسلب منّی ما انا فیه...» و این توفیق را از ما نگیر.
در زیارت امام حسین «علیه السلام» هم میگوییم: «... و لا جعله الله آخر العهد منّی لزیارتکم...» این آخرین زیارت من نباشد. روزی، فقط دنیایی نیست. روزیِ اصلی ما میزان زندگی با خانواده آسمانیمان است. نباید فقط برای نیازهایمان با اهل بیت رابطه داشتهباشیم بلکه ما به این رابطه نیاز داشته و عبادت و ذکر و مناجات با خدا و خدمت به معصومین «علیهم السلام» و ... روزی ما هستند.
«... أسئل الله أن یرزقنی طلب ثاری...»، «... أسئل الله أن یجعلنی معکم فی الدنیا و الاخره» چه کسانی اینها را حقیقتاً روزی میدانند. زندگیِ طیب، روزیهایش با روزیهای دنیایی فرق میکند، حرم رفتن، نماز خواندن و قرآن خواندن و ... روزیهای حقیقی هستند. اینها آینههایی هستند که ما میتوانیم حیات حقیقی و انسانی خود را ارزیابی کنیم.
آیا ما معنی «رزق کریم» را میدانیم. رزقی که توشه آخرت ماست، بسیار مهم است. علی «علیه السلام» میفرمایند: «آه، آه، مِن قله الزّاد و طول الطریق» در قرآن و کلام معصوم «علیه السلام» تأکید شده که تا میتوانیم توشه برگیریم. «من جاء بالحسنه فله عشر أمثالها...» (انعام/160) البته باید مواظب باشیم که توشهمان را با زودرنجی و بداخلاقی و بیصبری از بین نبریم. کسی که حسود، بدبین و بداخلاق است اگر ببیند که میلیاردها نعمت بهشتی خود را به آتش میکشد حتماً تجدید نظر میکند. خلاصه کلام اینکه اهل بیت «علیهم السلام» باید در متن زندگی ما باشند تا ما هم جزء سران و بزرگان آخرت شویم. سیادت و بزرگی و ثروت را به بلندای ابدیت بخواهیم.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
کلیدواژه ها:
آثار استاد