مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی
در این جلسه شعر مرحوم فیض را ادامه میدهیم:
اگر در پرده دارد یار طرز مهربانی را من از عشقش انیس مهربانی کردهام پیدا
مسئله در پرده بودن طرز مهربانی خداوند، موضوع مهمی است که حکایت از مهربانیهای پنهان خداوند با بندهاش دارد.
گاهی پدر و مادر، مربی و استاد، روشهایی را با فرزند و متربی و شاگردشان در جهت رشد و پرورش او بر میگزینند که با میل ایشان سازگار نبوده و مخالفت میکنند. بچه تمایل به بازیگوشی و تنبلی دارد ولی والدین سعادت او را در نظر گرفته و واکسن زدن، درس خواندن و ... را به او تحمیل میکنند. در حال حاضر ما کمالاتمان را مدیون کسانی هستیم که در حق ما لطف کرده و ما را وادار به کسب کمالات نمودهاند. انسان به خاطر میل به تنبلی نمیخواهد تحت روش، عبودیت و فرمانبرداری برود. چه بسا، بسیاری افراد آموزشها و کسب مهارتها و هنرهایی را آغاز میکنند ولی آن را به پایان نمیرسانند و از اینکه دیگران ایشان را ملزوم کنند خوششان نمیآید در صورتی که برای آنها مفید است؛ «عسی أن تکرهوا شیئاً و هو خیرلکم» خداوند قرار است به هر یک از انسانها فرمانروایی به اندازه همه دنیا بدهد، برای چنین سلطنتی ما باید در دنیا مورد تربیت رب قرار بگیریم.
انسان در بهشت هر چه را که اراده کند خلق خواهد نمود بنابراین باید قدرت مدیریت داشته باشد. ما در دنیا باید اسمهای خدا را دریافت کنیم؛ «کریم، عفوّ، غفور، مرتاح، جواد و رحمن و رحیم...» برای رسیدن به این اسماء باید تضاد در محیط وجود داشته باشد. مثلاً ما باید چیزی در اختیار داشته باشیم و در عین حال، دیگری به آن نیاز داشته باشد و ما از آن بگذریم تا با چنین تمرینهایی جود و کرامت را تجربیه، و اسماء آنها را دریافت کنیم. خداوند برای ترغیب انسان، خودش را طرف ما قرار میدهد: «من ذا الذی یقرض الله قرضاً حسناً فیضاعفه...»
باید توجه داشته باشیم در هر خیری که به دیگران میرسانیم در واقع با خدا مواجه هستیم.
وقتی کسی ما را میرنجاند و ما نمیرنجیم مظهر نام «صبّار» میشویم کسی که میرنجد کوچک است و خودش را شناخته است. ما خوار و کوچک نیستیم و باید عظمت حقیقت خود را باور کنیم. البته کسی که جسارت کرده هم کار خوبی نکرده ولی ما نباید احساس حقارت کنیم. ما آن قدر بزرگیم که به ما آموختهاند بگوییم: «... ان یجعلنی معکم فی الدنیا و الاخره» هر چند ما را در دنیا که پایینترین مرتبه وجود است قرار داده: «لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم* ثمّ رددناه اسفل السافلین» (تین/4و 5) اما باید توجه کنیم که ما با عزت و شکوه و همراه خانواده آسمانیمان به زمین آمدیم.
والدین زمینی ما واسطه به وجود آمدن بدن ما هستند ولی ما ذاتاً فرزند اهل بیت «علیهمالسلام» هستیم و قیمتمان خیلی بالاست. باشگاه محل ضربه دیدن و کتک خوردن و در نتیجه قوی شدن است. روح هم همین طور است باید ضربه و شلاق بخورد تا بزرگ شود؛ «... و لنبلونّکم بشیءٍ مِّن الخوف و الجوع و نقصٍ مِّن الأموال و الأنفس و الثّمرات و بشّرالصابرین...» (بقره/155) باید ما را اذیت کنند تا با تغافل و تجاهل بزرگ شویم. امیرالمؤمنین «علیهالسلام» نصف شخصیت عاقل را تحمل و نصف دیگر را تغافل میدانند.
«نفس ما قبر ماست» از وضعیت نفس خود چگونگی قبرمان قابل تشخیص است. اگر همین حالا با اهل بیت «علیهمالسلام» هستیم میتوان پیشبینی کرد که ایشان در قبر ما حضور خواهند داشت. اگر نفس ما پر از حساسیت و کینه باشد، قبرمان پر از مار و عقرب و ... خواهد بود. تا زمانی که متوجه نگردیم در باشگاه هستیم و دیگران را حریف تمرینی ندانیم و آنها را جدی نگیریم بهشتی نمیشویم و به شادی و آرامش نخواهیم رسید.
مهربانی پدر و مادر گاهی به صورت بوسه و نوازش است و گاهی در قالب سختیهای درمان مانند تزریق آمپول و تیغ جراحی و ... در صورت اول واضح است و در صورت دوم مخفی و پنهان است. حتی به صورت سیلی زدن و محدودیتهای مختلف، همگی از مقتضیات محبت میباشد. کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَنَبْلُوکُم بِالشَّرِّ وَالْخَیْرِ فِتْنَةً وَإِلَیْنَا تُرْجَعُونَ
عاشقم بر لطف و بر قهرش به جدّ ای عجب من عاشق این هر دو ضدّ
حضرت میفرمایند: چقدر عجیب است که خدا هر کاری با مؤمن میکند به نفعش است. «...و نبلوکم بالشّرّ و والخیر فتنه...» (انبیا/35) شما را با خیر و شر آزمایش میکنیم. کسی که نسبت به کارهای خدا غضبناک است نمیتواند به خدا نزدیک شود. دنیا خانه تضاد است و محل برخورد میلهای حیوانی با میلهای عقلانی و فوق عقلانی. کسی که میخواهد تا ابدیت با خانواده آسمانیاش باشد باید در ترجیح میل فوق عقل، موفق عمل کند. مربی ما «الله» و «اهل بیت» «علیهمالسلام»، و باشگاهمان هم خداست و باید تمرین بندگی یعنی تربیت و بزرگ شدن بنماییم. هر عنوان و کمالی مستلزم تمرینهای زیاد یعنی بندگی است و فرمان برداری. ما باید تکلیف خودمان را روشن کنیم که میخواهیم بزرگ شویم یا نه.
«توحید یعنی فقط خدا معشوق حقیقی است و میتواند ما را اشباع کند و به ما قدرت و عزت دهد و ما نباید در زمین دنبال عزت بگردیم. خداوند ما را بین عشق خود و بندگانش مخیر میکند تا ما را بیازماید که کدام را انتخاب میکنیم. تحویل گرفتن اهل زمین اهمیتی ندارد مهم این است که در آسمان ما را تحویل بگیرند و فاطمه زهرا «سلام الله علیها» برای ما مادری کند که عاطفهاش بینهایت از مادران زمینی بالاتر است. خداوند به ما قدرت داده ولی ما بلد نیستیم استفاده کنیم. مخصوصاً خدا دیگران را با ما تندخو میکند تا قدرت ما را افزایش دهد:
خلق را با تو بد و بدخو کند تا تو را یکباره دل آن سو کند
خدا بسیاری از انبیاء را یتیم میکند تا یاد بگیرند با خدا بزرگ شوند نه زیر دست پدر و مادر. ما بیکس نیستیم. ما با همه کسمان که خدا و معصومین «علیهمالسلام» هستند پایین آمدهایم. باید با اینها شاد باشیم و لو بعضی از تعلقاتمان را هم از دست بدهیم. ما قرار نیست از زمین تغذیه شویم. «لا حول و لا قوه الا بالله» «لا مؤثر فی الوجود الا الله» «لا حبیب الا هو»
خداوند شرایط سخت انواع آزمایش را ایجاد میکند تا ببیند ما میتوانیم با داشتن و او شاد و آرام باشیم یا نه. درباره جهادگران میفرماید: «... و الذین قال لهم الناس إن الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم إیمانا...» (آل عمران/173) هنگامی که به ایشان گفته میشود مردم علیه شما جمع شدهاند ایمانشان افزایش مییابد.
در زمان دفاع مقدس، این معجزه رخ داد مانند اصحاب عاشورا. همه چیز را زیبا دیدند: «.. و ما رأیت إلاّ جمیلا» «قال الذین یظنّون أنّهم مّلاقوا الله کَم مِّن فئه قلیله غلبت فئه کثیره بإذن الله...» (در پاسخ کسانی که تعداد دشمنان را زیاد اعلام کردند) گفتند کسانی که میدانستند با پروردگارشان ملاقات میکنند، گفتند: چه بسا گروه کوچکی که بر گروه بزرگ پیروز شدند البته به اذن پروردگار. در جای دیگر از سه هزار فرشته و پنج هزار فرشته سخن گفته که به کمک جهادگران فرستاده است.
وقتی قرار است با شهادت به نزد خدا برویم از چه چیزی بترسیم؟ خداوند عمداً سرپرست بعضیها را از آنها میگیرد تا به همه بفهماند که روزیدهنده خداست و هر کس را بخواهد وسیله رساندن آن قرار میدهد.
شبیه خدا شدن نیاز به تراشیده شدن دارد. خداوند انسان را از «طین لازب» یعنی ماده چسبیده خلق کرده، منی نجس انسان در رحم مادر با تخمک او لقاح یافته و ملائکه روی آن کلی کار میکنند تا انسان زیبا به وجود بیاید، ما هم باید در برخورد با تضادها شکل مناسب بگیریم. این تراش دادنها عین مهربانی است.
