www.montazer.ir
جمعه 20 سپتامبر 2024
شناسه مطلب: 741
زمان انتشار: 2 نوامبر 2014
خانواده آسمانی،جلسه 154 ، 91/08/25

خانواده آسمانی،جلسه 154 ، 91/08/25

از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی

کسی که نتواند از خانواده آسمانی‌اش کسب افتخار کند در آسمان حقیر و بی مقدار است. اگر کسی از پایین به دنبال کسب عزت و افتخار باشد کوچک می‌شود. این نسبت و اصل خیلی مهم است که انسان وقتی وارد برزخ می‌شود متوجه می‌گردد تمام عزت‌هایی که از پایین دریافت کرده باعث ذلتش شده و عزت و شرافت حقیقی آن اموری بوده‌اند که از بالاتر از خودش دریافت کرده است. چنانچه عرض کردیم امیرالمؤمنین «علیه‌السلام» می‌فرمایند: «من صنع شیئاً للمفاخره حشره الله یوم القیامه اسود» و یا اینکه فرموده‌اند: «الافتخار من صغر الاقدار» انسان زمانی که با افتخار به امور حسی، خیالی و وهمی و حتی عقلی دیگران را تحقیر می‌شمارد در واقع خودش بی قیمت است؛

چون نجُستند حقیقت ره افسانه زدند

کسی که به عزت حقیقی می‌رسد یعنی خدا و اهل بیت «علیهم‌السلام» او را به سوی خودشان می‌خوانند. نباید احساس کوچکی کند وقتی ما را برای نماز شب صدا می‌زنند یعنی ما خیلی عزیز و گران‌قدر هستیم. با وجود این ما به سراغ وهمی‌ات می‌رویم. «سیر و سلوک» یعنی حذف کمالات قلابی و کسب کمالات حقیقی. فقط یک عامل، سبب شرافت حقیقی است و آن هم «الله» است. «لا مؤثر فی الوجود الا الله» و هر چیزی هم که به خدا منتسب باشد شریف می‌باشد. بعضی‌ها اظهار می‌کنند نمی‌توانند در جمع افراد متأهل شرکت کنند زیرا از مجرد ماندنشان احساس کوچکی می‌کنند و یا اینکه روی سنگ قبر جوان‌ها می‌نویسند: «جوان ناکام» ناکام بودن به ازدواج نکردن نیست بلکه به این است که انسان با خدا پیوند برقرار نکرده است. بعضی اشعار چه قدر تحقیرآمیز است؛ یتیمی درد بی درمان یتیمی/ یتیمی خواری دوران یتیمی. اگر کسی والدینش را از دست بدهد به غصه می افتد ولی از دست دادن آسمان اصلاً مهم نیست. امام سجاد «علیه‌السلام» در دعا می‌فرمایند: خدایا من هر وقت خواستم به نماز بایستم کسالت به من دست داد شاید من کاری کرده‌ام که تو مرا طرد کرده ای... دغدغه‌های حقیقی اشتیاق برای نماز شب و قرآن و آسمان هستند. ما باید قیمت‌های حقیقی و غیر حقیقی را بشناسیم که اگر متعلقات غیر حقیقی را از دست دادیم احساس حقارت نکنیم.

عرفان یعنی اینکه انسان با داشتن دارایی‌های حقیقی، با از دست دادن امور غیرحقیقی احساس باخت نکند؛ «لکیلا تأسو تحزنوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم» با از دست دادن‌ها محزون نشده و به آنچه به دست می‌آورید شادمان نشوید. چرا که فرمودند: «من بکی علی الدنیا دخل النار» یک شخصی که به زبان فرانسه مسلط بود هر وقت در محضر ولی خدایی بود فرانسه صحبت می‌کرد یا از اصطلاحات آن استفاده می‌کرد، ولیّ خدا لبخند ملیحی می زند که این شخص چه قدر دچار توهم است که با چنین کمالی قصد تحقیر اطرافیان را دارد. نباید چیزهایی را سبب عزت بدانیم که منشأ عزت نیستند. «العزّه فلله جمیعاً...» کسی که غیر از این فکر کند هر کسی که باشد احمق است. ما ذاتاً شرافت داریم و اگر به دنبال شرافت‌های کاذب باشیم مانند ثروتمندی می‌شویم که به گدایی افتاده است. «لا حمق اعظم من الفخر» هیچ حماقتی بالاتر از فخرفروشی نیست. انسان‌ها به تکاثر می‌پردازند تا به یکدیگر اظهار افتخار نمایند. قرآن کریم می‌فرمایند: «بسم الله الرحمن الرحیم/ الهکم التکاثر/ حتّی زرتم المقابر...» بعضی‌ها بر سر سنگ قبر اموالشان با هم به رقابت می‌پردازند. کسی که شرافتش را از «الله» بگیرد به کسی فخر نمی‌فروشد چون نگاهش اینگونه است: «هُوَ انت» و دیگران را با نگاه الهی می‌بیند. ازدواج در جای خود کمال حیوانی خوبی است و لازم هم می‌باشد ولی نه اینکه اگر کسی به هر دلیلی موفق نشد تا سن بالا ازدواج کند احساس خودکم بینی داشته باشد. انسان با عزت ظاهری دیگران نباید کوچک شود و حس حسادت به او دست بدهد. کسی که حسودی می‌کند نسبت به دارایی‌های خودش کور است. بعضی‌ها حتی به امام حسادت می‌کنند در صورتی که اگر کسی با توجه به مختصاتش درست عمل کند روز قیامت با امام و هم درجه وی است و امام هم مشتاق همین است: «ان یبلّغنی المقام المحمود لکم عندالله» امام حسین «علیه‌السلام» در دنیا هزاران بار به سراغ ما آمده و دستش را به سمت ما دراز کرده و ما کوتاهی کرده‌ایم و با کمالات توهمی سرگرم و بر سر آن‌ها با دیگران درگیر شده‌ایم. بعضی‌ها به قدری احمق هستند که با مقدسات به دیگران فخر می‌فروشند در صورتی که عاقبت به خیری مهم است. هرگز کسی را به خاطر گناه تحقیر نکنیم. ممکن است او دچار فحشای ظاهری شده باشد ولی کار ما فحشای باطنی بوده و خطرناک‌تر است. انسان نباید خودشیفته باشد. ولیّ خدایی را می‌شناسم که اعضای خانواده‌اش از او پایین تر هستند ولی همیشه اظهار کوچکی در مقابل ایشان می‌کرد.

کسی که منشأ قدرت و عزت را می‌شناسد به افرادِ به ظاهر پایین تر «التماس دعا» می‌گوید. حالا می‌فهمیم که چرا اولیاء الهی خدا را به زن‌های فاحشه قسم می‌دهند! امام موسی بن جعفر «علیه‌السلام» شخص شیعه ای را که مراجع خود را نپذیرفته بود، به حضور نپذیرفته و شرط پذیرش را رضایت آن شخص قرار داده بودند و طرف به دنبال شخص مورد نظر رفته و وقتی او را یافت، از او خواسته بود که تحقیرش کرده و پایش را روی صورت او قرار دهد تا شاید آمرزیده شود. هر توهینی که انسان به دیگران می‌کند خیلی برایش گران تمام می‌شود. بعضی‌ها دخترشان را به خاطر اینکه ازدواج نکرده سرزنش می‌کنند در صورتی که دختر خواستگار مناسب نداشته است. اگر انسان قرار است یک فرد احمق را به عنوان همسر انتخاب کند بهتر است تنها زندگی کند. «صحبه الاحمق عذاب الروح» همنشینی با احمق باعث عذاب روح است. این ملامت‌ها و تحقیرها انسان‌ها را چند هزار سال در جهنم نگاه می‌دارد. علی «علیه‌السلام» می‌فرمایند: اگر آنچه من می دانم شما می‌دانستید به هیچ وجه به کسی کاری نداشتید و به ایرادهای خودتان می‌پرداختید. چه بسا چیزهایی که ما دیگران را با آن‌ها تحقیر کرده و مایه شرافت فرض می‌کنیم که در آسمان بی شرافتی محسوب می‌گردد. «لاحمق اعظم من الفخر» هیچ حماقتی از تفاخر بالاتر نیست.

عقل در مقابل حماقت است که می‌فرمایند: اگر در دست تو گردو بود و همه مردم گفتند گوهر است باور نکنی و اقرار کنی که گردوست و اگر گوهری در دست داشتی و همه گفتند گردوست باور داشته باشی که گوهر است... این حالت عین عقل است. اگر کسی قیمت دستش باشد حجابش را مراعات می‌کند حتی اگر همه بی حجاب باشند. یک دختر آمریکایی می‌گفت: ما در آمریکا به حجابمان افتخار می‌کنیم ولی دختران ایرانی به دنبال بی حجابی در ایران هستند. زیرا این‌ها حجاب را حقارت و بی حجابی را شرافت می‌دانند. در قرآن هم داریم که اگر حتی در مخلیه اش هم افتخار به دیگران بیاید دیگر روی بهشت را نمی‌بینند: «تلک الدّار الاخره نجعلها للذین لا یریدون علوّاً فی الارض و لا فساداً» این خانه آخرت است که قرار دادیم آن را برای کسانی که اراده برتری و فساد در زمین نکردند. کسی که اهل سبقت است در کارهای خیر از دیگران پیشی بگیرد. کسی را می‌شناسم که بعد از سال‌ها مستأجری در خانه کوچک، مبلغ قابل توجهی را پس انداز کرده بودند که مسکن بهتری اجاره کنند ولی ترجیح داده بودند که دفتری برای امام زمان «عجل الله تعالی فرجه الشریف» تأسیس کرده و شعبه ای از مؤسسه را برای خیر رساندن به هزاران نفر دیگر در آن شهر داشته باشند. زن و شوهری هستند که تمام طلاها و سکه‌هایی که طی سال‌ها هدیه گرفته و جمع آوری کرده بودند را برای امام زمان «عجل الله تعالی فرجه الشریف» سرمایه گذاری کردند.

حالا ما خودمان را ارزیابی کنیم. مهم نیست که هر کس چه مقدار کمک می‌کند مهم این است که با توجه به امکانات موجود هر کس چه مقدار هزینه می‌کند کسی که هزینه اجاره مسکن خود را تقدیم حضرت می‌کند خیلی فرق می‌کند با کسی که تریلیاردر بوده و مثلاً دویست میلیون می‌پردازد. باید سعی کنیم که در کارهای خیر از یکدیگر سبقت بگیریم نه در زیبایی و ثروت و امور وهمی و ... کسی که به خاطر کمالات پایین در دنیا احساس حقارت کند قطعاً در آخرت تحقیر می‌شود زیرا نفس ما قبر ماست. باید توجه به عزت و شرافت حقیقی مان داشته باشیم. ضمناً اگر به این دلایل کسی را تحقیر کنیم حتماً تحقیر خواهیم شد. کسانی که در ازدواج بسیاری از افراد را در شأن خودشان نمی‌دانند توجه داشته باشند که در اسلام دو شأن بیشتر نداریم؛ اخلاق و ایمان «المومن کفو المومن» بعضی از ما بر سر چیزهایی با هم مشکل پیدا می‌کنیم که اساساً منشأ شرافت حقیقی نیستند. بسیاری از مشکلات جامعه ناشی از این است که افراد بر سر مسائل بی قیمت با هم اختلاف پیدا می‌کنند و دچار افسوس و حسرت می‌شوند و حضرت در یک جمله خلاصه می‌کنند که «من بکی علی الدنیا دخل النار» کسی که برای دنیا گریه کند از دنیا هم پست تر است زیرا خداوند می‌فرماید: من پست‌تر از دنیا نیافریده‌ایم. علی «علیه‌السلام» می‌فرمایند: «مالابن آدم و الفخر اوّله نطفه و آخره جیفه» فرزند آدم را چه به فخر فروشی؟! که اولش نطفه و آخرش مردار است. انسانی که در سن کهولت به جایی می‌رسد که عزیزترین کسان او یعنی فرزندانش آرزوی مرگ او را می‌کنند واقعاً چه جای فخری دارد؟ بعد هم که جیفه ای می‌شود که همه از او گریزان‌اند و ضمناً نجس هم است. اول که نطفه، آخر هم جیفه، وسط هم که حامل کثافات است واقعاً چه جای فخرفروشی است؟ فیلسوفی بود که وقتی از خواب بیدار شد همه علمش را فراموش کرده بود! ما هیچ چیز از خود نداشته و عین ربط به خدا هستیم.

در یک لحظه خدا همه چیز انسان را می‌گیرد. مردی وقتی همسرش که زیبا هم بود بیمار و آبله رو شده بود بیست سال خودش را به کوری زد تا او غصه نخورد. زن زیبایی که همسر خوبی داشت اما در عین حال دستش خالی بود در اثر وسوسه‌های مردی پولدار تسلیم شده و از همسرش طلاق گرفته و سوگلی آن مرد ثروتمند شد. زمانی که سوار اتومبیل بودند در جاده از زیر چرخ کامیونی یک تکه آهن با شدت پرتاب شد و نصف صورت زن را معیوب کرد و با همان حال زنده هم ماند که از مرگ خیلی بدتر بود. این شخص به زیبایی‌اش مفتخر بود و خدا هم زیبایی‌اش را از او گرفت. «... و لا یرزق نفسه» افرادی که به ثروتشان می‌نازند خدا اجازه نمی‌دهد که ثروتشان هزینه آسمان شود. ثروت و برکت به دست خداست چه بسا کسانی که تاجرند و شب و روز دوندگی می‌کنند ولی به جایی نمی‌رسند. بهلول به هارون گفت که اگر قطره ای آب در گلویت گیر کند چه می‌کنی تا نجات یابی؟ گفت که نصف مملکتش را می‌دهد. پرسید که اگر یک قطره بول در مجرایت بماند و خارج نشود چه می‌کنی؟ گفت که نصف دیگر را می‌دهد. بهلول گفت: «مملکتی که به دو قطره آب وابسته است افتخار ندارد.» در ادامه حدیث می‌فرمایند: «... و لا یدفع...» نمی‌تواند مرگ را از خودش دور کند. انسان متکبر به روزی افتد که همه از او بیزار و خسته می‌شوند. کبریایی فقط مخصوص خداست. فقط کسی به آسمان راه می‌یابد که قیمتهای حقیقی را بشناسد و به سراغ آن‌ها برود.

 

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته.

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed