www.montazer.ir
جمعه 15 نوامبر 2024
شناسه مطلب: 743
زمان انتشار: 4 نوامبر 2014
خانواده آسمانی،جلسه 167 ، 91/10/21

خانواده آسمانی،جلسه 167 ، 91/10/21

از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی

سبک زندگی انسان‌ها در صورتی که آن‌ها براساس خانواده زمینی‌شان، خودشان را معنا کنند به گونه‌ای است، و هنگامی که با توجه به خانواده آسمانی و عضویت در آن خانواده به خودشان بنگرند سبک زندگی‌شان به گونه دیگر است.

جامعه آرمانی شیعه زمانی ساخته می‌شود که شیعیان براساس انسانیت‌شان با هم زندگی کنند، نه براساس اصل حیوانی. با اصالت دادن به انسانیتِ انسان نوع حضور او در جامعه به گونه دیگر خواهد بود.

در بعضی آیات و روایات مشاهده می‌کنیم که خداوند و معصومین «علیهم‌السلام» گاهی انسان را تحسین و گاهی او را تقبیح کرده‌اند. امام رضا «علیه‌السلام» به عنوان امام رئوف گاهی شیعیان را نفرین می‌کند که باور آن مشکل است. خداوند هم در بعضی آیات سخن از نبخشیدن بعضی افراد کرده است. پیامبر «صلی الله علیه و آله» به عنوان پیامبر رحمت هم در بعضی از سخنانشان خشونت دیده می‌شود. یکی از فضلاء مثال خوبی دارند ایشان می‌فرمایند: شما یک هسته خرما را در نظر بگیرید و شیء دیگری شبیه آن ولی از جنس سنگ را هم در نظر بگیرید اگر هر دوی آن‌ها را در زمین بکاریم انصافاً از کدامیک توقع رویش داریم؟ قطعاً آن که از جنس سنگ است چنین قوایی ندارد و هسته اصلی توان روییدن دارد.

درباره همه انسان‌ها به طور عام، استعداد رویش و بالندگی وجود دارد ولی در صورت توجه به آن زمینه روییدن فراهم می‌گردد. انسان هم روح جمادی، نباتی و حیوانی دارد، هم روح فرشته‌ای و هم روح الهی که همان نفخه الهی و کودک عزیز روان است. اگر کودک عزیز روان را پرورش دهیم شبیه خداوند می‌گردد.

بشر، یعنی همان صورتی که ظاهر انسان را تشکیل می‌دهد.

قرآن بشر را به شش دسته تقسیم می‌کند:

1- کسانی که قلبشان از سنگ است.

2- کسانی که قلبشان از سنگ هم پست‌تر است. (سنگ از شنیدن نام خدا متحول و منقلب می‌شود ولی قلب این‌ها تأثیر نمی‌پذیرد.)

3- بعضی‌ها را در حد چارپایان معرفی کرده است. (ازدواج، امنیت، رفاه، فرزند و ...)

4- کسانی که از حیوانات پست‌تر هستند و ویژگی‌های خوب حیوانات را دارا نمی‌باشند.

5- انسان‌هایی که جزء حزب و لشکر شیطان هستند. شیطان، جنّ است و لشکریانش هم همینطور، ولی بعضی انسان‌ها مانند شیطان و در گروه او هستند. (شیاطین الجنّ و الانس در قرآن آمده است. مبّذرین را «اخوان الشیاطین» معرفی کرده است.)

6- کسانی که بخش انسانی را به رسمیت شناخته و به آن ایمان آورده‌اند.

ما باید به این نکته توجه کنیم که چرا خداوند این امانت عظیم را به ما ارزانی داشته و وظیفه ما در قبال آن چیست؟ اگر اصل، کمالات حیوانی است پس چرا نفخه الهی در ما دمیده شد و چه نقشی در ما دارد؟ و اگر اصل، کودک عزیز روان است پس نحوه رشد و بالندگی آن چیست؟ «حقیقت ما» همین بخش پنجم است. به میزانی که آن را می‌پرورانیم و به خدا نزدیک شده و انس می‌گیریم، انسان هستیم. «انسان» از «انس» گرفته‌شده است. حقیقتِ «لا اله الا الله» برای همین بخش از وجود است.

