مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی
ما باید دائماً روابطمان را با خانواده آسمانی ارزیابی کنیم زیرا ملاک بسیار مهمی در حرکت ما به سوی آخرت میباشد. مسیری را که طی میکنیم، نمیتوانیم بازگردیم و جبران نماییم و اگر درست حرکت ننماییم، حسرت بینهایتی گریبان ما را خواهد گرفت و کاری از دستمان برنخواهد آمد؛
«... ربّ ارجعون لعلّی أعمل صالحاً فیما ترکت...» (مؤمنون/99-100) پروردگارا مرا باز گردان تا عمل صالح انجام دهم در آنچه که ترک گفتم... پاسخ میرسد: «... کلا إنّها کلمه هو قائلُها....» (مؤمنون/100) هرگز! این (صرفاً) سخنی است که او میگوید...
خدا در دنیا خطراتی را از ما برطرف کرده که هر کدام میتوانستند برای ما هشدار و حیات دوباره باشند ولی ما بیتوجهی میکنیم؛ در هر خوابی مرگ و در هر بیداری حیات مجدد و فرصت دوباره را تجربه مینماییم. ما از خواب به اذن الهی بیدار میشویم. چه بسا که انسانها این فرصتهای دوباره را ضایع میکند. شخصی سرطان گرفتهبود و دعا کرد که شفا بگیرد تا عمل صالح انجام دهد؛ ایشان میگفت: بعد از اجابت دعایش، هر روز از خدا دورتر میشد به نحوی که آرزو میکرد کاش با سرطانش مردهبود.
انسان در زمان حیاتش باید میزان شباهتش به خانواده حقیقیاش ارزیابی نماید. «مَن أحبّ أن یعلم ماله عندالله فلیعلم مالله عنده الخبر».
انسان هر قدر در خیالش با خدا و اهل بیت «علیهم السلام» عشقبازی کند علامت این است که به ایشان نزدیک، و با آنها انس دارد. کمتر کسی است که شوق نماز و نماز شب و ... را داشتهباشد. خوشا به حال کسانی که با شنیدن نام ائمه «علیهم السلام» و مسجد و حسینیه و سایر مقدسات مشتاق و بیقرار گردند. اما کسانی که احساس کسالت میکنند هنوز انس نگرفتهاند. بعضیها برای امور مادی به حدی شوق دارند که ممکن است خواب به چشمشان نیامده و بیتاب شوند اعم از پول و طلا و مدرک تحصیلی، که اگر بُعد مدرک تحصیلی علمیاش را در نظر بگیریم کمال عقلی و اگر مدرک آن لحاظ شود کمال وهمی محسوب میگردد. در ادبیات و فرهنگ کشورها برای رسیدن به معشوق زمینی چه ماجراهایی که وجود ندارند. بعضیها وقت میگذارند و قسمتهای زیادی از یک عشق افسانهای را نگاه میکنند که آیا این عاشق و معشوق خیالی به یکدیگر میرسند یا نه. چه کسانی که با حالات مختلف بازیگران فیلم و سریال، غمگین شده و میگریند و یا شاد شده و به شوق میآیند.
از خیالی جنگشان و صلحشان از خیالی ننگشان و نامشان
بعضیها به دلایل بسیار واهی به حسادت و کینهورزی و بداخلاقی میافتند در صورتی که جایگاه انسان خیلی متعالی و رفیع است:
تو را ز کنگره عرش میزنند سفیر ندانمت که در این دامگه از چه افتادست
فقط یک عشق است که حقیقی بوده و انسان را به اوج پرواز میرساند؛ قرآن کسی را که «الله» معشوق حقیقیاش نیست را طبیعی نمیداند. «لا اله الا الله» کسی که اهل تلاش برای خانواده آسمانیاش نیست حتماً عاشق ایشان نیست. قرآن معشوق حقیقی انسان را «الله»، «اهل بیت علیهم السلام» و جهاد، معرفی مینماید. جهاد یعنی تلاش برای رسیدن به معشوق. ما نباید اجازه بدهیم که نفس دائماً با سفارشهایی که میدهد وقت و انرژی ما را تلف کند. انسانهای هوسباز حتی خواب پرواز به آسمان را نمیبینند چه رسد به آنکه پرواز کنند و عمرشان را در رسیدن به کمالات حسی، خیالی و وهمی صرف مینمایند، هر قدر آسمان در نزد ما قیمت دارد ما هم در آسمان قیمت داریم.