خداوند بلاها را در هالهای از نعمت به سوی بنده میفرستد زیرا قصد آمادگی ما برای حیات جاودانی به بهترین شکل را دارد. کسی که مفهوم طرز مهربانی خدا را بفهمد وجودش سرشار از عشق به خدا میشود و دچار حسادت، کینه، تندخویی، رنجیدن و رنجاندن و ... نمیگردد. کسی که ممکن است گناه بکند ولی به خدا دلخوش است بهتر است از کسی که گناه نمیکند و از خدا ناامید و غمزدهاست. کسی که میتواند در حوادث، «این نیز بگذرد» را بگوید و مشتاق ملحق شدن به خانواده آسمانیاش باشد، خدا و اهل بیت «علیهمالسلام» دریایی از گناه او را اصلاً نمیبیند.
چه دلنشین است که انسان صبح چشم بگشاید و به خدا و معصومین «علیهمالسلام» سلام عرض کند؛ این نشانه صمیمیت و ابراز دلتنگی و اشتیاق به دیدار است. در دیدار برادران ایمانی هم شایسته است هر بار با هم ملاقات میکنیم سلام کنیم ولو پی در پی؛ «... إلاّ قیلاً سلاماً سلاما» مرحوم آشیخ مجتبی بعد از نماز به هر کدام از معصومین که سلام میکردند با آنها گرم صحبت هم میشدند. ما باید باور کنیم که ایشان هر لحظه رو در روی ما هستند و هر وقت اراده کنیم میتوانیم به آنها سلام کرده و سخن بگوییم؛ «والله» که آنها شنیده و پاسخ میدهند. با فرشتگان و شهدا هم میتوانیم رابطه برقرار کنیم. برای خوشنودی آسمانیها میتوان صلوات فرستاد و از آن بالاتر صلوات را برای خوشنودی خدا هم میتوان فرستاد. ما باید عرضه خنداندن خدا را داشته باشیم خدا حقیقتاً میخندد همانطور که متأسف و ناراحت میشود؛ «فلمّا آسفوانا انتقمنا...» ما را به تأسف واداشتند و ما انتقام گرفتیم. ممکن است ما با گناه خدا را ناراحت کنیم ولی میتوانیم با کار خیر جبران کنیم؛ «إنّ الحسنات یذهبنّ السّیئات» خداوند ما را توانمند کرده، نه عاجز و ذلیل. امام علی «علیهالسلام» میفرمایند: «من احبّ أن یعلم کیف منزله عندالله فالینظر کیف منزله الله عنده...» کسی که دوست دارد بداند نزد خدا چه جایگاهی دارد بنگرد که خداوند جایگاهش در نزد او چگونه است.
خیلی شرافت میخواهد کسی برایش مهم باشد که در آسمان چه جایگاهی دارد و دائماً دغدغه نگرش زمینیها به خودش را ندارد. سپس در ادامه حدیث چگونگی تشخیص منزلت خدا در قلبش را اینگونه بیان میفرمایند: «...فانّ کلّ من خیّر له امران امرالدّنیا و امر الآخره، فاختار امر الآخره فذلک الذی یحبّ الله و مَن اختار امرالدنیا فذلک الذی لا منزله لله عنده» پس هر گاه بین دو امر مختار شود؛ امر دنیا و امر آخرت، پس امر آخرت را برگزیند پس این کسی است که خدا را دوست دارد و اگر امر دنیا را اختیار کرد این کسی است که خدا نزد او منزلتی ندارد.
یعنی وقتی صدای اذان را شنیدی آیا نماز را به کار دنیایی که مشغول آن هستی ترجیح میدهی؟ ما در روابط زمینی هم علاقه را از همین ترجیح دادنها و تلاش برای حل مشکلات افراد و ... تشخیص میدهیم. ملاک بزرگی است. خداوند برای اینکه ما را به برطرف کردن نیاز دیگران ترغیب کند خودش را پایین آورده و میفرماید: «چه کسی به من قرض میدهد؟» آیا زمان جنگ حاضریم به خدا (لشکر خدا) کمک کنیم؟ کسی که خدا را دوست دارد همانطور که خدا دستور داده و میپسندند با دیگران رفتار میکند.
بهترین ملاک رضایت خداست برای کسی که عاشق خداست گذشت کردن از دیگران به عشق خدا خیلی راحت، بلکه شیرین است.
خیلی بدبختیم اگر فکر کنیم غیر از خدا با کس دیگری طرف هستیم. همه بندگان خدا صرف نظر از کارهایشان نزد خدا قیمت دارند ما هم باید همینطوری آنها را دوست بداریم. ما باید تمرین کنیم که از نگاه خدا به بندگان او بنگریم.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
کلیدواژه ها:
آثار استاد