ما باید میزان رشد انسانیتمان و اینکه چه مقدار به خدا و خانواده آسمانی‌مان تعلق خاطر داریم را بسنجیم. هر مربی با شاگرد خودش به وزان لیاقت او برخورد می‌کند. مربی مهربان و رئوف است و به اندازه شایستگی شاگردش به او احترام گذاشته و دوستش دارد. ما تا فهم درستی از حقیقت خودمان نداشته باشیم، نوع برخورد خدا و معصومین «علیهم‌السلام» با خودمان را نخواهیم فهمید که چرا سبک خاصی از زندگی را برای ما می‌پسندند.

بعضی جاها ما را تحسین و بعضی جاها ما را تقیبح و نفرین می‌کنند. ما باید جایگاه‌های مختلف را شناسایی کنیم، در غیر این صورت با عدم آمادگی از دنیا رفته و با حسرت وارد برزخ می‌شویم.

خداوند و خانواده آسمانی فقط ما را با بخش فوق عقلانی به رسمیت می‌شناسند و بخش‌های پایینی هر قداستی هم که داشته باشند فقط ابزار هستند. خداوند ما را بنده خودش می‌داند و معصومین «علیهم‌السلام» ما را فرزند خود. ما به دنیا آمده‌ایم که مثل خدا شویم و اگر به این اصل توجه نکنیم دائماً در حال پرداخت خسارت هستیم.

ما باید به حس بی‌نهایت طلبی‌مان پاسخ مناسب بدهیم و شبیه الله شده و به خانواده آسمانی‌مان ملحق شویم؛ «... أن یجعلنی معکم فی الدنیا و الآخره...» ما برای زندگی با محمد و آل محمد «صلی الله علیه و آله» که باید به آن‌ها شبیه شویم آفریده شده‌ایم تا به این لیاقت برسیم. ما باید زبان خانواده‌مان را شناخته و فرهنگ آن‌ها را بپذیریم و لازمه آن این است که ما عضویت در این خانواده را بپذیریم.

ما در دنیا باید تربیت شویم تا به اوج لیاقت خودمان برسیم. خدا واجب کرده که بعد از خودش عشق به اهل بیت «علیهم‌السلام» داشته‌باشیم زیرا آن‌ها حقیقت رشد یافته ما هستند و این عشق ما را به ایشان نزدیک، در نتیجه شبیه می‌کند. اهل بیت «علیهم‌السلام»، خود کمال یافته ما هستند و ما باید به این کمالات و توانایی‌ها برسیم. لذا باید تربیت شویم و لازمه تربیت هم مربی داشتن و باشگاه رفتن است زیرا ما باید آماده سلطنت بهشتی شویم که به اندازه آسمان‌ها و زمین است.

مهارت رانندگی، نیاز به مربی و محیط برای تمرین دارد. دنیا زمینه‌ها و فرصت‌های تربیت را برای ما فراهم می‌کند. خدا رب العالمین است و این ربوبیت را هم مستقیم و هم به رابطه اهل بیت «علیهم‌السلام» اِعمال می‌فرماید. الگوهای ما معصومین «علیهم‌السلام» می‌باشند.

بین زمین و خلافت انسان (انّی جاعل فی الارض خلیفه) رابطه‌ای است که ملائکه این را متوجه نشدند و از خلقت انسان در زمین متعجب و به خدا اعتراض کردند؛ «...أتجعل فی‌ها مَن یفسد فی‌ها و یسفک الدّماء...» (بقره/30) آیا می‌خواهی در زمین کسی را قرار دهی که در آن فساد کرده و خونریزی می‌نماید؟ آن‌ها محدودیت زمین و تمنای بی‌نهایت انسان را می‌دانستند. خداوند در پاسخ فرمودند «...إنّی أعلم ما لا تعلمون» خداوند علم دارد به اینکه زمین محل رشد و سازندگی انسان است کما اینکه رحم مادر محل رشد و کمال یافتن جنین است.

انسان فقط در محیط تضادها و اختلاف‌ها علیرغم داشتن اختیار است که شکوفا و بالنده می‌گردد و می‌تواند بی‌نهایت اوج بگیرد ولی فرشتگان از آن جهت که کمالشان اعطایی است، «مقام معلوم» داشته و امکان رشد ندارند. انسان در زمین باید بین حیوانیت و خلیفه اللهی مخیر شود تا با انتخاب و اختیار عشق به خدا را برگزیند و خلیفه الله در زمین گردد. باید در زمین امکان سنگ (جماد) ماندن و پایین‌تر از آن، حیوان بودن و پست‌تر از آن، و انسان شدن را داشته باشد تا با اراده خودش عشق به بی‌نهایت پیدا کند. حتی تا این حد اختیار دارد که مقابل خدا هم ایستادگی و مقاومت کند.

ما به زمین آمده‌ایم تابندگی کنیم، بندگی هم یعنی «فرمان‌برداری» چنانچه ما در همه آموزش‌هایمان بنده استاد و مربی خودمان هستیم تا به کمال و قدرت او برسیم. هر کس مهارت بیشتر و عناوین بیشتری دارد یعنی بیشتر بندگی کرده و فرمان برده است. خدا می‌خواهد ما مثل او شده و هر چه اراده می‌کنیم خلق نماییم، پس باید در دنیا با تمرین کردن آن را به دست آوریم و لازمه آن عبودیت است؛ «و ما خلقت الجنّ والإنس إلا لیعبدون» (ذاریات/56) در اثر عبودیت است که انسان به قدرت می‌رسد.

امام صادق «علیه السلام» می‌فرمایند: «العبودیه جوهره کنه‌ها الربوبیه» عبودیت گوهری است که باطن آن ربوبیت «مانند رب شدن) است. شاگرد در اطاعت از استاد است که شبیه او شده و به مقام استادی می‌رسد. شاگردی که مقاومت می‌کند خودش عقب می‌ماند. تا وقتی بنده خدا نشویم به کمال نمی‌رسیم.

دیگران از حیث اینکه ما را نمی‌شناسند ما را به کمال حقیقی خودمان نمی‌رسانند. غیر از «الله» کسی نمی‌تواند ما را تربیت کند و هر کس هر سبکی ارائه دهد بشر را ضایع کرده است.

حضرت علی «علیه‌السلام» فرمودند: «اعقلکم اطوعکم» خردمندترین شما فرمان‌بردارترین شماست. در باشگاه کسی موفق‌تر است که بیشتر اطاعت استاد را بنماید، بنابراین قوی‌تر شده و بیشتر شباهت به استاد پیدا می‌کند. شاگردی که تنبلی کند عقب می‌ماند و طبق روایت هم تنبلی و بی‌حوصلگی کلید همه بدبختی‌هاست.

باید بتوانیم خودِ حیوانی و عقلانی‌مان را کنترل کنیم تا خودِ انسانی‌مان رشد کرده و پرواز کند. رسیدن به هر کمالی یک سلسله پرهیزها و تقویت نیاز دارد پس باید بنده و عبد مربی باشیم. ما درباره حضرت رسول «صلی الله علیه و آله» می‌گوییم: «... و اشهد أنّ محمداً عبده و رسوله...» رسالت میوه عبودیت است. ما باید شاگرد خوبی باشیم و فضای وهم و خیال و عقلمان را به گونه‌ای آماده و پاکیزه کنیم که خدا و معصومین «علیهم‌السلام» در آن‌ها حضور پیدا کنند و البته که ایشان حضور دارند ما باید متوجه حضور شده و آن را درک کنیم. یک استاد برای شاگردی وقت و هزینه می‌کند که می‌داند او می‌تواند میوه شود و به شاخ و برگ اکتفا نمی‌کند. بعضی‌ها در آموزشگاه برای انواع مهارت‌ها، ثبت نام کرده ولی آن‌ها را نیمه‌کاره رها می‌کنند این‌ها از اول قصد جدی نداشتند لذا بین راه تنبل و بی‌حوصله شده و ادامه نمی‌دهند.