رفتن به آسمان معرفت میطلبد و آن اینکه که اصل و حقیقت ما به خدا تعلق داشته و به نزد او هم خواهد رفت «إنا لله و إنا إلیه راجعون». امام سجاد «علیه السلام» در آخر یکی از دعاهایشان میفرمایند: «و انّا لک» ما، مالِ تو هستیم. پس فقط باید با او باشیم؛
یاد ما کن یاد دیگر کس نکن یاد گل کن یاد خار و خس مکن
ولی متأسفانه بسیاری از ما برای هر چیز و هر کس وقت میگذاریم و حوصله و خلوت داریم جز خدا، کسی که بفهمد برای خداست هیچ چیز نمیتواند او را اذیت کند. «الذین إذا أصابتهم مصیبه قالوا إنا لله و إنا إلیه راجعون» لذا مؤمن حقیقی همیشه شاد است. انسان اول باید در خیال عشقبازی کند سپس براساس آرزوهایش به عمل بپردازد. چه بسا کسانی که نماز خوانده و به زیارت رفته و سایر مسائل عبادی را انجام میدهند ولی با آنها عشق نمیکنند. «اله» یعنی آنچه که انسان را شیدا میکند و از فراقش دلتنگی میکند:
زان شبی که وعده کردی روز وصل روز و شب را میشمارم روز و شب
کمتر کسی است که از آمدن ماه مبارک رمضان خوشحال شود که زمان کاهش رسیدگی به کمالات پایین، و فرصت خلوت با معشوق و عشقبازی فراهم شدهاست.
«جهاد» تلاش مقدس برای رسیدن به معشوق است.
در مورد عمل باید چند نکته را در نظر بگیریم. اولاً عمل باید با هدف تناسب داشتهباشد. خواسته انسان تا قلبی نشود و دل نخواهد، در خارج تحقق پیدا نمیکند. اگر عقل و ذهن قانع شوند اتفاقی نمیافتد باید دل بخواهد.
ما باید دلتنگ خدا و اهل بیت «علیهم السلام» باشیم و از خلوت با آنها لذت ببریم، ما باید با قرآن مست شویم در صورتی که بعضیها از زبان قرآن بیزارند.
صداقت خیلی مهم است لذا در زیارت عاشورا ما دوبار از ثبات قدم صدق سخن گفته و آن را تقاضا میکنیم. برای رسیدن به مقام ایشان باید صداقت داشتهباشیم.
دوستداران اهل بیت «علیهم السلام» دو دستهاند: یک عده خلوتهای خدماتی دارند و یک عده خلوتهای عاشقانه و قلبی. دسته اول هر گونه خدمتی از دستشان برآید دریغ نمیکنند ولی ممکن است دلشان درگیر نشود و در بهشت هم از نعمتهای آنجا برخوردار میشود. این رابطه معامله بوده و تجاری است. باید در خدمت به ایشان با دل وارد شویم. البته کسانی که از مال خود برای اهل بیت «علیهم السلام» میگذرند بسیار شریف و بزرگ و با معرفتند ولی اینکه انگیزه اولیه، عشق باشد و انسان را به عمل وادارد چیز دیگری است. قبل از اینکه خدماتمان را وقف اهل بیت «علیهم السلام» کنیم، خودمان را به ایشان بدهیم.
بعضیها فقط وظیفهشان در برابر خانواده را بُعد مادی میدانند لذا حاضرند ماهها در خارج از کشور باشند و هر چند ماه یکبار سری به خانواده زده و نیازهای ایشان را از حیث مالی برطرف کنند و اساساً با نیازهای عاطفی و معنوی خانواده کاری ندارند. بعضی فرزندان هم فقط هنگام نیاز مالی با والدین کار دارند و به سراغشان میآیند؛ ولی زمان بهرهبرداری از امکانات مالی و سفر و تفریح به والدین اهمیت نمیدهند و فقط با زن و فرزندشان خوش میگذراند. این افراد نه تنها نسبت به والدین بلکه نسبت به خانواده خود نیز ظلم میکنند.
خدا و اهل بیت «علیهم السلام» به کمک ما نیاز ندارندو اموال ما را خودشان به ما دادهاند: «... و بیُمنه رزق الوری...» رزق از امام معصوم «علیه السلام» به همه مردم میرسد اعم از رزق مادی، خیالی و ... در واقع آنهایی که پاک و طیب هستند از جانب امام میباشند. اینکه ما فکر کنیم پولی داریم و برای ایشان هزینه میکنیم سخن بیهودهای است. «... و ممّا رزقناهم ینفقون» کسانی که مانع هزینه کردن برای امام زمان «عجل الله تعالی فرجه الشریف» میشوند چه قدر سقوط کردهاند. قبل از خدمت به ایشان اول باید دلمان را به ایشان بدهیم. «إنّ الله اشتری مِن المؤمنین أنفسهم و أموالهم و بأنّ لهم الجنّه...» (توبه/111) خداوند از آنِ کسی است که خودش را به خدا بدهد.
زیبایی اصحاب عاشورا این بود که خودشان را به امام حسین «علیه السلام» فروختند و دغدغهشان: «أن یبلغنی المقام المحمود» بودهاست. در نظر بگیرید که از کمالات حسی، خیالی، وهمی و عقلی و فوق عقلی کدام یک را به خدا میدهید خدا همان را به شما میدهد.
کسی که با خدا عاشقی کند خداوند به او عشق میورزد؛ «... من عشقنی عشقته...» و این همان اتحاد عشق، عاشق و معشوق است. امام «علیه السلام» میفرماید: روز قیامت صحنهای است که میبینم یکی از شیعیان در حال افتادن در جهنم است و میگویم: سلمان! ابوذر! و ... او را بگیرید. در روایت آمده: روز قیامت وقتی برخی جهنمی میشوند سلمان و ابوذر از خدا میخواهند که از ثوابهای ایشان کم کرده و به آنها بدهد تا جهنم نروند. در صورتی که قرآن میفرماید: «و لا تزروا وازره وزر اخری» کسی بار گناه کسی را تحمل نمیکند. سلمان و ابوذر به حدی از عملشان به دیگران میبخشند که چیزی برای خودشان باقی نمیماند و تمام لذتشان در این است که خودشان را خالی از عمل کنند و خودشان باشند و خدا، «... قل إنّ صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین»
در روایت آمده: حداقل تعدادی را که مؤمن میتواند شفاعت کند سی نفر است و این نشاندهنده حرمت مؤمن است. وقتی شفاعت به پایان رسید خداوند خودش وارد عمل شده، و زمانی که این شفیعان خالی از اعمال خیر میگردند با اهل بیت «علیهم السلام» یکی میشوند و به بهشت میروند. افرادی به این درجه رسیده و از حساب و کتاب خارج میشوند که در دنیا بیحساب و کتاب برای اهل بیت «علیهم السلام» فعالیت کرده و مال و جان و قلم و آبروی خود را بذل کردهاند. چنانچه که در محیط خانواده پدر بر سر افراد خانواده منت نمیگذارد و یا بسیار ناشایست است که زن خدماتش در خانه را به رخ دیگران بکشد.
افراد خالص تمام دغدغهشان، دغدغه خدا و اهل بیت «علیهم السلام» است که مبادا شیعهای به جهنم برود. این اشخاص در دنیا هم اینگونه بودهاند. «... اللهم إنا نرغب إلیک فی دوله کریمه تعزّ بها الإسلام و أهله و تذلّ بها النفاق و أهله و تجعلنا فیها مِن الدعاه إلی طاعتک...». چنین افرادی موقف و جایگاه دارند و خودشان «اسم الله» هستند. ولی بعضی از ما با شنیدن این سخنان هم به هوس نمیافتیم. ما تا معشوق اصلیمان را باور نکنیم گرفتار جهنم دنیا هستیم.
بسیاری از مؤمنان خیلی انسانهای خوبی هستند و در قیامت بهشت هم میروند ولی با خانواده اصلیشان نیستند. در صورتی که ما از ایشان میخواهیم: «أن یجعلنی معکم فی الدنیا والاخره» ما باید در دنیا با ایشان زندگی کرده و روابطمان را گرم کنیم. باید التماس و چاپلوسی کرده و هزینه کنیم تا ما را راه بدهند. باید همان طور که به خانواده زمینی تعلق داریم به خانوادهآسمانیمان تعلق پیدا کنیم. کسی خدمت حضرت عرض کرد: نمیدانم چرا ناگهان دچار دلگرفتگی شدم. حضرت فرمود: آن موقع من دلم گرفته بود که تو دلت گرفت. ما باید تمرین کنیم که پول، آبرو، قلم و ... خود را برای ایشان هزینه کنیم و در برطرف کردن موانع ظهور تلاش کنیم. راه برای همه ما باز است فقط باید شروع کنیم.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
کلیدواژه ها:
آثار استاد