چه افراد معلول و جانبازی که از قبل جدیت و باور قوی داشته و به مراتبِ عالی علمی و ورزشی می‌رسند و چه بسا افراد سالمی که به جایی نمی‌رسند. ما تابع اراده خود، و اراده ما تابع معرفتمان است. انسان باید باور کند که می‌تواند به اینجا برسد: «... أن یجعلنی معکم فی الدنیا و الآخره...» ولی متأسفانه ما ربّ، خودمان و باشگاه را باور نکرده‌ایم. ما فکر کرده‌ایم که وظیفه‌مان تشکیل خانواده و بزرگ کردن فرزندان و ... است و بعضی همتشان بالاتر و جهنم‌شان بزرگ‌تر است و به دنبال توسعه در مقام و موقعیت و ... هستند. موفقیت آن است که با مقیاس آخرت قابل ارزیابی باشد، موفقیت رسیدن به بهشت است و کسی موفق است که مرگش «عرس المؤمن» باشد.

کسی که خودش، مربی و باشگاه بودن دنیا را بداند و باور کند غصه‌هایش از بین می‌رود زیرا در باشگاه هیچ کس از حریف تمرینی و استاد دلخور نمی‌شود. و ضربه‌هایی که از آنان می‌خورد سبب تقویت او می‌گردد. هر رشته‌ای برای مهارت نیاز به تمرکز و تمرین دارد در هر فنی ذره‌ای تمرکز از دست برود زحمت انسان نیز هدر می‌رود. کسی که در نماز تمرکز ندارد نمازش معراج او نیست. ما باید برای نماز، استاد، تمرین و باشگاه داشته‌باشیم تا چشممان باز شود. حرم رفتن باید ملاقات و دیدار باشد نه صرفاً زیارتی عادتی و تقلیدی. ما دین را تحمل می‌کنیم به همین دلیل از شکسته شدن نمازمان در سفر خوشحال می‌شویم. در ورزش شاهد هستیم که ورزشکاران با جدیت تمرین می‌کنند گاهی ماه‌ها به خانه نرفته و خانواده‌شان را نمی‌بینند زیرا قصد رسیدن به توانایی و قدرت ویژه دارند. این همه طلاق‌هایی که اتفاق می‌افتد ناشی از این است که افراد فراموش کرده‌اند همسر و خانواده او حریفهای تمرینی هستند که باید از آن‌ها استفاده کرده و به اوج برسند. تا باشگاه را باور نکنیم سبک زندگی‌مان سبک درستی نخواهد بود و همه فعالیت‌هایمان توأم با غصه است.

ما در دنیا شاگردان خدا و اهل بیت «علیهم‌السلام» هستیم و آنان مربیان مهربان ما هستند و هر صحنه‌ای را که برای ما ایجاد می‌کنند برای این است که ما به هدف خلقتمان برسیم. کسی که حوصله تکالیف الهی را ندارد، آدم بودن خودش را نپذیرفته‌است. مقصود خداوند از فرستادن انبیاء، آیات، روایات، اولیاء و مراجع این است که به ما بفهماند برای چه منظوری به این دنیا آمده و از روح انسانی برخورداریم. می‌شد که به ما روح حیوانی داده و یکی از حیوانات می‌شدیم، پس عضویت در این خانواده معنای خاص داشته و هدفی در پی دارد.

 

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed